به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، ۴۰ سال از زمانی که عراق به ایران حمله کرد، میگذرد. هشت سال مردم ایران در مقابل ارتش صدام مقاومت کردند و هزاران شهید، جانباز و مفقودالاثر بهجا ماند. هزاران خانه و شهر ویران شد، اما یک وجب از خاک ایران به دست صدام نیفتاد تا حتی ذرهای دلش خوش باشد، اما در همه این سالها این سؤال را نسل به نسل از خودمان پرسیدهایم که صدام چگونه جرأت کرد به ایران حمله کند؟ با چه تصوری گمان کرد به ایران حمله میکند و سه روز بعد با سپاهش در تهران ناهار میخورد؟! بعد از این همهسال همجواری، متوجه نشده بود که ایرانیها چه روحیهای دارند و چگونه خونشان را بهپای کشورشان میریزند؟
هر چه بود تصور احمقانهای بود. به قول امام خمینی (ره): «دیوانهای سنگی را به چاه انداخت...» و بقیه دیوانگان جهان هم پشتش را گرفتند و طولانیترین جنگ قرن را شکل دادند که اگر آن دیوانگان و جنگطلبان و فروشندگان اسلحه نبودند، همان روز اول و دوم، جنگ به نفع ایران تمامشده بود. این را امیر سرتیپ دوم خلبان جهانگیر ابن یمین میگوید که روز ۳۱ شهریور با چند نفر از همکارانش به عراق حمله کردند. او اولین خلبانی بود که از مرز رد شد و بمباران مراکز حساس عراق را شروع کرد. این حمله چنان منسجم و کوبنده بود که صدام را در همان روز آغاز رسمی جنگ میخکوب کرد. با امیر سرتیپ خلبان ابن یمین همصحبت شدم تا از خودش و روزهای دفاع مقدس بگوید.
خبر آغاز جنگ را چگونه شنیدید؟ میگویند قبل از آغاز رسمی جنگ، عراق تحرکاتی را در مرزها شروع کرده بود، شما برای حمله احتمالی عراق آماده بودید؟
اولین پروازم به سمت عراق ۳۱ شهریور بود، همان روزی که بعثیها فرودگاه مهرآباد و دیگر فرودگاههای ایران را بمباران کردند. ما سریع جواب عراق را دادیم و روز اول مهر حمله وسیعتری انجام شد. عراق قبل از ۳۱ شهریور در غرب و جنوب تحرکاتی را شروع کرده بود. ما همیشه در پایگاهها آمادهباش بودیم. بنا به تجربه و پیشینهای که از صدام و تفکراتش داشتیم. انقلاب تازه به پیروزی رسیده بود و اتفاقاتی در نیروی هوایی رخداده و برخی فرماندهان پاکسازی شده بودند.
همین اتفاقات این تصور را در صدام به وجود آورده بود که ارتش و نیروی هوایی ارتش ضعیف شده است. روز ۳۱ شهریور عراق پایگاه بوشهر را هم مورد حمله قرار داد. دو ساعت بعد از حمله عراق یعنی حدود ساعت ۴ بعدازظهر، به ما دستور دادند به عراق حمله کنیم. من و چند نفر دیگر از همکارانم به سمت عراق پرواز کردیم. همزمان با ما از پایگاه سوم شکاری (شاهرخی- همدان) نیز پروازهایی به سمت عراق انجام شد. ایران همان روز جواب دندانشکنی به عراق داد و روز اول مهر هم که عملیات بزرگ کمان با ۱۴۰ پرواز به سمت عراق انجام شد و صدام را زمینگیر کردیم.
خلبانان بزرگی را به یاد داریم؛ شهیدان فکوری، بابایی، دوران و ... شما با آنها سابقه همکاری داشتید؟
شهید فکوری قبل از این که فرمانده نیروی هوایی شوند، فرمانده پایگاه بوشهر بودند و من چند سال با ایشان همکار بودم. با آقای دوران هم در پایگاه بوشهر همکار بودم. او بعد از ما برای آموزش به آمریکا رفته بود. با شروع جنگ پروازهای قدرتمندانهای انجام میداد و همیشه هم سربلند برمیگشت.
بیشتر بخوانید
به نظرتان عراق چگونه جرات کرد به ایران حمله کند؟
سال ۴۹، ۴۸ بود که صدام از طریق اروندرود به ایران تعرض کرد، اما در عرض دو ساعت ایران چنان جوابی به او داد که عقب نشست. صدام از زمان قرارداد الجزایر نسبت به ایران کینه به دل داشت و اعراب که تحقیر شده بودند منتظر فرصت بودند که انتقام بگیرند. انقلاب که پیروز شد، اعراب و صدام تصور کردند ارتش ایران ضعیف شده و فرماندهی منسجم ندارد و با این خیال آمدند که سه روزه ایران را تصرف کنند. اطلاعات اشتباهی که شوروی و انگلستان به صدام داده بودند او را تشویق به حمله کرد که ایران الان در کردستان و جنوب مشکلاتی دارد و میتوان بهراحتی تصرفش کرد. اما آنها نمیدانستند که ما ایرانیان با هر عقیده و دیدگاهی در هر شرایطی از کشورمان دفاع میکنیم و نمیگذاریم یک وجب از خاکمان دست بیگانه بیفتد. این را به عینه دیدند. همه کشورهای عربی دست به دست هم دادند و غربیها هم به صدام کمک کردند تا ایران را بگیرند، اما دیدند که نمیتوانند. اگر این همه کمک نبود صدام همان دو روز اول جنگ مثل سریهای قبل عقبنشینی میکرد، اما گویا جهان متعهد شده بود که جنگ ادامه پیدا کند.
حملات دو روز اول جنگ به عراق چه تاثیری بر صدام و جهان داشت؟
صدام را خیلی شکننده کرد. ما بعد از پیروزی انقلاب تحریم شدیم. آمریکا به ما سلاح نمیداد و خیلی از کشورهای دیگر هم با آمریکا همپیمان شده بودند. صدام و حامیانش تصور میکردند ما کشور ضعیفی هستیم، اما نمیدانستند که ما یکی از مدرنترین نیروی هوایی جهان را در اختیار داریم. آنطور که میگفتند رتبه پنجم جهان در اختیار ما بود. مجهز بودیم و خلبانان کارآزموده و تحصیلکردهای داشتیم. نیروی پشتیبانی و فنی هم قوی بود. اما مهمتر از همه اینها وحدت و انسجامی بود که شکل گرفت. همه پشت هم بودیم و خواب و خوراک فراموش شده بود. همه در پایگاهها حضور داشتیم تا شرایط برای پرواز خلبانان مهیا باشد. خوشبختانه این انسجام همه سالهای دفاع مقدس ادامه یافت. ایران نشان داد که اتحاد مردمش بینظیر است و همین است که شکستناپذیرش کرده است. از همان روز اول جنگ تا همین امروز مردم ایران ثابت کردهاند که عزتشان را در هیچ شرایطی از دست نمیدهند. ایرانیجماعت را نباید تهدید کرد، نباید به خاک و عزت او تعرض کرد. ما ماندیم، اما اعتبار و عزت و شرف متعلق به مردان شجاعی است که از ایران دفاع کردند و جان خود را از دست دادند. تا جان داریم به همه آنها احترام میگذاریم.
خلبانی برای مجهزترین «اف»ها
متولد ۱۳۲۷ در تهران هستم. سال ۴۶ دیپلم ریاضی گرفتم و میتوانستم در رشته مهندسی ادامه تحصیل بدهم، اما، چون به پرواز و خلبانی علاقهمند بودم در نیروی هوایی ارتش ثبتنام کردم و در همان سال ۴۶ موفق شدم با موفقیت آزمونها و آزمایشها را سپری کرده و وارد نیروی هوایی شوم. سه ماه مقدمات پرواز و دوره زبان را گذراندم و تابستان ۴۷ به آمریکا اعزام شدم. در آنجا آموزش خلبانی دیدم و سال ۴۹ با یکی از دوستانم انتخاب شدیم برای گذراندن دوره پرواز اف-۵. بعد از گذراندن این دوره به ایران آمدم و به پایگاه همدان رفتم و با اف-۵ پرواز میکردم تا زمانی که هواپیماهای اف-۴ به ایران آمد و پرواز با این هواپیماها را انجام دادم. در چند پایگاه فعالیت داشتم. زمان انقلاب در پایگاه بوشهر بودم و از شروع تا پایان جنگ هم در این پایگاه خدمت کردم. بعد هم در پایگاههای دیگر حضور داشتم.
منبع: جام جم
انتهای پیام/