به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، یکبار از یک آبادانی پرسیدم چرا میگویند آبادانیها بلوف میزنند؟ جواب قشنگی داد، گفت: آبادانیها بلوف نمیزنند، ما صاحب اولینهای ایران هستیم، چیزهایی دیدهایم که بقیه مردم حتی تصورش را هم نمیکردند که در ایران موجود باشد. چون باور نمیکنند، خیال میکنند ما بلوف میزنیم، مشکل از آنهاست نه ما! شکست حصر آبادان در پنجمهر ۱۳۶۰ هم یکی از همان اولینهای آبادانیها بود. شاید باورش سخت باشد، اما آبادان اولین شهرجنگی بود که محاصرهاش را شکست و صدام نتوانست این شهر استراتژیک را از آن خودش کند.
غلامرضا کوچک که آن زمان ۲۴ ساله بود و در صدا و سیمای مرکز خوزستان و اهواز خبرنگار بود، میگوید: خرمشهر سقوط کردهبود و صدام اگر آبادان را هم تصرف میکرد، جنگ را به نفع خودش پایان میداد. اما امامخمینی (ره) با شناخت این موقعیت، فرمان داد هرطور شده حصر آبادان شکسته شود که شد و صدام بعد از این پیروزی بود که فهمید نمیتواند خاک ایران را از آن خودش کند؛ حتی یک وجب از این خاک را.
خاطرات سوخته
غلامرضا کوچک بعد از سالها هنوز هم از یادآوری سقوط هواپیمای فرماندههان جنگ که در شکست حصر آبادان سهم مهمی داشتند، افسرده خاطر میشود. او با شهیدان جهانآرا، کلاهدوز، فلاحی و نامجو چند بار گفتگو کردهبود و از همه آنها خاطرات زیادی دارد. میگوید: از عملیاتهای مختلف و شکست حصرآبادان تصاویر زیادی گرفته و صداهای زیادی ضبط کردهبودیم که هر کدامشان سندی معتبر بود از روزها و ماههای اول جنگ. همه را با هواپیمایی که فرماندهان جنگ با آن راهی تهران بودند، فرستادیم که از صداو سیما پخش شود؛ اما هواپیما که سقوط کرد، همه آن تصاویر و صداها هم سوخت و از بین رفت. به همین دلیل من نام «خاطرات سوخته» را برای آنها انتخاب کردهام.
کوچک میگوید: صدا و سیمای خوزستان قبل از جنگ یکی از مجهزترین مراکز صدا و سیما بود. ما فرستندههای قوی در این استان داشتیم. فرستنده خسروآباد آبادان ۲۰۰ متر ارتفاع داشت که بعدها متوجه شدیم از طریق همین فرستنده مردم عراق هم میتوانستند برنامههای رادیو ایران را به دو زبان فارسی و عربی دریافت کنند. در اهواز فرستنده یکصد کیلو وات داشتیم و فرستنده صدکیلو وات رادیو نفت آبادان هم بود. روز ۳۱ شهریور که عراق رسما به ایران حمله کرد، همزمان به فرودگاهها و پالایشگاهها و بقیه مراکز استراتژیک ایران، فرستندههای صدا و سیمای خوزستان را هم زد و نابود کرد. فقط فرستنده شرکت نفت ماند که بعد به رادیو نفت تغییر نام داد و همه گزارشهای مربوط بهجنگ را از همین رادیو نفت روی آنتن میفرستادیم.
بیشتر بخوانید
پایداری آبادان بینظیر بود
جنگ شروع شدهبود، خرمشهر سقوط کردهبود و دیگر شهرهای خوزستان مرتب بمباران میشد. جادهها زیر آتش بود و امنیت نداشت. همه مردمی که در حومه شهرهای خوزستان زندگی میکردند، به شهرها آمدهبودند بهخصوص به آبادان، اهواز، دزفول تا سامان دادهشوند. بیشتر مردم تمایل نداشتند شهرها را ترک کنند.
خانهشان بود و وطنشان. ایستادگی و مقاومتشان برای این بود که وظیفه خود میدانستند از شهرهایشان محافظت کنند. وقتی صدام حمله کرد، یک روز ماندهبود به بازگشایی مدارس. مردم زندگی روزمره خود را داشتند که یکباره صدام حمله کرد. قبل از حمله رسمی در جنوب، تجزیهطلبان را فعال کرده و از آنها حمایت میکرد و آنها گاهی خطوط نفت را منفجر میکردند؛ اما عموم مردم به این تحرکات کاری نداشتند، هرچند مسؤولان مملکت و نظامیان این حرکتها را زیر نظر داشتند.
مردم خرمشهر مقاومت کردند با دست خالی؛ ۴۰ روز مقاومت کردند. آبادان که محاصره شد مردم در شهر بودند، حتی در محاصره نمازجمعه برگزار میکردند. پایداری مردم آبادان و مردم شهرهای دیگر که به آبادان رفتهبودند بینظیر بود. امامجمعه آبادان مرحوم جمیع، یکی از چهرههای مقاومت در خوزستان و آبادان بود و باعث دلگرمی مردم و رزمندهها بود.
آبادان آن زمان سی، چهل هزار نفر جمعیت داشت اگر این شهر سقوط میکرد، فاجعهای رخ میداد که قابل جبران نبود. صدام برای تصرف آبادان از مجهزترین ابزار آن زمان بهره میبرد، زیرساختهای عظیمی را مهیا کردهبود و تصور نمیکرد، رزمندههای ایرانی بتوانند در عملیات ثامن الائمه محاصره آبادان را از بین ببرند.
قبل از آن البته چند عملیات انجام شدهبود مثل عملیات دارخوین که متاسفانه در این عملیات نتوانستیم زیرساختهای حفاظت از آبادان را فراهم کنیم. احمد سگوندی (آریایی) در همین عملیات به شهادت رسید. خبرنگار صداوسیما بود که بسیار شجاع و نترس بود و برای گرفتن خبر به خط مقدم میرفت.
دعوت به مقاومت و دفاع
غلامرضا کوچک از مردم خوزستان میگوید و اینکه چگونه در شهرها ماندند و مقاومت کردند. مسجدجزایری اهواز و مسجد بهبهانیها در آبادان مهمترین مراکزی بود که نیرو به خط مقدم میفرستادند. شهید حسین علمالهدی در روزهای ابتدای جنگ به رادیو اهواز میآمد و سخنرانیهایش را ضبط میکردیم که مردم را به مقاومت و دفاع دعوت میکرد. او شبها همراه جوانها کمینهایی میزدند و عراقیها را به عقب میفرستادند.
همه جادهها زیر آتش عراقیها بود و مردم نمیتوانستند رفت و آمد کنند. فرستندهها قطع شدهبود و فرستنده رادیو اهواز فعال بود و رادیو آبادان. آیتا... خامنهای که عضو شورای انقلاب بودند به جبهه میآمدند و ما با همان وسایل اندکی که داشتیم با ایشان و بقیه فرماندهان جنگ گفتگو میکردیم و برخی از آنها را پخش میکردیم و برخی را هم به تهران میفرستادیم.
عراقیها بعد از تصرف خرمشهر، به تدریج به سمت شهرهای دیگر پیشرویی میکردند، عکسهایی از این پیشروییها موجود است که مثلا رسیدهاند به کارخانه لولهسازی (نورد) و فرستندههای رادیویی اهواز و عکس هم گرفتهاند که ما داریم پیشروی میکنیم. اما مردم خوزستان با اطلاع از این اوضاع ماندهبودند و مقاومت میکردند.
نیروهای رزمنده در اوایل جنگ کاملا مردمی بود. بعد به مرور نیروهای ارتش و سپاه به خوزستان آمدند. ماندن مردم و دفاع آنها از شهرهایشان حیثیتی بود، مگر میتوانستند شهرهایشان را رها کنند. امنیت نبود و مدام شهرها بمباران میشد، اما مردم ایران کوتاه نمیآمدند. وزیرنفت آن زمان شهیدتندگویان از اهواز به سمت آبادان میرفت که از پالایشگاهها بازدید کند که اسیر نیروهای عراقی شد. بعد از سقوط خرمشهر، تصرف آبادان برای صدام به یک آرزو تبدیل شدهبود. ارتش بعث اول جادهها را تصرف کرد، از جاده اهواز - آبادان رسیدند به جاده آبادان - ماهشهر و حلقه محاصره تکمیل شد و آن زمان بود که امامخمینی (ره) دستور دادند حصرآبادان شکسته شود.
دفاع ۸ ساله خوزستان
امامخمینی (ره) درباره خوزستان گفتند که این استان دین خود را به انقلاب ادا کرد. اما خوزستان بعد از جنگ بیوفایی دید. یکسوم آبهای کشور در این استان است. بیشتر صنایعمادر کشور در خوزستان است. تنوع قومیتها در این استان بسیارزیاد است و سرمایه اجتماعی بالایی دارد. یکی از استانهای استراتژیک کشور است؛ اما برای آب و برق مشکل دارد. مردمش برای اشتغال مشکل دارند. این همه مشکل برای استانی که هشت سال جنگ را دید و مقاومت و دفاع کرد، زیاد است. مردم خوزستان دینشان را به انقلاب ادا کردهاند و...
منبع: روزنامه جام جم
انتهای پیام/