حوزه تجسمی گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان، غلامحسین امیرخانی متولد ۱۳۱۸ طالقان، هنرمند و خوشنویس نامدار ایرانی است. از مشاغل او میتوان به مدیریت و ریاست شورای عالی انجمن خوشنویسان ایران، مدیریت فرهنگسرای ارسباران (هنر) و ریاست شورای عالی خانه هنرمندان ایران اشاره کرد.
چندی پیش نام استاد امیرخانی در میراث ناملموس زنده بشری کشور ثبت شد. به همین بهانه گفت و گویی با این استاد نامی داشتیم که در ادامه میخوانید:
استاد علاقه شما به هنر از دوران کودکی آغاز شد؟
بله، از سن ۳ یا ۴ سالگی در زادگاهم طالقان، هروقت گِل یا چوب پیدا میکردم، مجسمه میساختم یا روی آنها مینوشتم.
عدهای معتقد هستند که هنر موروثی است، آیا این نظر را قبول دارید؟
بله، البته موروثی به این معنا درست است که پدر و مادر یا اجداد یک شخصی که در یک رشته تبحر فوق العاده دارد، به نحوی به آن هنر یا تخصص مربوط باشند. اما کوشش و مجاهدت هم به این استعداد ذاتی شاخ و برگ میدهد. از آنجایی که سلوک هنری پایان ندارد، هرقدر آن شخص، همت و پشتکار داشته باشد، توانمندی خدادادی اش ارتقاء مییابد. از طرفی، شرایط اجتماعی هم در انتخاب یک رشته یا هنر مهم است، زیرا معمولا ابزاری که در منطقه زندگی یک شخص، آسانتر به دست میآیند فرصت بهتری را برای حضور و فعالیت در آن رشته فراهم میکنند؛ بنابراین میتوان گفت که جغرافیا و فرهنگ در انتخاب موثر هستند.
شما نزد اساتیدی همچون سید حسن و حسین میرخانی آموزش دیده اید، کمی از ویژگیهای این دو خوشنویس بزرگ برایمان بگویید.
زمانی که این دو بزرگوار در انجمن خوشنویسان ایران به عنوان «معلم» حضور یافتند، فرصتی پیش آمد تا نسل جدید خوشنویسان که هم کسوتهای بنده بودند تعلیم ببینند. یعنی حضور این دو استاد بسیار تعیین کننده بود. نکته دیگر این است که سید حسن و حسین میرخانی، از شاگردان آخر عمادالکتاب خوشنویس بزرگ دوره قاجار بودند. اما موضوع مهم دیگری که لازم میدانم بیان کنم، اخلاق و شخصیت این دو برادر بود. آنان توانستند معنای معلم بودن را به صورتی که شاگرد را به عنوان فرزند پذیرفته و گویا میخواهند ودیعه یا امانتی را دستش بسپارند درک کنند. حقوقشان هم بسیار کم و ناچیز بود. همچنین مرحوم سید حسین میرخانی بسیار منصف بودند. این انصاف به قدری مهم است که باعث میشود شاگرد، انسانیت را یاد بگیرد. چیزی که این روزها در جامعه ما مفقود شده است.
معمولا چه زمانهایی دست به قلم میشوید؟
وقتی یک قطعه شعر میخوانم و بی قرار میشوم؛ دقیقا مانند فردی که گمشدهای داشته باشد، دنبال قلم و دوات میگردم. به نوعی میتوان گفت که تنها راه ابراز ما خط است. یعنی وسیلهای که میتوان با آن، احساسات خود را بروز داد.
چه زمانی میتوان گفت که فلان هنرمند یا خوشنویس صاحب سبک است؟
سبک یک مقام و جایگاه در هنر و البته خیلی از رشته هاست. باید در یک هنر، مقدمات را سپری کرده، سپس وارد مرحله استادی و فوق استادی شد و در نهایت به جایی رسید که دیگران بگویند اثر فلانی، یک اثر هنری است. چون حتی کار استادانه هم لزوما اثر هنری نیست. تعریف یک اثر، زمانی هنری است که وقتی مخاطب آن را میبیند، دلش بلرزد و اگر توان خریدش را داشت، حاضر باشد هرچه دارد برای خرید آن اثر هنری پرداخت کند؛ بنابراین میرعماد صاحب سبک است. وقتی یک سبک رایج میشود، پیروانی پیدا میکند.
عدهای میگویند، چون خوشنویسی هنری سخت و دیربازده است، جوانان خیلی نسبت به یادگیری آن راغب نیستند، نظر شما چیست؟
به نظر من برنامه ریزی کلان مملکت مشکل دارد. مگر صعود به قله اورست آسان است؟ قطعا هر ورزشکار و کوهنوردی نمیتواند به این موفقیت برسد. اما آیا سختی مسیر اورست با افتخاری که به دست میآید تناسب ندارد؟ برای آنکه ظرفیتهای درونی خود را به فعلیت برسانیم باید سختی بکشیم. قطعا هر فضیلت و هر هنری سختی دارد. ما برای اینکه بتوانیم آستانه تحمل و تواناییهای خود را افزایش دهیم باید تمرین کنیم. اینکه خوشنویسی سخت است و جوانان سراغش نمیروند به دلیل آنست که برنامه ریزی کشور ما مشکل دارد. آیا انسانهایی مانند میکلانژ یا لئوناردو داوینچی سختی نکشیدند؟ ما انسانها الگو پذیر هستیم مخصوصا در دوران جوانی؛ حال اگر یک نفر در این مسیر الگو شود، راه برای جوانان راحتتر پیموده میشود. قطعا هرچیز فاخر و نفیس به راحتی به دست نمیآید. از طرفی هرکسی هم نمیتواند هنرمند شود، کسی به دنیای هنر قدم میگذارد که جاذبه آن او را مانند کاه و کهربا بیقرار کند. از اول هم میداند که حتی ممکن است ۲۰ یا ۳۰ سال هم کار کند، اما به جایی نرسد. ولی شوق و ارادت درونی بیقرارش میکند. کمترین دستاورد هم این است که بعد از طی مراحلی که در توانش است، میتواند بگوید آنقدری که توانستم حرکت کردم؛ بنابراین دولت باید حمایتهای کلان خود را در پشت ماجرا داشته باشد تا هنرمندان هم تشویق شوند.
بیشتر بخوانید؛ نام غلامحسین امیرخانی در گنجینه زنده بشری ثبت شد
نظر شما درباره آثاری که در جشنواره تجسمی جوانان امسال داوری کردید چه بود؟
بازهم میگویم که مشکل از برنامه ریزی و مدیریت است. یعنی اگر مقدمات اولیه یک جشنواره را رعایت میکردند، باید بیش از ۱۰ هزار اثر به این جشنواره میرسید، زیرا بنیه خوشنویسی جوانان کشور ما خیلی بیشتر از این است، اما باید برای آنان انگیزه ایجاد کنند. به طور مثال طوری جایزه تعیین کنند که این جوان توانمند، تمایل به حضور در جشنواره را پیدا کند.
و در کل ظرفیتهای جامعه خوشنویسان جوان کشور را چطور ارزیابی میکنید؟
گاها در انجمن خوشنویسان، جوان ۲۰ سالهای را میبینیم که ما باید از او خط یاد بگیریم. از طرفی نسل جدید یعنی نسل چهارم و پنجم بعد از ما، به دلیل اینکه منابع خوبی از قدما تا امروز در اختیارشان قرار دادیم و استادان هم به خوبی آنها را راهنمایی کردند، پیشرفت قابل توجهی داشتند. ما در انجمن به صورت مستقیم و غیر مستقیم با همه جوانان، پیشکسوتان و اساتید خوشنویسی از سراسر کشور و دنیا در ارتباط هستیم. همه ما دور سفرهای گردآمده ایم که میراث ماست و خوشبختانه جوانان در حفظ این میراث گرانبها، قویتر و شادابتر از نسل ما هستند.
به نظر شما خوشنویسی کشور ما قابلیت جهانی شدن دارد؟
بله؛ چند سال پیش در میدان مرکزی شهر دمشق منتظر دوستم بودم. همزمان چشمم به فضا و طراحی آن شهر افتاد. همانطور که میدانید کشور سوریه حدود ۶۰۰ یا ۷۰۰ سال از طرف دولت قدرتمند عثمانی حمایت شده است و، چون ساکنان این شهر مسلمانان سنی بسیار معتقدی بودند و علاقه زیادی هم به خط ثلث و نسخ داشتند، قائدتا تابلوهایشان هم میبایست به ثلث و نسخ میبود در صورتی که بیش از ۵۰ درصد تابلوهایشان به خط نستعلیق ایرانی بود، زیرا این خط زیباتر است. حتی گاها در کنفرانسهایی که شاههای عرب برگزار کرده اند، نام شاه کشورشان را هم به خط نستعلیق نوشته اند. با اینکه نگارش خط نستعلیق خیلی مشکل است و آنها نمیتوانند خوب بنویسند، اما بدش را هم به خطوط دیگر ترجیح میدهند؛ بنابراین قطعا ظرفیت و جایگاه خوشنویسی ایران بسیار فراتر از اینهاست.
باتوجه به اینکه معیشت هنرمندان معمولا با دشواریهایی روبه روست، نقش خانواده را تا چه حد در پیشرفت یک هنرمند موثر میدانید؟
اینکه بگوییم بر اثر فداکاری همسرم فرصت پیشرفت پیدا کردم و... یک حرف تکراری و کلیشهای است، زیرا داستان فراتر از اینهاست. قطعا در زندگی، مشکلات ریز و درشت متعددی پیش میآید بنابراین حس فداکاری و درک متقابل باید طوری باشد به جای اینکه همسر یک هنرمند احساس کمبود کند به نوعی مشوق و شریک یارش باشد. در غیر اینصورت حتی اگر از لحاظ فیزیکی و مالی هم کمک کند، اما از عمق وجود ناراحت باشد، این نگرانی ذهنی روی کار همسرش تاثیر میگذارد.
رسالت هنرمند در جامعه چیست؟
از این آب و خاک پرورش یافته ایم. آن حکمت و معرفت و امانت تاریخی ما را تبدیل به انسانی کرده که جهان بینی داریم. اگر قدرشناس و قدردان این گنج نباشیم که اوج بی معرفتی و بی وفایی است. هنرمند باید احساس فروتنی و تعظیم مقابل بزرگان هنر، دانشمندان و علمای جامعه داشته باشد. اگر به این مورد توجه کند آنوقت تلاش میکند تا شرمنده فرهنگ و هنر کشورش نباشد.
گفت و گو از زهرا علیزاده
انتهای پیام/
ضمنا استاد فرشچیان را هم بیشتر به همه معرفی کنید
با تشکر
عجبا