به گزارش خبرنگار حوزه سینما گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان،علی ژکان تهیه کننده و کارگردان سینما به مناسبت درگذشت عباس جوانمرد یادداشتی اختصاصی در اختیار ما قرار داد که میخوانید.
ژکان نوشت:"وقتی عکس عباس جوانمرد را با آن لبخند مهربانش دیدم که زیرش نوشته شده بود "فوت کرد" هجوم خاطرات بر سرم آوار شد، یاد اولین دیدارش افتادم که ۱۷ ساله م بود و نمیتوانستم مطابق مقررات به دلیل فقدان سن قانونی، وارد دورهی آموزشی "گروه هنر ملی" بشوم، اما جوانمرد به طور مستمع آزاد به دلیل مشاهده علاقهی بسیار من، حضورم را در کلاس هایش با اساتید معتبر و بینظیرش، پذیرفت، نگاه انسانی به آدمها از همان لحظهی جوانی در روح و قلب من حک شد و بدنبال آن دنیای تازهای که به رویم گشود و توانستم از تمام مواهب دهه چهل شمسی که به راستی دههی بسیار با اهمیتی در تاریخ روشنفکری و هنر تئاتر و سینما در این مملکت است برخوردار بشوم، برای منی که با بازی در نقشهای کاملاً بی اهمیت در فیلم فارسیها شروع به کار کرده بودم، ناگهان جهانی از مفاهیم و معانی پیچیده و گستردهی ایرانی و جهانی در برابرم شکل گرفت، جهانی که درست نمیفهمیدم و مجبور شدم با تلاش بسیار به فهمیدن آنها اقدام کنم از تعزیه و برشت و نمایش ایرانی گرفته تا گروتوفسکی و پیتر بروک و ... به راستی خشت نخست زندگی هنری من به دست اون نهاده شد و اوست معلم اول زندگی هنریم، نه تنها در تئاتر و کار راهنمایم بود در نقش اجتماعی و رفتار سیاسی نیز سرمشق قرار گرفت، یادم میآید در برابر بیشتر پیشنهادات که از آرمانها و علاقه هایش دور بود، مقاومت میکرد و نه میگفت، اگر میخواست تن بدهد و کنار بیاید در همان سالها مطرحتر از هم نسلان خودش میشد، چون او نه تنها کارگردان بزرگی در نمایش ایرانی بود، بازیگر توانمندی نیز به حساب میآمد و میتوانست به راحتی لقب آقای بازیگر را از آن خود کند.
حتی در مواجهه با مسائل اجتماعی و سیاسی دوران خود، وقتی احساس کرد نمیشود کاری درست انجام داد، در شروع دههی پنجاه شمسی به حالت قهر از ایران رفت و هر آنچه از اعتبار داشت گذشت و برای دیگران گذاشت و خودش را به موقعیت تازهای که از آن او نبود پرتاب کرد. فراموش شدن را به تن دادن به شرایط هنری و سیاسی خاص آن دوره ترجیح داد.
اما بعد انقلاب برگشت به امید افق تازه و شروع دوبارهای برای به اجرا در آوردن آرزوها و آرمانها، اما آن طور که دلش میخواست میسر نشد و به حالت انتظار دور از خانواده به تنهایی، در ایران زندگی کرد، تا شاید آن فرصت طلایی بدست آید، اما کهولت و ناتوانی و بیماری از راه رسید و دوباره از وطن دور شد تا مرگ پایانی برای او باشد، روحت گرامی باد معلم اول من."
علی ژکان
انتهای پیام/