به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، بهرام ۱۷ ساله متهم است که پسرعمویش را به خاطر اختلاف مالی به قتل رساندهاست. خانواده عمویش برای او در حالی درخواست قصاص کردهاند که خودش هنوز این جنایت را باور ندارد و فکر نمیکرد روزی نام قاتل بر پیشانیاش حک شود.
متهم اکنون در کانون اصلاح و تربیت تهران بهسر میبرد و منتظر جلسه محاکمه است. در «پشت صحنه یک جنایت» این هفته با بهرام و بازپرس جنایی تهران به واکاوی ابعاد این جنایت پرداختهایم. به گزارش خبرنگار جامجم و براساس اوراق پرونده، شامگاه هفدهم مرداد امسال، گزارش یک درگیری خونین به پلیس پایتخت گزارش شد و ماموران برای بررسی موضوع راهی محل درگیری در حوالی بازار تهران شدند.
در آنجا پسر ۲۰ ساله زخمی را یافتند که وی بعد از انتقال به بیمارستان فوت شد. با تحقیقات اولیه مشخص شد او با پسرعمویش اختلاف مالی داشته و همان شب اهالی محل، پسرعمویش را موقع فرار دیده بودند. او تحت تعقیب پلیس قرار گرفت تا اینکه رد وی در ساختمان نیمهکاره محل کار دوستش شناسایی شد. ماموران برای دستگیری او به آنجا رفته و متهم را که در یخچال اتاقک نگهبانی پنهان شده بود بازداشت کردند. او به قتل پسرعمویش اعتراف کرده و روانه کانون اصلاح و تربیت تهران شد.
بیشتربخوانید
جنایت به خاطر ۲۰۰ هزار تومان
بهرام هنوز مرگ پسرعمویش را باور ندارد و بر سروصورت خود میزند و با التماس به اقوامش میگوید که تو را به خدا مرا ببخشید. اصرارهایش برای جلب رضایت فایدهای ندارد و خانواده مقتول برایش قصاص خواستهاند. در حاشیه جلسه تحقیق از متهم به قتل با او گفتوگویی کردیم که میخوانید.
از حضورت در کانون اصلاح و تربیت بگو.
به اتهام قتل پسرعمویم در کانون هستم.
اوضاع کانون چطور است؟
در آنجا افرادی همسن خودم هستند که جرمشان مثل من قتل است. بعضیها هم بهخاطر آدمربایی، سرقت و زورگیری راهی آنجا شدهاند. چند شب اول خیلی برایم سخت بود و فقط گریه میکردم و بهدنبال راهی برای فرار از کانون بودم که بیفایده بود.
دلت برای چه کسی تنگ شده؟
برای مادرم. به خاطر دوری راه فقط یکبار به دیدنم آمد. بعد از شیوع بیماری کرونا هم نشد او را ببینم، اما تلفنی با او چند بار حرف زدهام.
با پسرعمویت اختلاف داشتی؟
اختلاف مالی داشتم. میخواستم با دختری که مورد علاقهام بود به زودی ازدواج کنم. به همین خاطر در ساختمانهای نیمهکاره کار میکردم تا پول عروسی را آماده کنم و بتوانم به خواستگاریاش بروم و با وی ازدواج کنم، اما کارفرمایم پولی به من نداد و مدام امروز و فردا میکرد. از سویی تولد آن دختر نزدیک بود و میخواستم برایش هدیه بخرم، اما پولی نداشتم. به همین خاطر ۲۰۰ هزارتومان از پسرعمویم قرض کردم.
بعد چه شد؟
قرار شد بعد از گرفتن حقوقم پولش را پس دهم. با آن پول قرضی لباس و روسری برای دختر مورد علاقهام خریدم تا در جشن تولدش او را خوشحال کنم.
چون کارفرمایم پولم را نداده بود، بعد از چند ماه ۱۰۰ هزارتومان جور کردم و به پسرعمویم دادم. او پول را گرفت و بعد از یک هفته دوباره سراغم آمد و مدعی شد که من پولی به وی ندادهام و باید ۲۰۰ هزارتومان به وی بپردازم. هر چه گفتم من نیمی از بدهیام را دادم قبول نکرد. همین باعث دعوا و درگیری میان ما شد.
از شب جنایت بگو.
آن شب بهطور اتفاقی دوباره پسرعمویم را در خیابان دیدم. او مرا جلوی مردم با الفاظ بد صدا کرد و فریاد زد باید بدهی ۲۰۰ هزارتومانیاش را بدهم که با هم درگیر شدیم.
بعد چه شد؟
از دستش عصبانی بودم. نمیدانستم پسرعمویم دچار فراموشی شده یا نقش بازی میکند و میخواهد پول اضافه از من بگیرد. چاقویی که برای تیز کردن به مغازه میبردم، در جیبم بود. با شدت گرفتن درگیری چاقو را از جیبم درآوردم و در اوج عصبانیت به او ضربهای زدم که زخمی شد و کف خیابان افتاد.
فرار کردی؟
چند ساعتی در خیابانهای تهران سرگردان بودم و بعد به بوستانی در جنوب تهران رفتم. آنجا بود که به دوستم زنگ زدم و سراغ پسرعمویم را گرفتم که به من گفت او در بیمارستان فوت شده و پلیس دنبالم است. میترسیدم اگر دستگیر شوم قصاص شوم. به ساختمان نیمه کارهای که یکی از دوستانم در آنجا نگهبان بود، رفتم. قرار شد چند شب آنجا بمانم و بعد قاچاقی به ترکیه و سپس به آلمان بروم.
چطور بازداشت شدی؟
آن شب در ساختمان محل کار دوستم بودم که متوجه شدیم پلیس پشت در ساختمان است. دوستم مجبور شد در را باز کند. من هم وسایل داخل یخچال اتاقک نگهبانی را بیرون ریخته و خودم در یخچال پنهان شدم. فکر نمیکردم که پلیس مرا در آنجا پیدا کند. صدایشان را شنیدم که در حال بیرون رفتن از محل بودند. همان موقع، قاچاقبر به من زنگ زد تا اطلاع دهد امشب باید از مرز خارج شویم که همین تماس بیموقع و به صدا درآمدن زنگ تلفن همراهم ماموران را سمت یخچال کشاند و وقتی در را باز کردند دستبندی فولادی به دستم زدند و بازداشت شدم.
اگر زمان به عقب بازمیگشت؟
هیچوقت پولی قرض نمیگرفتم که این طور به دردسر بیفتم و گرفتار شوم.
یک آرزو؟
فقط یک آرزو دارم بخشیده شوم و نزد مادرم بازگردم.
خانواده مهمترین درمانگر برای ناسازگاری نوجوانان
ازدیدگاه جرمشناسی، رفتارهایی که نوجوانان ازخود نشان میدهند و بزهکاریهایی که انجام میدهند، متفاوت با بزرگسالان بوده و نوع مجازاتشان هم فرق دارد.
اغلب به تحمل حبس در کانونهای اصلاح و تربیت، جریمه و مجازاتهای جایگزین حبس محکوم میشوند. فرار از خانه، دزدی، ضرب و شتم، خرابکاری، رفتار وحشیانه، مصرف الکل و مواد مخدر، هتک حرمت، قاچاق و قتل را میتوان در شمار بزهکاری نوجوانان دانست. برخی کودکان به خاطر مشکلات خانوادگی، تکسرپرستی، فشارهای شدید مالی، اختلال جسمی یا سوءاستفاده جنسی طولانی به سمت هنجارشکنی میروند.
در این پرونده شاهد هستیم که پسری ۱۷ ساله و نوجوان اقدام به گرفتن ۲۰۰ هزار تومان پول قرضی از پسرعمویش برای خرید هدیه به نامزدش کرده و بیآنکه خانواده را در جریان مشکلش قرار دهد تا کمکش کنند، به دنبال حل تنهایی مشکل است.
بعد هم به خاطر اینکه نتوانسته مشکل را حل کند، به سمت رفتاری غیرمعقول و جنایت رفته است.
خانوادهها بیشتر باید به نوجوانان و دورهای که آنها سپری میکنند توجه داشته باشند. ظرفیتهای شناختی نوجوان به ما کمک میکند تا برای درمان مشکلات، روشی مناسب را انتخاب کنیم.
اگر خانواده بتواند به نحو موثری نقش خود را در کنترل انحراف نوجوان ایفا کند، کمک بزرگی به درمان خواهد کرد.
منبع: جام جم
انتهای پیام/