به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، شخصیت عجیب و نامتعارف ادواردو آنیلی و زندگی پرماجرا و دراماتیک او و مرگ مرموز و پرحرف و حدیثش، به خوبی ظرفیت تبدیلشدن به یک فیلم سینمایی مهیج و مافیایی را دارد، از همانها که ایتالیاییها و هالیوودیها استادش هستند و بارها نمونههای خوبی از آن ساختهاند.
یک داستان پر کشش و مبتنی بر تعلیق و ماجراجویی و مرگی پررمز و راز و سرنخهای اندکی که شما را به علت اصلی برساند. مستند «شهید ادواردو آنیلی» به کارگردانی سیاوش سرمدی و به تهیهکنندگی زندهیاد حبیب ا... کاسهساز که چند سال پیش ساخته و احتمالا بارها دیده شد، در سکوت و بایکوت رسانهای ایتالیا و کشورهای غربی، تا حدودی این خلاء را جبران کرد و توانست روایت مستند جذاب و پرکششی از زندگی و مرگ ادواردو آنیلی داشته باشد.
مستندی که فارغ از برخی ضعفها و ایرادات و کم و کاستیها، هنوز هم تماشایی است و مخاطب را تا حدود زیادی با شخصیت ادواردو آنیلی و حال و هوا و افکارش آشنا میکند و باعث میشود مخاطب بعد از این آشنایی، دنبال چیزهای بیشتری از زندگی این شخصیت باشد.
ادواردو آنیلی که بود؟
او که متولد ۹ ژوئن ۱۹۵۴ در نیویورک بود، ۱۵ نوامبر ۲۰۰۰ در تورین ایتالیا در ۴۶ سالگی درگذشت. ادواردو پسر جیانی آنیلی، سناتور و میلیاردر ایتالیایی و مالک سابق مجموعه فیات (شرکت خودروسازی ایتالیایی) بود. آنیلی که خواهری به نام مارگریتا هم داشت، تنها وارث ثروت فراوان پدرش بود.
جیانی آنیلی، به جز فیات، مالک گروه سرمایهگذاری اکسور، فراری، مازراتی، آلفا رومئو، لانچیا، آبارت، اویکو، چندین کارخانه تولید قطعات صنعتی، چند بانک خصوصی، شرکتهای طراحی مد و لباس، روزنامههای لاستامپا و کوریره دلاسرا و باشگاه فوتبال یوونتوس بود. او به جز اینها سهامدار اصلی چند شرکت و کارخانه دیگر هم بود.
با این حال ادواردو علاقه چندانی به این ثروت هنگفت و مدیریت این مجموعهها که اصلیترین آن مجموعه فیات بود، نداشت. ادواردو موقع تحصیل در نیویورک، به طور اتفاقی با قرآن آشنا شد و به اسلام گروید و نام خود را به مهدی تغییر داد.
مطالعات فلسفی و عرفانی و تحقیق در رشته ادیان و فلسفه شرق و بعد هم آمدن به ایران و آشنایی با حضرت امام خمینی (ره) و انقلاب ایران و گرویدن به مذهب تشیع، ادواردو را بسیار متحول کرد و او بارها در مذمت سرمایهداری سخن گفت و روش زندگی خود را تغییر داد.
این تصمیم و رفتارها به هیچ وجه خوشایند پدرش و خاندان آنیلی نبود و باعث شد آنها ادواردو را گزینه مناسبی برای جانشینی و هدایت مجموعه فیات و ارثبردن این ثروت عظیم ندانند. انواع فشارها و تهدیدها و تحریمها سرانجام با مرگ ادواردو در ۴۶ سالگی به پایان میرسد. مرگی که به طور رسمی و در رسانههای تحت مالکیت و نفوذ جیانی آنیلی، خودکشی اعلام میشود، اما شواهد و قرائن و ادلهای وجود دارد که ضمن رد خودکشی، بحث قتل برنامهریزیشده او را مطرح میکند.
مسیر مستند
بخش زیادی از موفقیت و جذابیت مستند «شهید ادواردو آنیلی» به کاریزما و ظرفیت خود شخصیت اصلی و سوژه مرموز فیلم یعنی ادواردو آنیلی برمیگردد. با این حال سازندگان مستند هم با وجود نریشن اولیه و طرح فشارهایی که برای ساخت این فیلم متحمل شدند، از جمله سنگاندازی مافیای کمپانی فیات، بازداشت و زندانیشدن چند روزه در ایتالیا و اخراج از این کشور سعی کردند همان میزان جذابیت و رازآمیزی شخصیت ادواردو را در فیلم بیاورند و مهمتر این که مخاطب را در طول مسیر روایت به شخصیت اصلی کنجکاوتر و علاقهمندتر کنند. ضمن این که استفاده از تصاویر آرشیوی، مصاحبهها و روایت فیلم هم به خوبی در این مسیر حرکت میکند تا با یک مستند جذاب و گرم و پرکشش طرف باشیم.
مستند روایت خود را با مرگ ادواردو آنیلی آغاز میکند و به ما میگوید که پلیس اتومبیل فیات کرومای خاکستری ادواردو آنیلی را رها شده روی پل ژنرال فرانکو رومانو در بزرگراه تورینو - ساوونا پیدا میکند و کمی بعد به جسد او زیر همین پل میرسند. مرگ مرموز، پر از سوال و سینمایی او، آغاز مناسبی برای یک روایت مهیج است و مخاطب را به دنبال خود میکشد.
پلیس، علت مرگ را خودکشی اعلام میکند و میگوید که ادواردو خودش را از روی پل به پایین پرتاب و با صورت به زمین برخورد کرده است. آن طور که در روایت فیلم آمده، جسد ادواردو بدون کالبدشکافی و با سرعت دفن میشود. اما این تراژدی که دامنگیر «خاندان پادشاهی ایتالیا» - عنوانی که رسانههای آن زمان ایتالیا به خانواده آنیلی داده بودند- میشود، مثل بمب خبری صدا میکند، هرچند نفوذ رسانهای و مافیایی باعث میشود یک شخصیت منزوی، معتاد و بیمسؤولیت از ادواردو ساخته شود و خودکشی او را هم ناشی از همین مسائل بدانند. این صحنهها در مستند ادواردو، با قطعاتی از موسیقی فیلم «سفید» کیشلوفسکی اثر زبیگنیف پرایزنر همراه است.
اگرچه استفاده از تصاویر آرشیوی، به خوبی صورت گرفته و با سندیتبخشیدن به فیلم، روایت را پیش میبرد، اما ترجمهنشدن بیشتر بخشها از ایرادات این مستند است. مثلا وقتی برخی چهرههای مشهور فوتبال ایتالیا مثل جیووانی تراپاتونی و دینو زوف درباره مرگ ادواردو صحبت میکنند، مخاطب دوست دارد معنی حرفهای آنها را بداند.
این مشکل تا حدودی در تصاویر اخبار مربوط به مرگ ادواردو هم که از تلویزیون ایتالیا پخش میشود هم وجود دارد، هرچند سازندگان سعی کردهاند اطلاعات مربوط به این بخشها را کم و بیش در متن روایت بگنجانند و مفهوم کلی را از این طریق به مخاطب منتقل کنند.
نقطه عطف اول فیلم، اشاره به بیانیه انجمن اسلامی فارغالتحصیلان ایتالیاست که در میان بایکوت رسانهای ایتالیا و کشورهای غربی ادعا میکنند ادواردو آنیلی، مسلمان و شیعه بود و نهتنها خودکشی نکرده، بلکه توسط عوامل صهیونیست به شهادت رسیده است.
این طرح مساله، مسیر اصلی روایت و نقبزدن به شخصیت و گذشته ادواردو را شکل میدهد و فیلم سعی میکند به سوالاتی که در این باره وجود دارد، پاسخ دهد؛ بنابراین در بخشهای بعدی فیلم، با برخی افرادی که از نزدیک با ادواردو در ارتباط بودند، مصاحبه میشود تا سندیت مستند کم و کسری نداشته باشد.
با این حال احتمالا به دلیل فشارهایی که بر گروه سازنده بوده، آنها نتوانستند به خانواده آنیلی یا دوستان ایتالیایی او نزدیک شوند و آنها را مجاب به حضور جلوی دوربین کنند. تنها ایتالیایی که سازندگان مستند موفق شدند با او مصاحبه کنند، دکتر مارکو باوا از دوستان ادواردو است که از قضا تحقیقات مفصل و مستدلی را درباره مرگ رفیقش انجام داد و فرضیههایی را در رد خودکشی ادواردو مطرح و عنوان کرد که او به قتل رسیده است.
بیتر بخوانید
اولین ارتباط ادواردو
محمد حسن قدیری ابیانه دیپلمات ایرانی، فخرالدین حجازی، سیاستمدار و نماینده اسبق تهران در مجلس و حجت الاسلام سلمان غفاری، از چهرههای مرتبط با ادواردو هستند که فیلم برای مصاحبه سراغ آنها میرود. دکتر حسین عبداللهی و برادرش محمد که نزدیکترین دوستان ایرانی ادواردو بودند هم از دیگر مصاحبهشوندههای این مستند هستند و اطلاعات خوبی درباره شخصیت و زندگی او میدهند، به ویژه حسین.
در این میان البته قدیری اطلاعات مهمتری میدهد و فیلم زمان بیشتری را به حرفهای او اختصاص میدهد. اولین ارتباط ادواردو با انقلاب اسلامی ایران به طرز جالبی از طریق قدیری صورت میگیرد. زمانی که قدیری رایزن مطبوعاتی سفارت ایتالیا بود، مصاحبهای تلویزیونی در این کشور داشت.
ادواردو این مصاحبه را میبیند و برای ملاقات با قدیری به سفارت ایتالیا میرود. اما قدیری به دربان میگوید که امروز یکشنبه است و اگر میشود این جوان ایتالیایی که هنوز خود را معرفی نکرده بود، فردا بیاید. اما دربان یک بار دیگر نزد قدیری میرود و پیام ادواردو را به او میرساند: «خداوند هر دری را میگشاید» که این بار قدیری حاضر میشود این جوان را ببیند. قدیری در همین مستند میگوید که وقتی او خود را معرفی کرد، فکر نمیکرد که او پسر همان آنیلی معروف باشد.
فخرالدین حجازی هم کسی است که در زمان حضور ادواردو در ایران، او را به ملاقات حضرت امام خمینی (ره) میبرد؛ دیداری که مقام معظم رهبری و حاج احمد خمینی هم در آن حضور داشتند. در این دیدار که روز شنبه ۸ فروردین ۱۳۶۰ صورت گرفت، حضرت امام پیشانی ادواردو را بوسیدند. آیت ا... رفسنجانی هم در کتاب «عبور از بحران» و در صفحه ۴۲ اشاره مختصری به این دیدار میکند.
این دیدار نقش مهمی در تغییر مسیر زندگی ادواردو داشت و او مجذوب سادگی، عظمت و معنویت حضرت امام میشود و دیگر میلی به آن زندگی پرزرق و برق و ثروت فراوان و پولپرستی خانوادهاش نشان نداد. همین ساز مخالف زدن و مثالهای همیشگی باعث تهدید، تحقیر، تحریم و فشار شدید مالی و برچسب دیوانگی از سوی خانواده شد.
با این حال مصاحبه او با یکی از روزنامههای چپ ایتالیا که در نقد ثروت و پولپرستی و مخالفت با جانشینی خواهرزادهاش جان الکان که پدری صهیونیست داشت، مسیر پرخطری را پیش رویش گذاشت که به مرگش منجر شد. قدیری در جایی از فیلم از پیشبینی خود ادواردو میگوید: «مرا خواهند کشت یا خواهند گفت مریض شد یا در یک حادثه مرد یا خواهند گفت خودکشی کرده!» دراماتیکتر و سینماییتر از این گفتهها، از این زندگی متفاوت، جسورانه و خلاف جریان آب دیگر چه میخواهید؟
فرد در برابر جمع
کشمکش به عنوان عنصری ضروری در ادبیات داستانی، شش نوع دارد که یکی از آنها فرد علیه جامعه است. زندگی ادواردو آنیلی و گرویدنش به اسلام و دلبستگی به شخصیت حضرت امام (ره) و انقلاب اسلامی و رصد کردن وضعیت مسلمانان در جهان، آن هم با آن عقبه خانوادگی که راهشان از معنویات جدا بود و تنها به پیشتازی در امور دنیوی و ثروت اندوزی بیشتر فکر میکردند، مصداق عینی همین نوع کشمکش است.
این وضعیت کم و بیش و به شکلهای دیگر برای دیگر چهرههایی که در غرب به دین اسلام رو آوردند هم وجود داشت و دارد؛ کاسیوس کلی (محمدعلی)، کت استیونس (یوسف اسلام) و مالکوم ایکس از جمله این چهرهها هستند که این آخری حتی جانش را به خاطر عقایدش و دفاع از اسلام از دست داد.
فیلم «مالکوم ایکس» ساخته اسپایک لی و با بازی دنزل واشینگتن، محصول سال ۱۹۹۲ ماجرای زندگی این چهره مبارز و مسلمان را به تصویر میکشد.
منبع: روزنامه جام جم
انتهای پیام/
ممنون که انقدر کامل اطلاعات را گذاشته اید