به گزارش خبرنگار دفاعی امنیتی گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران جوان، دفاع مقدس از آن برهه های حساس کشورمان است که همه را درگیر خود کرد؛ از پیر و جوان و زن و مرد گرفته تا کارگر و دکتر و مهندس. همه و همه آمدند تا جلوی دشمنی را بگیرند که بی هوا وارد شده بود آن هم با استفاده از اصل غافلگیری؛ هر چند همان متجاوز خیلی زودتر از آنچه فکر می کرد و در کمتر از دو ساعت با پاسخ نیروهای مسلح کشورمان و به خصوص نیروی هوایی ارتش مواجه شد.
در این میان ارتش، سپاه پاسداران و بسیج نقش بی بدیلی در دفاع از کشورمان داشتند؛ در این دفاع مقدس فرماندهان کاربلدی مثل باکریها و همتها و خرازیها و باباییها را از دست دادیم، اما حتی یک وجب از خاکمان نرفت و توانستیم جنگ جهانی سوم را پشت سر بگذاریم. در میان شهدای انبوه جنگ تحمیلی یک نام به چشم میخورد، شهید غلامعلی پیچک که داستانی جالب دارد.
مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس مینویسد شهید غلامعلی پیچک در سال ۱۳۳۸ در خانوادهای مذهبی در تهران به دنیا آمد. پدرش یک کارمند بود. غلامعلی با موفقیت دوره ابتدایی را به پایان برد در حالی که هر سال شاگرد ممتاز بود. پس از پایان دوران دبیرستان در کنکور شرکت کرد و در رشته انرژی اتمی با رتبه بالا قبول شد.
در دانشگاه به دلیل نمرات بالا، بورس تحصیل در خارج از کشور به وی تعلق میگیرد، اما از پذیرفتن بورس سرباز میزند. در دانشگاه جدیتر از گذشته وارد جریانهای سیاسی میشود و با شناختی که از رژیم فاسد پهلوی به دست میآورد، وارد مبارزات سیاسی علیه رژیم طاغوت میشود.
اکبر حمزهای یکی از همرزمان شهید پیچک میگوید: یک روز در کتابخانه شخصی غلامعلی، دنبال کتابی میگشتم، دیدم لای یک کتاب، یک کلت جاسازی شده است. تازه فهمیدم که در مبارزات مسلحانه نیز دست داشته است. پس از شهادتش متوجه شدیم که او در سن ۱۵ سالگی طرح ترور سرلشکر منوچهر خسروداد فرمانده هوانیروز ارتش شاهنشاهی را کشید؛ بعد مساله را با نماینده حضرت امام خمینی (ره) در میان گذاشت که ایشان اجازه ندادند و او دوستانش را مجاب کرد که از ترور خسروداد صرف نظر کنند.
مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس می نویسد با تجاوز عراق به ایران، غلامعلی عازم جبهههای نبرد میشود. با توجه به لیاقتها و شجاعتهایی که در درگیریهای کردستان از خود نشان میدهد، بهعنوان فرمانده عملیات سپاه در محور غرب کشور در سال ۱۳۵۹ منصوب میشود.
با توجه به سن کم، بهترین طرحهای عملیاتی را با توجه به شناسایی منطقه مربوطه، ارائه و اجرایی میکرد. اکثر شناساییها را با بر و بچه های اطلاعات و عملیات خودش میرفت و تا عمق ۳۰ کیلومتر در پشت جبهه دشمن نفوذ میکرد و در عملیات «بازیدراز» آخرین کسی بود که از ارتفاعات عقبنشینی کرد.
شهید پیچک در اوایل سال ۱۳۶۰ به فکر اجرای عملیاتی برای آزادسازی بخش وسیعی از ارتفاعات غرب از اشغال رژیم بعثی افتاد و به همراه شهید علی موحد دانش طی حدود ۵ ماه به شناسایی خطوط دشمن در مناطق شمال غرب کشور «سرتفان-شیاکوه-دیزه کش-برآفتاب-دشت شکمیان-اناره دشت گیلان و مناطق دیگری در دشت گیلانغرب» پرداخت.
اکبر حمزهای میگوید: آوازه پیچک در غرب کشور پیچیده بود. هر کجا که میرفتی، او را میشناختند؛ از سومار تا ارتفاعات «بمو». همین شهرت باعث شد که جذب او شوم. رفته رفته با او که آشنا شدم پای صحبتها و سخنرانیهایش نشستم. بینش سیاسی خوبی داشت. وقتی از سیاست حرف میزد،گویی یک سیاستمدار برجستهای است که سال ها در عرصه سیاست فعالیت داشته است.
مراسم عقدکنان شهید غلامعلی پیچک
شهید پیچک در عملیات مطلع الفجر کاری کرد کارستان. این عملیات در حدفاصل ارتفاعات شمال غربی گیلان غرب و جنوب غربی سرپل ذهاب به فرماندهی مشترک ارتش و سپاه انجام شد و ارتفاعات «شیاکوه» و «برآفتاب» را به تصرف خودی درآمد، اما پاتکهای سنگین و متوالی دشمن از یکسو و عدم امکان پشتیبانی از نیروها، به سبب دوری مسافت خط مقدم با عقبه از سوی دیگر موجب شد که با وجود ۱۷ روز مقاومت، قلههای آزادشده بار دیگر به تصرف دشمن در آید.
شهید پیچک در لباس دامادی
غلامعلی با وجود اینکه مسئولیت عملیات منطقه را نداشت، در نوک پیکان گردان وارد نبرد علیه دشمن شد و در منطقه قاسمآباد، واقع در ارتفاعات «برآفتاب» با نیروهای دشمن، تنبهتن درگیر شد. نزدیک ظهر روز بیستم آذرماه سال ۱۳۶۰ در درگیری تن به تن با سربازان ارتش بعث بر اثر اصابت گلوله به سینه و گلو به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
۱. جنازه مرا بر روی مینها بیندازید تا منافقین فکر نکنند ما در راه خدا از جنازهمان دریغ داریم. به دامادی دو ماهه من نگریید، دامادی بزرگی در پیش داریم.
۲. خدا کند که حکومت سرنگون شود، اما منحرف نشود، چون انحراف، خیانت به خون شهداست.
۳. مسئولیت ما مسئولیت تاریخ است. بگذارید بگویند حکومت دیگری بعد از حکومت علی (ع) بود به اسم حکومت خمینی، که با هیچ ناحقی نساخت تا سرنگون شد. ما از سرنگونی نمیترسیم، از انحراف میترسیم.
۴. من در این راهی که انتخاب کردهام، سختی بسیار کشیدهام؛ خیلی محرومیتها لمس نمودهام. همه هدفم این است که زحماتم از بین نرود.
انتهای پیام/
خدا رحمتش کند
#من_انقلابی_میمانم
اما ما چی؟ ما که حتی نمی توانیم از صف های شکر و روغن بنزین و انسانیت بگذریم. لطفا انقلابی باشیم.
سلام برخمینی و انقلاب خمینی
واقعا بعضی از شهدای جنگ رو چی باید اسم گذاشت؟!
واقعا بعضی از شهدای جنگ رو چی باید اسم گذاشت؟!
کجایید شهیدان راه خدا...
هم خونتان پایمال شد ...هم راهتون گم شد ...هم حکومت اسیر انحراف شد...
بعد از خون شما شهدا الان خون مردم است که در شیشه رفته...
آسوده بخوابید که حق از بین رفته و باطل بر منسب است.
(خداکندکهحکومتسرنگونشود،امامنحرفنشود،چونانحراف،
خیانتبهخونشهداست.)الهیآمین.