ملک سلمان پس از گذشت حدود سه سال و نیم از محاصره قطر، به طور رسمی از امیر قطر دعوت کرد تا در نشست شورای همکاری خلیج فارس شرکت کند. این دعوت رسمی از سوی عربستان در حالی اعلام شد که پیش از این چهار کشور عربی از جمله عربستان، امارات، مصر و بحرین دوحه را تحریم و اقدام به محاصره دریایی، زمینی و هوایی این کشور کرده بودند. آنها مدعی شده بودند که قطر باید شروط سیزدهگانه را برآورده کند.
هرچند که این شروط هرگز اجابت نشد و قطر همچنان به فعالیت رسانهای و منطقهای خود ادامه میدهد، اما ملک سلمان بدون توجه به آن چه که پیش از این اعلام شده بود و پس از رایزنیهای کویت، مقدمات آشتی عربی را فراهم کرد و شخص بنسلمان با آغوشی باز در فرودگاه «العلا» از امیر قطر استقبال کرد.
گروه بین الملل باشگاه خبرنگاران جوان، برای بررسی چرایی این عقبنشینی و همچنین تبعات این تصمیم سراغ محمدرضا مرادی کارشناس مسائل شبه جزیره عربستان رفته است.
محمدرضا مرادی، کارشناس مسائل شبه جزیره ابتدا مقدمهای را مطرح کرد و گفت: «اصل بحث این است که چه اتفاقی افتاده است که عربستان پس از سه سال و نیم یعنی از ژوئن ۲۰۱۷ که ۱۳ شرط را برای قطر تعیین کرد، اکنون به این نتیجه است که باید روابط خود را با قطر عادی کرده و از سر بگیرد بدون اینکه قطر به هیچ یک از این شروط تن دهد».
مرادی درباره مهمترین دلایل تسلیم و عقب نشینی عربستان از شروط خود در برابر قطر بیان کرد: «در ابتدا باید به این سوال پاسخ دهیم که اساسا دلیل شکلگیری این مسئله میان عربستان، قطر، بحرین، امارات و مصر چه بود؟ در ژوئن ۲۰۱۷ اتفاقی در شورای همکاری خلیج فارس رخ داد که بسیاری از کارشناسان را به این نتیجه رساند که شورای همکاری خلیج فارس عملا چند تکه شده است چرا که شورای همکاری دو محور جدی داشت که در یک محور عربستان همراه بحرین و امارات بود که طیف تندروی شورای همکاری را شامل میشد و محور دیگر عمان و کویت و بعضا قطر بودند که سعی میکردند که میانه رفتار کنند، اما اخیرا اتفاقاتی افتاد که قطر را به یک طیف جدید در شورای همکاری تبدیل کرد و بسیاری از کارشناسان بر این باور بودند که عمر شورای همکاری به پایان رسیده است».
او ادامه داد: «و اتفاقا اینجا بود که به ناگاه عربستان اعلام کرد که روابط خود را با قطر قطع کرده است و این کشور را در محاصره کامل هوایی و زمینی قرار داد؛ در ادامه امارات، بحرین و مصر هم به تبعیت از عربستان، به قطع روابط خود با قطر در تمام حوزهها اقدام کردند. یک بحران جدی در شورای همکاری خلیج فارس شکل گرفت حتی بنا به اعترافات بعدی، عربستان در تابستان همان سال آماده حمله نظامی به قطر بود و برخی اعترافاتی که بعدها مقامات آمریکایی داشتند و اعلام کردند ما عربستان را قانع کردیم که از این کار چشم پوشی کند و به بالاترین در جه موافقت رسید؛ اما چه شد که این اتفادق افتاد؟»
این کارشناس مسائل شبه جزیره با اشاره به اینکه عربستان همواره با قطر در مباحث سرزمینی و مسائل دیگر مشکل داشته، اظهار کرد: «عربستان در زمان ملک عبدالله پادشاه قبلی یک نوع سیاست محافظهکارانه تدافعی را پیش گرفته بود به این معنا که در مسائل مختلف سعی میکرد جانب احتیاط را رعایت کند و تا حد امکان تندروانه در مسائل منطقهای برخورد نکند و نوعی عقلانیت بر رفتار ملک عبدالله و تیم سیاست خارجی او حاکم بود، اما به قدرت رسیدن آل سلمان یعنی ملک سلمان و پسرش باعث شد که این سیاست کنار گذاشته شده و نوعی سیاست محافظه کارانه تهاجمی در عربستان حاکم شود. ابعاد این سیاست هم در درجه اول حمله به یمن و در ادامه بحث قطع روابط با ایران و قطر و قتل خاشقچی و کارهایی از این قبیل بود».
مرادی گفت: «یک متغیر دیگر در این میان وجود داشت که باعث شد سیاستهای تندروانه محمد بن سلمان در منطقه بیش از پیش تشدید شود و آن هم پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا بود که بسیار به محمد بن سلمان کمک میکرد؛ این پیروزی از یک سو باعث شد بن سلمان به ولیعهدی برسد و از سوی دیگر فضا را برای سیاستهای تندروانه محمد بن سلمان در منطقه مهیا کرد چرا که افکار ترامپ با بن سلمان در منطقه همخوانی زیادی داشت و این باعث شد که محمد بن سلمان در منطقه با حمایتهای دونالد ترامپ اهداف خود را پیگیری کند، اما هر چه که پیشتر میرفتیم از قدرت و اعتبار محمد بن سلمان کاسته میشد».
او در پاسخ به این سوال که چه اتفاقی افتاد که بن سلمان از این اهداف دور شد، بیان کرد: در مورد اینکه چه دلایلی باعث شد که محمد بن سلمان در نهایت تسلیم شود باید به این نکته توجه کنیم که سیاستها و شکستهای بن سلمان در روابط با قطر تابعی از دیگر شکستهای اوست. با نگاهی به این شکستهای در عرصه منطقه و بینالمللی در مییابیم که چرا بن سلمان در برابر قطر مجبور به عقب نشینی شد.
این کارشناس مسائل شبه جزیره در ادامه بار دیگر با اشاره به شروط عربستان برای قطر تصریح کرد: «عربستان به همراه سه کشور عربی دیگر ۱۳ شرط را برای روابط با قطر اعلام کرد که مهمترین آنها این بود که قطر با ایران قطع رابطه کند، حمایت خود را از اخوان المسلمین مصر بردارد، با حزب الله لبنان قطع رابطه کند، پایگاههای ترکیه از خاک قطر برچیده شوند و فعالیتهای شبکه الجزیره هم محدود شود؛ این در حالی است که تاکنون خبری مبنی بر موافقت قطر در این باره نبوده است و این یک شکست بزرگ برای عربستان محسوب میشود».
مرادی در ادامه مهمترین دلایل شکستهای عربستان را برشمرد و گفت: «اولین عامل شکست عربستان حمله به یمن در سال ۲۰۱۵ بود که هدف اصلی محمد بن سلمان به عنوان معمار جنگ یمن این بود که خود را به عنوان یک شاهزاده جاه طلب و موفق در منطقه معرفی کند، اما نزدیک به ۶ سال است که از این جنگ میگذرد و چیزی جز شکست برای عربستان نداشته است، حتی اختلافاتش با امارات به عنوان یکی از شرکایش در جنگ یمن بیشتر و بیشتر شده است».
وی افزود: «عربستان در طی این ۶ سال هزینههای بسیار گزافی را متحمل شده است؛ برخی از خبرگزاریها هزینههای عربستان در جنگ یمن را تا ۳۰۰ میلیارد اعلام کردهاند، اما نتیجهای برای عربستان به دنبال نداشته است. انصارالله اکنون ۱۲ استان یمن را تحت تصرف خود دارد؛ مارب که به عنوان قلب اقتصادی یمن در اشغال سعودیها بود، در آستانه آزادی قرار گرفته است؛ اخوانیهای یمن که پیاده نظام ائتلاف سعودی در یمن بودند با عربستان دچار مشکل شدند، امارات استانهای جنوبی را برای خود اشغال کرده و تقریبا عربستان را در این استانها راه نمیدهد و بسیاری مسائل دیگر».
مرادی ادامه داد: «علاوه بر آن در عرصه میدانی هم انصارالله توانسته از فاز تدافعی به فاز تهاجمی دست یافته و با رونمایی از پهپادها و موشکهای بالستیکی که در اختیار دارد هراس را بر سعودیها حمکفرما کند. حمله به پالایشگاههای عربستان، حمله به موضع نظامی عربستان همه و همه به معنای این است که بن سلمان در جنگ یمن به دستاوردی نرسیده است و به دنبال پایان دادن به قائله و نجات از این باتلاق است، اما نمیداند چگونه؟ چون اگر به همین شیوه جنگ یمن را ترک کند به عنوان بازنده بزرگ محسوب شده و در جهان عرب اعتبار خود را بیش از پیش از دست میدهد؛ بنابراین عربستان در این جنگ با محمد بن سلمان به هدف خود نرسید و این لطمه بزرگی به مشروعیت و مقبولیت بن سلمان هم در داخل عربستان و هم در بین جهان عرب وارد کرد».
این کارشناس مسائل شبه جزیره اختلافات داخلی را دومین عامل شکست بن سلمان عنوان کرد و گفت: «دومین عاملی که باعث شد محمد بن سلمان آن قدرت منطقهای خود را از دست دهد، بحث اختلافات داخلی است. همانطور که میدانید محمد بن سلمان بر خلاف عرف حاکم بر جامعه عربستان به ولیعهدی رسیده است. ولیعهد اول ملک سلمان، مقرن بن عبدالعزیز بود که بنا به دلایلی استعفا داد و محمد بن نایف ولیعهد عربستان و محمد بن سلمان به عنوان، ولی ولیعهد عربستان یعنی جانشین ولیعهد مطرح شد؛ اما در سال ۲۰۱۷ محمد بن سلمان، با کودتایی که علیه بن نایف کرد او را وادار به استعفا کرده و خود به عنوان ولیعهد انتخاب شد؛ علاوه بر این نکته دیگری هم هست که وارث واقعی تاج و تخت بعد از ملک سلمان، احمد بن عبدالعزیز برادر ملک سلمان پادشاه عربستان است که بن سلمان احمد بن عبدالعزیز و بن نایف را دستگیر کرده و حتی بنا به برخی اخبار آنها را در صحرا زندانی کرد و حتی شایعه مرگ این دو نیز وجود دارد، این مسائل در کنار سرکوب فعالان مدنی مانند لجین الهذلول که یک فعال مدنی شناخته شده در سطح جهانی و طرفدار آزادی رانندگی برای زنان بود و دیگر شخصیتها حتی بازداشت مفتیهای عربستان که اینها را بازداشت کرد باعث ایجاد یک نارضایتی در طبقه حاکم نسبت به بن سلمان شده حتی بحث حمایت او از عادی سازی روابط با رژیم صهیونیستی باعث شده است که طیف گستردهای از قبائل عربستان و حتی مردم این کشور علیه این تصمیم باشند».
او ادامه داد: «مضاوی الرشید یکی از مخالفان خارج نشین عربستان که در لندن زندگی میکند اخیرا اعلام کرده بود یکی از دلایلی که محمد بن سلمان عادی سازی روابط با رژیم صهیونیستی را علنی نمیکند ترس از قیام در داخل کاخ علیه بن سلمان است، این یعنی حتی تا داخل کاخ سعودی نیز مخالفت علیه بن سلمان وجود دارد؛ بنابراین یکی از دلایل دیگری که بن سلمان در برابر قطر مجبور به عقب نشینی شد همین مسئله بود که او در داخل کشور نیز مشروعیت شکنندهای داشته و تضعیف شده است بنابراین نمیتواند با اقتدار کامل در مورد قطر عمل کند».
مرادی گفت: «عامل سوم بحث قتل خاشقچی است؛ بن سلمان با رونمایی از سند ۲۰۳۰ به دنبال معرفی کشور عربستان به عنوان کشور مدرن با آیندهای مدرنتر بود. برای این منظور سفری یک ماهه به آمریکا و یک تور طولانی به اروپا داشت. با شرکتهای مختلف از جمله شرکتهای آی تی و در واقع شبکههای اجتماعی و سرمایه گذاران مختلف به مذاکره پرداخت تا بتواند عربستان را به سمت کشوری مدرن هدایت کند؛ تا حدی موفق به انجام اقداماتی شد، اما قتل خاشقچی همه چیز را خراب کرد. با فاجعه قتل خاشقچی، جامعه و سرمایه گذاران غرب و شرکتهای غربی نسبت به بن سلمان احساس ناامنی کرده و تقریبا بیشتر این قراردادها ملغی شد».
او افزود: «این مسئله ضربهای بزرگ به حیثیت ادعایی بن سلمان در سطح جهانی بوده و هم در کنار جنگ یمن و بخش اختلافات داخلی بسیار مهم بود، اما ضربه بسیار مهم و شاید بتوان گفت مهمترین ضربهای که به بن سلمان وارد شد و آن را وادار به عقب نشینی در برابر قطر کرد بحث شکست ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۰ آمریکا و پیروزی جو بایدن بود. بدون حمایتهای ترامپ امکان نداشت بن سلمان به عنوان ولیعهد عربستان شناخته شود، چون جناح دموکرات در داخل آمریکا به صورت قدیمی حامی خانواده نایف هستند و نایف زمانی که وزیر کشور بود با آمریکاییها روابط بسیار صمیمانهای داشت و از او به عنوان پادشاه آینده یاد میشد، زمانی که جرد کوشنر، داماد ترامپ با بن سلمان دیدارهایی داشت و در نهایت زمینه را برای ولیعهدی بن سلمان آماده کرد مشخص بود که ترامپ آن نگاهی را که به عرصه منطقه دارد در سیاست خارجی عربستان پیاده خواهد کرد».
کارشناس مسائل شبه جزیره در ادامه با بیان اینکه حالا شکست ترامپ باعث شده است این سیاست از بین برود، گفت: «جو بایدن بارها اعلام کرده به دنبال بازنگری در رابطه آمریکا به عربستان بوده و به ویژه در مورد دو مسئله جنگ یمن و مباحث حقوق بشری کوتاه نخواهد آمد. جو بایدن به صراحت اعلام کرده که پس از پیروزی و مراسم تحلیف، به دنبال پایان دادن به جنگ یمن خواهد بود و در زمینه حقوق بشر فشارها را بسیار افزایش میدهد این خبر بسیار ناگواری برای بن سلمان بود که تاکنون میلیاردها دلار به ترامپ باج داده است، چون ترامپ او را مجبور به خریدهای تسلیحاتی زیادی میکرد و خود ترامپ هم اعلام کرد که باج بوده است».
مرادی افزود: «علاوه بر این بن سلمان نگران این است که در سیاست خاورمیانهای جو بایدن، قطر نقش محوری را بر عهده بگیرد و این یک شکست و رسوایی بزرگ برای کسی است که خود را رئیس و رهبر جهان اهل سنت میداند، بنابراین محمد بن سلمان سعی دارد در این فرصت باقیمانده روابط خود را با قطر عادی کند که حداقل در دوران جو بایدن به مانعی برای بهبود روابط حسنه او با جو بایدن تبدیل نشود. این چهار عامل از مهمترین دلایلی بودند که بن سلمان را به این نتیجه رساندند که باید در برابر قطر عقب نشینی کند».
او در پاسخ به این پرسش که آیا تنش زدایی بین عربستان و قطر یک تنش زدایی واقعی است یاخیر؟ بیان کرد: «در حال حاضر اظهار نظر در این مورد بسیار زود است، اینطور نیست که بگوییم همه چیز میان چهار کشور عربی خلیج فارس تمام شده و از فردا روابط به بهترین شکل ممکن دنبال خواهد شد. هنوز بحث حمایتهای قطر از اخوان المسلمین، بحث فعالیتهای الجزیره و یکسری مسائل دیگر مطرح است که هم عربستان و هم کشورهای دیگر با آن به جد مخالف هستند».
این کارشناس مسائل شبه جزیره ادامه داد: «امروز اعلام شد که امارات، بحرین و مصر به شدت از این توافق ناراضی هستند چرا که مهمترین دغدغه این کشورها به ویژه مصر و امارات، بحث فعالیتهای اخوان المسلمین است که قطر همچنان حامی آن است. اخوان المسلمین اصلیترین دشمن مصر و بزرگترین دشمن محمد بن زاید در ابوظبی است بنابراین تا زمانی که قطر از این گروه حمایت میکند طبیعتا نباید شاهد گرم شدن روابط قطر با ابوظبی و قاهره باشیم. اخوان المسلمین به مراتب خطر کمتری برای عربستان نسبت به این کشور دارد. به نظر میرسد این یک گام رو به جلو برای قطر است که توانسته عربستان را وادار کند به این توافق تن دهد. نباید تلاشهای کویت در این زمینه را نادیده بگیریم».
مرادی با اشاره به درگذشت دو شخصیت مهم و تاثیرگذار در جهان عرب تصریح کرد: «در چند سال اخیر در خلیج فارس دو اتفاق مهم افتاد؛ درگذشت سلطان قابوس به عنوان الگوی بیطرفی و میانجیگری در منطقه و همچنین درگذشت شیخ صباح امیر کویت. این مسئله اتفاق مهم دیگری را در خلیج فارس رقم زده است؛ به نظر میرسد تغییر جهتی از عمان به کویت رخ داده است. کویت به دنبال آن است که در زمان نواف الاحمد امیر جدید جای عمان را در سیاستهای میانجیگرانه در منطقه پر کند. توافقهای اخیر بین عربستان و قطر هم با تلاشهای امیر کویت انجام شد و این نکته مهمی است که باید مورد توجه قرار گیرد؛ اختلافات بین امارات، مصر و بحرین با قطر هم همچنان وجود دارد؛ ظاهرا قرار بر این بوده که بر سر ۱۳ بند توافق شود و باید دید کدامیک از این بندها مورد توافق قرار گرفته و کدامیک مورد اختلاف واقع میشود. این باعث میشود که چشم انداز آینده را بهتر ترسیم کنیم».
وی اظهار کرد: «از نگاه مقاومت این یک شکست برای عربستان و قطعا به نفع جریان مقاومت خواهد بود عربستان از یکی از رقبای خود که از لحاظ نظامی بسیار ضعیفتر و از نظر اقتصادی بسیار پایینتر است شکست خورده است و این یک خبر خوب برای انصارالله یمن است که عربستان در یک صحنه شکست خورده باشد. تعبیری که خواهد داشت این است که عربستان به این نتیجه خواهد رسید که باید در مورد یمن، کوتاه آمدنها و عقب نشینیهایی را انجام دهد، چرا که زمانی که کشوری در یک عرصه شکست میخورد پیامدهایش به عرصههای دیگر هم میرسد».
بیشتر بخوانید
این کارشناس مسائل شبه جزیره در پایان درباره آینده ایران و قطر نیز یادآور شد: «روابط قطر با ایران همواره محترمانه و بر اساس منافع متقابل دو کشور بوده است. در زمان تحریم قطر، یکی از کشورهایی با باز کردن حریم هوایی خود و صادرات کالا به قطر به کمک ان کشور رفت و باعث شد قطر از این محاصره سالم بیرون بیاید، ایران بود؛ بنابراین ارتباط بین قطر و ایران بسیار خوب است، چه بسا که توافق بین عربستان و قطر زمینه را برای تنش زدایی بین ایران و عربستان نیز مهیا کند قطر بسیار علاقهمند به ایفای نقش در این حوزهها به عنوان میانجی است، چون از قطر به عنوان کشوری کوچک با رویاهای بلند یاد میشود. به نظر میرسد روابط ایران و قطر خیلی تحت تاثیر این توافق قرار نخواهد گرفت چرا که قطر از موضع قدرت وارد این توافق شده و مجبور به این توافق نبوده است».
انتهای پیام/
خدا کند همه چیز طبق خواست قطر مثبت باشد
درود بر ایران بزرگ و عزیز.
دیگر نمی توانیم کوچکترین معاملات را انجام دهیم .
که قراره در قطر برگزار بشه مربوطه.
تمام دنیا مجبور بودن از کریدر هوایی
ایران استفاده کنند.
آدم عاقل شایدبگه ولی آمریکاکه عقل نداره