به گزارش گروه بین الملل باشگاه خبرنگاران جوان، راهبرد خصمانه دولت دونالد ترامپ در قبال جمهوری اسلامی ایران در ۴ سال گذشته بر کسی پوشیده نیست. دولتی که از ماهها پیش از روی کار آمدن شمشیر خود را برای ایران از رو بست و وعده داد آنچه به عنوان «طرح جامع اقدام مشترک» یا «برجام» شناخته میشد و به امضای ایران و اعضای گروه ۱+۵ متشکل از نمایندگان دولت دموکرات وقت آمریکا رسید، را زیر پا بگذارد.
نامزد وقت حزب جمهوری خواه با «احمقانه و فاجعه بار» خواندن توافق هستهای ایران مدعی شد «این همان توافقی خواهد بود که به قیمت جان هزاران آمریکایی و اسرائیلی تمام میشود». این ادعا دستاویزی بود که ترامپ به محض رسیدن به قدرت، با چنگ زدن به آن طرح خروج از توافق هستهای ۲۰۱۵ را کلید زد.
اما این روزها دولتی که آمده بود تا سال ۲۰۲۴ در کاخ سفید بماند، در عین ناباوری رقابت انتخاباتی ۲۰۲۰ را به دموکراتها واگذار کرد و روز شمار ترک کاخ سفید برای آنها به صدا درآمده است. البته دولت دونالد ترامپ در واپسین روزها دست از کارزار ضد ایرانی خود نکشیده و بر آن است در تکمیل راهبرد ضد ایرانی خود هر آنچه را در چنته دارد، رو کند، البته که در این راه نیز از هیچ کوششی فروگذار نیست.
مایک پمپئو که طی دو سال اخیر به اصطلاح دیپلماسی آمریکا در قبال ایران را با توسل به اتهام زنی، تهدید و فرافکنی پیش برده و به طور ویژه از سوی ترامپ مامور هدایت کارزار فشار حداکثری بود، در واپسین روزهای سکان داری وزارت خارجه آمریکا تلاش مذبوحانه خود برای تحت فشار قرار دادن ایران را در قالب ادعاهای بی سند و مدرک به رخ می کشد. پمپئو پس از آنکه با یوسی کوهن، رئیس موساد در رستوان جورج تاون دیده شد، به نشست کلوپ ملی مطبوعات در واشنگتن رفت و ایران را افغانستان جدید و مامن جدید گروه تروریستی القاعده معرفی کرد. مدعاهایی که البته هنوز هیچ مدرکی در پشتیبانی آنها ارائه نشده است.
استناد ادعاهای وزیر خارجه آمریکا، که به رویکرد تندرومابانه ضد ایرانی خود شهره است، برای اتهام زنی علیه ایران به مرگ ابو محمد المصری، نفر شماره ۲ القاعده در اوت گذشته در تهران بود. این اولین بار بود ادعای ترور المصری در تهران از سوی یک مقام آمریکایی تائید میشد. پمپئو اولین بار در اکتبر سال ۲۰۱۷ با استناد به اسنادی که هیچگاه رو نشد، ارتباط میان ایران و القاعده را پیش کشید.
وزیر خارجه آمریکا، ایران را متهم کرد که در سال ۲۰۱۵ همزمان با مذاکرات برجامی به گروه القاعده اجازه داده است تا در این کشور «پایگاه عملیاتی جدیدی» ایجاد کنند. به گفته پمپئو شرط تهران برای این اتحاد «رعایت» قوانین و مقررات ایران بوده است. وی گفت آمریکا پاداشی هفت میلیون دلاری نیز برای اطلاعاتی که منجر به شناسایی عبدالرحمن المغربی و محل اقامتش شود در نظر گرفته شده است.
وزیر خارجه جمهوری اسلامی خیلی زود ادعاهای پمپئو را پاسخ داد و نوشت همتای آمریکایی او "بهشکل رقتآوری، حرفه فاجعهبار خود را با دروغهای جنگطلبانه به پایان میرساند". ظریف با اشاره به حمله تروریستی اعضای القاعده به برجهای مرکز تجارت جهانی در نیویورک در ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ یادآور شد هیچ یکی از تروریستهای این حمله از ایران نبوده و همه "از کشورهای محبوب مایک پمپئو در خاورمیانه" آمده بودهاند.
نیویورک تایمز در ماه نوامبر ابومحمد المصری را به مشارکت و هدایت عملیات بمبگذاری در سفارتخانههای آمریکا در آفریقا متهم کرد. این رسانه آمریکایی در آن گزارش مدعی شده بود که المصری توسط ماموران امنیتی رژیم صهیونیستی در تهران کشته شده است. جورج بوش نیز پس از حمله تروریستی ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱ ادعایی مشابه پمپئو درباره ارتباط بین القاعده و ایران مطرح کرد و مدعی شد شماری از نیروهای القاعده در خاک ایران مخفی شدهاند.
تفسیر یادداشت نویس روزنامه انگلیسی گاردین از ادعاهای سخیف وزیر خارجه آمریکا جالب توجه است: آنها درصدند تلاشهای آخر خود را بر افزایش هزینههای سیاسی احیای برجام برای دولت آتی آمریکا متمرکز کنند. مشاوران جو بایدن هم نظر مشابهی را دارند، اینکه دولت مردان ترامپ اهتمام خود را بر سنگ اندازی هر چه بیشتر در مسیر تعامل دولت جدید با ایران بکار بسته اند.
پیتر برگن، کارشناس امور القاعده در اندیشکده نیو آمریکا، مدعاهای وزیر خارجه آمریکا درباره همکاری ایران و القاعده را اغراق آمیز توصیف میکند و میگوید نه این مسئله موضوع تازه ایست و نه واقعا ایران که با افغانستان و پاکستان مرز دارد، یک پایگاه برای القاعده محسوب میشود. به ادعای برگن پس از حملات ۱۱ سپتامبر تعدادی از سران القاعده و برخی از اعضای خانواده بن لادن به ایران نقل مکان کردند. در این کشور آنها به مدت یک دهه تحت اشکال گوناگون حصر خانگی بودند.
دانیل بایمن، استاد و کارشناس امور القاعده در دانشگاه جورج تون، نیز گفت اظهارنظر درباره وسعت آزادی عمل اعضای القاعده در ایران را بدون دسترسی به گزارشهای جاسوسی ممکن نمیداند. تاکید بایمن بر مقایسه اشتباه ایران و افغانستان در سخنان پمپئو است. به گفته وی در دهه ۱۹۹۰ در افغانستان اردوگاههای آموزشی وجود داشت که هزاران نفر را برای شرکت در جنگهای داخلی آموزش میدادند، البته به عنوان تروریست. داوطلبانی بودند که از سراسر جهان از جمله از آمریکا و اروپا به این کشور میآمدند. اما در ایران چنین اردوگاههای آموزشی وجود ندارند و این تفاوت بزرگی محسوب میشود.
زمانیکه در دوران جنگ سرد آمریکا از رقابت با شوروی مستاصل شده بود و افکار جهانی خسته از مارکسیسم شرقی و لیبرالیسم غربی را در حال گرایش به سمت اسلام میدید، در صدد برآمد تا با توسل به فرقههای انحرافی و افراط گرایانه از اسلام، مانع آن چیزی شود که به باور آنها میتوانست از کمونیست خطرناکتر باشد. در این میانه دو هدف مهم دنبال میشد: بازتاب یک چهره افراطی و غیر انسانی از اسلام برای جلوگیری از گرایش به این مذهب و همزمان ایجاد موانع ایدئولوژیک در مقابل کمونیسم.
ویلیام آدام، رئیس سازمان سیا در دوره ریاست جمهوری دونالد ریگان صریحا به این موضوع اعتراف میکند: آمریکا همواره از تروریسم برای پیشبرد اهداف خود استفاده میکرد. در ۱۹۷۸- ۱۹۷۹ سنا تلاش میکرد قانونی علیه تروریسم بین المللی تصویب کند، اما در هیچ یک از نسخههای این قانون، نتوانستند مواردی را پیدا کنند که آمریکا این قانون را نقض نکرده باشد.
همزمان تاسیس یک گروه تندروی به ظاهر اسلامی که بتواند مردم را علیه کمونیست، تحریک کند در دستور کار سازمان سیا قرار گرفت. بسیاری از مقامات اطلاعاتی آمریکا، در دهه هشتاد از اسامه بن لادن و سازمان القاعده حمایت کرد تا منافع آنها را در مناطق اسلامی پیش ببرد. در آن سوی میدان وزارت خارجه آمریکا مرتب بیانیههای در رد اقدامات افراط گرایانی صادر میکرد که سلاح پنهانی آمریکا برای پیشبرد اهداف منطقهای این کشور بودند.
گروه تروریستی القاعده که وزیر خارجه دولت ترامپ سعی دارد ایران را به داشتن مناسبات با آن متهم کند، یک جریان ایدئولوژیک و سازمان یافته است که پایه ریزی خود را مرهون آمریکایی هاست. نگرانیهای آمریکا از نفوذ شوروی در افغانستان در اواخر دهه هشتاد میلادی و گریز از درگیری مستقیم با این کشور انگیزه بزرگی را برای آمریکاییها بوجود آورد تا با فریب افراطیون و سلفیها در کشورهای اسلامی، سازمانی تروریستی به نام القاعده را بنیان گذاری کنند. تا در زیر پوسته اعتقادات پوشالی و ظاهرا دینی آنها مقاصد آمریکا برآورده شود.
تلاشها برای شکل گیری این گروه منحرف خیلی زود به بار نشست و ارتش شوروی را در دهه هشتاد میلادی وادار به عقب نشینی از افغانستان کرد. آمریکا و غرب که از نتایج شکل گیری القاعده و عقب نشینی روسها سرمست بودند بر آن شدند تا این جریان انحرافی را در راستای منافع خود در منطقه حفظ کنند. سازمان نوپا القاعده در سال ۱۹۹۸ با تلاشهای اسامه بن لادن سعودی تبار رسما بنیان گذاری شد.
بررسی پیشینه اسامه بن محمد بن عوض بن لادن حاکی از روابط تجاری او با بوش پسر است. حکم بازداشت بن لادن از سوی سازمان سیا به دستور دونالد رامسفلد، وزیر دفاع وقت آمریکا لغو شد. پایگاه افشاگری ویکی لیکس زمانی بخشی از مدارک نظامی آمریکا در جنگ افعانستان را منتشر کرد که گواه آنست که بن لادن عامل سیا بوده است. روزنامه انگلیسی دیلی تلگراف نیز در این باره مینویسد گروهی از افراطیون افغانستان که از سوی انگلیس پشتیبانی می شدند و مخفیانه از حمایت مالی سیا برخوردار بودند سالها بعد شبکه القاعده را پی ریزی کردند.
در نهایت این هیلاری کلینتون بود که در زمان تحویل کرسی وزارت خارجه آمریکا به جان کری دست به اعترافاتی تکان دهنده زد. وزیر خارجه اسبق آمریکا در اعترافات خود آورد که کشورش در تقابل با شوروی سابق القاعده را پی ریزی کرد. کلینتون صریحا اعلام کرد بیایید به خاطر آوریم که کسانی که هم اکنون با آنها در حال جنگ هستیم (شبکه القاعده) همان کسانی هستند که ۲۰ سال پیش به آنها کمک مالی کردیم. مشخص شد رونالد ریگان، رئیس جمهور وقت و کنگره در کنترل دموکراتها از چنین اقدامی حمایت کردند. آمریکا در آن زمان با همکاری سعودیها و برخی عناصر پاکستانی بر روی برداشت تندرومابانه از اسلام سرمایه گذاری کرد تا مانع نفوذ شوروی در آسیای مرکزی شود.
در سالهای بعد گرایشات ضدشیعی خطرناک القاعده عامل مهمی در استفاده ابزاری آمریکا از آنان علیه جریان مقاومت شیعی در منطقه بود. حملات یازدهم سپتامبر به برجهای تجاری در نیویورک و مقر پنتاگون در واشنگتن، نقطه عطفی مهمی را در تاریخ القاعده رقم زد. صرف نظر از گمانه زنیهای مربوط به این که عامل اصلی این انفجارات چه کسی بوده است، این حملات نام القاعده را در افکار عمومی جهان هک کرد.
رابطه آمریکا و القاعده البته خالی از فراز و فرود نبوده است. پس از تحقق هدف عقب نشینی شوروی از افغانستان، روابط القاعده و دوستان آمریکایی آن به تیرگی گرایید، هرچند چرخش ناگهانی در مناسبات دو طرف جای تشکیک است. برخی ناظران سیاسی بر این باورند برغم تقابل ظاهری، القاعده کماکان به روابط پشت پرده خود با سازمانهای اطلاعاتی آمریکا ادامه میدهد. زیرا اقدامات افراطی این شبکه بیش از آنکه در تعارض با منافع غرب باشد، چهره واقعی اسلام را تحت الشعاع قرار میدهد و به نوعی برای لشکرکشی آمریکا و متحدان غربی آن را به دستاویزی مبارزه با تروریسم به خاورمیانه بیش از پیش بسترسازی میکند.
نمونه بارز تقابل جعلی آمریکا و القاعده در سوریه است. آنجا که دو به ظاهر دشمن با هم به همسویی رسیدند. آنچه جبهه النصره به عنوان شاخه سوری القاعده برای براندازی دولت قانونی دمشق صورت میداد همان مقصودی بود که آمریکاییها به جد در آرزوی آن بودند. هر چند در سال ۲۰۱۲ برای سرپوش گذاشتن بر روابط پشت پرده، النصره از سوی آمریکا سازمان تروریستی اعلام شد.
رابطهای که به گواه روزنامه آمریکایی نیویورک تایمز نیز رسید. این رسانه آمریکایی در دوران اوج جبهه النصره از آن به عنوان موثرترین نیروی جنگی ضد دولت سوریه یاد کرد؛ که برغم قرار گرفتن در فهرست سیاه آمریکا هیچگاه مورد برخورد جدی از سوی این کشور قرار نگرفت. رابطه آمریکا و جبهه النصره مصداق بارز ضرب المثل قدیمی «دشمن دشمن من، دوست من است» بود.
القاعده و آمریکا اگرچه در عراق و افغانستان به دشمن دیرینه تغییر ماهیت داده بودند، اما در سوریه هدف مشترک سرنگونی دولت بشار اسد آنها را در کنار هم قرار داد. جائیکه القاعده با یورش به روستاهای سوریه جنایتهای هولناک رقم میزد و آمریکا با جنگ رسانهای خود بار چنین جنایتی را بر گردن دولت و ارتش سوریه قرار میداد. رویکرد دوسویه القاعده در مبارزه ادعایی با غرب و همزمان تکفیر و فتنه انگیزی همانی بود که آمریکا را به بهره برداری حداکثری از این شبکه واداشت. هدفی که با تمرکز بر تضعیف محور مقاومت و ایجاد فتنههای مذهبی در کشورهای مسلمان، آمال دیرینه آمریکا در خاورمیانه را تامین میکند.
انتهای پیام/