به گزارش خبرنگار کشتی و رزمی گروه ورزشی باشگاه خبرنگاران جوان، محمدرضا طالقانی در مورد ورودش به کشتی گفت: قشنگترین صدایی که از بچگی در گوشم بودم صدای ضرب زورخانه بود چراکه در محل ما ۴ تا زورخانه بود و پدرم نیز ورزشکار زورخانهای بود.
وی ادامه داد: در سنین کودکی، چون پدرم اسم قشنگ پهلوانی را به یدک میکشید، به سمت کشتی کشیده شدم و بعدها شگردم در در خاک سگک و کنده و در سرپا هم یه خم دوخم بود.
طالقانی تصریح کرد: در سال ۱۳۵۵ و در حالی که سرباز بودم در جام جهانی آمریکا دوم شدم و پس از قهرمانی در تیم ملی در لوزان سوئیس دستم شکست و در عین حالی که داشتم کشتی گیر خوبی میشدم یک مرتبه انقلاب شد و راه من رفت به سمت انقلاب و امام (ره).
رئیس اسبق فدراسیون کشتی در مورد چگونگی گره خوردن زندگی اش با انقلاب گفت: در جام آریامهر که ۱۷ تیم خارجی هم برای حضور در آن آمده بودند، شرکت نکردم و تعدادی از کشتی گیران دیگر هم به تأسی از من در این رقابتها شرکت نکردند و من شب پنج شنبه در منزل حاج مهدی عراقی که رئیس هیئت و از بچه محلهای من بودند حضور یافتم و ایشان به من گفتند که پهلوان کاری کردید کارستان، و در آخر هیئت هم حاج آقا امامی کاشانی واعظ هیئت ما به من گفت پهلوان با ما به پاریس میآیی که من فقط یک یا علی گفتم.
وی در مورد اینکه چرا در جام آریامهر شرکت نکرد گفت: آن زمان که در بحبوحهی اعتراضات بودی، همهی مردم از ما میخواستند که الان تظاهرات است و مردم را میکشند و شما هم کشتی نگیرید و من نوکر مردم هستم و این مسائل را به هم تیمی هایم منتقل کردم و آنها هم یک متن نوشتند که کشتی نمیگیرند و اسم من را زیر آن نوشتند و بعد از آن هم کشتی نگرفتیم.
طالقانی در مورد اینکه پس از این کار با وی برخورد نشد، گفت: اولین تبعات این کار این بود که من را از اردو بیرون کردند و به تبع من ۳۷ نفر از ۴۲ نفر از اردو آمدند بیرون و من در آنجا درس مشتی گری و مرام را از بچههای کشتی آموختم.
وی ادامه داد: آن زمان مثل الان نبود که ورزشکاران خودروی مدل بالا داشته باشند، همهی ما سوار ۲ تا پیکان، ۲ تا هیلمند و ۲ تا ژیان شدیم و با حضور در یک امامزاده دست روی هم گذاشتیم و بعد از آن هم رفتیم مجلهی دنیای ورزش و اعلام کردیم که ما در کاپ آریامهر کشتی نمیگیریم و این خبر مانند توپ در شهر ترکید و روزنامهها نوشتند که کشتی گیران به صف مردم پیوستند و عکس من را هم چاپ کرده بودند و این موضوع باعث شد همان روز بعد از ظهر در کاخ شاه جلسه گذاشتند و مسابقات را لغو کردند و تیمهای خارجی هم برگشتند و بعد گفتند که جو بخوابد بلدیم که با طالقانی چه کار کنیم، اما من از آن آدمهایی نبودم که اگر خربزه بخورم پای لرزش ننشینم و همیشه آماده این بودم که هرچی سرم بیاید حقم است.
پیشکسوت کشتی کشور در مورد زندانی شدنش گفت: یک روز بعد از آن که با آقای کاشانی قرار گذاشته بودیم به پاریس برویم، مأموران آمدند جلوی درب خانهی ما و مرا خواستند و وقتی رفتم دم درب خانه یک کشیده در گوش من زدند و مرا دستبند زده به باغ شاه سابق بردند و ۲۹ روز در آنجا زندانی بودم.
وی در خصوص رفتنش به پاریس گفت: وقتی زندانی شدم آقایان رفتند پاریس و من بعد از سپری کردن زندان، با چند نفر از دوستان به پاریس رفتیم و من در محضر حضرت امام خمینی (ره) و سایر یاران انقلاب بودم.
طالقانی در مورد خصوصیات امام (ره) گفت: امام خمینی دنیای خیلی بزرگی داشت و دیدش در سطح جهانی بود و من از ایشان درسهای زیادی یاد گرفتم، ولی دوست ندارم در مورد سفرم به نوفل لوشاتو زیاد صحبت کنم.
وی ادامه داد: من در مورد امام خمینی (ره) یک چیز را درک کردم و آن را در یک کلمه میگویم که آیهی قرآن کریم است که هر کس خدا را در نظر بگیرد همیشه یک قلب مطمئن دارد و این موضوع در من یک اثر بسیار زیاد گذاشت و حتی پس از سخنرانی ایشان در هلی کوپتری که با امام (ره) در راه بیمارستان هزار تخت خوابی بودیم، دیدم ایشان محاسن خود را شانه میکرد و آرامش بسیار عجیبی داشت.
طالقانی در مورد اینکه چه شد که محافظ امام (ره) شد، گفت: چند روزی که در نوفل لوشاتو بودم حاج احمد آقای خمینی به من گفتند که شما بادیگارد خصوصی حاج آقا هستید، اما من متوجه نمیشدم و فقط میگفتم یا علی و ترسی نداشتم.
وی در مورد اینکه انقلاب روی کشتی ایران تأثیری داشت گفت: کشتی گیران به مسابقات آسیایی، المپیک مسکو و المپیک لس آنجلس اعزام نشدند و در این چندین سال که کشتی گیران اعزام نشدند، میتوانستند مدالهای خوبی را بگیرند.
این پیشکسوت کشتی در مورد اینکه اگر کار سیاسی میکرد میتوانست اثرگذارتر باشد گفت: به من پیشنهاد دادند که قائم مقام سازمان تربیت بدنی و یا استاندار شوم، اما من گفتم من ورزشکارم و فقط میخواهم کشتی بگیرم و به ورزش بپردازم.
طالقانی در پایان در مورد اینکه ۴۲ سال از گذشتن انقلاب اسلامی میگذرد و در حال حاضر ایران را چگونه میبیند گفت: ما احتیاجی نداریم به شعار دادن و تظاهر کردن، من عشقم به این مملکت است و اگر هرکاری بخواهند حاضرم انجام بدهم تا مملکت من به جایی برسد که همه نگاهش کنند و من میگویم چو ایران نباشد تن من مباد. همه باید کنار هم بایستیم و باید کار کنیم تا در همه چیز از جلمه دانش، ورزش، اقتصاد و فرهنگ سرآمد باشیم.
انتهای پیام/
در تخصص خودت وارد شدی و مردم دوست دارن
مثل بقیه در سیاست وارد نشدی
سیاست پدرومادر نداره
یاید به این موی سپیدها احترام گذاشت