به گزارش خبرنگار دفاعی امنیتی گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران جوان، ارتش جمهوری اسلامی ایران به دلیل ماهیت مردمی خود همواره جایگاه ویژهای در میان مردم داشته و دارد؛ چراکه آنها این نهاد نظامی را بخشی از خودشان میدانند. این ویژگی مهم ارتش نه تنها در سالهای اخیر در مواجهه با بحرانهای طبیعی و مردمیاری نمود دارد، بلکه باید ریشه این موضوع را در روزهای مبارزات مردمی برای پیروزی انقلاب اسلامی دانست. حتی میتوان ریشه پیوند ارتش با مردم را در سالهای پیش از انقلاب جستوجو کرد.
بیانات امام خمینی (ره) بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی درباره ارتش نشان از آن دارد که بخش اعظمی از بدنه ارتش پیش از پیروزی انقلاب اسلامی ریشههای مذهبی خود را همواره حفظ کرده بود و با آغاز مبارزات مردمی علیه رژیم ستمشاهی نیز به کمک مردم رفت. البته اشاره به فعالیت های ارتش در پیروزی انقلاب اسلامی نه تنها در سخنان بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی متجلی است، بلکه آیت الله خامنهای رهبر انقلاب نیز همواره از ارتش با نام ارتش انقلابی یاد کرده اند.
رهبر انقلاب و فرمانده کل قوا در یکی از سخنان خود درباره ارتش و هویت انقلابی آن در دیدار با ارتشیان میفرمایند: یکی از بهترین و هوشمندانهترین کارهای بزرگ امام عزیزمان، تعیین روز ارتش بود؛ این کار همچنانکه پایه ارتش را محکم کرد، ریشه ارتش را در [این]سرزمین مستحکم کرد، خیلی از توطئهگران و خیالپردازان را مأیوس کرد؛ آنها فکرهای دیگری کرده بودند. تعیین روز ارتش از طرف امام به این معنا بود که انقلاب و نظام جمهوری اسلامی، ارتش را با همین هویّت، با همین مجموعه قبول دارد و تأیید میکند. خب، آن هویّت از لحاظ مردمشناسی، انسانشناسی و تشکیلاتشناسی قابل تأمّل بود؛ یعنی یک بدنهی مسلمان و مؤمن مثل بقیّهی مردم و یک رأس نامطمئن و احیاناً خُلَلوفُرَجی در درون سازمان؛ اینجوری بود. امّا امام برای اینکه هرگونه توطئهای را در مورد نیروهای مسلّح و ارتش جمهوری اسلامی خنثی بکند، روز ارتش را معیّن کرد؛ یعنی من همین ارتش را، با همین خصوصیّاتش قبول دارم و نظام اسلامی [هم]قبول دارد. حالا بنده که دهها بار، دهها جلسه در خصوصیّات ارتش با امام (رضواناللهعلیه) صحبت خصوصی کرده بودم - یا دو به دو یا با حضور بعضی دیگر- میدانم این فکر قلبی و عمیق امام بود که باید ارتش را حمایت کرد، باید ارتش را حفظ کرد، باید ارتش را تقویت کرد که انصافاً فکر درستی بود.
ایشان در ادامه بیانات خود افزودند: «همین ارتش در همه قضایای بعد از انقلاب درخشید؛ حالا [اگر] انسان بخواهد یکی یکی بعضی از قضایا را بیان کند دشوار میشود. مثلاً در مقابل توطئههای درونارتشی، بیش از همه، خود ارتش ایستاد؛ این خیلی مهم است. خیلیها بودند -الان هم هستند- که در سازمانهای وابستهی به نظام جمهوری اسلامی از درون میخواهند اختلال به وجود بیاورند؛ خب آن روز بیشتر هم بود؛ هم انگیزهها بیشتر بود، هم تلاشها بیشتر بود. میخواستند از درونِ ارتش، برای ارتش مشکل درست کنند؛ یعنی از ارتش یک هویّتی ناسازگار با نظام اسلامی بسازند؛ کسانی میخواستند این کار را بکنند. آن کسی که بیش از همه با این انگیزه، با این اخلال مواجه شد و مقابله کرد، خود ارتش بود! هیچ نیروی بیرون ارتشی -چه نیروی اطّلاعاتی، چه نیروی نظامی- نمیتوانست با یکچنین توطئهای در مقابل نیروهای مسلّح مقابله کند؛ خود ارتش میتوانست، خود ارتش هم ایستاد. حالا این یک نمونه؛ ازاینقبیل فراوان است.»
یکی از افسران ارتش شاهنشاهی که در پیروزی انقلاب اسلامی نقش ویژهای داشت امیر سرلشکر خلبان شهید جعفر مهدوی ملک کلایی است که در ادامه بیشتر با زندگی این شهید بزرگوار آشنا میشویم.
امیر سرلشکر خلبان شهید جعفر مهدوی ملک کلایی یکی از خلبانان شهید هوانیروز ارتش جمهوری اسلامی ایران است که دهمین روز از مردادماه سال ۱۳۳۳ در روستای ملک کلا از توابع شهرستان قائمشهر در خانوادهای مذهبی و متدین چشم به جهان گشود. جعفر به علت محیط و فضای مذهبی و دینی خانواده خود از همان روزهای نخست زندگی به مرور با احکام و الفبای دین اسلام آشنا شد و در کنار تحصیل معلومات و دانش مذهبی خود را هم افزایش داد.
جعفر بسیار باهوش بود و این هوش را در علاقه خود به درس و طلب علم نشان داد به نحوی که دوران دبستان و دبیرستان را به سرعت طی کرد و به راحتی توانست دیپلم خود را دریافت کند. یکی از نشانههای علاقه جعفر به کسب علم را میتوان طی فاصله چهار کیلومتری بین روستای خود تا شهر دانست که او همواره در این مسیر رفت و آمد میکرد و هیچ گاه خسته نمیشد. پس از دریافت مدرک دیپلم به مدت یک سال در یک مدرسه ملی معلم بود و اوقات فراغت خود را به مطالعه کتب مذهبی سپری میکرد تا روح خود را جلا دهد.
او روح بلندپروازی داشت و معلمی روحش را ارضا نمیکرد و به همین دلیل هم با وجود مخالفتهای خانوادهاش معلمی را رها کرد و به هوانیروز ارتش وارد شد. جعفر در دوران آموزش خلبانی در هوانیروز نیز همواره از نظر درسی و نمرات مرتبط به درسهای خود سرآمد و ممتاز بود. در دوره آموزش خلبانی مقام اول را کسب کرد و به یکی از خلبانان برجسته هوانیروز تبدیل شد. او فردی بسیار مودب و فروتن بود که باعث میشد تا نسبت به پدر و مادرش احترام ویژهای قائل باشد. البته او با سایر افراد نیز به خوبی برخورد میکرد و همچون درخت پرباری بود که با وجود پربار بودن هر روز بیش از گذشته فروتنی نشان میداد.
او با دختر خاله خود ازدواج کرد که حاصل این ازدواج یک دختر به نام الهام است. همسر شهید مهدوی ملک کلایی درباره نحوه ازدواجش با شهید گفت: در سال ۱۳۵۷ با وی ازدواج کردم و طول دوران زندگی مشترکمان ۱۵ ماه بوده و ثمره این ازدواج دختری بنام الهام است که در زمان شهادت پدر ۵ ماهه بوده و هم اینک به عنوان فیزیوتراپ بیمارستان رازی قائم شهر مشغول به کار است.
جعفر قبل از پیروزی انقلاب، برای نشان دادن مخالفت خود با رژیم، از رفتن به پادگان خودداری میکرد و به جای آن اعلامیههای امام را تکثیر و آنها را پخش میکرد. در ایامی که به پادگان میرفت، هیچ گاه ماموریتهای ضد مردمی را انجام نمیداد و با آن که چندین بار به او اخطار داده بودند، اما او توجهی نمیکرد. عمال رژیم ستمشاهی که این کار جعفر را مشاهده کرده بودند تصمیم گرفتند تا او را زندانی کنند و جعفر مدت باقی مانده تا پیروزی انقلاب اسلامی را در زندان سپری کرد.
انقلاب اسلامی که پیروز شد، جعفر با خوشحالی از پیروزی انقلاب امام خمینی و مردم نزد خانواده اش بازگشت و به خاطر علاقه به امام و انقلاب اسلامی وارد کمیتههای انقلاب اسلامی شد تا در آن جا خدمت کند. او به مأموریتهای زیادی اعزام شد و کارهای خارق العادهای انجام داد. مثلاً وقتی شهر پاوه در آتش و خون میسوخت و در حال سقوط بود، او شهید چمران و شهید فلاحی را به پاوه آورد و با آن که هلیکوپترش تیر خورده بود، اما بدون دستپاچگی آن را کنترل کرد و سالم به زمین نشاند. سپس برای آوردن مهمات بارها و بارها به همین شکل پرواز کرد که نتیجه اش جلوگیری از سقوط و در نهایت آزادی پاوه بود. جعفر در گرماگرم این ماموریتهای خود هر زمان کوتاهی که به دست میآورد به صورت تلفنی با همسرش تماس گرفت. حال فرزند نو رسیده را میپرسید و پس از شنید صدای گریه او، با اشتیاق بیشتری عازم انجام مأموریت خود میشد.
سرهنگ خلبان علی زعفرانی نحوه شهادت شهید مهدوی ملک کلایی را بدین گونه نقل میکند: «در غائله شهرستان پاوه و شرارت عناصر ضد انقلاب و آشوب طلب از لحظه شروع تا پایان عملیات و در تداوم جریان عملیات امداد و نجات (رساندن آذوقه ومهمات، ترابری نیرو، تخلیه شهدا ومجروحین) و شکستن حلقه محاصره ضد انقلاب با شهید مهدوی بودم، در تاریخ ۲۳ مردادماه سال ۱۳۵۸ طی یک مأموریت واگذاری از طرف فرمانده پایگاه هوانیروز کرمانشاه که شهید چمران و ۱۱۰ نفر از نیروهای سپاه پاسداران و بسیج در محاصره ضد انقلاب قرار گرفته بودند بر فراز پاوه پرواز کردیم. در تاریخ ۲۶ مردادماه همان سال با چهار فروند بالگرد که از پایگاه هوانیروز کرمانشاه به طرف شهرستان پاوه مهمات و نیرو حمل میکردیم از هر طرف گلوله میبارید. هر بالگرد ۴ دقیقه فرصت برای نشستن و برخاستن داشت، مهمّات را خالی و مجروحین و شهدا را به بالگردم انتقال می دادند.»
وی ادامه میدهد: «هنوز دو دقیقه از حرکتمان نگذشته بود که بالگرد خلبان مهدوی و وجدانی موقع سوار کردن مجروحین مورد هدف گلولههای ضد انقلاب قرار گرفته و سقوط کرد. خلبان محمد وجدانی در دم شهید و با اصابت گلوله دشمن نصف گردن خلبان مهدوی بریده شده، ولی نفس میکشید، او رابه بیمارستان کرمانشاه منتقل کردند، ولی تلاش پزشکان برای زنده ماندن وی بی نتیجه ماند و همان جا در بیستمین روز ماه مبارک رمضان سال ۱۳۵۸ به شهادت رسید. سرانجام اسم وی به همراه خلبان شهید محمد وجدانی به عنوان اولین شهدای هوانیروز ارتش جمهوری اسلامی ایران در تاریخ انقلاب اسلامی ایران ثبت شد.»
انتهای پیام/