دوست سال‌های طولانی شهید سردار سلیمانی معتقد است پایان دفاع مقدس برای حاج قاسم پایان جهاد نبود بلکه ایشان با روحیه به مسیر جهاد ادامه داد.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، روز سه‌شنبه ۱۶ دی‌ماه ۹۹ با حضور حجت‌الاسلام سید محمد علوی وزیر اطلاعات و حجت الاسلام حسن علیدادی سلیمانی نماینده، ولی فقیه و امام‌جمعه کرمان، از کتاب «پژوهشی در ترور حاج قاسم» رونمایی شد؛ به این بهانه در ایام سالگرد شهادت سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی، پای گفتگو با خلیل‌اله همایی‌راد نویسنده این کتاب نشستیم.

زمینه‌ساز نگارش کتاب
 بدواً از اینکه وقت خودتان را در اختیار خبرگزاری میزان قرار دادید، سپاسگزاریم. هر چه از شخصیت حاج قاسم عزیز صحبت کنیم باز حق مطلب ادا نمی‌شود؛ اما به واسطه اینکه حضرت‌عالی هم‌رزم و دوست این قهرمان ملی بودید و اخیراً نیز اقدام به نگارش کتابی تحت عنوان «پژوهشی در ترور حاج قاسم» کردید، بفرمایید چه عاملی باعث شد به سمت نگارش کتاب سوق پیدا کنید و درباره محتوای آن هم بفرمایید.
همایی‌راد: بسم‌الله الرحمن الرحیم. ابتدا از خبرگزاری شما بابت تلاش‌های ارزشمندی که در جهت ترویج فرهنگ شهادت و مقاومت و همچنین ترویج مکتب و راه حاج قاسم عزیز انجام می‌دهد، تشکر می‌کنم. هفتم فروردین امسال (۱۳۹۹) یادداشتی نوشتم که ترور حاج قاسم و آشوب کنونی در جهان را به نظریه «اثر پروانه ای- Butterfly Effect» و نظریه «آشوب - chaos Theory» مرتبط می‌دانست و با بیت شعری از زنده یاد پروین اعتصامی آغاز می‌شد «رود‌ها از خود نه طغیان می‌کنند، آنچه می‌گوئیم ما، آن می‌کنند» این یادداشت در خبرگزاری میزان منتشر شد و بازتاب زیادی داشت. پیش از آن هم دو یادداشت نوشته بودم که به لطف دوستان در خبرگزاری میزان انتشار یافته بود. یادداشت نخست را ۱۵ دی ۹۸ نوشتم؛ یعنی دو روز پس از شهادت حاج قاسم و ابومهدی المهندس و همراهانشان و در آن اشاره کردم که حاج قاسم یک فرد نبود، یک جریان فکری بود!

در بهمن ۹۸ نیز یادداشت: «حاج قاسم یک منشور بود» را نوشتم و به جامعیت حاج قاسم اشاره داشت؛ اما نظریه اثر پروانه‌ای و نظریه آشوب و ارتباط وضعیت جهان پس از بهترین سردار، جای کار بیشتری داشت و به توصیه مدیر کل فرهنگ و ارشاد اسلامی جنوب، آن را شرح و بسط دادم که به لطف خداوند، در قالب کتاب «پژوهشی در ترور شهید قاسم (شرح یادداشت ترور حاج قاسم و نظریه پروانه‌ای)» منتشر شد و هم اکنون در آستانه تجدید چاپ قرار دارد.

این کتاب چهار بخش دارد و شامل چهل یادداشت است. اولین بخش به پیشینه و نسب حاج قاسم، تولد، زندگی و شخصیت سردار شهید سلیمانی می‌پردازد. مثلاً اثبات این که سردار، نسب بختیاری دارد و ریشه ایل سلیمانی با ایل مِهنی که از خراسان به کرمان آمده اند، متفاوت است. اجداد حاج قاسم را تا ۲۴۰ سال قبل جستجو نمودم که به دوران افشاریه می‌رسد و جدّ حاج قاسم از سرداران نادر بوده که به غضب شاه افشار گرفتار شده و به کرمان تبعید شده است و ایل سلیمانی، در منطقه وسیعی از رابر تا جازموریان درجنوب استان کرمان گسترش یافته است و هم اکنون نیز استقرار دارند.

البته حاج قاسم هم سال گذشته و در ماجرای سیل خوزستان و حضور در آن منطقه، دست نوشته‌ای دارند که بر نسب بختیاری ایشان صحّه می‌گذارد. یکی دیگر از بخش‌های این کتاب، به آشوب کنونی در جهان می‌پردازد و حوادث چهل روز؛ یعنی ۱۰ فروردین تا ۲۰ اردیبهشت ۹۹ را بررسی می‌کند که شبیه طوفان بر گرداگرد زمین پیچیده و هم اکنون نیز ادامه دارد. ماجرای آشوب کنونی در جهان که برخی اندیشمندان، آن را از جنگ جهانی مهم‌تر دانسته و برخی از نظریه پردازان، رخداد‌های کنونی را نقطه عطف تاریخ معاصر می‌دانند، پدیده‌ای اتفاقی و تصادفی نیست.

اساساً به باور بنده هیچ تصادفی در این عالم رخ نمی‌دهد. نظام آفرینش و تمام ذرّات هستی دارای شعور هستند و نسبت به محرّک‌ها (قول، فعل و حتی فکر) واکنش نشان می‌دهند و آشوب کنونی نیز بی دلیل نبوده و در این کتاب، علاوه بر ادّله ریاضی مانند اثر پروانه‌ای و فیزیک کوانتوم، از جمله: نظریه شعور و نظریه آشوب، از جنبه‌های قرآنی و دینی، تاریخی و ادبیات ایران به چرایی و چیستی حوادث پس از ترور پرداخته ام.

در سومین بخش کتاب نیز به علت یابی ترور و نقش حاج قاسم در جبهه مقاومت و خنثی سازی طرح تجزیه خاور میانه (غرب آسیا) پرداخته ام. ماجرای مقاومت، به زبان ساده، صرفنظر از مباحث عقیدتی و ضد استکباری، به مفهوم مقاومت در برابر تجزیه کشور‌های منطقه است و اگر این مفهوم را بپذیریم، دو قطبی ایرانی- اسلامی ایجاد نمی‌شود و هر کس واقعاً و به دور از شعار، به ایران و یکپارچگی سرزمینی و تمامیت ارضی ایران هم علاقمند است، در جبهه مقاومت قرار می‌گیرد.

با این تفسیر، بین کشور‌های منطقه نیز اتحادی راهبردی ایجاد می‌شود؛ چون همه کشور‌های منطقه از عراق و سوریه و اردن، تا عربستان و ترکیه و پاکستان و افغانستان و لبنان و مصر و یمن و... در این طرح شوم، در معرض تجزیه قرار دارند و لذا اگر علت شکل گیری مقاومت و نقش حاج قاسم به عنوان سپهسالار جبهه مقاومت شناخته شود، عملاً دکترین دفاعی کشور‌های منطقه تغییر می‌کند و همه ملت‌های غرب آسیا زیر این پرچم و حول یک پیمان منطقه‌ای متحد خواهند شد.

در چهارمین بخش کتاب نیز به دلائل افول و فروپاشی تمدن غرب از دیدگاه «توین بی» تاریخدان انگلیسی پرداخته ام که عدم توانایی تمدن‌ها در حلّ تضاد‌ها و چالش‌ها را از دلایل افول و از قرائن و نشانه‌های فروپاشی می‌داند و تمدن غرب، مدتهاست که در «تور تضاد» گیر افتاده است.

تضاد بین آزادی و امنیت، تضاد بین حقوق بشر و فروش سلاح به کشور‌ها و حکومت‌های دیکتاتوری، تضاد بین دمکراسی و حمایت از تروریسم دولتی، تضاد بین ماجرای فلسطین و رژیم اشغالگر صهیونیستی، تضاد در ماجرای شکل گیری داعش و شعار مقابه با خشونت و تروریسم، تضاد و چالش در ماجرای یمن و عربستان و کشتار و اخراج مسلمانان روهینگا و قتل عام در نیجریه و شعار‌های دروغین دفاع از حقوق بشر...

۳۹ سال دوستی و مؤدت
از توضیحات تاریخی و اطلاعات خوبی که گفتید ممنونم، مقداری هم درباره سابقه آشنایی خودتان با حاج قاسم عزیز بفرمایید.
همایی‌راد: سابقه دوستی و آشنایی بنده با سردار شهید سلیمانی به شهریور سال ۱۳۶۰ بر می‌گردد، آن موقع حاج قاسم یکی از مربیان مرکز آموزش در کرمان بود و من هم برای طی دوره آموزشی به پادگان قدس اعزام شده بودم که بعد از آن در عملیات شکست حصر آبادان شرکت کردیم. خاطرم هست حاج قاسم در میدان تیر، بخاطر مشکلی که برای اسلحه یکی از بچه‌ها ایجاد شده بود و در جریان رفع عیب اسلحه، ناگهان با شلیک گلوله، از ناحیه دست مجروح شد. حاج قاسم قبلاً در جریان عملیات «طراح» در منطقه حمیدیه در کرخه کور هم از ناحیه دست مجروح شده بودند.

«کرخه‌کور» یک کانال دست‌کَند است و به موازات رودخانه کرخه، در یک طرف شهر حمیدیه قرار دارد. این منطقه در جریان دفاع مقدس، اولین سدّ دفاعی خوزستان در برابر ارتش متجاوز رژیم بعثی بود، ولی با عملیات طراح، با حضور حاج قاسم و گروهانی از کرمان به فرماندهی «غلام عباس گلزار» و دلاورمردان غیور حمیدیه و یگان‌هایی از ارتش و نیرو‌های شهید چمران و نیرو‌های آذربایجان که مرحوم [غلامرضا]حسنی امام جمعه ارومیه آورده بودند، بیش از ۱۰ کیلومتر مربع از مساحت این منطقه که اشغال شده بود، آزاد شد و سرآغاز عملیات آفندی و پیروزی‌های بعدی رزمندگان بر علیه دشمن متجاوز شد.

البته تعدادی شهید عزیز حاج قاسم گرچه مربی آموزشی بود اما، بخاطر تلاقی و مصادف شدن این عملیات با ماه مبارک رمضان و تعطیلی پادگان آموزشی، همه مربیان آموزش در این عملیات شرکت کردند و حاج قاسم هم جزء آن‌ها بود و بازویش نیر خورد و مجروح شد، اما فقط دو روز در بیمارستان ماند و باز به خط مقدم برگشت و بعد از عملیات، مجدداً به عنوان مربی آموزش در پادگان قدس به فعالیت خود ادامه دادند، آشنایی بنده با ایشان از دفاع مقدس و ۳۹ سال پیش آغاز شد و این دوستی و مودّت، تا شهادت حاج قاسم ادامه داشت.

اشراری که با امان‌نامه‌های سردار سلیمانی تولیدکننده شدند/ ماجرای رد صلاحیت سردار دلها

برای شهید شدن، باید از قبل به شهادت رسیده باشیم
 به اتفاق قهرمان ملی ایرانیان در چه عملیات‌های دفاع مقدس شرکت داشتید و چه تصویری از آن ایام دارید؟
همایی‌راد: حاج قاسم باتفاق تعداد دیگری از مربیان نظامی، ما را برای حضور در عملیات ثامن‌الائمه (ع) معروف به عملیات شکست حصر آبادان، آموزش دادند. ایشان در عملیات مختلفی نظیر عملیات طریق‌القدس برای آزادسازی بستان، شرکت داشتند و بنده هم در عملیات بیت المقدس که به فتح خرمشهر منتهی شد و مرحله پنجم عملیات رمضان حضور داشتم و تا زمان مجروحیت در والفجر ۴ ادامه پیدا کرد و بعد از مدتی که بهبودی پیدا کردم، از عملیات خیبر مجدداً در معیت سردار و تحت فرماندهی ایشان در واحد اطلاعات و عملیات بودم.

فضای جبهه‌ها در دوران دفاع مقدس، فضای دوستی و محبت و معنویت بود و به نظرم، یکی از دلائل حضور ما، همراهی و همزیستی با انسان‌هایی بود که از خود گذشته و به مراحل بالای معنوی و انسانی رسیده بودند. یک بخش از این معنویت، به صورت علنی در ادعیه، مناسک و عزاداری‌ها نمایان بود، بخشی هم در تهجد و نماز شب رزمندگان اسلام به صورت مخفی یا نیمه آشکار بود.

اما بخش مهم‌تر از اینها، رسیدن به مراحل بالای عرفان و شهود بود که عده‌ای به آن جایگاه می‌رسیدند. بنده حالات معنوی را در یک جمله به نقل از حاج قاسم خلاصه می‌کنم. سردارِ شهید جمله عجیب و فلسفی و عرفانی دارند، می‌گویند: «ما لحظه شهادت فقط کشته می‌شویم، قبل از آن باید به شهادت رسیده باشیم»، ما اول شهید می‌شویم و بعد کشته می‌شویم، گاهی فاصله بین شهادت و کشته شدن ماه‌ها و سال‌هاست و معنای شهادت، به شهود رسیدن است.

وقتی فرد به شهود می‌رسد، شهید و شاهد است. چیز‌هایی می‌بیند و می‌شنود و می‌فهمد که برای دیگران آشکار نیست. حاج قاسم خاطراتی از یکی از شهدای واحد اطلاعات و عملیات لشکر ثارالله به نام «حسین یوسف الهی» در جریان یک عملیات نقل می‌کنند که قابل تامل است. این شهید بزرگوار می‌گوید ما در این عملیات پیروز می‌شویم.

حاج قاسم که از سختی کار و عملیات خبر داشته می‌پرسد که از کجا می‌دانی ما در این عملیات پیروز می‌شویم؟ شهید بزرگوار پاسخ می‌دهد، حسین پسر غلامحسین می‌گوید! حاج قاسم اصرار می‌کند که چه کسی این نوید را داده، حسین پاسخ می‌دهد، حضرت زینب (سلام الله علیها)؛ ممکن است این شهود و آگاهی، در خواب و یا بیداری برای شهید حسین یوسف الهی که از عرفای جنگ بود اتفاق افتاده باشد، اما به هر صورت نشان دهنده نوعی از شهود و شهادت رسیدن است.

حاج قاسم هم پیش از کشته شدن، شهید شده بود. این‌معنا را کسانی که از نزدیک با سردار بودند، به خوبی درک می‌گردند و نوشته آخر سردار در سوریه و پیش از عزیمت به فرودگاه بغداد در شب سیزدهم که: «خدایا مرا پاکیزه بپذیر» هم نشانی از همین شهود است.

تصرف پایگاه موشکی عراق در فاو؛ اوج فرماندهی حاج قاسم در دفاع مقدس
 حاج قاسم در زمان دفاع مقدس، فرمانده لشکر ثارالله کرمان بودند. سیر تشکیل این لشکر و فرماندهی حاج قاسم چه بود؟
همایی‌راد: حاج قاسم در فاصله بین عملیات فتح بُستان و فتح المُبین (کربلای ۲) به توصیه شهید حسن باقری، حکم فرمانده تیپ را از سردار محسن رضایی فرمانده وقت سپاه پاسداران می‌گیرد. یعنی صرفاً حاج قاسم نیروی این تیپ بود و تیپ، یک نفره تشکیل می‌شود! حاج قاسم یک پیکان اِستیشن هم داشت و آن‌قدر تَرکش خورده بود، که اگر الان این ماشین بود، به درد موزه می‌خورد.

حاج قاسم، با همان پیکان به کرمان می‌آید و توسط یکی از مُعتمدین آموزش و پرورش به نام حاج آقا دلیلی پیش فرماندار وقت، یعنی آقای علوی‌راد می‌رود و دو ماشین از فرمانداری می‌گیرد و برخی بچه‌های کرمان که در منطقه کردستان و نبرد با ضدانقلاب و یا جنگ صاحب تجربه بودند را جمع می‌کند و هسته اولیه تیپ ثارالله را تشکیل می‌دهند.

در نبوغ حاج قاسم همین نکته کافی است که بدانیم کمتر از دو ماه بعد، با تیپ ثارالله که از بدیهی‌ترین امکانات محروم بوده، موفق می‌شوند یکی از اثرگذار‌ترین عملیات‌های دوران دفاع مقدس را در دشت عباس و تپه ۲۰۲ انجام دهند و در عملیات فتح المبین به پیروزی بزرگی برسند.

اوج نبوغ و فرماندهی حاج قاسم در این عملیات ظهور و بروز پیدا می‌کند و سرآغاز رشته عملیات موفق در طول جنگ می‌گردد و در عملیات رمضان و عملیات‌های چندگانه کربلا، خصوصاً کربلای ۵ توسط لشکر ثارالله به فرماندهی حاج قاسم شاهد بودیم که تا نزدیکی پتروشیمی بصره پیش رفتند و یک بار دیگر نیز اوج این فرماندهی مُقتدرانه و مخلصانه در عملیات والفجر ۸ در عبور از اروند و فتح فاو اتفاق افتاد.

خط حدّی که در این عملیات به لشکر ثارالله دادند، خطرناکترین محور عملیاتی والفجر ۸ بود. عرض اروند در این‌منطقه بیش از یک کیلومتر است و عمق آب، به بیش از ۱۸ متر می‌رسد و رودخانه بسیار متلاطم است و گرداب‌های هولناکی در آن تشکیل می‌شود، به گونه‌ای که از نظر قواعد نظامی عبور از اروند ناممکن است و عراق هم در ابتدای جنگ، برای اشغال آبادان جرئت نکرد از اروند عبور کند در حالی که ما فقط چند گروهان مرزبانی از ژاندارمری در ساحل اروند داشتیم.

تصرف پایگاه موشکی عراق در فاو در جریان این عملیات و خط البحار و کارخانه نمک و مقابله با پاتک‌های بی امان و دو ماهه ارتش عراق، اوج فرماندهی و پایمردی حاج قاسم و لشکر ثارالله در دوران دفاع مقدس بود.

قسم آب به حضرت زهرا (س)
البته باید به جنبه‌های معنوی و توسل به ائمه اطهار نیز اشاره کنم که حاج قاسم به بچه‌ها هنگام عبور از رودخانه خروشان و متلاطم اروند سفارش می‌کرد که آب را به حضرت زهرا سلام الله علی‌ها قسم بدهید و از آن بگذرید. تا جایی که می‌دانم عملیات آبخاکی والفجر ۸ و عبور از اروند و فتح فاو که منجر به قطع ارتباط عراق با خلیج فارس شد، هم اکنون در دانشکده‌های جنگ و فرماندهی و ستاد برخی کشور‌های جهان تدریس می‌شود.

سردار سلیمانی علاوه بر تدبیر، قدرت ریسک و شجاعت بالایی داشت و پس از پایان جنگ و در جریان تامین امنیت شرق کشور و نبرد با تروریست‌ها در عراق و سوریه و نبرد با دشمن صهیونیستی در جنگ‌های ۳۳ روزه و ۲۲ روزه و...، به فرصت‌هایی که درون تهدیدات وجود دارد، توجه و تاکید داشتند و بار‌ها در جلسات و دورهمی‌ها به ما می‌گفتند: «فرصت‌هایی که درون تهدید وجود دارد، در خود فرصت نیست، ما با هر چالشی مواجه شدیم، موفقیتی در آن داشتیم.»

نقطه مقابل آن‌هم وضعیت امروز امریکا و تمدن غرب در مواجهه با چالش‌ها و تضاد‌ها است که به دلیل عدم توانایی حل آنها، موجبات افول این تمدن را فراهم کرده و در سراشیبی قرار داده است.

پایان دفاع مقدس برای حاج قاسم پایان جهاد نبود
حاج قاسم پس از دفاع مقدس مسئولیت‌های مهمی داشته است. شاید سرآغاز آن‌ها فرماندهی قرارگاه قدس جنوب شرق کشور باشد. درباره مسئولیت‌های سردار امت اسلام هم بفرمایید.
همایی‌راد: بله همینطور هست؛ پایان دفاع مقدس برای حاج قاسم پایان کارزار نبود، بلکه ایشان با همان روحیه به مسیر جهاد و دفاع از وطن و اجرای فرامین رهبری ادامه داد. ابتدا پس از بحران امنیتی ناشی از ادغام و بنا به فرمان فرماندهی معظم کل قوا، مدتی در شرق کشور برای امنیت این منطقه جانفشانی کرد که از دوران‌های برجسته زندگی با برکت و فرماندهی الهی این شهید عزیز است.

خاطرم هست سال ۱۳۷۰ پس از ادغام «شهربانی»، «ژاندارمری» و «کمیته انقلاب اسلامی» که منجر به تشکیل نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران شد، موجی از نا‌امنی در جنوب شرق کشور ایجاد شد و امنیت این منطقه به مخاطره جدی افتاد، گروه‌های اشرار و معاند در این منطقه از افراد داخلی و برخی‌ها از کشور‌های همسایه تشکیل شده بودند، به طوری که نیروی انتظامی در برخورد با این گروه‌ها در مراحل مختلف، ۱۲۰ شهید داد.

در چنین شرایط بحرانی مسئولیت تأمین امنیت منطقه جنوب شرق کشور را به سپاه با فرماندهی حاج قاسم دادند و سردار سلیمانی به بهترین وجه و با کمترین تلفات این مأموریت را به انجام رساند و صد‌ها نفر از مسلحین تسلیم شدند و تأمین گرفتند و یک بار هم ۹۰ سرباز ناجا را که به گروگان برده شده بودند، از عمق ۴۰ کیلومتری خاک افغانستان بازگرداند.

اشراری که با امان‌نامه‌های حاج قاسم تولیدکننده شدند!
 یکی از وجوه فرماندهی حاج قاسم که مطرح می‌شود، معطوف به رئوف بودن ایشان و همان برخورد الهی با دیگران است. درباره این مهم هم بفرمایید.
همایی‌راد: دقیقاً! حاج قاسم انسان خوش طینت و مهربانی بود. البته در کار و هنگام عملیات جدیت زیادی داشت و حتی گاهی تندی هم‌می کرد، اما از روی هوای نفس نبود و بعد هم بلافاصله دلجویی می‌کرد. وقتی حاج قاسم به عنوان فرمانده قرارگاه قدس مسئولیت گرفت، خیلی از کسانی که در این گروه‌های مسلحی که عرض کردم حضور داشتند و فریب خورده بودند و امکان بازگشت‌شان وجود داشت، اَمان‌نامه گرفتند و در گروه‌های ۲۰۰ تا ۴۰۰ نفری تسلیم شدند و حاج قاسم هم با هماهنگی مسئولان کشور و مسئولین محلی در استان‌های جنوب‌شرق به آن‌ها زمین، زیرساخت خدمات و امکانات کشاورزی دادند.

الان هم اغلب آنان در این مناطق مشغول زندگی و کشاورزی هستند. جالب است کسانی که آن موقع اسلحه داشتند و گروگانگیری و شرارت و قاجاق مواد مخدر می‌کردند و با تلاش و تدبیر سردار شهید سلیمانی به زندگی عادی برگشتند، را گاهی در جلسات آئین برادری می‌بینیم. الان رقابت و صحبت‌های آن‌ها بر سر میزان تولید گندم و کشاورزی و قیمت محصولات است!

حاج قاسم عزیز شخصیتی «ذوابعاد» بودند
 بی‌مسمّا نخواهد بود اگر بگوییم حاج قاسم عزیز شخصیتی «ذوابعاد» بودند.
همایی‌راد: کاملا درست می‌فرمایید. حاج قاسم در همه ساحت‌های مدیریتی و شخصیتی و اخلاقی موفق و به عنوان یک الگو بودند. مثلاً حتی در حوزه دیپلماتیک که ظاهراً دانش و تخصص نداشت، به دلیل نبوغ خود بیش از هر دیپلماتی موفق بودند.

اقناع رئیس جمهور روسیه برای ورود به جنگ در سوریه از دستاورد‌های آن شهید بود. یا نبرد بوکمال را با این هدف انجام داد که علاوه بر پایان دادن به خلافت داعش و برچیدن بساط خلافت جعلی و تروریسم، پس از پایان جنگ بتوانیم از این گذرگاه زمینی بین جمهوری اسلامی ایران، عراق و سوریه در راستای صادرات و مبادلات اقتصادی استفاده کنیم که البته توانایی دست اندرکاران امورخارجه، یا متولیان امور اقتصادی و بازرگانی و صنعتی کشورمان از این ظرفیت، محل سوال و ابهام است که آیا توانستند از این ظرفیت استفاده کنند یا خیر! جان کلام اینکه حاج قاسم صرفاً یک شخصیت نظامی نبود، یک جریان فکری بود و باید بیش از یک شخص به حاج قاسم توجه شود.

همان که حضرت آقا فرمودند مکتب سلیمانی! بنده در کتاب «پژوهشی در ترور حاج قاسم» نگاهی هم در بحث اسطوره و الگو شدن حاج قاسم داشتم. همه فرهنگ‌ها و تاریخ ملل اسطوره دارند و یک نیاز تاریخی و تکیه گاه فرهنگی در ادبیات و تاریخ هر کشور است.

برخی مواقع اسطوره‌های خیالی امثال آرش را می‌سازیم، که در جنگ بین ایران و توران تیری در تعیین مرز پرتاب کرد و اولین و بزرگترین عملیات هوایی کشورمان پس از جنگ هم برگرفته از این اسطوره بود و عملیات سایه البرز یا «کمان ۹۹» که با ۱۴۰ فروند هواپیما در اول مهرماه سال ۱۳۵۹ انجام شد، برگرفته از ماجرای آرش بود.

یا رستم، قهرمان افسانه‌ای شاهنامه که هفت خوان را پشت سرگذاشت و در خوان هشتم گرفتار خدعه و مکر نابرادری شد، اسطوره ذهنی در فرهنگ و ادبیات ایران است. اسطوره‌ها در سایر ملل هم اغلب خیالی و افسانه هستند.

رابینسون کروزوئه ازهمین اسطوره‌های خیالی در فرهنگ و ادبیات اروپا به ویژه انگلیس بوده که برای توجیه اومانیسم، پیش از انقلاب صنعتی ساخته و پرداخته شد. ولی حاج قاسم یک اسطوره، نماد و الگوی واقعی و گنجینه‌ای برای نسل‌های آینده است.

ماجرای رد صلاحیت حاج قاسم
 در بخشی از کتاب درباره رد صلاحیت حاج قاسم برای ورود به سپاه سخن گفتید. اصل ماجرا چیست؟
همایی‌راد: در کتاب «پژوهشی در ترور حاج قاسم سلیمانی» ابعاد سیاسی و فکری حاکم بر جریان‌هایی که در یکی دو سال اول بر سپاه کرمان مسلط بودند را به عنوان عوامل رد صلاحیت حاج قاسم در سال‌های ۵۸ - ۵۹ مورد بررسی قرار دادم. در شرایطی که تفکرات افراطی یا انحرافی حاکم می‌شود، حتی حاج قاسم هم در حلقه خودی‌ها قرار نمی‌گیرد.

البته مدتی بعد با پیگیری سردار پوریانی که از دوستان قبل از انقلاب حاج قاسم بود و آن موقع فرماندهی عملیات سپاه کرمان را بر عهده داشتند، این مشکل برطرف می‌شود و حاج قاسم با ورود به سپاه، نخست به عنوان مربی آموزش در عملیات‌ها شرکت می‌کند و بعد از مدتی فرماندهی دو گُردان را در عملیات طَریق‌القدس برای آزادسازی بستان بر عهده می‌گیرند و چنان می‌درخشد که فرمانده تیپ و لشکر می‌شود و بعد هم فرمانده قرارگاه قدس و در انتها فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران و سپهسالار جبهه مقاومت و محبوب دل‌های مردم می‌شود.

حاج قاسم یک منشور بود
در یادداشت «حاج قاسم یک منشور بود» که در اختیار خبرگزاری میزان قرار دادید، به این مسئله اشاره داشتید.
همایی‌راد: بله دقیقاً. منشور به این شکل است که نور بی رنگی به آن می‌تابد و آن نور با برخورد به منشور، در فرایندی که از نظر علمی به «پاشندگی نور» موسوم است، به طیف‌های متعدد و رنگ‌های متنوعی تبدیل می‌شود. توجه به جامعیت و جامع الاطراف بودن شخصیت حاج قاسم سلیمانی و بیان خاطرات و مستنداتی در این خصوص، از اهداف بنده در نگارش این یادداشت بود و عرض کردم باید بفهمیم کجا ایستادیم و از چه زاویه‌ای، کدام طیف رنگ را می‌بینیم. آن طیفی که می‌بینیم، بسته به نوع نگاه ماست.


بیشتر بخوانید

بازتاب نظریه اثر پروانه‌ای
مایل هستم درباره یادداشتی اصلی که به قول حضرت‌عالی منجر به نگارش این کتاب گران‌سنگ شد، یعنی یادداشت «رود‌ها از خود نه طغیان می‌کنند، آن چه می‌گوییم ما آن می‌کنند» بیشتر توضیح بفرمایید.
همایی‌راد: بله این سومین یادداشت بنده بود که هفتم فروردین ۹۹ در خبرگزاری میزان منتشر شد و در بیان موضوع «اثر پروانه‌ای» و ارتباط آن با شخصیت حاج قاسم سلیمانی و پیامد‌های ترور، زیربنای نگارش و تألیف این کتاب بود. در عالم ریاضی نظریه‌ای تحت عنوان اثر پروانه‌ای وجود دارد.

(Butterfly Effect) طبق این نظر علمی، بال زدن پروانه‌ای در یک طرف اقیانوس، می‌تواند منجر به طوفانی در آن طرف اقیانوس شود. یک قاعده در فیزیک کوآنتوم هم وجود دارد که به عنوان نظریه آشوب مطرح است.

(Chaos Theory) بعضی وقت‌ها برخی پدیده‌ها دچار آشوب می‌شوند. به طور مثال در سیستم‌های جوّی، گاهی اوقات پدیده‌های آشوب‌ناک داریم، یعنی سیستم جوّی خود به خود دچار آشوب می‌شود و علم برای این توجیه ندارد و می‌گوید تصادف است.

یا سیستم‌های مالی دچار آشوب می‌شوند و یا بازار سرمایه و بورس به هم می‌ریزد. این جریان را «توربولانسی» می‌گویند و علم برای این پدیده توجیه پیدا نکرده است، ولی ما برای این پدیده‌ها و هر رخدادی، از منظر دین اسلام و در بیان شاعران و اندیشمندان ایرانی که مصادیق آن را در قالب نظم و نثر بیان کرده اند، توجیه داریم.

یادداشت «رود‌ها، از خود نه طغیان می‌کنند؛ آنچه ما می‌گوئیم آن می‌کنند»، اشاره به این اثر پروانه‌ای، یا بازتاب و پژواک اعمال انسان دارد و نظریه شعور در فیزیک کوانتوم را مولوی هفتصد سال پیش در این بیت شعر به تصویر کشیده است که: «ما سمیعیم و بصیریم و هُشیم؛ با شما نامحرمان ما خامشیم».

به هر حال نشر این فرضیه در خبرگزاری میزان، بازتاب بیش از حد انتظاری داشت و باعث شد ۴۰ یادداشت دیگر در ۴۰ روز نوشتم تا آن را شرح دهم. چارچوب این کتاب، شبیه چهار دیوارباغی است که در داخل آن چهل درخت کاشته شده است.

در این کار پژوهشی سعی کردم، شخصیت شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی را مطابق آنچه بود، نه آنچه ما می‌خواهیم باشد، معرفی کنم. به طور مثال در مشخص کردن اصل و نسب حاج قاسم و محل دقیق تولّد سردار و دوران تحصیل در روستا و مهاجرت به شهر کرمان و کار، ورزش و ادامه تحصیل و شرکت در تظاهرات پیش از انقلاب و ویژگی‌های فرهنگی زندگی عشایری و تاثیر بر روحیه و تکوین شخصیت حاج قاسم، صحّت اخبار مورد توجهم بود و برای دَرج در این کتاب، تحقیقات زیادی در گفتگو با خواهر بزرگوار ایشان به عنوان نَسب شناس خبره ایل سلیمانی، برادرانشان، خواهر زاده سردار (آقای محمد علی سلیمانی)، برخی معتمدین و هم‌رزمان این شهید بزرگوار انجام دادم.

در کنار این موضوع به تاریخ و چگونگی مهاجرت حاج قاسم از روستا به کرمان، عضویت درسپاه و علت رد صلاحیت اولیه و نقش سردار به عنوان مربی مرکز آموزش و فرمانده عملیات و تشریح روحیات و ویژگی‌های اخلاقی ایشان پرداختم و مثال‌ها و خاطرات متعددی ذکر کردم که شاید برای اولین بار منتشر می‌شود و در عین حال، خاطره گویی هدف نهایی نبود؛ بلکه می‌خواستم از خاطرات به عنوان ابزاری جهت انتقال مفاهیم مهم تری استفاده کنم و نوعی نگاه هرمنوتیک را دنبال می‌کردم.

در یادداشت «رود‌ها از خود نه طغیان می‌کنند؛ آنچه می‌گوییم ما آن می‌کنند»، خواستم با بیان مستندات و رخداد ها‌ی پس از ترور سرداران شهید در ۱۳ دیماه ۹۸ فرودگاه بغداد، تاکید کنم که همه ذرّات عالم هستی به هم پیوسته، هوشمند، با شعور، سمیع و بصیر هستند و تحت فرمان الهی قرار دارند و با هر اتفاق ناگواری دچار آشوب می‌شوند و این مفهوم اثر پروانه‌ای است.

پدیده آشوب اگر چه براساس نظریات فیزیک کوانتوم قابل اثبات است، اما یک مفهوم بینابینی و میان رشته‌ای تلقی می‌شود و از لحاظ فلسفی و عرفانی هم قابل بحث است، رخداد‌های تاریخی متعددی هم در این زمینه وجود دارد. به عنوان مثال؛ سندی در این کتاب از آیت الله مکارم شیرازی پیرامون دلیل اتفاقاتی که برای حضرت یوسف و آل یعقوب علیهم السلام رخ داد، آورده‌ام. این نوع نگاه، یک برداشت هرمنوتیک و مبتنی بر تاویل است.

پیام این سند این است که هر عملی که انجام می‌دهیم، پیامدی دارد. گاهی اتفاقات کوچک و در بعضی جا‌ها و مواقع، رخداد‌ها بزرگ و فراگیر است. هر چه وزن انسان‌ها بیشتر و نقش آن‌ها در هستی بزرگتر و مهمتر باشد، اتفاقی که می‌افتد بزرگ‌تر و گسترده‌تر است. به طور مثال، شهادت امام حسین (علیه السلام) اتفاقی نیست که تنها در کربلا و عاشورا متوقف باشد.

به قول محتشم کاشانی، «کاشوب در تمامی ذرات عالم است». وقتی که یک‌جامعه به ظاهر اسلامی، امام معصوم (ع) را با آن وضعیت شهید می‌کند و یا یک امام برحق را یاری نمی‌کند و در برابر ظلم سکوت می‌کند، اتفاقی در عالم می‌افتد که ممکن است صد‌ها سال نسل‌های متعددی را دچار بحران و مشکل کند. به باور بنده این یک قانون است، شبیه قانون جاذبه یا سایر قوانین عالم!

به عنوان‌مثال؛ داستان حجاج، که یکی از حاکمان خونریز و با قساوت در تاریخ است، نمونه دیگری از این مثال‌هاست که وقتی یک جامعه بنا به اختیار، امام و رهبر خود را یاری نمی‌کند و به ندای هل من‌ناصر او لبیک نمی‌گوید، در نتیجه‌ی جبری اعمال اختیاری خود، گرفتار حاکم ظالم می‌شود. در هر حال هیچ تصادفی در این عالم نیست.

چه ما رابطه بین اعمال و پیامد‌های آن را بفهمیم و تشخیص دهیم، یا متوجه نباشیم، اثر وضعی ناشی از گفتار و اعمال و حتی افکار ما قابل انکار نیست و با همین نگاه هرمنوتیک، تردیدی نیست که ترامپ و دیگر هم پیمانان او در ماجرای ترور سردار دل‌های ما هدف انتقام سخت الهی قرار می‌گیرند و این ماجرا تا پیروزی حق و عدالت استمرار می‌یابد.

اگر چه ایران در عین الاسد به امریکا سیلی زد و از سوی دیگرهم، طبق قواعد عرفی و اخلاقی و فرهنگ عشایری، انتقام خون میهمان بر عهده میزبان است و سردار سلیمانی هم مهمان عراق بود و هم عشایر بود و در فرهنگ عشایر، خونخواهی مظلوم، یک الزام حیثیتی است و بحث اخراج امریکا از منطقه هم جدی است، اما انتفام اصلی و سخت، انتقام الهی است. طبق قوانین حاکم بر جهان، هر که را شحنه رها کرد، خدا می‌گیرد واین سنت لایتغیر است و تمدن غرب هم به دلیل ظلم‌هایی که از ابتدای شکیل گیری خود بر علیه سیاه پوستان و سرخپوستان و نظام برده داری روا داشته و به دلیل جنگ افروزی‌ها و ستم‌هایی که در ویتنام، میانمار، عراق، افغانستان، یمن، سوریه، نیجریه و هیروشیما و... بر علیه مردم بیگناه کرده، دیر یا زود به انتقام سخت دچار خواهد شد.

ریشه عصبانیت نظام سلطه از حاج قاسم
یکی از بخش‌های این کتاب به موضوع مهم «ترور» می‌پردازد. در این بخش به چه مواردی اشاره کرده‌اید؟
همایی‌راد: بله یکی از اضلاع چارچوب این کتاب، ماجرای ترور است و پرسش‌های مُرتبط با این موضوع مطرح است. مثلاً چرا منطقه غرب آسیا در ده‌ه‌های اخیر دچار بحران شده است و شاهد جنگ‌های خونین و درگیری‌های متعدد است؟ سیاست «کانتین منت» [سدّ نفوذ]آمریکا چیست؟ سیاست نظام سلطه برای تجزیه خاورمیانه و غرب آسیا چیست؟ داعش و گروه‌های تروریستی کجای این معادله قرار دارند؟ ریشه‌های تشکیل داعش و سایر تروریست‌ها و علت انتخاب سوریه و شمال عراق برای تشکیل خلافت جعلی و دولت اسلامی عراق و شام چه بود؟ حاج قاسم به عنوان سپهسالار جبهه مقاومت و مالک اشتر رهبری، چه نقشی در خنثی‌سازی طرح تجزیه غرب آسیا داشت؟ که فقط محدود به سوریه و عراق هم نبود.

آن‌ها در زمان جورج دبلیو بوش پروژه «غرب آسیای جدید» را مطرح کردند، کاندولیزا رایس وزیر خارجه وقت امریکا هم اعلام کرد که همه کشور‌های خاورمیانه (غرب آسیا) در این طرح قرار دارند و بحث زایمان دردناک خاورمیانه را مطرح ساخت و سردار سلیمانی به عنوان سپهسالار این‌جبهه، همه آن طرح‌ها را خنثی کرد و عصبانیت نظام سلطه از این موضوع است و ریشه ترور را باید در آن‌ها جست. اگر چه احتمالات دیگری هم وجود دارد و نمی‌توان آن‌ها را نادیده گرفت.

تناقاضات حقوق بشری غرب
 به لحاظ معرفت‌شناسی هم به موضوع ورود داشتید؟
اُفول تمدن غرب، که با شهادت سپهبد حاج قاسم سلیمانی عزیز هم تشدید شده است، از نگاه توین‏ بی (دانشمند تاریخدان انگلیسی) که ۹۰ سال پیش مطرح شده را بررسی کردم. عدم توانایی حل چالش بین امنیت و آزادی با وقوع رخداد مشکوک ۱۱ سپتامبر، یکی از این موارد و چالش‌ها است.

زیرا تمدن غرب بعد از این واقعه نتوانست تضاد بین امنیت و شعار دموکراسی و شعار آزادی را برطرف سازد و نتوانست پاسخ قانع کننده‌ای به شهروندان خود بدهد و مجبور شد شدیدترین کنترل‌ها و سخت گیری‌های امنیتی را اعمل کند و خصوصی‌ترین رفتار و گفتار شهروندان را زیر نظر بگیرد و رصد کند. بعد از ۱۱ سپتامبر آزادی در غرب به برخی آزادی‌های جنسی و اجتماعی محدود شد و گزاره امنیت بر هر گزاره دیگری ارجحیت داده شد.

در مثال دیگری؛ تمدن غرب در قضیه مسلمان‌کشی روهینگا و فجایع دردناکی که توسط بودائیان افراطی رخ داد، بین شعار حقوق بشر و کشتار مسلمانان، نتوانست این تضاد را برطرف کرده و پاسخ منطقی بدهد و حتی به «آنگ سان سوچی» که چشم خود را بر این نسل کشی بسته بود، جایزه صلح نوبل داد و از او و ارتش میانمار حمایت کرد.

در ماجرای یمن هم بین شعار حقوق بشر و فروش اسلحه به عربستان و هم‌پیمانانش مانند امارات، با کشتار افراد غیر نظامی، کودکان و آوارگی مردم نتوانست آن را توجیه و این تضاد را برطرف کند و علاوه بر امریکا، سایر کشور‌های اروپایی هم منفعت حاصل از فروش سلاح به عربستان را بر شعار‌های حقوق بشری خود ترجیح دادند.

رژیم آمریکا حتی در بحث مقابله با کرونا هم نتوانست، تضاد بین منافع سرمایه‌داران و سلامت مردم کشورش را برطرف کند و باعث شد، امروز آمریکا در صدر جدول کشور‌های جهان، با آمار بالای بستری، ابتلا و فوتی‌های کرونا قرار بگیرد و تلفات بیماران کرونایی به ۴۵۰۰ نفر در یک شبانه روز برسد!

در کتاب «پژوهشی در ترور حاج قاسم»، دلایل متعددی نسبت به این موضوع وجود دارد که تمدن غرب و در رأس آن آمریکا به شدت دچار تضاد است و نشانه‌های کاملا آشکاری از عدم توانایی حل چالش وجود دارد و خیلی از این مستندات مربوط به کارشناسان غربی است.

نشانه‌های اُفول تمدن غرب بر اساس معیار‌های این نظریه‌پردازان غربی، کاملا آشکار شده است و بنده در این کار، اشاره‌ای به نظریه افول و فروپاشی از منظر «توین بی» داشتم و به صورت گذرا به آن پرداختم، گرچه بر اساس نظریات ابن خلدون و ویل دورانت و بسیاری دیگر از اندیشمندان نیز ستاره بحت تمدن غرب رو به افول است و امیدوارم همین‌طور که یک یادداشت، به ۴۰ یادداشت تبدیل شد ۴۰ کتاب دیگر هم در این مورد توسط صاحبنظران نوشته شود و ابعاد شخصیت و زندگی سردار شهید و پیامد‌های آن در کارگروه‌ها و جلسات کارشناسی و کرسی‌های آزاداندیشی مورد نقد، بررسی قرار گیرد، تا خیلی از واقعیت‌ها در مورد تمدن اسلامی و نظام سلطه آشکار شود.

بنده در این کتاب، از خاطرات خود و هم رزمان و خانواده شهید سلیمانی استفاده زیادی کرده ام، اما دنبال خاطره گویی نبوده ام و هدف بزرگتر و مهمتری را دنبال کرده ام. مثلاً این جمله را از خود حاج قاسم هم شنیده‌اید که قسم می‌خورد و می‌گوید: «پدرم یک دانه گندم حرام به خانه ما نیاورد.»

من به عنوان خاطره به این سخن نگاه نمی‌کنم. اعتقاد دارم هر کدام از ما باید ببینیم نان حلال چه تاثیری در زندگی سردار داشته و چه درسی برای ما دارد. در اسلام مکرراً توصیه بر کسب رزق حلال شده است و حتی روایتی وجود دارد که عبادت را ۱۰ جزء می‌داند که ۹ جزء آن کسب روزی حلال است.

اگر حاج قاسم حاج قاسم شد و چنین جایگاهی در تاریخ ایران و جبهه مقاومت و دل‌های مردم پیدا کرد، محصول نوع جهان بینی و نگاه او بود که نه پدرش دانه گندم حرامی وارد زندگی کرد و نه خودش! اگر امروز پرونده‌های متعدد رانتخواری و فساد و اختلاس برملا می‌شوند، بیانگر زاویه انحرافی است که بین برخی خواص با حاج قاسم وجود داشت.

ما اگر به قوانین الهی و غیب ایمان پیدا کنیم و تاثیر مال حرام را بر زندگی خود و فرزندانمان باور داشته باشیم، سراغ حرام و رانت و فساد و ربا و دنیاطلبی نمی‌رویم. تک تک‌ما باید باور کنیم که حتی اگر کار به دادگاه و محاکمه و زندان هم منتهی نشود و با هزار ترفند و خدعه از مجازات فرار کنیم، از سنت‌های الهی گریزی نیست.

به قول آن شعر معروف: گیرم که خلق را به طریقی فریفتی، با دست انتقام الهی چه می‌کنی؟! بیان خاطرات و نمونه‌های از تقوا و پرهیزکاری حاج قاسم برای پند گرفتن است. زندگی و شخصیت حاج قاسم یک الگوست و می‌توانیم از آن درس بگیریم. یا اگر در مورد صداقت حاج قاسم خاطره نقل می‌کنم، در صدد آن بودم تا نرم افزار شخصیت سردار سلیمانی را به قدر بضاعت اندک خود کشف کنم.

جسم حاج قاسم از میان ما و از دنیا رفته و در آغوش خاک جای گرفته است، اما این نرم افزار است که می‌تواند در عرصه‌های مختلف نه تنها نظامی و دفاعی، بلکه حوزه‌های اجتماعی و فرهنگی، سیاست داخلی و خارجی، اقتصادی، خانوادگی، اخلاقی و... به منزله الگو به نسل حاضر و نیل‌های آینده منتقل شود.

به باور بنده سردار سپهبد شهید سلیمانی، شاگرد مکتب ولایت و امام و رهبری بود و به عنوان دانش آموخته انقلاب اسلامی، در تراز یک مدیر موفق می‌تواند الگو شود. گمان می‌کنم انتظار مردم برای انتخابات ۱۴۰۰ و رهایی از مشکلات و سوءمدیریت‌ها و کم کاری‌ها و رانتخواری و امید داشتن به بیگانگان و الگو‌های برون‌زا، سپردن اداره امور کشور به افرادی در تراز مکتب سلیمانی خواهد بود و این نرم افزار نجات‌بخش است.

منبع:میزان

انتهای پیام/

 

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.