به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان،دو میلیون مرگ و میر ناشی از سوء مدیریت نخبگان حاکم در زمینه همه گیری کرونا، در برابر اتفاقاتی که بشر با آنها رو به رو خواهد شد هیچ است. فاجعهای جهانی در انتظار ماست و گرمایش شدید زیست بومها به دلیل قصور در کاستن از میزان مصرف سوختهای فسیلی و کشاورزی حیوانی که اکنون تجربه میکنیم، نشانههای شوم وقوع همه گیریهای جدید مرگبارتر، مهاجرت جمعی میلیاردها انسان مستاصل، کاهش تولید محصولات کشاورزی، گرسنگی جمعی و فروپاشی سیستمها به شمار میرود.
نخبگان حاکم با بنیانهای علمی توضیح دهنده دلیل این مرگ اجتماعی آشنایند. نخبگان حاکم با علمی که این همه گیری و همه گیریهای بعدی را به ما هشدار داده اند آشنایند. نخبگان حاکم با علمی که نشان میدهد قصور در متوقف کردن آلودگیهای کربنی به یک بحران اقلیمی و در نهایت انقراض گونه انسان و بیشتر گونههای زنده منجر خواهد شد، آشنایند. آنها نمیتوانند ادعا کنند که از آن بی خبرند. گرچه دانستن و ندانستن آنها تاثیری در نتیجه کار ندارد.
واقعیتها انکار ناپذیر و مسلم است. چهار دهه گذشته یکی بعد از دیگری گرمتر شده اند. در سال ۲۰۱۸ هیئت تغییرات اقلیمی بین المللی سازمان ملل گزارش ویژهای را در مورد اثرات سیستماتیک افزایش ۱.۵ درجه سانتی گرادی منتشر کرد. خواندن این گزارش هر کسی را به وحشت میاندازد. افزایش شدید دما ما به نسبت سطوح پیش از انقلاب صنعتی هم اکنون به افزایش دمایی ۱.۲ درجهای رسیده ایم- تا همین جا سیاره زمین را بیش از حد گرم کرده ایم، یعنی حتی اگر همین امروز تمام آلودگیهای کربنی را متوقف کنیم، همچنان با فاجعه مواجه خواهیم شد.
رسیدن به هر دمایی بالاتر از ۱.۵ درجه سانتی گراد، زمین را به مکانی غیرقابل سکونت تبدیل خواهد کرد. هم اکنون انتظار میرود فارغ از اینکه چه اندازه آلودگی کربنی را کاهش دهیم، یخهای قطبی در امتداد صفحه یخی گرینلند ذوب شوند. بالا آمدن ۷ متری سطح آب دریاها که با ذوب شدن این یخها رخ خواهد داد، به این معنی است که تمام شهرهای کوچک و بزرگ واقع در سواحل که در سطح دریا قرار دارند باید تخلیه شود.
همزمان با تشدید بحران اقلیمی، محدودیتهای سیاسی بیشتر خواهد شد که مقاومت اجتماعی را دشوارتر میکند. با این حال ما نمیخواهیم در یک حکومت ستمگر جرج اورولی زندگی کنیم که نشانههای آن در افق پدیدار است، حکومتی که تمام مخالفانش به سرنوشت جولیان آسانژ مبتلا خواهند شد. اما تا حاکم شدن این حکومت اورولی راهی نمانده است. همین واقعیت ما را ملزم میکند که همین حالا دست به اقدام بزنیم.
نخبگان حاکم با وجود تسریع محسوس فروپاشی زیست محیطی، یا با ژستهای بی معنا یا با انکار ما را آرام میکنند. آنها معماران قتلهای اجتماعی هستند. نخبگان حاکم منابع هنگفتی را برای لاپوشانی این قتلهای اجتماعی اختصاص میدهند. آنها روایتهای رسانهها را کنترل میکنند.
آنها از علم و دادهها دروغ میسازند، همان کاری که صنعت سوختهای فسیلی چندین دهه است انجام میدهد. آنها کمیته ها، کمیسیونها و سازمانهایی بین المللی نظیر نشستهای اقلیمی سازمان ملل را برپا میکنند تا وانمود کنند که در حال حل و فصل مشکل هستند. یا با وجود تغییرات شدید الگوهای آب و هوایی، اصلا وجود چنین مشکلی را انکار میکنند.
دانشمندان مدتها هشدار داده بودند که با افزایش دمای جهانی، افزایش بارشها و امواج گرمایی دربسیاری از بخشهای جهان، بیماریهای مسری از طریق حیوانات منتشر خواهد شد و سالانه دامنگیر جمعیتهای مختلف خواهد شد و به مناطق شمالی تسری پیدا خواهد کرد. همه گیریهایی نظیر اچ آی وی / ایدز که جان بالغ بر ۳۶ میلیون نفر را گرفت، آنفلونزای آسیایی که بین یک تا چهار میلیون نفر را به کشتن داد و کووید ۱۹ که تاکنون جان بیشتر از دو و نیم میلیون نفر را گرفته است، با سویههایی که هر چی میگذرد قدرت سرایت بیشتری پیدا میکنند و جهشهای آنها غالبا از کنترل ما خارج میشود سراسر جهان را در بر خواهند گرفت.
استفاده نامناسب از آنتی بیوتیکها در صنعت تولید گوشت که ۸۰ درصد کل آنتی بیوتیکهای مصرفی را به خود اختصاص میدهد، سویههایی از باکتریهایی را تولید کرده که مقاومت آنتی بیوتیکی دارند و کشنده اند. تا وقتی که صنایع دارویی و پزشکی به گونهای تنظیم شده اند که بیشتر از آنکه به فکر حفاظت از جان انسانها باشند، در فکر پول درآوردن هستند، وقوع نمونه مدرنی از «مرگ سیاه» که در قرن چهاردهم بین ۷۵ تا ۲۰۰ میلیون نفر را کشت و شاید نیمی از جمعیت اروپا را از بین برد، احتمالا اجتناب ناپذیر خواهد بود.
حتی با ساخت واکسنها به دلیل ترجیح سود بر سلامت، ما فاقد زیرساختهای ملی برای توزیع موثر آنها هستیم؛ و مردمان ساکن جنوب جهانی نیز طبق معمول به حال خود رها میشوند، گویی بیماریهایی که آنها را میکشد هرگز به ما نخواهند رسید. تصمیم اسرائیل برای توزیع واکسنهای کووید ۱۹ در ۱۹ کشور و همزمان امتناع از واکسینه کردن ۵ میلیون فلسطینی که تحت اشغال این کشور زندگی میکنند، نمادی از نزدیک بینی بهت آور نخبگان حاکم است، حال اخلاقیات به جای خود.
آنچه که در حال وقوع است غفلت نیست. کاری نابجا نیست. قصور در سیاستگذاریها نیست. قتل است. قتل است، چون با قصد و نقشه قبلی انجام میشود. قتل است، چون یک انتخاب آگاهانه است که طبقات نخبگان حاکم جهان برای از بین بردن حیات به جای صیانت از آن اتخاذ کرده اند. قتل است، چون سود، با وجود آمارهای تکان دهنده، اختلالات اقلیمی فزاینده و مدل سازیهای علمی، به زندگی و بقای انسان ارجحیت دارد.
تا وقتی که نخبگان در خدمت منویات چیزی قرار دارند که لوئیز مامفورد آن را «ابر ماشین» مینامد از این سیستم بهره میبرند. ابر ماشین تلاقی گاه علم، اقتصاد، تکنیک و قدرت سیاسی است که در یک ساختار یکپارچه بروکراتیک متحد شده و یگانه هدف آن استمرار بخشیدن به بقای خود است. همانطور که مامفورد خاطر نشان میکند، این ساختار نقطه برابر «ارزشهای مقوم حیات» به شمار میرود. اما برای به چالش کشیدن ابر ماشین، برای اعلام و محکوم کردن آرزوی مرگ آن، باید از حریم درونی اش خارج شد. شکی نیست که عدهای در درون این ابر ماشین هستند که از آینده بیمناکند، که شاید حتی از قتل اجتماعی نفرت دارند، ولی نمیخواهند شغل و جایگاه اجتماعی شان را از دست دهند و به یک مطرود تبدیل شوند.
منابع هنگفتی به ارتش اختصاص داده میشود که وقتی مخارج اداره کهنه سربازان را با بودجه وزارت دفاع جمع میبندید به رقمی حدود ۸۲۶ میلیارد دلار در سال میرسید. این نمونه آشکاری از حماقت خودکشی آور ماست، نشانهای که در تمام تمدنهای رو به زوال دیده میشود؛ یعنی هدر دادن منابع رو به کاهش در نهادها و پروژههایی که افول آنها را بیشتر تسریع میکنند.
دولت بایدن اصلاحات اقتصادی، سیاسی، اجتماعی یا زیست محیطی را که نجات بخش ما خواهد بود انجام نخواهد داد. صنعت سوختهای فسیلی همچنان به استخراج نفت ادامه خواهد داد. جنگها خاتمه نخواهند یافت. نابرابری اجتماعی همچنان بیشتر خواهد شد. کنترل دولت با نیروهای پلیس نظامی شدهای که از درون آن را اشغال کرده اند، نظارتهای کلی فروشی شده و از دست رفتن آزادیهای مدنی همچنان بسط پیدا خواهند کرد. همه گیریهای جدید به همراه خشکسالی ها، آتشسوزی ها، گردبادهای بسیار شدید، امواج گرمایی فلج کننده و سیلاب ها، همزمان با فشار سیستم مراقبتهای درمانی انتفاعی که برای حل بحران سلامت ملی طراحی یا تجهیز نشده اند، به کشور فشار وارد خواهند کرد.
شری که این قتل اجتماعی را امکان پذیر میکند جمعی است. این قتل را بروکراتها و تکنوکراتهای بی رنگی مرتکب میشوند که از دل دانشکدههای بازرگانی، دانشکدههای حقوق، برنامههای مدیریت و دانشگاههای نخبگان بیرون میآیند. این مدیران سیستم ها، وظایف بی شماری را انجام میدهند که سیستمهای وسیع و پیچیده بهره برداری و کسب و کار مرگ را شکل میدهند. آنها دادههای خصوصی را برای انحصارهای دیجیتال و حاکمیت امنیتی و نظارتی گردآوری، ذخیره و دخل و تصرف میکنند. آنها چرخهای اکسون موبیل، بریتیش پترولیوم و گلدمن ساکس را روغنکاری میکنند. آنها قوانینی را مینویسند که طبقه سیاسی خریداری شده و مزدبگیر به تصویب میرسانند. آنها پهبادهایی را که مردمان فقیر را در افغانستان، عراق، سوریه و پاکستان به وحشت میاندازند هدایت میکنند. آنها از جنگهای بی پایان سود میبرند. آنها آگهی سازان شرکتی، متخصصین روابط عمومی و صاحبنظران تلویزیونی هستند که امواج خبری را از دروغ پر میکنند. آنها بانکها را اداره میکنند. بر زندانها نظارت دارند. فرمها را صادر میکنند. آنها روزنامهها را اداره میکنند. کوپنهای غذا و پوشش درمانی را از عدهای و مزایای بیکاری را از عدهای دیگر مضایقه میکنند. آنها احکام تخلیه خانهها را به اجرا میگذارند. اجرای قوانین و مقررات را بر عهده دارند. آنها چیزی نمیپرسند. آنها در یک خلاء فکری زندگی میکنند، جهانی مرکب از اجزا و قطعات کسالت بار.
آنها «مردان توخالی»، «مردان پر شده با کاه» تی اس الیوت هستند. به تعبیر این شاعر، آنها اشکالی بدون شکلند، سایههایی بدون رنگ، نیرویی فلج شده، ایما و اشارههایی بدون حرکت.»
نویسنده: کریس هجز Chris Hedges روزنامه نگار پیش کسوت آمریکایی
منبع:فارس
انتهای پیام/