به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، ساعت ۲ بامداد بیست و یکم دی گذشته، ماموران گشت کلانتری شفای مشهد همزمان با اجرای طرح ویژهای برای مبارزه با سرقتهای خرد، سارقی را دستگیر کردند که به کابلهای مخابراتی دستبرد میزد. این سارق جوان که با صدور دستوری از سوی سرگرد علی امارلو (رئیس کلانتری) در دایره تجسس مورد بازجوییهای تخصصی قرار گرفته بود درحالی به سرقتهای متعدد در مناطق مختلف شهری اعتراف کرد که فقط با سیم چین و یک انبردست کابلهای مخابراتی را سرقت میکرد و به خریداران ضایعات میفروخت.
این سارق جوان پس از پاسخ به سوالات فنی سروان حسن آریایی (رئیس تجسس کلانتری شفا) برای انجام مشاورههای روان شناختی نیز به دایره مددکاری اجتماعی کلانتری هدایت شد و زوایای تاریک گذشته او، زیر ذره بین بررسیهای ویژه کارشناسان زبده قرار گرفت. در همین حال این دزد سابقه دار که با دستور قاضی سید جواد حسینی (معاون دادستان مرکز خراسان رضوی) برای کشف دیگر سرقتهای احتمالی در اختیار مراکز تخصصی پلیس قرار گرفته بود، در گفت وگویی خواندنی و جذاب به بیان گوشهای از سرگذشت خود و ریشههای ارتکاب جرم پرداخت. آن چه در پی میآید نتیجه این گفت وگوی کوتاه است.
اسمت چیست؟ ر- ح، اما به اردک شهرت دارم.
چرا به این نام مشهوری؟ به دلیل وضعیت ظاهری ام نیم تنه بلند و پاهای کوتاهی دارم از طرفی به دلیل مشکلات جسمانی و بیماری که در بچگی به آن مبتلا شدم پاهایم کمی مشکل دارد و مثل اردک راه میروم!
چند سال داری؟ ۳۴سال
اهل مشهد هستی؟ بله در حاشیه شهر (منطقه خواجه ربیع) متولد شدم و دوران کودکی، نوجوانی و جوانی ام را در آن جا سپری کردم.
شغلت چیست؟ بیکارم.
چقدر سواد داری؟ تا دوم راهنمایی درس خواندم پس از آن ترک تحصیل کردم تا به سر کار بروم.
اعتیاد داری؟ بله قبلا شیشه و کریستال استعمال میکردم اکنون نیز مدتی است که به مصرف دلار روی آوردم!
دلار؟ بله یک نوع ماده مخدر صنعتی است به عبارتی همان شیشه است، اما با خلوص بیشتر!
اولین بار کی مصرف مواد مخدر را آغاز کردی؟ مادرم اعتیاد داشت و در زمان بارداری اش مواد مخدر استعمال میکرد تصورم این است که از زمانی که در شکم مادرم بودم معتاد شدم!
هزینههای استعمال مواد مخدرت را چگونه تامین میکنی؟ گاهی ضایعات جمع آوری میکنم و گاهی هم دست به سرقتهای خرد میزنم!
تا به حال سعی در ترک مواد مخدر داشتی؟ چند بار به اجبار خواهر بزرگ ترم که حق مادری به گردنم دارد به کمپ رفتم، اما وقتی بیرون آمدم پس از مدتی مجدد مصرف مواد مخدر را آغاز کردم.
چند خواهر و برادر داری؟ ۱۰ خواهر و برادر دارم دو برادر و یک خواهر تنی و چهار برادر و سه خواهر ناتنی.
پدر و مادرت در قید حیات هستند؟ خیر هر دو فوت شدند.
رابطه پدر و مادرت با یکدیگر چگونه بود؟ مادرم اعتیاد داشت و بسیار پرخاشگر بود آنها مدام با یکدیگر درگیری لفظی و فیزیکی داشتند.
رابطه ات با دیگر اعضای خانواده چگونه است؟ با خواهر و برادران ناتنی ام که ارتباطی ندارم و از سرنوشت آنها بی اطلاعم، اما اکنون با خواهر و دو برادر تنی ام که مجرد هستند زندگی میکنم البته همگی جز خواهر بزرگ ترم معتاد هستند و یکی از برادرانم نیز در زندان به سر میبرد.
اگر موافقی کمی درباره دوران کودکی ات صحبت کنیم میخواهم بدانم چه احساساتی را در آن دوران تجربه کردی؟ پدرم در روستایی در یکی از شهرستانهای اطراف مشهد زندگی میکرد همسر اول پدرم بر اثر بیماری سل از دنیا رفت و پدرم در حالی با مادرم ازدواج کرد که او اعتیاد به مواد مخدر داشت. مادرم حاضر به پذیرش سه خواهر و برادر ناتنی ام نشد و پدرم به اجبار آنها را به پدر و مادرش سپرد و به دلیل بیکاری و خشکسالی در روستا به شهر مشهد مهاجرت کرد و در حاشیه شهر سکنی گزید من نیز سومین فرزند از همسر دوم پدرم بودم مادرم همواره من و خواهر و برادرانم را مورد کتک کاری و اذیت و آزار قرار میداد پدرم نیز نسبت به سرنوشت ما کاملا بی تفاوت بود به طوری که در حالی که من در سن نوجوانی به سر میبردم مادرم را طلاق داد و مجدد با زن دیگری ازدواج کرد و از او نیز صاحب سه فرزند شد! مادرم نیز پس از مدتی ما را رها کرد و خواهر بزرگ ترم از ما مراقبت میکرد تصور میکنم احساس خشم، ترس و حقارت بیشترین احساساتی بودند که من در آن دوران تجربه کردم.
میتوانی بیشتر توضیح بدهی که در چه مواقعی احساس خشم، ترس و حقارت را تجربه میکردی؟ وقتی مادرم تهدیدم میکرد و کتکم میزد و وقتی پدرم کوچکترین نیازهای مادی ام را تامین نمیکرد خشمگین میشدم و گاهی که هم سن و سالانم را میدیدم که از محبت مادری و پدری بهرهمند بودند احساس حقارت میکردم و به این ترتیب به تدریج پرخاشگر و عقدهای شدم!
بزرگترین آرزوی دوران کودکی ات چه بود و دوست داشتی چه کاره شوی؟ من به ورزش خیلی علاقه داشتم دوست داشتم روزی مربی شنا شوم.
آیا سابقه اخراج از مدرسه داشتی؟ خیر خودم ترک تحصیل کردم پس از طلاق پدر و مادرم از یکدیگر پدرم ما را رها کرد و مجبور شدم سر کار بروم تا مخارج زندگی و اعتیادم تامین شود.
هدفت در زندگی چیست؟ (بعد از لحظاتی سکوت) نمیدانم هدفی ندارم فقط میخواهم با کشیدن مواد لحظاتی بدبختی هایم را فراموش کنم.
ازدواج کردی؟ خیر
خوشبختی را چگونه معنا میکنی؟ آن را تجربه نکردم که اکنون بخواهم معنایش کنم، اما اکنون خوشبختی برای من این است که پول داشته باشم که مواد بخرم!
تصمیم به ترک مواد مخدر نداری؟ خیر
نگاهت به آینده چیست؟ زندگی من دیگر تباه شده است و هیچ امیدی به آینده ندارم.
تصور میکنی پنج سال دیگر در چه وضعیتی قرار داری؟ اگر زنده باشم حتما وضعیتی بدتر از وضعیت کنونی دارم.
برابر گزارش ماموران، شما به اتهام سرقت سیم و کابل دستگیر شده اید چه توضیحی دارید؟ بله سرقت را قبول دارم اموال مکشوفه نیز متعلق به من است آنها را از محدوده شهرک پردیس و خیابان زمرد سرقت کردم.
تاکنون چه سرقتهای دیگری انجام دادی؟ بیشتر سرقتهای خرد انجام میدادم مانند سرقت سیم و کابل، سرقت از ساختمانهای نیمه کاره و سرقت از انباری منزل، چون سرقتها را در طول شب انجام میدادم آدرس دقیق آنها را نمیدانم، ولی تصورم این است که بیش از ۲۰ فقره سرقت انجام داده ام.
اموال سرقتی را چگونه به فروش میرساندی؟ به چند ضایعاتی در اسماعیل آباد و خین عرب میفروختم.
چند سابقه کیفری داری؟ بیش از پنج سابقه کیفری دارم.
انگیزه ات از ارتکاب این گونه جرایم چه بود؟ تامین هزینههای استعمال مواد مخدر
در این چند بار که راهی زندان شدی آیا هیچ گاه تصمیم نگرفتی که پس از آزادی دست از خلاف برداری و زندگی جدیدی را آغاز کنی؟ خیر در زندان تنها به این فکر میکردم که پس از آزادی اولین کاری که انجام خواهم داد استعمال مواد مخدر است!
در حین ارتکاب جرم یا پس از آن احساس گناه داشتی؟ خیر
آیا قبل از دستگیری از ارتکاب جرم خود احساس پشیمانی کرده ای؟ خیر
چه عواملی میتوانست شما را از ارتکاب جرم باز دارد؟ اگر هزینههای تامین مواد مخدر را داشتم شاید دست به سرقت نمیزدم!
دوست داری پلیس چه برخوردی با سارقان داشته باشد؟ پلیس مجبور است به وظیفه خودش عمل کند و سارقان را دستگیر کند.
اگر به جای قاضی پرونده بودی چه مجازاتی برای خودت در نظر میگرفتی؟ کاش میشد کمترین مجازات را در نظر بگیرد!
اگر به جای مال باخته اموالی بودی که سرقت کردی باز هم همین درخواست را داشتی؟ اشتباه کرده ام شرمنده ام!
چه کسی را در سرنوشت خودت مقصر میدانی؟ اول خودم و دوم پدر و مادرم مقصر هستند.
اگر به عقب برگردی چه مسیری را در زندگی ات انتخاب میکنی؟ مسیری که در آن آواره کلانتری و زندان نباشم!
شاید کسی در ابتدای راهی باشد که تو در انتهایش ایستادهای چه توصیهای برای او داری؟ به او خواهم گفت راه خلاف و مواد آخر و عاقبت ندارد بهتر است از سرگذشت اردک درس عبرت بگیرد!
منبع: ایران
انتهای پیام/