به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، «در ۲روز ۱۶۰۰تن تلف شدند! در قبرستانها چنان مرده میچیدند که گویا پارچه سفیدی روی گورستان کشیدهاند...» این روایت «اعتماد السلطنه» است از شرایط ایران بعد از شیوع وبا در سال ۱۳۰۹ هجری قمری. در چنین شرایطی که چارهای جز دفن گروهی اموات نبود، یک وزیر وسط میدان آمد و دستور داد دفن اموات با آداب اسلامی انجام شود. خودش هم بر این کار نظارت کرد تا آنجا که جانش را بر سر این راه گذاشت.
بیشتر بخوانید:
روایتهایی کمترشنیدهشده از شیوع بیماری وبا در تهران
کرونا در عمر حدود یک سال و سه ماهه خود در کنار تلخیهای بزرگ و دردآورش، شیرینیها و زیباییهای فراموشنشدنی هم برای ما داشته که حضور داوطلبانه نیروهای جهادی و طلبهها در بیمارستان و غسالخانهها، بدون شک یکی از درخشانترین اتفاقات این روزگار تلختر از زهر کرونازده به حساب میآید؛ اتفاقی که تا سالها میتوان درباره آن گفت و نوشت. خوب است بدانید حدود ۱۲۹ سال قبل که تهران و چندین شهر ایران گرفتار «وبا» شدهبودند و مردم در اثر ابتلا به این بیماری مثل برگ خزان روی زمین میریختند، اتفاق مشابهی در پایتخت رقم خورد که هنوز هم از بانی آن به نیکی یاد میشود. در آن روزگار پر از درد و محرومیت، یک وزیر مردمدار پای کار رسیدگی به بیماران و دفن شرعی اموات وبا آمد و جانش را هم پای این کار گذاشت. «میرزا عیسی خان وزیر» در روزهای سیاه وبا، نهفقط این پایمردی بر سر اجرای احکام اسلامی بلکه یک یادگار ارزشمند دیگر را هم از خود به جا گذاشت؛ بیمارستانی که این ماه رمضان، ۱۲۴ مین سالگرد افتتاح آن است. اگر کنجکاو شدهاید درباره این دولتمرد کاردرست عهد قاجار بیشتر بدانید، با ما همراه باشید.
مسجد و مدرسه میرزا عیسی خان وزیر در خیابان وحدت اسلامی
تجدید خاطره با وزیر مردمدار در حوالی بهشت!
برای گفتن و شنیدن از «میرزا عیسی خان وزیر»، وزیر روشنفکر و مردمداری که با اقداماتش نشان داد از زمانه خود جلوتر است، شاید بهترین مکان، مسجد موقوفه خودش باشد؛ همان مسجد ساده و زیبای خیابان وحدت اسلامی که حالا مثل یک عاقلهمرد ۱۴۷ ساله، با کولهباری از خاطرات و تجربیات، اعتبار داده به این خیابان قدیمی پایتخت. میرزا عیسی خان وزیر در سال ۱۲۹۵ هجری قمری وقتی نیت کرد این مسجد را در املاکش در جوار گورستان شهر - همان جایی که بعدها پارک شهر تهران شد - بسازد، تصمیم گرفت با یک تیر دو نشان بزند. اینطور بود که دستور داد علاوهبر مسجد، در زمینهایش یک مدرسه علمیه هم بسازند تا فضایی برای تحصیل و تهذیب جوانان علاقهمند به علوم دینی باشد. میرزا مغازههای اطراف مسجد و همچنین بخشی از املاکش در اشتهارد را وقف این مسجد و مدرسه و نیز کمک به ایتام کرد.
حیاط مسجد و جای خالی حجرههای طلاب مدرسه علمیه
این روزها اگر سری به خیابان وحدت اسلامی بزنید، مسجد میرزا عیسی خان وزیر را در محدوده روبهروی خیابان «بهشت»، همچنان استوار و برقرار میبینید، اما افسوس از آن مدرسه علمیه که فقط شرح زیباییهایش برای ما مانده، دیگر اثری نیست. حیاط وسیع مسجد، سالهاست شاهد این جای خالی است. میگویند بهجای دیوارهای سیمانی که حالا دورتادور حیاط را گرفتهاند، قبلاً حجرههایی بوده است با طاقهای ضربی که طلبهها در آن به درس و بحث مشغول بودهاند.
شجره نامه کاشیکاری شده میرزا عیسی خان وزیر
همسایگی ابدی آقای وزیر با مسجد
برای دیدار با میرزا عیسی خان وزیر، باید سری به ضلع غربی حیاط مسجد بزنید! آنجا که یک شجرهنامه کاشیکاریشده روی دیوار خودنمایی میکند؛ سندی که براساس آن، نسب آقای وزیر به امام سجاد (ع) میرسد.
اگر خوش اقبال باشید و تلاشهایتان برای انجام هماهنگیها به ثمر برسد، فاصله میان شما و میرزا، یک درب کوچک است که به حیاطی با باغچهای کوچک با یک درخت خرمالوی زیبا باز میشود. حالا باید خودتان را به اتاق انتهای حیاط برسانید که روی یک سکو با چند پله بنا شده. پشت آن در آهنی با طرحهای اسلیمی و شیشههای رنگی، فضایی ساده با ۲ سنگ قبر در انتظارتان است؛ سنگ سفید قدیمی ترکخورده که ۲ فرشته کوچک در پیشانی آن حجاری شده، مقبره میرزا عیسی خان وزیر است. همسایه ابدی میرزا در این اتاق، برادرزادهاش، «سید محمد انتظامالسلطنه» است که سنگ قبرش با ۲ تبرزین حجاری شده، قابل تشخیص است.
مقبره خانوادگی وزیر مشهور ناصرالدین شاه، همین اتاق کوچک در همسایگی مسجد موقوفه خودش است. چشم که بگردانید، اینجا بیش از هر چیز، سادگی میبینید. چند صندلی که دورتادور اتاق چیده شده و چند عکس روی دیوار، تمام وسایل و تزیینات مقبره میرزا عیسی خان وزیر است. عکس سید محمد انتظام السلطنه، فرزند سیدعبدالله خان (برادر میرزا عیسی)، یکی از این عکسهاست. او در سال ۱۳۳۸ هجری قمری تولیت حرم امام رضا (ع) را برعهده داشت و خادم افتخاری حرم هم بود. اگر دقت کنید، حکم این خادمی را هم روی دیوار اتاق پیدا میکنید.
صاحبخانه کیست؟
راست گفتهاند که: «پسر کو ندارد نشان از پدر/ تو بیگانه خوانش، مخوانش پسر». خاندان «وزیری» که حالا خانوادهای شناختهشده در تاریخ ایران محسوب میشود، با «میرزا موسی»، پدر میرزا عیسی به جامعه ایران معرفی شد؛ دولتمردی که عهدهدار مسئولیتهای مختلفی در عهد ناصری بود، اما از وقتی در سال ۱۲۶۹ هجری قمری از طرف ناصرالدین شاه قاجار به حکومت تهران منصوب شد، به نام «میرزا موسی وزیر» مشهور شد.
بازار تهران، چند یادگار از وزیر پدر در خود دارد. اگر به ضلع غربی سبزه میدان بروید، با کمی پرسوجو، سقاخانه کاشیکاری شدهای را که رویش نوشته: «موقوفه آب انبار میرزا موسی» پیدا میکنید. میرزا موسی، مسجدی روبهروی مسجد جامع بازار ساخت. چند وقت بعد که تهران دچار خشکسالی شد و آب در آن کیمیا، اتفاق قشنگی افتاد؛ آب انبار مسجد میرزا موسی و مسجد جامع را یکی کردند تا یک آب انبار بزرگ در بازار تهران درست شود و نیاز مردم تهران به آب را رفع کند. موقوفات میرزا موسی البته یکی و دو تا نیست. برای مثال، آب انبار بزرگ انتهای خیابان سیروس و جنب امامزاده سیداسماعیل (ع)، از یادگارهای اوست. میرزا موسی وزیر، خوشعاقبت هم بود و بعد از فوتش، در کربلا و در ضلع شرقی حرم امام حسین (ع) دفن شد.
از ریاست نظمیه تا دربار قجری؛ همیشه در کنار مردم
میرزا عیسی فرزند خلفی بود که چه در مردمداری و چه در تصدی مناصب حکومتی، دنبالهرو پدر بود و پا جای پای او گذاشت. یکی از اولین مسئولیتهای میرزا، ریاست نظمیه تهران بود. اگر اهل پژوهش باشید، میتوانید نام و نشانش را در تاریخچه پلیس تهران هم پیدا کنید. او که گفته میشود در تأمین آسایش و امنیت شهر و برخورد با متخلفین حسابی جدیت داشته، بعد از نظم الدوله، رئیس نظمیه تهران شد. برای میرزا عیسی، اما این تازه شروع کار بود و در ادامه، پایش به دربار قجری هم باز شد؛ همان میدان پرزرق و برق و مسحورکنندهای که میتوانست معلوم کند او در مردمداری، چند مرده حلاج است. سال ۱۲۸۳ هجری قمری، میرزا عیسی با قبول مقام وزارت و پیشکاری کامران میرزای نایبالسلطنه که در ۱۲ سالگی حاکم تهران شدهبود، نایبالحکومه پایتخت شد و پیشوند «وزیر» برای همیشه ضمیمه اسمش شد؛ و تاریخ نشان داد او از آزمون مسئولیت سربلند بیرون آمد و ارتقای مقامش در دستگاه قاجار باعث نشد از حال مردم غافل شود.
تصویری از وضعیت مردم در ایام شیوع وبا در دوران قاجار
مردمداری سال «وبا»، پایان درخشان برای وزیر دلسوز
غم سنگین ناشی از موج گسترده جانباختگان کرونا باعث شده بارها با خودمان بگوییم تاریخ هرگز مقطعی به غمباری روزگار کرونا ندیده. اما آنهایی که سری در کتابها و سررشتهای از تاریخ دارند، میدانند روزگاری بر ایران و ایرانیان گذشته که دوران کرونا شاید سایهای از سیاهی آن روزها باشد. در سالهای حکومت قاجار انگار بخت مردم ایران را با «وبا» گره زده بودند؛ همان بیماری مهلکی که همه پذیرفته بودند مساوی است با مرگ و به همین دلیل معروف شده بود به «مرض موت» یا «مرگا مرگی». هر چند وقت یک بار یک گوشه از مملکت گرفتار وبا میشد و مثل آتشی که زبانه بکشد، دامنهاش به شهرها و روستاهای اطراف کشیده میشد و در مسیرش تا میتوانست قربانی میگرفت. اما همین درد بیدرمان، نام میرزا عیسی وزیر را در تاریخ ماندگار کرد.
بیمارانی که از بلای وبا جان سالم به در برده اند
یکی از سختترین همهگیریهای وبا در سال ۱۳۰۹ هجری قمری گریبان شهرهای ایران ازجمله تهران را گرفت. در سختی و شدت این وبا همین بس که دکتر «ژوزف تولوزان» فرانسوی، پزشک شخصی ناصرالدین شاه در خاطراتش نوشته: «در مدت ۳۰ سال که من در ایران بودم، این سختترین و گستردهترین وبایی بود که شاهدش بودم. کسی امید یک ساعت زنده ماندن نداشت!» «امین الضرب»، از چهرههای مشهور عهد ناصری هم در شرح شرایط وحشتناک آن روزهای وبازده اینطور مینویسد: «اگر شخصی میمرد، هیچکس نبود او را بردارد، روی لنگه در بگذارد ببرد یک جایی به خاک بسپارد.»، اما ترسناکترین نقل قول درباره وبای آن سال متعلق است به «اعتماد السلطنه»، از رجال بانفوذ دربار: «بین ۲۰ تا ۲۱ محرم یعنی در ۲ روز ۱۶۰۰ تن تلف شدند! در قبرستانها چنان مرده میچیدند که گویا پارچه سفیدی روی گورستان کشیدهاند...»
در چنین شرایطی که چارهای جز دفن گروهی اموات در گورهای دستهجمعی باقی نمانده بود، میرزا عیسی خان وزیر وسط میدان آمد و دستور داد دفن اموات با آداب اسلامی انجام شود؛ با غسل و کفن. خودش هم نه از راه دور بلکه بهطور مستقیم بر این کار نظارت کرد؛ و این دقت و پیگیری تا آنجا ادامه پیدا کرد که جانش را هم بر سر این راه گذاشت. میرزا عیسی خان با وجود مقام و جایگاهی که در دربار داشت، از نزدیک بر کار رسیدگی به بیماران مبتلا به وبا و تدفین اموات نظارت میکرد. تا آنجا که به دلیل تماس مستقیم با افراد مبتلا، خودش هم وبا گرفت و در سال ۱۳۱۰ هجری قمری (۱۲۷۱ هجری شمسی) از دنیا رفت.
تصویر به جا مانده از بیمارستان وزیری
بیمارستان «وزیری»؛ یادگار روزهای بیماری آقای مسئول
دوراندیش و خوشفکر که باشی، از دل سیاهترین روزها هم پل میزنی برای ساختن روزهای روشن؛ و قهرمان داستان ما چنین بود. میرزا عیسی خان در روزهای سختی که به بیماری وبا دچار شده بود هم به فکر مردم و کم کردن بار مصائب آنها بود. در روزگاری که هیچکس دغدغه این را نداشت که قدمی در جهت ارتقای وضعیت بهداشت و سلامت جامعه بردارد، و درست در بحبوحه ترکتازی وبا، میرزای وزیر به این فکر افتاد که برای مردم بیمارستان بسازد؛ شاید به این امید که دیگر هر سال گرفتار بلای وبا و همزادهایش نشوند. آقای وزیر ثلث اموالش را برای این کار اختصاص داد و از شیخ «هادی نجمآبادی»، از علمای برجسته عهد قاجار، درخواست کرد مسئولیت نظارت بر ساخت این بیمارستان را بر عهده بگیرد.
گرچه میرزا عیسی خان وزیر در همان سال (۱۳۱۰ ه. ق) قربانی وبا شد و ساخت بیمارستان از محل یک سوم داراییهای او به دلیل اختلاف بین ورثهاش به تعویق افتاد، اما شرایط عمل به وصیت او بالاخره ۵ سال بعد فراهم شد. کلنگ ساخت بیمارستان در سال ۱۳۱۵ هجری قمری در زمینی به مساحت ۴ هزار مترمربع به زمین خورد و این مرکز درمانی موقوفه ۳ سال بعد در سال ۱۳۱۸ هجری قمری پذیرای بیماران شد. در کتیبه سردر این بیمارستان که به یاد بانیاش، بیمارستان «وزیری» نامگذاری شد، نوشته شدهبود: «مریضخانه ملتی که حسب الوصیه مرحوم مبرور میرزا عیسی وزیرالحسینی طاب ثراه، مرحوم علیین مکان آقای حاج شیخ هادی نجمآبادی اعلیالله مقامه از ثلث اموال آن مرحوم بنا فرمودند. ابتدای باز شدن از قرّه شهر رمضان ۱۳۱۸ هجری قمری».
وضعیت بیمارستان وزیری در حال حاضر
اینجا بیمارستان است یا مدرسه؟!
با یک حساب سرانگشتی، ماه رمضان امسال، درست ۱۲۴ سال از افتتاح بیمارستان وزیری میگذرد؛ مریضخانهای که با تخصیص درآمد موقوفات میرزا عیسی وزیر و به همت شیخ هادی نجمآبادی بنا شد و طی ۹۷ سال (۱۴۱۵-۱۳۱۸ قمری) به هزاران بیمار خدمات درمانی ارائه کرد. میگویند بیمارستان وزیری با چند اتاق که هر کدام ظرفیت ۱۰ تختخواب را داشته، ساخته شدهبود. این بیمارستان به دو قسمت طبی و جراحی تقسیم میشده که قسمت طبی آن زیر نظر یک پزشک ایرانی و قسمت جراحی زیر نظر یک دکتر آلمانی به نام «لُف» اداره میشده. در خاطرات نقلشده از این بیمارستان آمده که اولین عمل جراحی که در آن انجام شد، عمل آپاندیسیت بوده و از نکات جالب در این عمل جراحی این بوده که شیخ هادی نجم آبادی آنقدر نسبت به امور این بیمارستان دقت و اشتیاق داشته که با پوشیدن لباس مخصوص اتاق عمل بر سر بالین بیمار حاضر شده و تماممدت با شوق و دقت شاهد جراحی بیمار توسط دکتر لُف آلمانی بوده؛ موضوعی که باعث حیرت پزشک آلمانی هم شدهبود.
یکی از دغدغههای شیخ هادی، تأمین هزینههای بیمارستان بود. اینطور بود که با آباد کردن یک قطعه زمین بایر در منطقه نجم آباد (زادگاهش)، درآمد حاصل از آن را وقف تأمین هزینههای بیمارستان کرد. این منطقه به همین دلیل به «صحت آباد» معروف شد. این روال بعد از فوت شیخ هم ادامه داشت، اما از یکجایی به بعد، به دلیل تأخیر در ارسال درآمدهای موقوفههای بیمارستان، این مرکز درمانی با مشکلات مالی و خطر تعطیلی مواجه شد. گردانندگان بیمارستان با همفکری به یک نتیجه جذاب رسیدند؛ آنها تصمیم گرفتند اجازه ندهند در این مرکز بسته شود؛ بنابراین مقرر کردند در مواقعی که بیمارستان به علت کمبود امکانات قادر به پذیرش بیماران نیست، از آن به عنوان مدرسه استفاده شود. از آن مقطع به بعد، آنجا هم بیمارستان بود و هم مدرسه.»
وضعیت بیمارستان وزیری در حال حاضر
خانه امیدی که دیگر نیست...
اگر از احوالات این بیمارستان که یکی از سه یا چهار بیمارستان تهران تا سال ۱۳۵۰ هجری شمسی محسوب میشد، بپرسید، باید بگوییم متاسفانه جز یک بنای نیمهمخروبه، چیزی از آن باقی نمانده. این روزها اگر گذرتان به خیابان، ولی عصر (عج)، پایینتر از سه راه جمهوری بیفتد، میتوانید بقایای این بیمارستان را در کوچه سخنور پیدا کنید؛ همان محدودهای که به بورس لوازم پزشکی معروف است.
بعد از فوت شیخ هادی نجم آبادی، فرزندش شیخ «محمدتقی مجتهد نجم آبادی» امورات بیمارستان وزیری را برعهده گرفت. این بیمارستان بعدها ذیل مدرسه عالی طب تهران تعریف شد و مدتی هم توسط فرانسویان اداره میشد. بیمارستان وزیری در سال ۱۲۹۹ هجری شمسی به دلیل کمبود بودجه برای مدتی تعطیل شد، ولی چندی بعد دوباره فعالیتش را از سر گرفت. سال ۱۳۰۳ هجری شمسی اتفاق دیگری افتاد؛ بیمارستان وزیری از طرف اداره کل اوقاف طبق قراردادی به اداره صحیه واگذار شد. در ادامه هم در سال ۱۳۱۹ این بیمارستان ضمیمه دانشکده پزشکی شد.
دو نما از وضعیت فعلی حیاط بیمارستان وزیری
در سال ۱۳۲۹ دکتر «محمدعلی نجمآبادی»، پسر شیخ هادی نجم آبادی که فارغالتحصیل رشته پزشکی بود، از دانشکده پزشکی تقاضا کرد اداره بیمارستان وزیری را به او و چند پزشک از خاندان نجم آبادی بسپارند. القصه، به همت پزشکان خانواده شیخ هادی و گروهی دیگر از پزشکان، بنای بیمارستان وزیری تعمیر و خدمترسانی به بیماران دوباره به جریان افتاد. گذر زمان، اما باز هم مشکلاتی بر سر راه این بیمارستان گذاشت و متاسفانه بیمارستان در سال ۱۳۷۴ برای همیشه تعطیل شد. بعد از این تاریخ، تلاشها برای احیای این بیمارستان قدیمی، ناموفق بوده. در حال حاضر زمین بیمارستان وزیری در اختیار سازمان اوقاف و امور خیریه قرار دارد و بنا بر وصیت شیخ هادی قرار است بیمارستان جدیدی بر روی خرابههای این بیمارستان ساخته شود.
تمام آب، هدیه میرزا عیسی برای مردم
برای حسن ختام این داستان، بیان روایت شیرین دیگری از وزیر مردمدار، خالی از لطف نیست. میرزا عیسی خان هم مثل افراد آگاه آن ایام فهمیده بود که منشأ اغلب بیماریها ازجمله وبا، آب آلوده است و اگر مردم به آب سالم دسترسی داشته باشند، تا حد زیادی از شیوع بیماریها در شهرها و روستاها جلوگیری میشود. در آن روزگار هم، آب قناتها تنها آب سالم در دسترس محسوب میشد. اینطور بود که آقای وزیر، قناتش معروف به «سراب وزیر» را هم برای استفاده مردم، وقف کرد؛ قناتی که در خیابان «مهدی موش» (مهدیخانی فعلی) محله «سراب وزیر» (فروزش فعلی) و در کوچه «لبتشنه» (شهید «حیدری» فعلی) مظهر پیدا میکرد.
اما این وقف هم حاوی یک نکته جالب است که «نصرالله حدادی»، تهران شناس درباره آن اینطور میگوید: «اغلب کسانی که قنات داشتند، مازاد آب خود را وقف مردم میکردند. به طور مثال، قنات آب شاه اول در قصر شاه میگشت و بعد مازاد آن نصیب مردم میشد یا قنات فرمانفرما اول در خانهاش میچرخید و بعد مازادش به دست مردم میرسید. اما میرزا عیسی خان وزیر کل آب قناتش را وقف مردم کرد نه مازادش را. محله «سراب وزیر» هم به دلیل وجود همین قنات به این اسم مشهور شد.»
منبع: فارس
انتهای پیام/
اگر بخواهد به بیمارستان تبدیل بشه تنها راهش تخریب کامل و ساخت یک بیمارستان امروزی و مدرن هست.
انشاءالله تعالی .
و ممنون از نشر این متن و تاریخچه جذاب .