وی بیان کرد:در حقیقت، اگر کودک بدین صورت بزرگ شود و هیچ محدودیتی برای ارضای نیازهایش نداشته باشد، به یک باور غیرمنطقی نسبت به خودش میرسد که بر مبنای آن، خود را بزرگ و سزاوار همه چیز میداند تا جایی که گویی همه افراد، مسئول برآورده کردن خواستههای او هستند.
بیشتر بخوانید
این جامعه شناس تصریح کرد: این کودکان با ورود به جامعه بزرگتر و مواجه شدن با واقعیت، به شدت آسیب می بینند، چراکه واکنش دنیای واقعی به این افراد براساس استحقاق واقعی آن هاست. برای نمونه، اگرچه اخلاق و رفتار اجتماعی پسندیده یک انسان میتواند جاذبه او را افزایش دهد و همین موضوع می تواند کلیدی برای گشودن بسیاری از درها باشد، امّا به دلیل اینکه کودکان این چنینی، به گونهای بزرگ شده اند که در جهت تقویت مهارتهای فردی برای زندگی کردن در میان مردم نبوده اند، با تأمین فوری نیازهایشان توسط دیگری، تنها جهانی را میشناسند که باید پاسخگوی خواستههای آنها باشد، لذا نگاه آنها به دیگران از بالا به پایین است.
نوری با ذکر مثالی گفت: به عنوان مثال، اگر این افراد در فضای مدرسه، از جانب همکلاسیها یا مسئولان مدرسه خود مورد توجه قرار نگیرند، آرام آرام در مورد خود به یک باوری میرسند که یا در برابر حل مشکلات ناتوان هستند و یا دیگران آن ها را نادیده میگیرند.
این جامعه شناس ادامه داد: این موضوع برای این قبیل افراد تا جایی پیش می رود که روزی میرسد که با مواجهه مکرر ناتوانی خود مجبور میشوند مکانیسمهای رفتاری ناسالم را به کار گیرند و در واقع، این افراد احساس محرومیت را تجربه میکنند و برای آرام کردن درون پریشان خود، یا دیگران را آزار میدهند و یا خودشان را به دردسر میاندازند.
نوری در پایان خاطرنشان کرد: فراموش نکنید جهان هستی هرگز اتاقی مملو از بستههای کادویی رنگارنگ برای هیچکس نبوده و نخواهد بود.
بیشتر بخوانید
انتهای پیام/
یه مدت نون خشک بخورن توقعشون میاد پایین
به خدا که یک موی کودکان کار ، به این ناز پرورده های ، از خود راضی ، طلبکار ، سربارهای جامعه آینده ، می ارزه . ( یک مشت رفاه زده ، متوقع ، بی دست و پا )
که آخرشم یا افسرده اند یا معتاد ، لوس بی خاصیت
خدا به داد برسه..
خیلی از بزرگان جامعه امروز ما ( علمی ، ورزشی ، هنری ، ادبی ، و.. و.. . ) ، از رفاه خاصی هم برخوردار نبودن
و در واقع ، درس انسانیت رونق بیشتری داشته
یا حق
البته همسو با تربیت فرزندمان باید مسوولان را نیز تربیت کنیم که اینگونه مردم را مجبور به فرار از واقعیت خود نکنند و فراتر از قدرت. توانشان وانمود نکنند.
اما سوال اینجاست که چرا همه کارشناسان وروانپزشکان فقط مردم را هدف قرار داده اند و مسوولان حکومتی را دخیل نمیدانند؟؟ آیا پدران این مسوولان همگی قدرت نه گفتن به فرزند خود را نداشته اند؟؟ آیا این فرزندان دیروز و مسوولان امروز لوس و ننر شده اند و خوب تربیت نشده اند؟؟؟