به گزارش خبرنگار حوزه شهری گروه اجتماعی باشگاه خبرنگاران جوان،روز افتتاحیه مجموعهای از وسایل تفریحی و ورزشی و حصارکشی پارک شوش بود. بعد از طی کردن دو ساعت مسیر و ترافیک و گرما بالاخره به محله شلوغ و پر ازدحام شوش رسیدم. خیلی وقت بود که به آن محله نیامده بودم، ولی تاجایی که به خاطر دارم، اوضاع همین بود. یک محله تاریخی که بافت همه مغازهها و ساختمانهایش قدیمی و خاک خورده بود. ماشین پشت دروازه شوش ایستاد و راننده با نگاهی بی حوصله به سمت چپ اشاره کرد و گفت: پارک شوش همینجاست.
از ماشین پیاده شدم و به سمت پارک رفتم، ذهنیت و خاطرهای از پارک شوش نداشتم، ولی درمورد آن و اتفاقاتی که افتاده بود زیاد شنیده بودم، صدای مجری برنامه که برای کودکان شعر میخواند به وضوح شنیده میشد.
وارد پارک که شدم کودکان زیادی را دیدم که با هم بازی میکردند و دنبال هم میدویدند و دوچرخه سواری و تنیس بازی میکردند و به طور کلی چهرههای خوشحالی داشتند. کودکانی که برخلاف جثههای نحیف و کوچکشان، ظاهر و چشمانی پخته داشتند و پوشش آنها حکایت از وضع مالی ضعیفشان داشت. در حاشیه پارک هم زنانی نشسته بودند و با خیال راحت به بازی کودکانشان نگاه میکردند.
عادی شدن ناهنجاری ها
کمی سرچرخاندم و به اطرافم نگاه کردم، دختری با پیرهن گلدار و روسری همرنگش با دوستش لی لی بازی میکرد. موهای آشفته اش را به زیر روسری هدایت کرد و روی پله دیگری پرید. به سمت انتهای پارک رفتم. لحظهای از خلوتی آن قسمت پارک ترسیدم، اما چشمم خورد به چند پسربچه که با هم فوتبال بازی میکردند. کنار دیوار ایستادم و نگاهشان کردم. در بین آنها یک پسر بچه نظرم را جلب کرد که بدون داشتن کفش توپ را پاس میداد و شیطنت میکرد. قد و قواره اش شاید یک سوم من بود، اما چشمانش نشانگر سختی روزهای پشت سرگذاشته اش بود. همین طور که در حال کنکاش ظاهر کودک بودم، دیدم که در میان بازی یک چاقوی ضامن دار از جیبش افتاد که خیلی عادی خم شد و آن را برداشت و دوباره در جیبش گذاشت.
این صحنه چیزی بود که اصلا از ذهنم خارج نمیشد و مدام در برابر چشمانم رژه میرفت. دیدن این صحنه شروع استرس و نگرانی هایم بود. برای خودم، برای دخترانی که در این پارک بازی میکنند و برای زنانی که در پارک باخیالی آسوده نشسته بودند، برای همه این مسائل نگران بودم و احساس امنیت نداشتم.
امنیت کجا بود؟
کیفم را بیشتر به خودم چسباندم و به سمت جمعیت رفتم. با رسیدن به شلوغی و جمعیت احساس امنیت دوباره برگشت، اما هنوز به خودم نیامده بودم که متوجه هجوم جمعیت به سمت انتهای پارک شدم، به سختی خودم را به مرکز جمعیت رساندم، از هر سویی صدایی میآمد، یکی میگفت دعوای بین دو کودک است، دیگری میگفت گوشواره دختری دزدیده شده و ... در نهایت هم اصل ماجرا در میان مشاجرهها گم و گور شد، اما یک مسئله در جشن افتتاحیه مجموعه تفریحی و حصارکشی پارک شوش برای ایجاد امنیت بیشتر برای من پررنگ بود و جای سوال داشت. در این بین، جایگاه امنیت کجا بود؟
سعید شاهمیر، معاون اجتماعی و فرهنگی شهرداری منطقه ۱۲ تهران درباره فعالیت انجام شده برای پارک شوش در گفتوگو با خبرنگار حوزه شهری گروه اجتماعی باشگاه خبرنگاران جوان، گفت: این پارک، یکی از پارکهای آسیب خیز منطقه است. با توجه به اینکه در این پارک خرده فروشهای موادمخدر و همچنین مخاطراتی وجود داشتند و یکی از پارکهای نامطلوب منطقه بود، هدف این است که با اجرای برنامههای مناسبتی و فرهنگی، اوضاع را بهتر کنیم.
وی افزود: وظیفه حوزه مدیریت شهری برای کودکان سطح منطقه و کودکان کار ایجاد برنامههای تفریحی و ورزشی است، این کودکان آینده ساز کشور هستند و با ایجاد برنامههای تابستانی و ... اتفاقات بهری برای آنها خواهد افتاد و ما در آینده هزینه کمتری خواهیم پرداخت.
شاهمیر در ادامه گفت:منطقه ۱۲، چون از مناطق کم برخوردار است، تمام تلاش ما این است که از تمام ظرفیتها و پتانسیل خود در تامین برنامههای مناسب برای اوقات فراغت این کودکان و خانوادههای آنها استفاده کنیم.
شاهمیر درباره فضای این پارک گفت: این پارک فضای سبزی بود که تجمع افراد بزهکار در آن زیاد بود. به خاطر همین موضوع برنامه این است که این پارک و فضاهای مشابه آن که تحت عنوان فضای بی دفاع شهری هستند، چشم اندازی برای خانوادهها شوند.
بیشتر بخوانید
انتهای پیام/
امنیت از کمرنگ شدن حقوق همسایگی کمرنگ میشود
ودیگر درخت ضعیف شده را نمی توان به ضرب و زور نجات داد