به گزارش خبرنگار دفاعی امنیتی گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران جوان، دفاع مقدس عرصهای بود که اقشار مختلف مردم از جمله جوانان در آن حضور داشتند و توانمندیهای خود را در این عرصه بروز دادند. اگر در این دوران نیروهای مردمی و جوانان با نیروهای مسلح کشورمان متحد نمیشدند و همچون ید واحده در مقابل دشمن ایستادگی نمیکردند، امروز شاید در وضعیت دیگری بودیم.
ارتش جمهوری اسلامی ایران به دلیل ماهیت مردمی خود همواره جایگاه ویژهای در میان مردم داشته و دارد؛ چراکه آنها این نهاد نظامی را بخشی از خودشان میدانند. این ویژگی مهم ارتش در سالهای اخیر هم در مواجهه با بحرانهای طبیعی و مردمیاری مشاهده میشود. آنها با همراهی نیروهای مردمی هنگامی که تجاوز سراسری بعثیها را به کشورمان مشاهده کردند با سرعت بسیار بالا به سوی دشمن هجوم بردند تا از مردم ایران اسلامی در برابر دشمن دفاع کنند. با آغاز جنگ تحمیلی؛ ارتش جمهوری اسلامی ایران و نیروهای مردمی که تجاوز سراسری بعثیها را به کشورمان مشاهده میکردند با سرعت بسیار بالا به سوی دشمن هجوم بردند تا از خود و خانواده شان در برابر دشمن دفاع کنند. اگر هر کدام از شهدا و فرماندهان نیروهای مسلح نبودند امروز شاید وضعیت دیگری داشتیم.
بسیاری از شما شاید تاکنون بسیار نام دانشگاه افسری امام علی (ع) ارتش جمهوری اسلامی ایران را شنیده باشید، اما ممکن است که تا حالا این نکته را نشنیده باشید که این دانشگاه علاوه بر تربیت دانشجویان افسری ارتش؛ در هنگام تهاجم سراسری رژیم بعثی صدام به ایران اسلامی نیز نقش مهمی داشته است و نخستین گروه از مدافعان خرمشهر دانشجویان این دانشگاه بوده اند که به دستور امیر سرلشکر شهید موسی نامجو فرمانده وقت دانشگاه افسری امام علی (ع) به این شهر اعزام شدند. نقش بیبدیل دانش آموختگان دانشگاه افسری امام علی (ع) ارتش در تثبیت و استحکام پایههای انقلاب و میدانداری فداکارانه و مجاهدانه در عرصه دفاع مقدس و صیانت از مرزهای اعتقادی و حریم اهل بیت (ع) بر صفحات پرافتخار ارتش ولایتمدار و تارک ایران اسلامی ثبت شده است.
در این گزارش میخواهیم با یکی دیگر از شهدای دانشگاه افسری امام علی (ع) ارتش جمهوری اسلامی ایران آشنا شویم.
امیر سرلشکر شهید عباس اوجانی یکی از شهدای ارتش جمهوری اسلامی ایران است که هشتم شهریورماه سال ۱۳۳۷ در خانوادهای مذهبی و متدین در محله میدان ثریا تهران چشم به جهان گشود. دو یا سه سال بیشتر نداشت که به علت شغل پدرش که کارمند گمرک مهرآباد بود به نازی آباد نقل مکان کرد. او دوران دبستان را در مدرسه عدل گذراند و توانست دیپلم خود را در رشته علوم طبیعی در سال ۱۳۵۶ از دبیرستان فاتح دریافت کند و پس از آن بود که در کنکور دانشکده افسری شرکت کرد.
عباس به نظامی گری علاقه داشت و توانست در ۱۳ شهریورماه سال ۱۳۵۶ وارد ارتش شده و در مهرماه همان سال لباس نظامی را بر تن کند. در تمام مدت تحصیل دانش آموز و دانشجویی درس خوان و جدی بود و در کنار درس و مدرسه به هنر نیز گرایش و در زمینه نواختن ارگ فعالیت میکرد و در عین حال جوانی متدین، معتقد و پایبند به اصول مذهبی بود. از نظر مالی سعی داشت متکی به خانواده اش نباشد؛ لذا با اندک پس انداز و حقوق دانشجویی خود، خودرو دست دومی تهیه و در اوقات فراغت از درس با آن کار میکرد.
وی در دوران اوج گیری انقلاب اسلامی برای رسیدن به آرمان بزرگ ملّت قهرمان ایران همراه مردم بود و با رژیم ستمشاهی مبارزه میکرد. در داخل دانشکده افسری با اشاعه فرهنگ اسلامی و علوی، دانشجویان دانشکده را ترغیب کرد تا به صفوف بهم پیوسته مردم بپیوندند. شهید اوجانی بعد از انقلاب اسلامی ایران نیز همچنان در ارتش جمهوری اسلامی ایران باقی ماند و در صحنههای حساس پس از پیروزی انقلاب اسلامی و همچنین جنگ تحمیلی همیشه یکی از فداییان مردم به شمار میآمد. او با سرلوحه قرار دادن منش انسانی خویش، خود را فدایی امت و رهبر میدانست.
عباس همچون سایر هم سن و سالانش بالاخره در سن ۲۲ سالگی و در تاریخ ۱۴ فروردین ماه سال ۱۳۵۹ با همسرش ازدواج کند. اما به علت مشغول تحصیل بودن و شروع نا آرامیهای کردستان جشن ازدواج را به فرصتی دیگر و پس از جشن فارغ التحصیلی موکول کرد.
وی در تابستان سال ۱۳۵۹ جهت انجام مأموریت به منطقه کردستان اعزام و پس از اتمام مأموریت جهت برپایی جشن فارغ التحصیلی به تهران بازگشت. البته وقتی قرار بود که در نخستین روز از مهرماه سال ۱۳۵۹ با درجه ستوان دومی از دانشگاه افسری فارغ التحصیل شود و برای ادامه تحصیلاتش به شیراز برود، با توجه به حمله رژیم بعثی به کشورمان با سایر همرزمانش راهی جبههها شد.
شهید اوجانی علیرغم اصرار پدرش که دوست داشت به علت برپایی مراسم ازدواج، چند روزی مأموریت خود را عقب بیندازد، به این مأموریت سرنوشت ساز اعزام شد. سرانجام در روز ۲۴ مهرماه سال ۱۳۵۹ در حالی که در تب شدیدی به سر میبرد به همراه فرماندهانش سروان تهمتن و سروان مسعود اصلانی در زیر آتش سنگین دشمن با یک دستگاه جیپ قصد تغییر موضع را داشتند که با اصابت گلوله خمپاره و واژگون شدن خودرو به همراه راننده جیپ به فیض شهادت نائل شدند. وی از ناحیه جمجمه، دهان و مچ پای چپ مورد اصابت ترکش قرار گرفته بود.
شهید عباس اوجانی یکی از جان برکفان ارتش اسلام بود که در گردان ششم دانشجویی و گروهان (دانش) ۵ خدمت کرده بود و همراه با فرماندهان وقت خود و همچنین دوشادوش و همگام با سایر نیروهای مسلح و نهادهای انقلابی به منظور سد تهاجم دشمن بعثی و سرکوبی و انهدام کفار و متجاوزین به خاک وطن، مشتاقانه و با ارادهای استوار به سوی مرزهای جنوبی کشور روانه شد تا وظیفه شرعی و میهنی خود را به انجام برساند و همچون سایر رزمندگان با پایمردی و شجاعت بی نظیر خود در حین انجام مأموریت شهد شیرین شهادت را نوشید.
پیکر این شهید دفاع مقدس سه روز بعد به پزشکی قانونی منتقل شده و مراسم تشییع پیکرش نیز در تاریخ ۳۰ ام مهرماه سال ۱۳۵۹ برگزار شد.
متن وصیت نامه شهید عباس اوجانی به شرح است:
«اینک که جنگ با کفار را در پیش گرفتهایم، میروم که مثل سایر شهیدان در راه اسلام شهید شوم تا بلکه با قطرهای از خون من، درخت عظیم انقلاب سیراب گردد. فقط یک خواهش از مادرم دارم که اشک برای من نریزد، بلکه باید شادی کند که چنین جوانی را برای خدمت به انقلاب تربیت کرده است. امیدوارم که این خواهش مرا هیچ وقت نادیده نگیری.
از تمام افراد خانواده، پدر و مادر و تمام خواهر و برادر و تمام دوستان میخواهم که مرا ببخشند.»
انتهای پیام/