شیعیان هرچند از سلاح، امکانات جنگی و حمایت‌های خارجی محروم هستند؛ امّا در برابر لشکرکشی طالبان انگیزه‌های قوی مذهبی، قومی و ملّی دارند و طالبان نمی‌توانند با زور مناطق شیعه‌نشین را تسخیر کنند.

به گزارش حوزه افغانستان باشگاه خبرنگاران جوان، شمال، مرکز و غرب افغانستان سه جغرافیایی است که برای طالبان اهمیت درجه یک دارد. تسلّط بر این مناطق، زنجیره حاکمیت طالبان را در افغانستان تکمیل می‌کند. اگر طالبان کنترل خود را بر این سه منطقه وسیع تثبیت کند، ولایات پشتون‌نشین جنوب بدون جنگ بر حاکمیت طالبان گردن می‌گذارند. شمال مرکز مقاومت بر ضد شاهان و امیران متعصّب و مستبد قومی بوده است؛ حکومت طالبان را نیز مقاومت شمال به زمین زد. شمال دارای معادن غنی، بنادر با رونق و سرزمین‌های حاصل‌خیز است. از این جهت بود که حامد کرزی در زمان ریاست جمهوری خود، جنگ را از جنوب به شمال امن و سرشار از نعمت انتقال داد.

غرب افغانستان نیز به لحاظ قومی و زبانی و داشتن بنادر و ثروت‌های کلان مانند شمال است؛ امّا اهمیت مناطق مرکزی یا هزاره‌جات در این است که ساکنان آن یک‌دست شیعه بوده و انگیزه‌های بسیاری برای مقابله با طالبان دارند.

پس از خروج نیروهای خارجی و امریکایی، لشکر طالبان، تهاجم خود را هم‌زمان در سه منطقه شمال، هزاره‌جات و غرب کشور آغاز کردند. در نخستین روزهای این تهاجم بیش‌تر ولسوالی‌های شمال سقوط کرد. چنان‌که طالبان بر ولسوالی‌های عمده غرب نیز سلطه پیدا کرد و شهرهای قلعه نو و هرات زیر تهدید رفت.

امّا ماشین جنگی طالبان در جغرافیای سوّم، یعنی هزاره‌جات در باتلاق فرورفت و جز شکست و ناکامی، نصیبی نبرد. حملات سنگین و پی در پی طالبان در ولایات دایکندی، بامیان و ولسوالی‌های شیعه‌نشین میدان وردک، غزنی، بلخ و سرپل ناموفق بود و شکست و عقب‌نشینی در پی داشت.

در شمال، ولسوالی‌های شیعه‌نشین هم‌چنان با چنگ و دندان از مناطق خود دفاع می‌کنند؛ در ولایت بلخ، چارکنت نمونه‌ای از مقاومت در برابر طالبان است. در ولایت سرپل، بلخاب سربلند و مقاوم مانده است. طالبان با سپاه انبوه و با استخدام تعدادی شیعه خودفروخته‌ به ولسوالی بلخاب حمله کردند و پس از بیست روز جنگ شدید و برجای گذاشتن بیش از ۷۰ کشته و ده‌ها زخمی و ۲۰ اسیر شکست را پذیرفته عقب‌نشینی کردند.

انگیزه‌های شیعیان در مقاومت

انگیزه‌های مدنی

حکومت مطلوب و مشروع طالبان، حکومتی است آمیخته از دو عنصر مذهب و قومیت. در این حکومت اراده و انتخاب مردم جایی ندارد و چیزی به نام دموکراسی، انتخابات، آزادی بیان، آزادی‌های اجتماعی، رقابت‌های سیاسی، حقوق شهروندی و … مردود و مطرود است. پنج سال حکومت طالبان و ۲۰ سال جنگ، این ادّعاها را به آسانی ثابت می‌کند.
هزاره‌ها و شیعیان در درازنای تاریخ افغانستان از استبداد تاریخی رنج فراوان برده‌اند. بارها قتل عام شده و از خانه و سرزمین خود رانده شده و زنان و فرزندان‌شان به اسارت گرفته شده است.
امارت طالبانی قطعاً بهتر از حکومت استبدادی ظاهر خان و داوود خان نخواهد بود. شیعیان، در آن حکومت‌ها، شهروند درجه دو هم محسوب نمی‌شدند و انواع تبعیض‌ها در حق آنان روا داشته می‌شد. شیعیان بر این باوراند که در حکومت طالبان، مورد تبعیض سیستماتیک قرار خواهند گرفت، حقوق‌شان پای‌مال و حق شهروندی از آنان سلب خواهد شد.
شیعیان، رشد و پیشرفت خود را در سایه دموکراسی، آزادی‌های اجتماعی و حقوق مساوی شهروندی می‌بینند. آن‌ها این واقعیت را در دموکراسی ناقص و ابتر ۲۰ سال اخیر تجربه کرده‌اند.

انگیزه مذهبی

در حالی‌که مذهب حنفی، خردمندانه‌ترین مذهب اسلام است و تساهل و مدارا در آن در حد اعلا لحاظ شده است؛ امّا قرائت طالبان از آموزه‌های دینی افراطی، سخت‌گیرانه و متعصّبانه است؛ باورهای طالبان به دیدگاه‌های وهابیت نزدیک‌تر است تا به مذهب امام ابوحنیفه. طالبان، در مسایل شرعی مقلّدانه به نص عمل می‌کنند؛ در حالی‌که در مذهب حنفی، خرد جایگاه نخست دارد.
باور شیعیان آن است که طالبان اگر به قدرت تکیه بزند، مذهب شیعه و پیروان آن را به انزوا می‌راند و آن را در قانون اساسی خود به رسمیت نخواهد شناخت. این تجربه تلخ از پنج سال حاکمیت طالبان گرفته شده است.

انگیزه قومی

طالبان در قامت قوم پشتون برخاسته‌اند و حکومت مورد نظر آنان حکومتی است با رنگ غلیظ پشتونی؛ در حکومت طالبان، اقوام دیگر به حقوق مشروع خود نمی‌رسند. ستون فقرات اندیشه طالبان برتری قومی و تبعیض نژادی می‌باشد. این واقعیت را تاجیک‌ها، ازبک‌ها و هزاره‌ها درک کرده‌اند. به خصوص شیعیان که در طول تاریخ افغانستان مورد بدترین تبعیض‌ها از سوی حاکمان پشتون بوده‌اند.

هیهات منّاالذّله

در فقه اهل‌سنّت قاعده فقهی وجود دارد که اگر فرد یا سپاهی با زور بر منطقه‌ای غلبه یافت، مشروعیت پیدا می‌کند و برای جلوگیری از خون‌ریزی، مسلمانان باید حاکمیت او را بپذیرند.(قاعده تغلّب)؛ امّا مذهب شیعه حاکمیت هیچ ظالمی را به رسمیت نمی‌شناسد و پیروان خود را به ایستادگی در برابر حاکم ظالم در هر شرایطی فرامی‌خواند.

الگوی شیعیان در مبارزه سیاسی امام حسین (ع) است که با شعار “هیهات منّاالذّله” در برابر حکومت ظالم یزید ایستاد، شهید شد و تن به ذلّت نداد.
بنابراین شیعیان هرچند از سلاح، امکانات جنگی و حمایت‌های خارجی محروم هستند؛ امّا در برابر لشکرکشی طالبان انگیزه‌های قوی مذهبی، قومی و ملّی دارند و طالبان نمی‌توانند با زور مناطق شیعه‌نشین را تسخیر کنند.

سید اسحاق شجاعی/ خبرگزاری اطلس

انتهای پیام/

 

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.