به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، امروز ۲۵ تیرماه صد و یازدهمین سالگرد ترور مسلحانه آیت الله سیدعبدالله بهبهانی بنیانگذار نهضت مشروطه ایران در منزلش در سال ۱۲۸۹ شمسی است. شخصیتی شجاع و آگاه به مسائل سیاسی و اجتماعی عصر ناصری و مظفری که دشمنانش او را «شاه سیاه» لقب دادند.
بیشتربخوانید
سید عبدالله در سال ۱۲۱۹ شمسی در نجف اشرف متولد شد. پدرش سید اسماعیل در سال ۱۱۹۳ شمسی در بهبهان به دنیا آمد و پس از گذراندن دروس مقدماتی به نجف اشرف رفت و در آنجا پای درس شیخ مرتضی انصاری و شیخ حسن آل کاشف الغطاء و برخی دیگر از اساتید حوزههای علمیه نجف حاضر شد و در سال ۱۲۴۹ شمسی به درخواست ناصرالدین شاه، پنجمین شاه قاجار به ایران برگشت و در تهران علوم دینی تدریس کرد و مقلدانی داشت و امام جماعت بود.
پدر بزرگ سیدعبدالله به نام سیدعبدالله بلادی بحرانی نیز از مردم غُریفه از روستاهای استان چهاردهم ایران که در حال حاضر کشور بحرین است، سکونت داشت. ایشان برای استفاده از محضر اساتید علوم دینی به نجف اشرف مهاجرت کرد، اما فرزندان و نوادههایش سالها بعد به ایران و عراق مهاجرت کردند.
سیدعبدالله پس از گذراندن دوره مقدماتی، سطوح عالی علوم حوزوی را نزد برخی اساتید پدرش از جمله شیخ مرتضی انصاری و علمای هم عصر پدرش نظیر آیات عظام میرزا سید محمدحسن حسینی شیرازی صاحب فتوای تنباکو، میرزا سید حسین کوه کمری معروف به سید ترک و میرزا شیخ راضی نجفی تبریزی فرا گرفت و به مقام اجتهاد رسید. او به سرعت در حلقه درس میرزای بزرگ قرار گرفت و به سرعت مدارج علمی را پشت سر گذاشت.
سیدعبدالله در سال ۱۲۵۷ شمسی در سن ۳۸ سالگی به تهران نقل مکان کرد و به جای پدر نشست و وارث مناصب دینی و اجتماعی او شد.
بنا بر نقل برخی منابع تاریخی نخستین حضور سیدعبدالله بهبهانی در تاریخ تحولات سیاسی و اجتماعی ایران در ماجرای بی توجهی او به فتوای تحریم تنباکو اتفاق افتاد.
آیت الله میرزا سیدمحمدحسن شیرازی در فتوایی که در پاییز ۱۲۷۰ شمسی صادر کرد، نوشت: «بسم الله الرحمن الرحیم، الیوم استعمال توتون و تنباکو بِاَی نَحوِ کانَ در حکم محاربه با امام زمان عجل الله تعالی فرجه است.» صدور همین حکم موجب شد ناصرالدین شاه دو ماه بعد به خواسته مردم و روحانیون تن دهد و این امتیاز انحصاری را لغو کند.
ماجرا از این قرار بود که به دنبال واگذار شدن انحصاری کشت، تولید و فروش توتون و تنباکو در داخل و خارج از ایران به مدت نیم قرن به یک شرکت انگلیسی به نام رِژی به مدیرعاملی ماژور جرالد تالبوت، این شرکت متعهد شد سالانه ۱۵ هزار لیره انگلیسی و یک چهارم سود خالص کمپانی مذکور را به عنوان مالیات به دولت وقت ایران پرداخت کند همچنین این شرکت اجازه داشت برای اطلاع از میزان تولید توتون و تنباکوی ایران از زمینها و محصول کشاورزان تفحص کند. این اجازه مأموران حکومتی را موظف به همکاری با شرکت مذکور میکرد.
اما توتونکاران و کشاورزان کشورمان این قرارداد را یک طرفه و غیرمنصفانه میدانستند به همین دلیل فروشندگان توتون و سیگار و توتونکاران دست از کار کشیدند و دکانها و بازارها را بستند و در مقابل کاخ سلطنتی تجمع و اعتراض کردند و نگهبانان نائب السلطنه کامران میرزا، پسر شاه دست به اسلحه بردند و چند نفر را کشتند. این حادثه موجب شدت گرفتن اعتراضات عمومی و مراجعه آنان به برخی روحانیون عصر ناصری شد.
سیدجمال الدین اسدآبادی که آن زمان در بصره عراق در تبعید بود موضوع را به اطلاع میرزا سیدمحمدحسن حسینی شیرازی معروف به میرزای شیرازی بزرگ رساندند.
سیدجمال الدین اسدآبادی در نامهای که از طریق سیدعلی اکبر فال اسیری داماد میرزا به دست میرزای بزرگ رساند، نوشت: حق را بگویم، من دوست داشتم این نامه را به همه دانشمندان تقدیم کنم، چون دانشمندان در هر نقطهای طلوع نموده و هر نحوی که رشد کرده، در هر کجا که یافت بشوند، جانی هست که در پیکر دین محمد (ص) دمیده شده است.... پیشوای دین، پرتو درخشان انوار ائمه، پایه تخت دیانت و زبان گویای شریعت، جناب حاج میرزا محمدحسن شیرازی تو وارث پیامبرانی همان ولایت عالم فقیه بر جامعه اگر ملت را به حال خود گذاشته افکارشان پریشان میشود، چون توده نادان در معتقدات خود جز استقامت و ثبات قدمی که طبقه دانا در عقایدش نشان میدهد، دلیلی ندارد. اگر بخواهی میتوانی با یک کلمه افراد پراکنده را جمع کنی و با متفق ساختن آنها دشمن خدا و دشمن مسلمانان را بترسانی و شر کفار را از سرشان برطرف نمایی.
سیدعلی اکبر فال اسیری که خود از فقهای بزرگ هم عصر سیدعبدالله بهبهانی بود و کفایت علمی و فقهی و آگاهی سیاسی و اجتماعی بالایی در درک اوضاع سیاسی و اجتماعی عصر ناصرالدین شاه داشت به عنوان داماد و مشاور میرزای شیرازی، نامه اسدآبادی را به دست میرزای بزرگ رساند.
مرحوم محمدابراهیم باستانی پاریزی نویسنده و استاد دانشگاه تهران در پاورقی صفحه ۳۶ کتاب تلاش آزادی درباره خصوصیات شخصیتی فال اسیری نوشت: در مقابله با کمپانی رژی، ابتدا مجتهد شیراز حاج سید علی اکبر فال اسیری در شیراز شمشیر زیر عبا پنهان کرد و به منبر رفت و شمشیر را بیرون کشیده مردم را به جهاد دعوت نمود. اولیای حکومت، مجتهد را تبعید کردند. او به بصره رفت و با حاجی میرزا حسن شیرازی مذاکره نمود و فرمان تحریم را صادر کرد.
با این حال به نوشته برخی منابع تاریخی آیت الله سیدعبدالله بهبهانی در این مسئله با مردم و سایر علما همراهی نکرد و در مجلس مهمانی که از سوی سفارت عثمانی در تهران برگزار شد و جمعی از روحانیون تهرانی را دعوت کرده بود، در حضور روحانیون طرفدار فتوای تحریم، سیگار کشید و با این کار حرمت تحریم را شکست.
این رفتار ایشان مورد اعتراض چند نفر از روحانیون حاضر در جلسه قرار گرفت، اما ایشان با صراحت به آنان گفت: «من مجتهدم و به تکالیف شرعی خود آشنا میباشم.» همراهی نکردن سید عبدالله با مخالفان قرارداد تحریم تنباکو سبب شد از اعتبار او در میان منتقدانش کاسته شود.
اقبالِ ناصری
از این دوره آیت الله بهبهانی بیشتر مورد توجه میرزا علیاصغر خان اتابک صدراعظم ناصرالدین شاه قرار گرفت و رابطه دوستانه آنها محکمتر شد به طوری که در دوره صدراعظمی اتابک، دعاوی دولتی عمدتا به آیت الله بهبهانی ارجاع میشد و این مسئله در منزلت سیاسی و اجتماعی و تقویت بنیه مالی ایشان تاثیر قابل توجهی داشت. این وضعیت تا مهر ۱۲۸۲ شمسی ادامه داشت تا بر اثر فشارهای داخلی و خارجی اتابک مجبور به استعفا و خروج از ایران شد و عینالدوله جانشین او شد.
با آغاز دوره صدراعظمی عین الدوله ورق کم کم برگشت. با اینکه آیت الله بهبهانی از صدارت عین الدوله رضایتی نداشت، اما مخالفت علنی از خود نشان نمیداد. در مقابل، عینالدوله که ایشان را طرفدار امینالسطان میدانست، سعی کرد بین ایشان و سایر روحانیون هم عصر ایشان به خصوص شیخ فضل الله نوری و سید ابوالقاسم امام جمعه، اختلاف ایجاد کند تا موجب منزوی شدن آیت الله بهبهانی شود.
ادبارِ مظفری
به دنبال انتشار عکس ژوزف نوز ملقب به موسیو نوز بلژیکی وزیر کل گمرکات ایران در یک مجلس بالماسکه که با لباس روحانیت رفته بود، خشم سیدعبدالله بهبهانی و روحانیون ایرانی را برانگیخت. این رفتار توهین آمیز و هتاکانه در محرم ۱۲۸۳ شمسی در اوج عزاداری شیعیان کشورمان برای حضرت اباعبدالله حسین انجام شد.
آیت الله بهبهانی با حضور در جمع عزاداران حسینی بر منبر رفت و عکس موسیو نوز را به مردم نشان داد و با لحنی تند و آتشین این رفتار وی را هتک حرمت روحانیون به عنوان مرجعیت دینی جامعه تلقی کرد و به شدت خواستار اخراج و تنبیه موسیوی هتاک شد. این واکنش آیت الله موجب احیای اقبال عمومی و محبت مردم به ایشان شد.
یکی از اصلیترین عوامل شکل گیری نهضت مشروطه و خروش و همراهی مردم ستم دیده و معترض با روحانیون پیشرو و مبارز در عصر مظفری همین رفتار هتاکانه وزیر کل گمرکات ایران بود که رفته رفته هسته اولیه قیام مشروطه را شکل داد. پس از این حادثه تلخ، آیت الله بهبهانی پیگیرتر از گذشته وارد عرصه سیاسی و مبارزه با حکومت قاجار شد.
ایشان در اعتراض به حکومت استبدادی شاهان قاجار چهار درخواست به چهار مجتهد بزرگ هم عصر خود فرستاد، ولی به جز آیت الله سید محمد طباطبایی هیچ یک از سه مرجع دیگر درخواست و دعوت او را اجابت نکردند. این دو مرجع عالیقدر و شجاع شیعه دو ماه بعد در دوم آذر ۱۲۸۴ شمسی برابر با ۲۵ ماه رمضان ۱۳۲۳ در منزل آیت الله طباطبایی پیمان همبستگی بستند. اهمیت این پیمان به حدی بود که سیداحمد حکم آبادی معروف به احمد کسروی این پیمان را آغاز جنبش مشروطه دانست.
شکل گیری قیام مشروطه مصادف بود با سفر تفریحی چند ماه مظفرالدین شاه به اروپا. با مراجعه شاه به کشور حوادثی به وجود آمد که زمینه گستردهتر شدن اعتراضات مردم و روحانیت بیشتر و بیشتر شد تا جایی که موجب عزل و کنار رفتن شاهزاده عبدالمجید میرزا ملقب به عین الدوله مخالف سرسخت مشروطه چیان و انتخاب نصرالله مشیرالدوله به صدراعظمی و جایگزینی فردی موافق مشروطه و تلاش او برای امضای فرمان مشروطه، پنج ماه قبل از مرگ مظفرالدین شاه در دی ۱۲۸۵ شد.
مظفرالدین شاه در ۱۳ مرداد ۱۲۸۵ فرمان مشروطه را امضا و فردای آن ابلاغ کرد. دو ماه بعد و پس از طی شدن مقدمات برگزاری انتخابات، مجلس شورای ملی در تاریخ ۱۴ مهر افتتاح شد. با اینکه طبق متمم قانون اساسی علما میتوانستند نمایندگانی در این مجلس داشته باشند، اما آیات عظام بهبهانی و طباطبایی بی آنکه نماینده مجلس شوند در جلسات آن شرکت کردند و نقش موثری در اولین دوره مجلس داشتند.
مظفرالدین شاه ۱۲ دی ۱۲۸۵ چند روز بعد از امضای اولین قانون اساسی ایران درگذشت و محمدعلی میرزا که همانند عین الدوله، داماد خانواده مخالف مشروطه و مجلس شورای ملی بود بدون حضور نمایندگان مجلس شورای ملی مراسم تاج گذاری را برگزار کرد و بر تخت سلطنت نشست.
استبداد صغیر
از جمله دلایل تنفر محمدعلی شاه از روحانیون و مشروطه خواهان اتهام زنیهایی بود که توسط برخی مخالفان و منتقدان ام خاقان ملقب به عزت الدوله، مادر شاه و طرح اتهامات غیراخلاقیِ اثبات نشده علیه او و انتشار وسیع این اتهامات در روزنامههای عصر مظفرالدین شاه بود. این اتهامات به خصوص از سوی روحانی معروفی به نام سیدمحمدرضا مساوات شیرازی، روزنامهنگار و سیاستمدار دوران مشروطه مطرح میشد. او سردبیر روزنامه مساوات، عضو کمیته انقلاب ملی و نماینده دورههای دوم، سوم، چهارم و پنجم مجلس شورای ملی و از سران حزب دموکرات عامیون و حزب سوسیالیست بود. این اتهامات تا جایی پیش رفت که مساوات طوماری تهیه کرد و محمدعلی شاه را رسما زنازاده خواند.
افزایش روزافزون نقش بهبهانی و طباطبایی و قدرت گرفتن تدریجی مشروطه چیان موجب ترس و احساس خطر محمدعلی شاه شد. چاشنی این ترس که تنفر از روحانیون بود، عاقبت موجب شد در تاریخ پنجم تیر ۱۲۸۷ به قزاقهای تحت فرمان ولادیمیر پلاتونوویچ لیاخوف، هفتمین فرمانده روسی بریگاد قزاق ایران فرمان دهد ساختمان مجلس شورای ملی در میدان بهارستان تهران را به توپ ببندد و جمعی از آزادی خواهان را دستگیر و به قتل برسانند.
به دنبال این رفتار خشونت آمیز، استبداد صغیر آغاز شد و آیت الله بهبهانی دستگیر و به حضور محمدعلی شاه برده شد و شاه به تندی با ایشان صحبت کرد. آیتالله در همان شرایط اسارت به شاه گفت: «به همان رویه سابق سخن بگویید». او به تنبیه همین شجاعت در جریان استبداد صغیر به دستور شاه به خانقین تبعید شد، اما از آنجا که حاکم خانقین، شهری در استان دیاله عراق و نزدیک مرز ایران، با ورود آیت الله به این شهر که مستعمره حکومت عثمانی بود، مخالفت کرد، سید به ایران بازگردانده شد و به مدت ۸ ماه در قلعه بزهرود، روستایی از توابع بخش دینور شهرستان صحنه در استان کرمانشاه تحت کنترل حکومت قرار گرفت و بعد از آن اجازه یافت از کشور خارج شود.
سید عبدالله بهبهانی یک روز قبل از افتتاح دومین دوره مجلس شورای ملی در تاریخ ۲۴ آبان ۱۲۸۸ با کمال احترام و در میان استقبال کمنظیر مردم وارد تهران شد و این در حالی بود که تهران در تاریخ ۲۵ تیر ماه توسط دو سپاه از مشروطه خواهان تبریز و رشت به فرماندهی محمدولی خان تنکابی، یپرم خان قزوینی و سردار علیقلی خان اسعد بختیاری فتح و محمدعلی شاه از سلطنت خلع شده بود.
آیت الله در مسیر بازگشت از تبعید وقتی به روستای راونج روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان دلیجان رسید با فرزندش سید محمد بهبهانی ملاقات کرد و به او با تندی گفت: «تو زنده ماندی و شیخ را در تهران به دار زدند و این ثلمه را به اسلام وارد ساختند؛ چرا نرفتی بندِ دار را بگیری و به گردن خود اندازی که این ننگ برای اسلام پیش نیاید و این لطمه و سکته به مشروطیت ایران وارد نشود؟»
سید پس از فتح تهران نفوذ فوقالعادهای در مجلس پیدا کرد. اکثریت مجلس دوم در دست میانه روها بود به همین دلیل بهبهانی لیدر جریان میانه رو شد. این مسئله موجب خشمِ دمکراتها و تندروهای مجلس شد طوری که نقش قتل سید را به دست مزدوران اجیر شده خود در تاریخ ۲۵ تیرماه ۱۲۸۹ شمسی اجرا کردند و این روحانی مجاهد و ملی گرا را با شلیک مستقیم چند گلوله در منزلش به شهادت رساندند.
مسؤولیت این قتل را هیچ فرد یا گروهی رسما بر عهده نگرفت، اما حزب اعتدالیون مجلس شورای ملی مسؤولیت این سوء قصد را متوجه دموکراتها به خصوص رییس این فراکسیون سیدحسن تقیزاده و گروه حیدرخان عمواوغلی و علی محمد تربیت دانستند، البته گروه دیگری نیز اعضای کمیته مجازات از جمله میرزا ابراهیم خان منشیزاده و سرتیپ اسدالله خان ابوالفتحزاده را مسؤول این قتل دانستند.
پس از شهادت این مجاهد خستگی ناپذیر، مجلس شورای ملی و بازار تهران تعطیل و عزای عمومی اعلام شد.
پیکر آیت الله سیدعبدالله بهبهانی در سال ۱۳۳۲ شمسی به نجف اشرف منتقل و به خاک سپرده شد. روحش شاد و یادش گرامی.
منبع: ایسنا
انتهای پیام/