محمد، ولی خان سپهدار تنکابنی سیاستمدار ایرانی و نخست‌وزیر در سه دوره سلطنت در ایران بود.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان،محمد، ولی خان سپهدار تنکابنی پسر حبیب الله خان سرتیپ در سال ۱۲۶۴ قمری مصادف با سال تاجگذاری ناصرالدین شاه، به دنیا آمد.

او نوه، ولی خان سرتیپ تنکابنی از فرماندهان سپاه محمدشاه قاجار در محاصره هرات بود که به علت نامعلومی تیر خورد و کشته شد و پدرش برای آنکه نام پدر فراموش نشود نام فرزند خویش را محمدولی گذاشت.

موطن خاندان سپهدار از تنکابن مازندران بوده و محمدولی ضمن کسب علم و دانش، تمرینات نظامی‌گری هم آموخت در سن ۱۲ سالگی با درجه سرهنگی وارد خدمت نظام شد و به تهران آمد و مأمور حفظ یکی از دروازه‌های پایتخت شد.

سرانجام تلخ فاتح مشروطیت به دست رضاخان
محمدولی خان تنکابنی (سپهدار اعظم)

بعد از مدتی حکومت تنکابن و استرآباد (گرگان) در زمان سلطنت ناصرالدین شاه حکومت به او واگذار شد. در آن مأموریت بود که به روی میرزا حسین خان سپهسالار شمشیر کشید، ناصرالدین شاه بعد از اطلاع از این موضوع دستور داد تا هر دو چشم محمدولی را نابینا کنند که با میانجی‌گری حبیب الله خان مساعد الدوله و پرداخت یکصد هزار تومان بابت هر چشم از این مجازات رهایی یافت.

سرانجام تلخ فاتح مشروطیت به دست رضاخان
ناصرالدین‌شاه در سفر اول خود به اروپا، سوار بر کالسکه به اتفاق حسین سپهسالار (مشیرالدوله) و ولیعهد یکی از کشور‌های اروپایی

محمد، ولی خان با آغاز سلطنت مظفرالدین شاه به تهران آمد و وزیر گمرک شد و پس از چندی ضرابخانه را هم تحت کنترل خودش در آورد. اما به اتهام تقلب در ضرب سکه‌ها برکنار و خانه نشین شد و به امور شخصی پرداخت تا این‌که در سال ۱۳۱۱ هـ. ق دوباره وزیر خزانه و گمرک شد و این سمت را تا سال ۱۳۱۵ هـ. ق حفظ کرد.

او پس از آنکه وزارت خزانه را تحویل داد به عنوان حاکم گیلان راهی آن دیار شد و بیش از چهار سال در این سمت باقی ماند تا اینکه برای تهیه مقدمات سفر مظفرالدین شاه عازم قفقاز شد و در همین زمان لقب سردار معظم را گرفت، در زمان ولیعهدی محمد علیشاه در تبریز مدتی حکومت اردبیل و مشکین شهر و خلخال را داشت، سپس به تهران آمد و فرماندهی فوج‌های مازندران و گیلان را عهده‌دار شد. در این حال در زمینه‌های اقتصادی فعال بود و امتیازات متعددی در زمینه استخراج معادن و اجاره گمرکات به دست آورد.

محمد، ولی خان درباری تا پرچم‌دار جنبش مشروطه خواهی

محمد، ولی خان تنکابنی در ابتدای جنبش مشروطه خواهی جانب دربار را گرفت و برای برهم زدن اجتماع متحصنین در مسجد جامع تهران از خشونت استفاده کرد و در اثر آن سیدی به قتل رسید.

او حتی پس از پیروزی مشروطه خواهان دست از همکاری با دربار برنداشت. اما کینه کامران میرزا عمو و پدرزن محمدعلی شاه با وی سبب شد از فرماندهی فوج‌های مازندران و گیلان برکنار شود و تنها در مقام وزارت تلگراف و فرماندهی فوج قزوین باقی بماند. او در همین زمان در مقام والی گیلان منصوب شد و با مشروطه خواهان به تندی برخورد کرد.

همکاری محمد، ولی خان با دربار ادامه داشت تا هنگامی که عین الدوله از جانب محمد علیشاه حاکم آذربایجان شد، محمد، ولی خان به عنوان فرمانده نظامی وی عازم این ایالت شد و قصد حمله به تبریز را داشت، اما بروز اختلاف با عین الدوله منجر به خروج وی از آوردگاه مخالفان مشروطه شد و از تبریز به تنکابن رفت و پرچم مشروطه را برافراشت. حمایت او از مشروطه باعث شد دولت طی فرمانی همه القاب او را پس بگیرد.

محمد، ولی خان در پاسخ به اقدام دولت در پس گرفتن القاب را افتخاری برای خود برشمرد. او به همراه عبدالحسین خان معزالسلطان معروف به سردار محیی در سال ۱۳۲۷ در اقدامی هماهنگ با مجاهدان مشروطه شهر رشت را تصرف کرد و پس از آن عازم تهران شد.

سرانجام تلخ فاتح مشروطیت به دست رضاخان
عبدالحسین خان معزالسلطان معروف به سردار محیی

محمدعلی شاه پس از پیروزی مجاهدان مشروطه به سفارت روسیه پناهنده شد. مجاهدان مشروطه بدون معطلی مجلس عالی تشکیل دادند این مجلس شامل ۵۰۰ تن از نمایندگان مجلس و سرداران و ملی گرایان و جمعی از شاهزادگان بود که برای تعیین جانشین شاه تصمیم‌گیری می‌کردند. اما در نهایت برای سهولت در امر تصمیم‌گیری ۳۰ نفر از میان اعضا انتخاب شدند این هیأت برکناری محمدعلی شاه از سلطنت و جایگزینی احمد میرزای ولیعهد را تصویب کرد. احمد شاه ۱۲ ساله بود که بر تخت سلطنت نشست و به دلیل سن کم او، عضدالملک قاجار عهده دار نیابت سلطنت شد.

مهاجران بعد از آنکه تکلیف سلطنت را مشخص کردند به فکر اداره کشور افتادند مجلس عالی هیأت دولت را مرکب از افراد صاحب نامی، چون محمدولی‌خان تنکابنی، وزیر جنگ؛ سردار اسعد بختیاری، وزیر داخله؛ ناصرالملک، وزیر امور خارجه؛ عبدالحسین میرزا فرمانفرما، وزیر عدلیه؛ صنیع‌الدوله، وزیر علوم و اوقاف؛ مستوفی‌الممالک، وزیر مالیه؛ فتح‌الله‌خان اکبر، وزیر پست و تلگراف انتخاب کردند سرپرست دولت را با توجه به نقش پررنگ محمد، ولی خان در فتح تهران و سن و تجربه اش به نام او زدند.

ریس‌الوزرا برای ایجاد امنیت، یپرم‌خان ارمنی را به ریاست شهربانی تهران منصوب کرد و حکم حکومت اصفهان را به صمصام‌السلطنه بختیاری و آذربایجان به مخبرالسلطنه داد.

سرانجام تلخ فاتح مشروطیت به دست رضاخان

یپرم خان ارمنی رئیس نظمیه تهران

از دیگر اقدامات دولت دستگیری و اعدام مخالفان مشروطه بود دستگیری و اعدام شیخ فضل‌الله نوری، صنیع حضرت، موقرالسلطنه، مفاخرالملک و میرهاشم در این دوره انجام شد. عمر نخستین دولت مشروطه بعد از فتح تهران بیش از هفتاد و چند روز نبود. او بعد از برگزاری دومین دوره انتخابات مجلس شورای ملی در ۲۴ آبان ۱۲۸۸ (۲ ذیعقده ۱۳۲۷) و تعیین ۶۴ نماینده در روز آغاز به کار رسمی مجلس (۳۰ آبان) سپهدار اعظم استعفای خود و اعضای کابینه را تقدیم نایب‌السلطنه کرد، اما در همان روز مجددا به نخست‌وزیری انتخاب شد.

دولت دوم محمد، ولی خان سپهدار، نخستین دولت مشروطه بعد از فتح تهران بود که توسط مجلس انتخاب شد و یکسال با مشکلات متعدد دست و پنجه کرد. نخست اینکه در آغاز دولت دومش اغتشاشاتی در آذربایجان، زنجان، فارس، اصفهان، خراسان و کرمان صورت گرفت. در زنجان حاج ملاقربان علی سر از اطاعت دولت برداشت، در تبریز و اردبیل شاهسون‌ها سر به شورش برداشتند و به قتل و غارت مشغول شدند. از طرف دیگر قشون روسیه تزاری به بهانه‌های مختلف در مناطق شمالی ایران به یکه تازی مشغول بودند. دولت علاوه بر شورش‌ها با بی‌پولی و کمبود بودجه نیز رنج برد. سپهدار با همه مشکلات دست به کار شد و درصدد غلبه بر مشکلات برآمد. نخست درصد برآمد فتنه زنجان و آذربایجان را حل کند و در این زمینه موفقیت‌هایی نیز کسب کرد. دولت برای رفع مشکل کم پولی نخست درصدد دریافت قرض خارجی از دولت‌های روسیه و انگلستان برآمد، چون این دو دولت شرایط سنگینی را برای پرداخت وام تعیین کردند، دولت و مجلس از دریافت وام منصرف شدند و در عوض با وثیقه قرار دادن خالص‌جات معادل یک میلیون تومان از داخل قرض کرد و مبالغی را نیز از ثروتمندان دریافت کرد.

حضور نیرو‌های روسیه در شمال ایران نگرانی مسئولین ایرانی را برانگیخت به گونه‌ای که وکلای تندروی مجلس (تقی‌زاده و...) وزیر خارجه را استیضاح کردند که علاالسلطنه از وزارت ساقط شد. سپهدار، چون با مداخلات خارجی و گرفتاری‌های داخلی مواجه شد تصمیم به استعفا گرفت، اما استعفای او پذیرفته نشد. تصمیم گرفت کابینه خود را ترمیم کند و پس از ترمیم کابینه وثوق الدوله به عنوان سخنگو، برنامه دولت را اعلام کرد. این برنامه عبارت بود از اصلاحات در قشون و نظمیه و امنیه، استقراض مبلغ ۵۰۰ هزار لیره، اصلاحات در مالیه، ایجاد همه ادارات دولتی به طرز جدید.

پس از ترمیم کابینه عده‌ای از دموکرات‌های مجلس مانند تقی زاده، حاج عزالممالک و نواب که در اقلیت بودند از طریق جراید خود به مخالفت با دولت پرداختند و از طرف دیگر گروهی تحت رهبری سید عبد الله بهبهانی، مستشارالدوله و ممتاز الدوله تشکیلات اعتدالی را به وجود آوردند و به حمایت از دولت پرداختند، انتقاد روز افزون اقلیت در جراید، دولت را مجبور کرد تعدادی از جراید را متوقف و مدیران آنان را مورد مواخذه قرار دهد. اقدام سپهدار در کنترل جراید و ترمیم کابینه جدید موثر واقع نشد در نهایت دولت سپهدار در سوم رجب ۱۳۲۸ (۱۴ تیر ۱۲۸۹) پس از یک سال زمامداری استعفا کرد.

سپهدار پس از استعفا از نخست وزیری به همراه سردار اسعد بختیاری به نمایندگی مجلس انتخاب شد. در دولت اول سپهدار رابطه ستارخان و باقرخان با مخبرالسلطنه والی آذربایجان روبه تیرگی نهاد و دولت ناچار شد این دو را از به تهران فرا بخواند، اما دامنه اختلاف بین فاتحان و شاخه نظامی آنان روبه افزایش بود. دولت سپهدار برای کنترل اوضاع لایحه جمع‌آوری سلاح گرم از دست افراد عادی و اختصاص حمل اسلحه به نیرو‌های نظامی و پلیس را تسلیم مجلس شورای ملی کرد که تصویب آن در زمان دولت مستوفی الممالک صورت پذیرفت.

سرانجام تلخ فاتح مشروطیت به دست رضاخان
سردار اسعد بختیاری

در دامنه استعفای سپهدار و معرفی نخست وزیر جدید واقعه قتل سید عبدالله بهبهانی از رهبران مشروطه و یکی از حامیان اصلی سپهدار در تاریخ ۲۴ تیر ماه ۱۲۸۹ اتفاق افتاد. قتل وی توسط عوامل حزب دموکرات و بویژه حیدر عمو اغلو و همدستانش صورت گرفت.

دولت اول مستوفی در ۱۲ اسفند ۱۲۸۹ از کار برکنار شد و سپهدار برای بار دوم از جانب مجلس شورای ملی به ریاست الوزرا انتخاب شد این دولت وی نیز مانند دولت‌های مشروطه ایران دولت مستجعل بود در این دوره از دولت به دنبال تحریکات محمدعلی شاه و خبر عزیمتش به ایران و پیاده شدن وی در گمیش تپه موجی از بیم و هراس در بین مشروطه‌طلبان و آزادی‌خواهان به وجود آورد. مشروطه‌خواهان، سپهدار را متهم به همدستی با او کردند و تقاضای برکناری او را از ناصرالملک نایب‌السلطنه کردند که او نیز سپهدار را برکنار و صمصام‌السلطنه (وزیر جنگ کابینه) را به رئیس‌الوزرایی انتخاب کرد.

او پس از برکناری مدتی خانه‌نشینی را تجربه کرد تا اینکه به عنوان مأمور برای خدمت در آذربایجان انتخاب شد، اما نتوانست در آذربایجان به علت حضور نیرو‌های روس در آذربایجان اقدامی انجام بدهد او در سال ۱۳۳۳ هـ. ق از زنجان به نمایندگی مجلس انتخاب شد وزارت جنگ کابینه دوم مستوفی الممالک را بر نمایندگی مجلس ترجیح داد.

همزمان با تشکیل کابینه دوم مستوفی الممالک جنگ عالمگیر جهانی اول شعله ور شد و کشور از شمال و جنوب و شرق و غرب تحت سلطه دو نیروی اشغال‌گر روس و انگلیس قرار گرفت. با اشغال ایران مجلس سوم شورای ملی تعطیل شد و برخی از نمایندگان به قم مهاجرت کردند. احمد شاه قصد داشت به اصفهان برود که سپهدار او را منصرف کرد، سپهدار در دولت عبدالحسین خان قاجار در پست وزیر جنگ ابقا شد.

احمد شاه قاجار وقتی موافقت روس‌ها را با نخست وزیری سپهدار دید او را برای سومین بار مامور تشکیل کابینه کرد و این کابینه نیز بیشتر از شش ماه دوام نیاورد و به علت کم پولی و بی‌ثباتی و مخالفت رجال ایرانی با تشکیل کمیسیون مختلط از جانب سپهدار و تجاوز نیرو‌های عثمانی به ایران، استعفا داد.

سپهدار هنگامی مجبور شد از ریاست الوزرایی استعفا دهد هفتاد سال سن داشت. او پس از این دیگر رسما در امور سیاسی کشور مداخله نداشت تنها در مدت اندکی در دوره صدارت دوم وثوق الدوله مامور دفع فتنه سیمقتو شد و در این کار نیز توفیقی پیدا نکرد. او پس از کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹، سید ضیاءالدین طباطبایی (نخست‌وزیر) از اعضای معترضان به کودتای سوم اسفند بود که توسط سید ضیا زندانی شد.

سپهدار بعد از به حکومت رسیدن رضاخان و در برابر تصرف املاک مرغوب خود در مازندران و گیلان توسط رضاخان مقاومت کرد و تسلیم نشد که در همین اوضاع فرزند او سرهنگ علی‌اصغر ساعدالدوله و آجودان سردار سپه به طرز مشکوکی درگذشتند. سپهدار بعد از درگذشت فرزندش نتوانست کمر راست کند و در ۲۷ شهریور ۱۳۰۵ و در سن هشتاد سالگی دست به انتحار زد و فاتح تهران بعد از مشروطه سرنوشت غم انگیزی پیدا کرد. پس از مرگ او تمام املاکش مصادر شد و بازماندگان او نام خانوادگی خلعت‌بری برای خود برگزیدند.

منابع: افشاری، پرویز؛ نخست‌وزیران سلسله‌ی قاجاریه، تهران، مؤسسه چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، ۱۳۷۶، چاپ اول، ص ۱۱۹. زمستان ۱۳۸۳

منبع:فارس

انتهای پیام/

برچسب ها: مشروطیت ، رضاخان
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.