به گزارش خبرنگار حوزه دفاعی امنیتی گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران جوان، هفدهم مرداد ماه سال ۱۳۷۷، محمود صارمی خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی، به همراه هشت نفر از اعضای کنسولگری ایران در مزار شریف افغانستان به دست طالبان به شهادت رسید. به همین مناسبت، شورای فرهنگ عمومی کشور، هفدهم مرداد ماه هر سال را به عنوان «روز خبرنگار» نامگذاری کرد.
محمود صارمی سال ۱۳۴۷ در روستای چهاربره شهرستان بروجرد به دنیا آمد. دوره ابتدایی را در همان روستا به پایان رساند و برای ادامه تحصیل روانه شهر بروجرد و در منزل خواهرش ساکن شد، پس از طی دوره راهنمایی در مدرسه شهید باهنر، برای گذراندن دوره متوسطه در دبیرستان «حضرت رسولالله (ص)» در رشته علوم انسانی نامنویسی کرد و در سال ۱۳۶۶ موفق به اخذ دیپلم شد.
سال ۶۷ بود که محمود پس از شرکت در کنکور سراسری و پذیرفته شدن در رشته جغرافیای دانشگاه «تهران»، به «تهران» مهاجرت کرد و دوران تحصیل در مقطع کارشناسی، خود را در سختترین شرایط زندگی، با کار کردن و تامین هزینههای معیشت خود گذراند. همراه با تحصیل به دلیل علاقه شدید به ورزش «کاراته» در مدت کوتاهی با گذراندن دورههای مختلف این رشته توانست کمربند مشکی و کارت مربیگری این رشته را دریافت کرده و توانست با حضور در مسابقات شهرستان و استان موفقیتهایی را نیز در این زمینه به دست آورد.
سال ۱۳۷۰ را میتوان مقطعی سرنوشت ساز برای محمود دانست. چراکه او به علت علاقه خود به حرفه خبرنگاری وارد خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا) شد. یکسال بعد در سال ۷۱ به علت مهارت بالای خود در این سازمان استخدام و کار خود را به عنوان کارشناس متون خبری آغاز کرد. او که توانسته بود شغل مناسبی برای خود فراهم کند، به فکر تشکیل خانواده افتاد و در سال ۱۳۷۲ یکسال پس از جذب در ایرنا صاحب یک فرزند پسر شد. فرزند شهید صارمی که سینا نام دارد در حال حاضر به عنوان پزشک فعالیت میکند.
در تاریخ ۱۳۷۵ محمود صارمی به عنوان مسئول دفتر خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران (ایرنا) در «مزارشریف» انتخاب و در ۲۶ دیماه همان سال به عنوان مسئول نمایندگی خبرگزاری راهی «کابل» شد، یعنی زمانی که این کشور درگیر جنگهای داخلی بود و بهخوبی میدانست در این سرزمین آشوب زده خطر به اسارت درآمدن و حتی شهادت وجود دارد، اما بر حسب وظیفه و رسالت و تکلیف، این راه را انتخاب کرد.
طالبان با حمله به سرکنسولگری ایران در شهر «مزارشریف» هشت نفر از کارکنان سرکنسولگری و «محمودصارمی» که رفته بود تا فریاد مظلومیت مردم بیگناه «افغانستان» را به گوش جهانیان برساند به شهادت رساندند. تا مدتها از سرنوشت این ۹ نفر گزارشی منتشر نشد، تا این که پیکرهای آنان در یک گور جمعی در خرابههای پشت کنسولگری به دست آمد. پیکر آنان ۲۲ شهریور ۱۳۷۷ به تهران منتقل شد و به خاک سپرده شد.
«مزار شریف» سقوط کرد. هفدهم مردادماه ۱۳۷۷، اینجا محل کنسولگری ایران در «مزار شریف» است، من «محمود صارمی» خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران هستم، گروه طالبان چند ساعت پیش وارد «مزار شریف» شدند. خبر فوری، فوری. «مزار شریف» به دست طالبان سقوط کرد، عدهای از افراد طالبان در محوطه کنسولگری دیده میشوند به من بگویید که چه وظیفهای دارم»
«شهید صارمی» حدود ۲۰ روز قبل از سقوط «مزار شریف» و به اسارت درآمدن و شهادت در افغانستان، دچار بیماری «آپاندیس» میشود که با مشکلات فراوان و تلاش و پیگیری دوستانش، به مدت پنج ساعت شبانه به دکتر رفته و سپس با توجه به وضعیتی که داشت وی را در محیطی کاملا غیربهداشتی با فقدان امکانات بدون وجود نور کافی و برق تحت عمل جراحی قرار میدهند.
بعد از گذشت ۲ روز از این جراحی به ایران اعزام میشود و با وجود اینکه دوران نقاهت خود را در «تهران» طی میکرد، پس از به اوج رسیدن جنگ افغانستان بر حسب تکلیف از طریق سازمان «ایرنا» و با توجه به احساس مسوولیت شرعی و حرفهای کار خبرنگاری و رسالتی که بر دوش داشت، مجددا ۱۴ مردادماه به کشور افغانستان و محل کارش «مزارشریف» اعزام شد و هفدهم مردادماه خبر سقوط «مزار شریف» و به خاک و خون کشیدن قتل عام زنان را در مدت زمان کوتاهی به ایران و سراسر جهان مخابره کرد؛ بعد از آن شنبه سیاه دیگر کسی نبود تا خبر شهادت و یا به اسارت درآمدن آن هشت دیپلمات و پرستوی عاشق، غریب و بیگناه را که در زیر زمین کنسولگری ایران به طور فجیعانه و با بیرحمی تمام توسط پیشرفتهترین سلاحهای آمریکایی به رگبار مسلسل بسته بودند را به دنیا مخابره کند.
اى برادران و خواهران جهادگر خطاهاى من گنهکار روسیاه را که باعث رنجش شما شده ببخشید تا خداى بزرگ از من راضى شود. اى خدا مرا که در اثر غرور و خود پرستى گناه مىکنم ببخش، زیرا این بدن ضعیف من توانایى تحمل آتش جهنم را ندارد و خدایا مرا جزء توبهکاران واقعى قرار بده.
به مناسبت سالروز شهادت محمود صارمی و روز خبرنگار، با خانواده این شهید به گفتوگو نشستیم؛ حجت صارمی، برادر شهید صارمی در گفتوگو با باشگاه خبرنگاران جوان با شاره به اینکه خانواده آنها پنج برادر و چهار خواهر هستند، گفت: محمود برادر کوچک و یکی مانده به آخر بود. همه برادرها مثل بیشتر مردم عزیزمان در دفاع از کشور در جنگ دفاع مقدس حضور داشتند و محمود هم بااینکه در حال تحصیل بود اما به دلیل اینکه نتوانست در مقابل تجاوز دشمن ساکت بنشیند از طریق بسیج دانشجویی دانشگاه تهران به جبهههای «کردستان»، «حلبچه» و جنوب «خرمشهر» اعزام شد و ۱۷ ماه در این جبههها در کنار سایر رزمندگان اسلام به دفاع از کیان و تمامیت ارضی کشور پرداخت.
وی با اشاره به اینکه محمود کشاورز زاده بود، اظهار کرد: خانواده ما به کار کشاورزی مشغول بودند و پدر خانواده گاه و بیگاه برای یافتن کار راهی کشور «کویت» میشد، لازم بود کودکان هم از همان سالهای نخستین زندگی دوشادوش خانواده مشغول به کار شوند و «محمود» هم از این قاعده مستثنی نبود. روستای ما یعنی روستای «چهاربره» شهرستان «بروجرد» حدود سی شهید تقدیم کرده است.
برادر شهید صارمی با بیان اینکه محمود در همان دوران نوجوانی همیشه می گفت آنقدر می خواهم درس بخوانم تا به جایی برسم و معروف شوم اضافه کرد: وی از لحاظ اخلاق و رفتار به گونه ای بود که هیچ گاه نماز اول وقت را ترک نمی کرد و حتی خانواده را امر به نماز اول وقت می نمود و به خصوص به نماز صبح اهمیت می داد.
صارمی بیان کرد: شهید صارمی شخصی مردم مدار و با اخلاق بود و به صله ارحام اعتقاد راسخی داشت، نسبت به فریضه امر به معروف و نهی از منکر در بین دوستان و آشنایان متعهد بود. برادرم مثل من و شما انسان خاکی بود؛ او هم دوست داشت به بهترین شکل زندگی کند، بهترینها را در حد بضاعتش برای خانواده اش تهیه کند. محمود همواره در بین دوستان به انسان پرتلاش، پر انرژی و مسئولیت پذیر در قبال خانواده زبانزد بود و خصوصا حرمت خاصی برای پدر ومادر قائل بود، در کارهای خانه به همسرش و مادرم خیلی کمک می کرد و خانواده دوست بود.
رشید صارمی بیان داشت: شهید صارمی به محض آمدن از جبهه به پایگاه مقاومت بسیج ولی عصر(عج) می رفت و شب ها را به همراه سایر برادران بسیجی مشغول انجام مأموریت های محوله بودند. شهید صارمی به معنای واقعی کلمه خوش اخلاق بودند و احترام بسیار زیادی به پدر و مادر خود می کرد و حتی بعد از صرف غذا خودشان سفره را جمع و ظرف ها را می شست.
برادر شهید صارمی در پاسخ به این سوال که شاخص ترین رفتار شهید صارمی در زمان حیاتشان چه بود،گفت: شهید صارمی قبل از اینکه خبرنگار باشد یک بسیجی خط امامی بود و تنها دلیلی که باعث شد به فیض عظیم شهادت نائل گردد روحیه بسیجی ، تبعیت محض از امام امت و انعکاس اخبار واقعی از اوضاع و احوال کشور و مردم زجر کشیده افغانستان بود و به دلیل این منش و اعتقاد راسخ شهید صارمی بود که مقام معظم رهبری و هیئت دولت به احترام این شهید بزرگوار سه روز عزای عمومی در سطح کشور اعلام کردند و مقامات عالی رتبه بیش از ۱۸۰ کشور جهان با ارسال پیام های تسلیت به مسئولین نظام جمهوری اسلامی ایران و خانواده شهید صارمی به همدردی پرداختند.
رشید صارمی افزود: ورودی و خروجی خبرگزاری های سراسر دنیا به مدت یک الی دو دقیقه به احترام شهید محمود صارمی بسته شدند. یکی از ویژگی های بارز اخلاقی شهید صارمی پرهیز از غیبت بود، وی با این موضوع مخالفت شدیدی داشت و سعی می کرد در جمعی که مشغول به غیبت کردن هستند حضور نداشته باشد.
وی در بخش دیگری از سخنان خود افزود: شهید صارمی علاقه زیادی به ورزش داشتند و در سالن ورزشی آیت الله طالقانی(ره) شهرستان بروجرد به تمرین رشته رزمی کاراته می پرداخت و در سطح کشور نیز مقام هایی را کسب کرد.
همچنین مادر شهید صارمی درباره شاخصه های رفتاری وی بیان داشت: شهید صارمی در رعایت حال پدر و مادر و احترام به آنها بسیار کوشا بود و حتی یک مورد هم به یاد ندارم که خلاف رأی والدین خود عمل کرده باشد، وی به محض بازگشت از جبهه یا منزل مسکونی خود در تهران به ملاقات فامیل و آشنایان می رفت و بر انجام صله ارحام پا فشاری می کرد.
وی ادامه داد: همچنین از توصیه هایی که شهید همیشه به بچه ها می کرد این بود که درس خود را خوب بخوانند و به پدر و مادر خود احترام گذاشته و رهرو راه امام خمینی(ره) باشند تا بتوانند در آینده برای این مرز و بوم مفید واقع شوند.
همچنین آمنه صارمی تصریح کرد: شهید صارمی با اینکه از لحاظ سنی از دیگر برادران و خواهرانم کوچکتر بود ولی محرم اسرار خانواده بود و جدای از برادری همانند دوستی مهربان و صمیمی بود و با هر کسی با توجه به شرایط سنی و روحیات خاص خودش رفتار می کرد.
خواهر شهید صارمی گفت: محمود چند روز قبل از اینکه برای آخرین بار به افغانستان سفر کند به دلیل گذراندن دوران نقاهت در بروجرد به سر می برد، اما در این چند روز چند بار از تهران از با او تماس گرفتند. هر بار که با تلفن صحبت می کرد تغییر حالت در چهرهاش نمایان می شد؛ یک روز علت تماسها را از او جویا شدم، اما مثل همیشه لبخند زد و گفت چیزی نیست.
خواهر شهید ادامه داد: فردای آن روز مجدداً از تهران محمود را خواستند و این بار با قطع تلفن به فکر فرو رفت و به همسرش گفت باید به تهران برگردیم؛ با راهی شدن آنها من و خانوادهام حس عجیبی داشتیم. محمود هنگام رفتن از اوضاع افغانستان به خوبی مطلع بود و موقع رفتن از همه حلالیت طلبید، اما برای آنکه ما ناراحت نشویم به ما میگفت آنجا جای من امن است و کسی به ما کاری ندارد من زود برمیگردم.
همچنین رشید صارمی اضافه کرد: جدای از حسی که خانواده به موضوع اعزام شهید صارمی به افغانستان داشتند وظیفهای بود که باید انجام میداد این در حالی بود که هیچ خبرنگاری بیش سه الی چهار ماه در افغانستان با آن اوضاع آب و هوایی وشرایط نامطلوب و نا امن و مردمی جنگ زده و مردمی مصیبت دیده و زجر کشیده طاقت نمیآورد، با این اوضاع شهید صارمی مأموریتهای خود را در این منطقه چندین بار تمدید نمود، این در حالی بود که بسیاری از همکاران وی مأموریتهای خود را در کشورهای با رفاه و امنیت بالا تمدید میکردند.
وی اظهار کرد: شهید صارمی به دلیل مشاهده مصیبتهای مردم افغانستان از نزدیک با این ملت انس گرفته بود و مردم این سرزمین را دوست داشت و بیش از دو سال مأموریت در افغانستان، فریاد مظلومیت این ملت را به گوش جهانیان رسانید تا در نهایت مرکب قلم این شهید با خونش آمیخته شد.
حجت صارمی با تاکید بر اینکه هر کسی شهامت رفتن به سرزمین افغانستان را نداشت، گفت: عملکرد بد و ناهماهنگی نیروهای افغانی را در اون زمان نمی پسندید و خصوصا طالبان را شایسته حکومت بر مردم مظلوم افغانستان نمی دانست، محمود میگفت تا آخرین لحظه کنار مردم رنج دیده ومصیبت زده افغانستان خواهم ماند و در آخر سرنوشتم یا اسارت است یا شهادت، روزهای آخر به همسرش گفته بود که ظاهرا باب شهادت باز شده است.
برادر شهید افزود: در آن سرزمین هر لحظه خبری که می شنیدیم تنمان می لرزید که اتفاقی برایش نیفتد، آخرین باری که با برادرم صحبت کردم، شب قبل از شهادتش بود؛ زنگ زد و گفت: شهر بوی جنگ وخون می دهد، طالبان نزدیک شدند و من هم که نگران او بودم، گفتم که عزیزم شما هم محل کارت را چند روزی ترک کن و به جای دیگری برو. خندید و گفت که نگران نباش ظاهرا وزیر وقت وزارت خارجه آقای خرازی هماهنگی کردند و مصونیت جانی دیپلمات ها و خبر نگار ایرنا رو دولت پاکستان تقبل کرده.گفتم: عزیزم طالبان این حرفها را نمیفهمند.
حجت صارمی اظهار کرد: خلاصه آن شنبه سیاه اتفاق افتاد و بخاطر شهادت مظلومانه دیپلمات های عزیزمان وخبر نگار ایرانی در مزارشریف، مقام رهبری و دولت سه روز عزای عمومی در کشور اعلام کردند. همه خبر گزاری ها ومجامع وکنوانسویون های بین المللی این جنایت وحشیانه را در آن روزگار را محکوم نمودند وخواستار شناسایی، پیگیری ومحکومیت این گروه جانی شدند.
وی افزود: متاسفانه علیرغم اون همه محکومیت پس از گذشت بیست وسه سال هنوز که هنوز است هیچ خبری از پیگیری ودستگیری وشناسایی قاتلین در دست نیست و متاسفانه عده ای برای قاتلین جگر گوشه هایمان فرش قرمز پهن کردند واظهار می دارند طالبان متحول شدند، دریغ از یک عذر خواهی کوچک از ملت بزرگ ایران و خانواده محترم شهدا، پاسخگویی وزیر وقت امور خارجه جناب خرازی و پاسخ سفیر وقت جناب آقای حدادی.
صارمی درباره هدف برادرش بیان کرد: رفع فقر و بدبختی مردم افغانستان و آگاهی بخشی به جامعه، بزرگترین هدف او بود، همچنین برای رسیدن به تحصیلات عالی، داشتن صفا وصمیمیت در کنار خانواده و خرید یک سرپناه که از مستاجری رها شود، تلاش میکرد.
خواهر شهید گفت: زمانیکه درگیری در افغانستان به اوج خود رسیده بود نیروهای طالبان با حمله به کنسولگری، همه دیپلماتها و خبرنگاران ایرانی را تیرباران کردند به طوری که در پیکر محمود و همراهانش بیش از ۳۰ گلوله وجود داشت.
آمنه صارمی اضافه کرد: دفن کردن آنها در گور دسته جمعی موجب شد تا شناسایی آنها بعد از ۴۰ روز به سختی صورت گیرد؛ روز ۱۷ مرداد ماه از خبرگزاری تماس گرفتند و گفتند برای محمود مشکلی پیش آمده و ممکن است اخبار ساعت ۲۱ در این مورد چیزی بگوید، اما شما به پدر و مادر بگویید که جای محمود امن است و نگران نباشید. ناگهان دلم پر آشوب شد و بلافاصله موضوع را با برادرم در میان گذاشتم و آن شب سعی کردیم که با سرگرم کردن پدر و مادرم مانع از روشن کردن تلویزیون و گوش دادن به اخبار شویم، اما این امر صورت نگرفت، چون پدرم عادت داشت هر شب اخبار افغانستان را گوش کند.
آمنه صارمی اذعان کرد: خلاصه موضوع را به پدرم گفتیم و در همین لحظه خبر درگیری شدید و دیپلماتها و خبرنگار ایرانی را اعلام کردند شب سختی را پشت سر گذاشتیم، پدر و مادرم آرام و قرار نداشتند. از ۱۷ مرداد تا ۲۳ شهریور روزها را با فکر اینکه محمود اسیر است و به آغوش خانواده برمیگردد، سپری کردیم؛ روزهایی که هیچکس نمیتوانست به بهانههای پی در پی سینا، تنها فرزند محمود پاسخی مثبت دهد و اشک از چشم پدر و مادر و همسرش خشک نمیشد.
خواهر شهید صارمی ادامه داد: سرانجام پس از پیگیریهای فراوان دولت ایران پیکر ۹ شهید و خبرنگار ایرانی را در ۲۳ شهریور پس از شناسایی به ایران بازگرداند و در میان حزن و اندوه مردم در تهران و بروجرد تشییع شدند.
آمنه صارمی با بیان اینکه محمود صارمی، مردم مظلوم افغانستان را همچون خانواده خود دوست داشت، اظهار کرد: او با آنها بر سر یک سفره مینشست و از درد و مشکلات آنها رنج می برد. محمود به قدری با مردم آنجا مأنوس شده بود که درد آنها را درد خود میدانست و در سرمای زمستان، لباسهای گرم خود را به آنها میداد.
خواهر شهید صارمی اذعان کرد: صارمی خبرنگاری جسور و بیباک بود که به حرفه خود عشق میورزید و نقش خطیر و حساس خود را در آگاهی بخشی به جامعه به خوبی درک میکرد و ارتقای سطح آگاهی جامعه را دغدغه اصلی خود میدانست. او از جمله خبرنگارانی بود که خوب میدانست پاکی و قداست حرفه خبرنگاری نباید تحت تأثیر افکار خاص جناحی قرار گیرد چراکه یک خبر میتواند جامعهای را آشفته کند و یا گامی مهم در جهت سازندگی و پیشرفت بردارد.
وی ادامه داد: تلاش صادقانه و اقدام به موقع شهید صارمی در افغانستان موجب شد تا دنیا، از ظلم و جوری که سالها بر ملت مظلوم و در بند افغان میگذشت آگاه شود.
همچنین برادر شهید بیان داشت: چون از قبل خبر اسارت شهید و ۹ نفر از دیپلماتهای کشورمان را به ما داده بودند نگران بودیم، اما امیدوار بودیم که هر چه سریعتر آزاد شوند تا اینکه بعد از ۳۵ روز اسارت خبر شهادت وی را به همراه دیپلماتهای کشورمان را از خبر سراسری آقای حیاتی اعلام کردند.
وی ادامه داد: در این واقعه ما راضی به رضای خداوند متعال شدیم و بسیجیان، پاسداران و مسئولان شهرستان بلافاصله بعد از انتشار خبر شهادت برادرم در خانه پدری وی حاضر شدند و با دلداری به خانواده شهید باعث دلگرمی و صبر بر این مصیبت شدند و افتخاری بود که نصیب خانواده ما شد.
رشید صارمی با لبخند آرامی اضافه کرد: خاطرهای که از شهید برایم به یادماندنی شد انس عجیبی بود که شهید با بچهها داشت، هنگام برگشت وی از تهران به منزل پدرم به خاطر اینکه خواهرانم دارای فرزند دختر بودند و پسر نداشتن، شهید بزرگوار همه خواهر زادههای خودشان را جمع میکردند و با محبت و مهربانی به خیابان، پارک و سینما میبردند و بیان میکرد، چون اینها برادر ندارند من به جای برادرشان هستم.
وی خاطرنشان کرد: جوانان و اصحاب رسانه راه شهید صارمی و شهید آوینی و شهیدان دفاع مقدس را ادامه بدهند و پیام رسانان خوبی برای شهیدان باشند تا نام امام شهیدان و شهیدان انقلاب اسلامی و دفاع مقدس و شهید صارمی در تاریخ جاودان بماند.
برادر شهید صارمی اظهار کرد: خاطره ای که در ذهن من همیشه باقی است از حضور شهید صارمی در کردستان و ملاقات با وی بود به نحوی که من با خانه تماس گرفتم و سراغ محمود را گرفتم که به من گفتند محمود از طریق لشکر محمد رسول الله(ع) به جبهه اعزام شده و در مناطق کردستان مشغول خدمت شده است. قبل از عملیات والفجر ۹ با پرس و جو وی را در قرارگاهی واقع در سقز و بانه یافتم و دلیل حضورش را در جبهه و رها نمودن دانشگاه پرسیدم که با لبخندی مهربانانه به من گفت که من هم مثل شما دارم به تکلیف خودم عمل می کنم.
گزارش از نیکا شمس کلائی
انتهای پیام/