در ماه محرم، پتوهایشان را که اغلب رنگ تیره داشت را بهم می‌دوختند و با صابون و با خط خوش روی آن شعار می‌نوشتند. خود آزادگان نوحه می‌ساختند و می‌خواندند. زمانی که افسران عراقی متوجه عزاداری آن‌ها شدند، به مدت ۸ روز آب و غذا را بر اسرا بستند.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، ۳۰ روز در پادگان بصره بود، چون پایش شکسته بود، او را به روش قرون وسطایی معالجه کردند، ابتدا میخی را به پایش فرو کردند و با چکش استخوان را سر جایش گذاشتند. ۲ نفر از سربازان عراقی روی سینه او نشسته بودند تا بلکه صدای محمدباقر درنیاید و تکان هم نخورد! وقتی کارشان تمام شد، پایش را روی متکا گذاشتند و به آن ۱۰ عدد آجر بستند. بعد از مدتی دکتر محمد که برای معالجه بیماران به پادگان بصره آمده بود، محمدباقر به او گفت: یک دهم وزن بدن باید وزنه آویزان باشد، این ۱۰ تا آجر خیلی سنگین است. بعد از صحبت‌های او، دکتر وزنه را سبک‌تر کرد.

کمک یک بانوی شیعه عراقی به اسیر ایرانی

در آن پادگان یک پیرزن شیعه به نام «ام‌سمسیر» بود. یکی از چشمانش هم نابینا بود. او از محمدباقر مانند فرزند خودش مراقبت می‌کرد. هر زمانی که او ام‌سمسیر را با «یما» صدا می‌کرد، او دست خودش را به سینه‌اش می‌کوبید و می‌گفت: آ، یما، چه می‌خواهی برایت بیاورم. در آن زمان گرمای تابستان بیداد می‌کرد، محمدباقر از او شیر سرد درخواست کرد، وقتی سربازان عراقی از آن‌جا خارج می‌شدند، ام‌سمسیر از یخچال برای او شیر خنک می‌برد. موقع رفتن هم باز از او می‌پرسید چیزی می‌خواهد. گاهی اوقات هم برای او خرما، بیسکویت، شکلات و حتی حوله می‌آورد.

کمکی که یک بانوی عراقی به اسیر ایرانی کرد/ مجازات عزاداری برای امام حسین (ع) در اسارت

تحصیل در آمریکا را رها کرد

محمد باقر در اوایل دهه پنجاه برای ادامه تحصیل به آمریکا رفت و در آنجا رشته پزشکی را انتخاب کرد. چهار سال از حضورش در آمریکا گذشت که مصادف با پیروزی انقلاب اسلامی شد. برای همین درس را نیمه کاره رها کرد و به ایران بازگشت. در همان ابتدا به او مسئولیت اداره بهزیستی شهرستان تویسرکان را دادند. زمانی که ۲۸ سالش شد، تصمیم گرفت به عنوان یک بسیجی به جبهه برود. ۱۳ ماه و ۹ روز در جبهه حضور داشت تا اینکه به اسارت رژیم بعث در آمد. اسارتی که ۹ سال طول کشید. در این مدت در اسارتگاه‌های موصل ۱، ۲، ۳، رمادی، عنبر، صلاح‌الدین ۵ و بین‌القفسین به سر کرد تا اینکه در ۵ شهریورماه سال ۱۳۶۹ همراه با سایر آزادگان به وطن بازگشت.

تیر خلاصی که شلیک نشد

عملیات رمضان بود. در این عملیات، لشکر ۹۲ زرهی اهواز، ۷۷ خراسان و ۱۶ قزوین همراه با تیپ ثارالله (ع) حضور داشتند، قرار بود رزمنده‌ها در شرق بصره به هم ملحق شوند. اما عملیات لو رفته بود و آن‌ها محاصره شدند. در آن ایام؛ در روز ۲۲ تیرماه سال ۶۱ در منطقه عملیاتی کوشک حسینی و دریاچه ماهی از ناحیه پای راست مورد اصابت گلوله گرفت. حدود ۱۰ ساعتی از محاصره آن‌ها در منطقه می‌گذشت که صبح هنگام با روشن شدن هوا، عراقی‌ها به آن‌ها نزدیک شدند و به طرف رزمندگانی که روی زمین افتاده بودند، تیر خلاص زدند، یکی از همان سربازان عراقی با نیت شلیک تیر خلاص به او نزدیک شد که مافوق آن سرباز دستور داد تا محمدباقر را به عنوان اسیر به پشت خط منتقل کنند.

کمکی که یک بانوی عراقی به اسیر ایرانی کرد/ مجازات عزاداری برای امام حسین (ع) در اسارت

مجازات عزاداری برای امام حسین (ع) در اسارت

موقعی که در اردوگاه موصل بودند، در ماه محرم، پتوهایشان را که اغلب رنگ تیره داشت، بهم می‌دوختند و با صابون و با خط خوش روی آن شعار‌هایی مانند «هَیهَاتَ مِنَّا الذِّلَّة»، «محرم ماه غلبه خون بر شمشیر است»، «محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته است» و «کُلُّ یَومٍ عاشورا و کُلُّ أرضٍ کَربَلا» را می‌نوشتند و خود آزادگان نوحه می‌ساختند و می‌خواندند. زمانی که افسران عراقی متوجه عزاداری آن‌ها شدند، به مدت ۸ روز آب و غذا را بر اسرا بستند و بسیار سخت گرفتند. حدود یک ربع برای رفتن به دستشویی وقت می‌گذاشتند که با توجه به محدود بودن تعداد دستشویی‌ها مشکلات روحی و جسمی برای آزادگان ایجاد شده بود.

کمکی که یک بانوی عراقی به اسیر ایرانی کرد/ مجازات عزاداری برای امام حسین (ع) در اسارت

در این ۸ روز، هوا یک مقداری خنک شده بود، پشت شیشه‌ها قطرات آب جمع شده بود، این قدر عطش بر آن‌ها غلبه کرده بود که با زبانشان قطرات آب روی شیشه را جمع می‌کردند. در این روز‌ها بیش‌تر اسرا در کف اتاق افتاده بودند و هر لحظه منتظر مرگ بودند. یکی از اسرا اره کوچکی داشت. در این مدت توانسته بود که ۲ تا از میلگرد‌ها را ببرد. یکی دیگر از اسرا از فرصت پیش‌آمده نهایت استفاده را کرد و با یک سطل از پنجره بیرون رفت و آب آورد. ناگهان سرباز عراقی متوجه شد و او فوراً از پنجره زود به داخل پرید. بعد از این ماجرا، اسرا برای اعتراض قفل‌های ۱۴ در آهنی را با همان میلگرد‌ها شکستند، به بیرون آمدند و در این فاصله نماز و دعای وحدت خواندند.

کمکی که یک بانوی عراقی به اسیر ایرانی کرد/ مجازات عزاداری برای امام حسین (ع) در اسارت

محمدباقر علیئی در حال حاضر مشغول به طبابت است. پیش از این مدیـرکل اجتماعی سـتاد کل آزادگان و مدیـرکل آمـوزش بهداشـت بنیاد شـهید بوده است. او خاطرات زیادی با مرحوم حجت‌الاسلام سیدعلی‌اکبر ابوترابی‌فرد سید آزادگان دارد. تجربیات ارتوپدی، دررفتگی، شکستگی او در دوران اسارت بعد‌ها به او خیلی کمک کرد. حتی در جنگ ۳۳ روزه لبنان در بیمارستان صحرایی با امکانات محدود، توانست بسیاری از مجروحان را مداوا کند.

 

منبع: فارس

انتهای پیام/

 

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۰
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۰۶:۵۲ ۰۷ شهريور ۱۴۰۰
واقعا که این عراقی ها با ما چه کردند؟؟؟
Iran (Islamic Republic of)
آیت الله درعلی
۰۶:۲۹ ۰۷ شهريور ۱۴۰۰
شماهایی که خودتون میدونیدزمان جنگ این عراقیهای بی ناموس چی بااسرای ماکردندوچراالان برقی که حق یه ایرانیه بایدبه کشوربیگانه بدیدوایرانیهاازآن محروم باشنداگرممکنه یه کم به فکرکشورمون باشیدنه به فکردشمن