به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، اشغال ایران از سوی متفقین در ۳ شهریور ۱۳۲۰ و در پیامد آن برکناری شاه وقت در ۲۵ شهریور ۱۳۲۰ و جایگزینی ولیعهد او یکی از مهمترین و قابل توجهترین رخدادهای تاریخ معاصر است و در عین حال آن طور که باید و شاید به آن پرداخته نشده است. ارزیابی درست و معنادار از رضاشاه و حکومت او بدون بررسی مطالعه سالهای پایانی سلطنت او و طرز سقوط او ممکن نیست. برای اینکه مخاطبان بهتر با سالهای پایانی حکومت رضاخان آشنا شوند بخشی از خاطرات و اسناد را منتشر میکنیم تا غبار زمان بر حقیقت دوران رضاخانی ننشیند.
رضاخان به خاطر ترس از انقلاب مردم، خانوادهاش را به اصفهان فرستاد
سرپاس مختاری، رئیس شهربانی مورد ترس و نفرت مردم در ساعت ۵ بعداز ظهر روز ۴ شهریور به کاخ سعد آباد احضار شد. رضاشاه در حالی که نگرانیهایش را از آینده برای مختاری شرح میداد هیجان زده و خسته مینمود. میگفت: «نمیدانم چه اتفاقاتی خواهد افتاد؛ بنابراین تصمیم گرفتهام خانوادهام را به اصفهان بفرستم. اگر اوضاع بدتر شود خودم هم بعدا به آنها ملحق خواهم شد.» سپس به مختاری دستور داد مخفیانه ترتیب عزیمت خانواده سلطنتی را بدهد.
منبع: در آخرین روزهای رضاشاه صفحه: ۲۸۹
ارتش دو دقیقهای رضاخان
در مانور ارتش در همدان، رضاشاه در حضور ولیعهد و دولتمردان دست به سینه خود از «ژنرال ژندار» مستشار فرانسوی دانشکده افسری پرسید: «این ارتش در برابر هجوم قوای بیگانه چقدر مقاومت میکند؟» ژنرال فرانسوی فورا جواب داد «دو ساعت. قربان!». شاه اخمهایش را در هم کشید، متملقان دور و بر ژنرال ریختند که چرا به اعلیحضرت چنین جوابی داده است. او در پاسخ گفت «این را گفتم، اعلیحضرت خوشحال شوند، وگرنه دو دقیقه هم نمیتواند».
سرانجام روز آزمایش فرا رسید. سوم شهریور ۱۳۲۰ درست سه سال از افتتاح راه آهن سراسری میگذشت و دقیقا یک سال از دومین باری که انگلستان در برابر فشار رضاشاه به شرکت نفت خود، تسلیم شد. چهار ماه از حمله نیروهای انگلیسی به عراق و فرار رشید عالی گیلانی گذشته بود و سه ماه از حمله آلمان به شوروی. یورش برنامهریزی شده از شمال و شرق و جنوب از ساعتهای نخست بامداد آغاز شد.
روز پیش از آن ژاندارمری و وزارت راه گزارش داده بودند که دو هواپیمای روسی از مرز هوایی ایران گذشته و سه بار داخل خاک ایران شده بودند. چون از تهران پرسیدند «از کدام سو آمدند و به کدام سمت رفتند؟» رئیس پاسگاه آستارا پاسخ داده بود: «از پشت عکس اعلیحضرت آمدند و به طرف پنجره رفتند»! ارتشی چنین، آن چند دقیقه هم که ژنرال ژاندار گفته بود، مقاومت نتوانست. با فرود آمدن نخستین بمبها در مشهد و رشت و شمال آذربایجان، ارتش شاهنشاهی از هم پاشید. در جنوب نیز پس از غرق شدن تنها دو کشتی جنگی رژیم، تیمسار دریادار بایندر فرمانده ناسیونالیست نیروی دریایی جوان ایران و افسرانش که خانه به خانه مقاومت میکردند، شهید شدند. مقاومتها پایان یافت.
منبع: از سید ضیاء تا بختیار صفحه: ۱۶۹
اشغال ایران به خاطر یک هزار و ۵۰۰ آلمانی
در این روزهای اضطراب آور، آلمانها که از دولت و شاه ناامید شدند به فعالیتهای خود شدت بخشیدند. سهیلی در وزارت خارجه، عبدالله انتظام را مأمور ارتباط با آلمانها و محدود کردن دامنه فعالیت آنها و جلوگیری از اخلالشان در برنامههای دولت کرد. اما «اتل» آن مأمور گشتاپو که دو سالی بود با نهایت قدرت و نفوذ در تهران به پیشوا خدمت کرده بود، حاضر نبود بپذیرد که با اشغال ایران باید کم کم دامن بر چیند. او به فوریت از برلین کمک خواست و دو تن از برجستهترین متخصصان جاسوسی و عملیات پشت جبهه را در اختیار گرفت، آنها را به میان ایلات و عشایر فرستاد. ایلات و عشایر از برکت از هم پاشیده شدن ارتش و غارت پادگانها مسلح شده، بار دیگر دور هم گرد آمده بودند.
خانها و خانزادههایی که در تهران تحت نظر و یا دور از ایل و تبار خود، در گوشهای در تبعید و یا در زندان بودند، به زودی به میان افراد خود رفته، زندگی «خانی» از سر گرفتند. از جمله ماجراجوترین آنها که فورا آلمانها با آنها تماس برقرار کردند، خسرو و ناصر قشقائی (فرزندان صولتالدوله قشقایی بودند که از زندان تهران رها شده به تعهدی که به نظمیه داده بودند، پشت پا زده و به فارس رفته بودند). بحث چند ماهه سفارتهای شوروی و انگلیس با دولت، بر سر آلمانهای مقیم تهران، با اشغال کشور، ابعاد تازهای پیدا کرده بود. بولارد و اسمیرنف اصرار داشتند که پنج هزار آلمانی در ایران حضور دارند، رضاشاه قبل از سوم شهریور در «روزنامه اطلاعات» ادعا کرده بود که آنها ۱۹۰ نفرند که با توجه به ۲۹۰۰ تن انگلیسی مقیم ایران، چیزی نیستند. بعد معلوم شد رقم واقعی یک هزار و ۵۰۰ تن است.
اینک هر روز نمایندگان سفارتین به وزارت خارجه و وزارت کشور میرفتند و با ارائه نامههای رسمی خواستار اخراج این عده میشدند. رضاشاه براساس نقشهای که در ذهن داشت، میخواست تا رسما استعفا نداده است، دولت از رنجاندن آلمانها خودداری کند.
در حالی که فروغی برای انجام تعهد خود، نیاز به آن داشت که درخواستهای سفارتین را به فوریت اجرا کند. این نخستین تصادمی بود که ۱۰ روز پس از آغاز صدارت فروغی بین او و شاه رخ داد.
فروغی فورا به خانه رفت و تهدید به استعفا کرد. رضاشاه پذیرفت و دولت به سفارتهای آلمان، ایتالیا، مجارستان و رومانی ابلاغ کرد که هر چه زودتر سفارتخانهها را بسته، دیپلماتهای خود را از ایران بیرون ببرند.
رضاشاه هنوز در پی نقشه خود بود. فردای آن روز، در روزنامه «اطلاعات» که همگی از وابستگی آن به دربار خبر داشتند، سرمقالهای چاپ شد، با عنوان «تأثر عمومی» که نوشته سیامک جلالی افسری از ارتش رضاشاه و طرفدار آلمان بود. با اعتراض رسمی بولارد و اسمیرنف، فروغی دستور توقیف «اطلاعات» را صادر کرد و هم دستگیری نویسنده مقاله.
منبع: از سید ضیاء تا بختیار صفحه: ۱۸۰
فروغی چگونه به عنوان آخرین نخست وزیر رضاخان انتخاب شد
من از آقای منصورالملک تقاضا کردم، چون مسلم است ارتش ما قوه تحرک ندارد، مراتب به همین نحو به اطلاع اعلیحضرت برسد شاید اجازه فرمایند با مذاکره مستقیم و تماس با سفارت خانههای شوروی و انگلیس از بمبارانهای شهرهای بلادفاع جلوگیری نماییم. نخست وزیر این فکر را پسندید. در این وقت جلسه شورای عالی جنگ خاتمه یافت و آقای منصور راه سعدآباد را در پیش گرفتند تا جریان مذاکرات را به اطلاع اعلیحضرت برسانند. روز پنجم شهریور برای سومین بار وزراء به کاخ سعدآباد احضار شدند. وقتی وارد کاخ سفید شدیم منصور را ندیدیم و معلوم شد دستور شاه فقط وزراء بوده که احضار شدند و نخست وزیر شرفیاب نشود. ساعت ۶ بعد از ظهر بود که دسته جمعی به حضور شاه رسیدیم. رضاشاه حال درستی نداشت معلوم بود به واسطه تماس دایم با ارتش و گزارشات پادگانها و پیشروی نیروهای مهاجم نتوانسته بود، استراحت نمایند.
محمدعلی فروغی و اعضای دولت
شاه خطاب به ما نموده گفتند بالاخره تصمیم به استعفا گرفتم، چون برای من قطع و یقین است منظور آنها استعفاء من از سلطنت است و بر طبق قانون اساسی نظر دارم سلطنت را به ولیعهد واگذارد خود در اداره امور مملکت بدون مسئولیت باشم. در جواب شاه گفتم استعفای اعلیحضرت به هیچ وجه صلاح نیست. دولتهای روس انگلیس با دولت ایران طرف میباشند و میگویند، چون دولت ایران تقاضای ما را انجام نداده قصد اشغال ایران را نمودیم. حال اگر موافقت فرمایند دولت فعلی استعفا داده و دولت جدیدی مصدر کار شود تا شاید بتواند به وضع فعلی خاتمه داده و از این همه تشنجات بکاهد. رضا شاه در جواب وزراء گفت با این صحبتی که کردید من مردد شدم چه قدر خوب شد دستور دادم منصور در این جلسه شرکت ننماید. حال که عقیده شما بر این است که این دولت استعفا بدهد چه بهتر آهی وزیر دادگستری مامور تشکیل کابینه گردد. آهی که در میان ما حضور داشت از شاه تشکر نمود و گفت صلاح مملکت است اعلیحضرت مرا معاف فرمایند، رضاشاه بشدت عصبانی شده گفت: ها، از زیر بار شانه خالی میکنی، من برای اینکه به این عصبانیت خاتمه دهم بعرض رساندم، منظور آقای وزیر دادگستری این است که از اعضای کابینه منصور کسی مامور تشکیل کابینه نشود و با نظر اعلیحضرت شخص معمری که لغزشهای سیاسی هم نداشته باشد کابینه را تشکیل دهد.
در این وقت از عصبانیت شاه کمی کاسته شد. پرسیدند چه کسی را در نظر دارید؟ بلافاصله آهی گفت: قربان ذکاءالملک فروغی از هر حیث شایسته میباشد. من و آقای سهیلی نیز این نظریه را تائید نموده، گفتند او که مریض است مگر میتواند در این حال پرآشوب خدمتی بنماید؟ چون شاه به من بیش از سایر اعضاء کابینه اعتماد داشت عرض کردم کسالت فروغی آنطور نیست که از خدمتگزاری دریغ نمایند اگر اعلیحضرت اجازه فرمائید همین الساعه ایشان احضار شوند تا ترتیب کار داده شود. شاه جواب داد اشکالی ندارد.
منبع: خاطرات من یا روشن شدن تاریخ صد ساله ـ جلد دوم ـ حسن اعظام قدسی صفحه: ۲۸۱
دلیل اصلی انگلستان از اشغال ایران در شهریور ۱۳۲۰
بهانه جویی برای اشغال ایران حضور کارشناسان فنی آلمان در مراکز صنعتی ایران را، ابتدا دولت بریتانیا و بعد هم دولت شوروی بهانه قرار داده و آن را مغایر بیطرفی ایران دانستند.
کارشناسان آلمانی در مراکز صنعتی و صنایع نظامی ایران و در راه آهن و مؤسسات حمل و نقل و رادیو حضور داشتند و صدای فارسی رادیو برلن نیز هر شب با گفتارهای هیجان انگیز پخش میشد و در ذهن بسیاری از مردم شهر نشین ایران اثر میگذاشت و «هیتلر» پیشوای آلمان را با عظمت یک قهرمان حماسهای در ذهن آنها نقش میزد.
روابط نزدیک ایران با آلمان و نیز مناسبات گسترده اقتصادی ایران و آلمان با امتیازات استثنایی برای آلمان، از نظر انگلیسیها پوشیده نبود. علاوه بر آن، دولت بریتانیا نگران آن بود که ارتش آلمان از طریق قفقاز خود را به ایران برساند و منابع نفتی ایران و عراق را زیر کنترل خود در آورد و خطری بزرگ برای بریتانیا و متفقینش ایجاد کند.
اگر دولت انگلیس، نفت ایران و عراق را از دست میداد، باید حدود چهار میلیون تن نفت از آمریکا خریداری میکرد و این کار علاوه بر بهای سنگین آن، بیش از ۲۵۰ نفتکش جدید لازم داشت و تأمین چنین هزینهای دست کم ۲۰ درصد از قدرت بریتانیا برای ادامه جنگ میکاست.
از این رو و به مناسبت اهمیت نفت خلیج فارس و حفاظت آن بود که ستاد فرماندهی ایران و عراق در وزارت جنگ بریتانیا تشکیل شد. سپس روز یازدهم ژوئیه ۱۹۴۱ (۲۰ تیر ۱۳۲۰)، یعنی ۱۹ روز پس از حمله آلمان به شوروی، هیأت وزیران بریتانیا از رؤسای ستاد مشترک نیروهای زمینی، هوایی و دریایی خود خواست اقدام نظامی علیه ایران را مورد مطالعه قرار دهند. رؤسای ستاد مشترک پس از یک هفته مطالعه نظر دادند که باید با مسأله ایران جدی و سخت برخورد کرد.
منبع: رضاشاه و تحولات ایران معاصر صفحه: ۲۶۰
اشغال ایران، زمینه پیروزی متفقین را مسجل کرد
در این ملاقات مهم و سری، که حتی نقطه وقوع آن نیز در آن زمان فاش نشد، چرچیل و روزولت با حضور سران ستاد ارتشهای دو کشور و سایر متخصصین فنی قرار اشغال ایران را گذاشتند و پس از جلب موافقت شوروی در بامداد سوم شهریور این نقشه شوم را به مرحله اجرا در آوردند.
یک سند دیگر در تأیید این مطالب، بند «دال» از یادداشتهای دول بریتانیا و شوروی است که در تاریخ هشتم شهریور ۱۳۲۰ (۳۰ اوت ۱۹۴۱)، یعنی پنج روز پس از حمله به دولت ایران تسلیم شده و طی آن صریح اظهار شده بود:دولت ایران باید تعهد نماید هیچ گونه موانعی (کذا) برای حمل و نقل کالاهایی از جمله مواد جنگی که به مقصد اتحاد جماهیر شوروی و بریتانیای کبیر حمل میشود ایجاد نماید و همچنین حمل کل کالاها و موادی را که در راههای شوسه و راه آهن ایران و یا در خطوط هوایی حمل میشوند، تسهیل نماید.» بدین ترتیب، با اشغال ایران راه رساندن کمک به نیروهای نظامی شوروی هموار شد و پیروزی قوای متفقین در جنگ جهانی دوم، از همان روز اشغال ایران، تا حدی مسجل گردید.
کتاب: رضاشاه و تحولات ایران معاصر صفحه: ۳۰۲
منبع: فارس
انتهای پیام/