به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، تجربه نزدیک به مرگ زمانی رخ میدهد که فرد علائم حیاتی خود را از دست میدهد، اما پس از احیاء، اتفاقهایی که اطرافش افتاده را به یاد میآورد. این پدیده در مستندات باستانی هم گزارش شده است. در آثار مکتوب به جا مانده از فلاسفه یونان باستان حکایتهایی از تجربه نزدیک به مرگ وجود دارد. جالب است بدانید حدود ۹ میلیون آمریکایی تجربهای نزدیک به مرگ داشتهاند. چنین آماری دانشمندان را انگشتبهدهان گذاشته که در زمان تجربه نزدیک به مرگ، چه اتفاقی در مغز میافتد. به همین دلیل در ادامه با هم میبینیم تجربه نزدیک به مرگ چیست و علم پیشرفته امروز تا چه اندازه از این پدیده پرده برداشته است؟
تجربه نزدیک به مرگ پدیده رایجی نیست. با این حساب ابتدا اجازه دهید تعریفی از این پدیده داشته باشیم. تجربه نزدیک به مرگ به حالتی گفته میشود که فرد برای مدت بسیار کوتاهی به لحاظ بالینی میمیرد و و قلب وی از تپش باز میایستد. به رغم اینکه تمامی علائم حیاتی فرد از بین میرود، شخص بعد از احیاء، ادعا میکند که در طول مدتی که علائم حیاتی نداشته، هوشیار بوده و اتفاقهای اطراف را درک میکرده است. با این حال توضیحهای فیزیکی و نوروبیولوژیکی، توضیح محکمهپسندی برای تجربه نزدیک به مرگ تاکنون مطرح نکرده است. برخی از پزشکان تجربه نزدیک به مرگ را توهمی میدانند که فرد به دنبال کمبود اکسیژن احساس میکند.
بیشتربخوانید
افرادی که تجربه نزدیک به مرگ برای آنها پیش آمده، مدعی هستند که در این حالت، احساس آرامش داشتهاند. این افراد این احساس را به عبور از تونلی تاریک به سمت روشنایی تشبیه میکنند. در این حالت اتفاقهای خوشی که در زندگی با آنها روبهرو شدهاند را دوباره احساس میکنند. تجربه نزدیک به مرگ، اتفاقی نسبتاً نادر است. این اتفاق برای افرادی که ضربهمغزی یا ایستقلبی داشتهاند بیشتر رخ میدهد. همانگونه که اشاره کردیم تجربه نزدیک به مرگ از دوران باستان تا امروز گزارش شده است. با این حال افزایش آگاهی انسانها و پیشرفت جوامع بشری، باعث شده تا در چند دهه اخیر آمارهای بیشتری از این پدیده را ببینیم. به همین دلیل در ۴ دهه اخیر، دانشمندان بیشتری سرگرم پردهبرداری از رازهای تجربه نزدیک به مرگ شدهاند. جالب اینجاست بهرغم نزدیک به نیمسده تحقیقات گسترده، محققین هنوز دقیقاً نمیدانند در تجربه نزدیک به مرگ چه اتفاقی میافتد.
این پرسش بیشتر از ۳۴،۰۰۰ سال است که ذهن بشر را به خود مشغول کرده. یافتههای باستانشناسی نشان میدهد انسانهای قدیم در گوشهوکنار دنیا به همراه مردگان خود، مایحتاج زندگی و لوازم زینتی خاک میکردند. با این امید که در دنیای پس مرگ این لوازم به کار مردگان بیاید. به لحاظ علمی اولین تحقیقات مکتوب درباره تجربه نزدیک به مرگ به سده ۱۸ میلادی باز میگردد.
در سال ۱۷۴۰ میلادی، پزشکی با نام پیِیر ژان مونچاکس (Pierre-Jean du Monchaux)، احوال مریضی را گزارش میکند که پس از خونریزی شدید، بیهوش میشود. این بیمار پس از به هوش آمدن مدعی شد که به طرف نور درخشانی میرفته است. در گزارش این پزشک اشاره شده که بیمار تاکید داشته تاکنون هرگز احساسی به خوبی لحظههایی که به سوی نور میرفته در زندگ خود تجربه نکرده است. دکتر ژان مونچاکس از دستدادن بیشازحد خون را دلیل ایجاد این احساس در بیمار میدانست.
اصطلاح تجربه نزدیک به مرگ، اولین بار در کتاب زندگی پس از زندگی، نوشته ریموند موودی (Raymond Moody)، ابداع شد. او در این کتاب تجربه نزدیک به مرگ را از زبان افرادی که این اتفاق برای آنها افتاده با عنوان، احساس آرامش، عشق، ملاقات با عزیزان از دسترفته و رسیدن به مرحلهای که جایی برای بازگشت ندارد، توضیح داده است.
توضیح مرگ به لحاظ پزشکی کار چندان سختی نیست. توقف تپش قلب، مرگ فرد را به دنبال دارد. توقف قلب میتواند در اثر تصادف در خیابان، نبرد در میدان جنگ یا عفونت ناشی از بیماری صورت بگیرد. از آنجایی که قلب تعامل مستقیمی با ارگانهای حیاتی مانند ریه و مغز دارد، توقف تپش قلب، باعث از کارافتادن این ارگانها میشود. در این بین همانگونه که میدانید روشهایی برای احیا قلب وجود دارد. تنفس دهانبهدهان و فشار قفسه سینه، قلب را به تپش وا میدارد. به لطف این روشها، قلب افرادی که از تپش ایستاده دوباره به کار میافتد. در این بین نقش دستگاههای پیشرفته پزشکی برای کمک به احیاء بیمار را نیز نباید فراموش کرد.
جالب است بدانید پزشکان آینده درخشانی برای احیاء بیماران میبینند. پس از اینکه قلب از توقف ایستاد، سلولهای بدن سریعاً از بین نمیروند. در سال ۲۰۱۹ تحقیقات جالبی مشخص کرد پس از ۱۰ ساعت از مرگ یک خوک، میتوان فعالیت مغز را زنده نگه داشت. به عبارت دیگر حتی اگر تمامی نشانههای حیات از بین برود، باز هم سلولهای مغزی که از اکسیژن محروم بودهاند، ساعتها زنده میمانند. چه بسا بتوان حیات سلولهای مغزی را برای چندین روز ادامه داد. به این ترتیب میتوان گفت در آینده احتمال بیشتری وجود دارد فردی که جان خود را از دست داده را احیاء کرد. یا اینکه دست کم سلولهای مغزی وی را برای مدت بیشتری زنده نگه داشت.
برخی از افرادی که تجربه نزدیک به مرگ داشتهاند، مدعی هستند از کالبد خارج شدهاند و در هوا معلقماندهاند. این افراد درواقع بدن خود را از فاصلهای نزدیک مشاهده کردهاند. افرادی نیز هستند که ادعا میکنند در این حالت، تمامی لحظههای مهم زندگی از جلوی چشم آنها گذشته است. بعضی از این لحظهها به دوران کودکی فرد مربوط میشود. این لحظهها را در حالت عادی به خاطر نمیآوریم. با این حال در تجربه نزدیک به مرگ، واضح و روشن یادآوری میشود.
خروج از کالبد نیز یکی دیگر از اتفاقهایی است که علم تاکنون توضیح قانعکنندهای برای آن نداشته. گزارشهای زیادی وجود دارد که بر اساس آنها افرادی مدعیاند در تجربه نزدیک به مرگ، از کالبد خود خارج شدهاند. جالب اینجاست در بعضی از این گزارشها، افراد اتفاقهایی که در این حالت برای بدن آنها میافتاده را با جزئیات بسیار دقیق به یاد میآورند. در یکی از این گزارشها، تجربه نزدیک به مرگ برای فردی بر اثر استفاده بیشازحد موادمخدر اتفاق میافتد.
این فرد پس از احیاء و بازگشت به زندگی، مدعی میشود از کالبد خود خارج شده و بدنش را در آن لحظههای حساس از فاصله چند قدمی مشاهده میکرده است. جالب است بدانید در آشفتگی که استفاده مواد بیشازحد مخدر برای اطرافیان این فرد به دنبال داشته، مقداری سس گوجهفرنگی از دست یکی از اطرافیان روی این فرد میریزد. این شخص صحنه ریختن سس را پس از بازگشت از تجربه نزدیک به مرگ کاملاً به خاطر داشت.آگاهبودن از وضعیت جسمی و مشاهده کالبد بیرون از بدن، اتفاق رایجی در تجربه نزدیک به مرگ است. در میان ۱۰۱ بازمانده از تجربه نزدیک به مرگ، ۶۰ درصد آنها خاطرههای واضحی از این اتفاق به یاد داشتند.
در اینکه تجربه نزدیک به مرگ وجود دارد، هیچ شکی نیست. این تجربه مرموز تغییرات روانشناسی و روحی چشمگیری را در فرد ایجاد میکند. افرادی که با این تجربه روبهرو شدهاند، احساس همدردی بیشتری با اطرافیان دارند و کمتر نگران مالاندوزی هستند. این سکه روی دیگری هم دارد و گاهی اوقات نیز تجربه نزدیک به مرگ احساسات ناخوشایندی برای فرد به دنبال دارد.
احساس وحشت، تنهایی و خشم در بعضی از این افراد ایجاد میشود. اینجاست که محققین روانشناس و عصبشناسان به فکر کسب اطلاعات بیشتری درباره این پدیده افتادهاند. تجربه نزدیک به مرگ حتی نظر فلاسفه معاصر را هم به خود جلب کرده است. برای نمونه جان مارتین فیشر (John Martin Fisher)، یکی از فلاسفه دانشگاه کالیفرنیا، مدعی است شباهتهای میان جهانی که در آن زندگی میکنیم و قلمرو دنیای دیگر در تجربه نزدیک به مرگ نادیده گرفته میشود. به گفته این فیلسوف برجسته، از قرار معلوم بیشتر انسانها درک یکسانی از تجربه نزدیک به مرگ ندارند.
از طرف دیگر نقطههای نظرهای کوین نلسون (Kevin Nelson)، عصبشناس مرکز پزشکی کنتاکی را داریم. این دانشمند برجسته تجربه نزدیک به مرگ را رویدادی پیچیده میداند. اما نلسون مدعی است بسیاری از اتفاقهایی که در تجربه نزدیک به مرگ رخ میدهد را در شرایطی که بدن انسان در خطر نیست نیز شاهد هستیم. برای نمونه غشکردن احساسی همانند تجربه نزدیک به مرگ را در فرد ایجاد میکند، بدون اینکه بدن وی در معرض خطر مرگباری قرار داشته باشد.
به گفته کوین نلسون، بسیاری از نشانههای تجربه نزدیک به مرگ مانند نوری که انتهای تاریکی دیده میشود را میتوان به وضعیت دوگانه هوشیاری نسبت داد. یکی از مراحل خواب که با نام حرکت تند چشم (REM) در خواب شناخته میشود، دستگاه عصبی را فعال میکند. به همین دلیل نیز ممکن است فرد در وضعیت دوگانه هوشیاری، احساس کند که نوری را در انتهای تاریکی میبیند. احساس شادی که تجربه نزدیک به مرگ به دنبال دارد نیز ممکن است به دلیل کاهش جریان خون و اکسیژن در بدن فرد ایجاد شود. در این شرایط مغز برای زندهماندن تلاش میکند. این احساس، حالتی شادیمانند را برای فرد به دنبال دارد.
بعضی از دانشمندان معتقدند آگاهی و هوشیاری فرد پس از ازکارافتادن مغز همچنان ادامه مییابد. در حال حاضر ابزار کافی برای مشخصکردن بقای آگاهی و هوشیاریِ مغز پس از مرگ وجود ندارد. به همین دلیل انتظار میرود پیشرفت فناوری، پردههای بیشتری از راز تجربه نزدیک به مرگ بردارد.
کریستوفر کِر (Christopher Kerr)، مدیرعامل یکی از بیمارستانهای درجهیک آمریکا، مردن را تناقضی پیچیده میداند. به گفته وی، بدن بیمار به لحاظ جسمی در حال نابودی است، اما به لحاظ روحی کاملاً احساس سرزندگی میکند. کِر و همکارانش بررسی جالبی بر روی ۱۵۰۰ بیمار با تجربه نزدیک به مرگ انجام دادند. بر اساس این تحقیقات مشخص شد نزدیک به ۹۰ درصد از بیماران رویاهای واضحی از عزیزان از دسترفته یا زنده خود دیدهاند. هر چقدر که بیمار بیشتر نزدیک به مرگ باشد، بیشتر رویای عزیزان خود را میبیند. با این حال افرادی هم هستند که رویاهای ناراحتکنندهای در تجربه نزدیک به مرگ گزارش کردهاند.
در روایات ما بیان شده است که اولین چیزهایی که خلق شده اند، روح بود است که اولین روح، نیز روح پیامبر اکرم(ص)بود. وقتی این روح از این عالم خارج می شود، به هیچ وجه به زندگی باز نمی گردد. در خواب و مرگ، دریافت کامل روح صورت می گیرد. در مرگی که انتقال قطعی روح صورت گیرد، انسان هیچ اختیاری ندارد و انسان هیچ اراده ای برای بازگشت ندارد. تجربه های قبل از مرگ نیز نه خواب است و نه انتقال عالم به عالم است. خداوند متعال روح را از این بدن می گیرد و چنانچه عرض شد، صحنه هایی را از عالم غیب یا برزخ به این شخص نشان داده می شود.
کسی که به عالم دیگر می رود، باز نمی گردد، پیامبر اکرم و معصومین(ع) را می بینند، ولی در این گزارشات چنینی امری نبوده است. این افراد برای همیشه نمی روند، بلکه او را می برند تا عنایت و هشداری به وی داده شود. این مساله سبک خاصی از گرفتن روح از بدن و بردن برای عالمی است که همه در آنجا پس از مرگ می روند و بدن هم ندارند. این بدن مادی را همه رها می کنند و اگر این بدن وجود جدیدی مثل بدن قبلی بیابد برای جهان باقی است.
در خصوص اینکه چرا مردم از مرگ می ترسند باید به حدیثی از امام علی(ع) توجه کنیم. ایشان می فرمایند: اگر کسی به دلیل تقوایی که دارند آن عالم را ببیند، عاشق مرگ است. اگر کسی ولیّ خدا باشد عاشق مرگ است. ما از مرگ می ترسیم زیرا از عواقب اعمال خود می ترسیم. اگر انسان از حقیقت مرگ نترسد حقایقی از عالم قیامت دریافت می کند که برای دیگران قابل وصف نیست.
ما می توانیم کلیات مساله را بپذیریم که منطبق بر کتاب و سنت است؛ ولی این راه و مسیر، مسیر خطرناکی است و نباید جلوی آن را باز گذاشت. زیرا خطر دکان داری برخی از افراد نیز وجود دارد و هر کسی ممکن است بر این اساس افرادی را دور خود جمع کنند.
علمای ما بسیاری از این حقایق را دیده اند، ولی بیان نمی کردند. یکی از اساتید ما که حالات خاصی داشت از بیان آن امتناع می کرد زیرا این کار را خطرناک می دانست زیرا ممکن است انسان به جای خدا انسان ها را دور خود جمع کند.
همه این گزارشات باید تک به تک بحث شود. در هر برنامه کارشناسان برنامه باید کاملا مسایل را آنالیز کنند. ولی اجمالا روح از بدن جدا می شود و تجرید اختیاری و اختیاری وجود دارد، ولی چیزایی که مشاهده می کند مثل دیدن حقایق اعمال با روایات ما تطابق دارد.
ممکن است در یک زمان کوتاه عنایاتی به انسان صورت گیرد. امکانی وجود دارد که انسانی در یک زمان کوتاه حقایقی را به امر خدا ببیند ولی وقوع آن را نمی دانیم که این مسایل تخلیات یا ذهنیات طرف بود ولی امکان این امر وجود دارد.
به صورت قطعی نمی توانیم بگوییم که چه مسایلی رخ می دهد. تایید یا رد این گزارشات زمانی است که با معیار عقل و سنت و قرآن تطبیق داده شود. وقتی دلیلی برای تایید و ردی برای گزارش نداریم از امکان سخن می گوییم.
منابع: برترین ها / ایسنا
انتهای پیام/
نه برادر افرادی هم بودند که اعتقادی به خدا و جهنم و آن دنیا نداشتند ولی وقتی خودکشی کردند یا مردند و به لطف خدا زنده شدن آمدن و گاهی با اشک از دنیایی گفتن که در قرآن برای گناهکار ها گفته شده
ولی من اونقد بدشانسم که اگه همچین حالتی بهم رخ بده سریع جناب عزراییل میاد دنبالم.
کسانی که تناسخ را باور دارند دیده اند زندگی گذشته های خودش رو. اما این زندگی هایی که دیده مال خودش نبوده ولی موقع بازگشت به جسم، به دلایلی که نمیدانیم، اعتقادات انحرافی روی دیده هایش اثر میگذارد. وقتی انسان ولایت شیطان را بپذیرد، شیطان در دنیا سکان عقل اش را به دست میگیرد. بنابراین این تجربه های پاک، در دنیا به شیطان آلوده می شوند و یاز حالت اصیل خود فاصله میگیرد.
خوب است تجربه های مسلمانان را ببینیم و بشنویم اما بهترین تجربه مرگ، تدبر در آیات قرآن هست که حقایق اصیل جهان را بیان کرده. چرا به فرمان خدا که ما را آفرید گوش نکنیم و به سخنان مردم گوش کنیم؟ آیا این از نقص ایمان ناشی نمی شود؟