به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، تولید فیلمهای جاسوسی از دیرباز در هر دو صنعت سینما و تلویزیون رواج داشته و محبوبیت زیادی در بین دستاندرکاران هنری دارد. تماشاگران سینما هم اغلب اوقات از دیدن ماجراجوییهای جاسوسی شخصیتهای محوری فیلمهای اینگونه سینمایی لذت برده و با شخصیت اصلی داستان همذاتپنداری کردهاند. فیلمهای جاسوسی هم حالوهوای اکشن و غیرواقعی مثل مجموعه فیلمهای جیمز باند داشتهاند و هم با لحنی واقعگرا تولید شدهاند.
بیشتربخوانید
در اینگونه سینمایی قهرمانان داستان راهی ماموریتی غیرممکن و خطرناک میشوند که طی آن ممکن است حتی جانشان را هم از دست بدهند. این در حالی است که فیلمسازان بعضی وقتها دست به شوخی با این گونه جدی و عبوس سینمایی زده و کارهای کمدی جاسوسی هم تولید میکنند. در عین حال، این گونه سینمایی جای خوبی برای تسویهحسابهای سیاسی هم هست. میتوان تعداد بسیار زیادی فیلم را مثال زد که از گذشته (و دوران جنگ سرد) تا حال، ماجراهای جاسوسی جاسوسان دو قطب شرق و غرب را دستمایه اصلی خود قرار دادهاند.
از این نظر، صنعت سینمای غرب بسیار فعال بوده و فیلمهای زیادی تولید کرده که درباره مشکلات کار جاسوسان تعلیمدیده در یکی از کشورهای بلوک شرق بوده و مشکلات و مصائب کار آنان در بین یک مشت کمونیست متعصب را به تصویر کشیده است. «قاصد» یکی از جدیدترین فیلمها در این رشته محصولات است که البته تلاش دارد کمی متفاوت به نظر برسد و مسائل تازهای را مطرح کند. جاسوس این درام دلهرهآور یک جاسوس کارکشته و تعلیمدیده سازمانهای جاسوسی همچون سیای آمریکا یا امآی۶ انگلستان نیست. گرچه ماموران و جاسوسان سازمان امآی۶ در داستان قاصد حضور دارند و در پشتپرده تمام کارها را راست و ریست میکنند، اما شخصیت محوری جاسوس داستان اصلا جاسوس نیست و تبحری در این کار ندارد و در طول ماجراهاست که نقش خود را پیدا کرده و تلاش میکند آن را بهدرستی بازی کند.
ماجراهای واقعی در فیلمنامه
فیلمنامه قاصد برمبنای ماجراهایی واقعی نوشته شده که در دهه ۶۰میلادی و در اوج دوران جنگ سرد بین دو بلوک شرق و غرب اتفاق افتاد. گرویل وین (بندیکت کامبربچ) یک تاجر بسیار موفق است که زندگی راحت و آرامی در کنار همسر و فرزندش دارد. این بیزنسمن لندنی که مراوداتی با تاجران روسی دارد، به صورت طعمه و هدف سازمان جاسوسی انگلستان درمیآید تا ماموریتی خطرناک را انجام دهد. از آنجا که او به دلیل نوع شغل خود میتواند آزادانه و بدون ایجاد هیچ شکی به شوروی سفر کند و با روسها دیدار و ملاقات داشته باشد، بهترین گزینه پوششی برای امآی۶ به نظر میرسد.
گرویل ماموریت پیدا میکند در پوشش انجام فعالیتهای تجاری با آلگ پنکوفسکی (مارب نینیدزه) دیدار و اطلاعات محرمانه نظامی را از او بگیرد. از آنجا که سفرهای گرویل معمولی و طبیعی به نظر میرسد.
کا گ ب، سازمان جاسوسی شوروی به او شک نمیکند. پنکوفسکی که از اعضای برجسته حزب کمونیست شوروی است به اطلاعاتی مهم و محرمانه دست پیدا کرده که مربوط به فعالیتهای هستهای روسها در کشور کوبا میشود. این فعالیتهای محرمانه موشکی میتواند امنیت آمریکا و بقیه جهان را به خطر بیندازد. ادامه داستان فیلم.
موش و گربه بازی خطرناک و نفسگیر سازمانهای جاسوسی بینالمللی برای غلبه بر طرف مقابل و پیشی گرفتن در دسترسی به اخبار و اطلاعات محرمانه طرف مقابل است. طبیعی است که سرنوشت دو شخصیت محوری ماجرا بعد از اینکه نیت و هدف اصلیشان فاش میشود، آخر و عاقبت خوب و خوشی نخواهد داشت.
کار تولید قاصد از ماه می ۲۰۱۸ شروع شد. در ابتدا نام فیلم «آیرونبارک» بود. دومینیک کوک برای کارگردانی این درام پرتنش انتخاب شد و بخش اعظم صحنههای آن در نقاط قدیمیتر شهر لندن ــ که حال و هوای دهه ۶۰ میلادی را به یاد میآوردند ــ فیلمبرداری شد. اولین نمایش بینالمللی فیلم در جشنواره فیلمهای مستقل ساندنس در ژانویه ۲۰۲۰ بود که چندان با استقبال منتقدان روبهرو نشد. ظاهرا برای منتقدان جاسوس بازی کامبربچ جذابیت چندانی نداشت و آنها باور نکردند که تاجری خوشنام از شهر لندن، حاضر به حضور در یک جاسوس بازی خطرناک از این دست باشد و تاریخ با این فیلم دستخوش تحریف شده است.
یکی از منتقدان گفت گرویل وین تاجری نبود که فعالیتی جاسوسی را بپذیرد بلکه جاسوسی بود که از پوشش کارهای تجاری استفاده میکرد تا هویت واقعیاش را بپوشاند. برخی منتقدان هم به این نکته اشاره کردند که در قاصد هم مثل بسیاری از فیلمهای جاسوسی (و بهویژه جیمز باندی) روسها بسیار تکبعدی و کلیشهای ترسیم شدهاند. آنها در قاصد هم که ادعای مستقل بودن دارد، موجوداتی خشک و خشن و بیانعطاف هستند که فقط دستورات ایدئولوژیک را کورکورانه دنبال میکنند.
ادعاهای مورد بحث
قاصد توسط شرکت فیلمسازی لاینزگیت خریداری شد و قرار بود در تاریخ ۲۸ آگوست ۲۰۲۰ در آمریکای شمالی اکران عمومی شود. بیماری کرونا تاریخ نمایش را تا اکتبر این سال به عقب انداخت. فیلم در نمایش عمومیاش نتوانست تماشاگران را جذب خود کند و با فروشی شش میلیون دلاری شکست سخت تجاری خورد. گرویل وین در زمان حیات خود دست به نگارش کتاب خاطراتش زد و سال ۱۹۶۷ آن را منتشر کرد. کتاب که با نام «مردی از مسکو» روی پیشخوان کتابفروشیها قرار گرفت، با استقبال بالایی روبهرو نشد. تام اوکانر که فیلمنامه فیلم را براساس این کتاب نوشت، اذعان کرد که نسبت به واقعیت ماجرا و ادعاهای وین شک و تردید داشته است.
به گفته او: «وقتی در حال نوشتن فیلمنامه بودم، خاطرات و داستانهای افرادی را خواندم که بسیار با آنچه وین در کتابش میگوید تفاوت داشت. به این نتیجه رسیدم که آنچه وین گفته چندان اصالت تاریخی ندارد و نمیتواند در عالم واقعیت رخ داده باشد.»
منبع: روزنامه جام جم
انتهای پیام/