به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان،سالهاست که از کشور همسایه یعنی افغانستان مهاجران بسیاری وارد ایران شده و بهنوعی مهمان کشور ما هستند. خانوادههایی که ایران را هم مثل کشور خود دوست داشته و به آن عرق دارند. حتی در مواقع حساس و ضروری دوشادوش برادران خود از کشور محافظت کرده و جانشان را نیز در این راه گذشتهاند. در طول این سالها در سینما و تلویزیون هم آثار بسیاری با این محوریت و موضوع ساخته شده و مورد توجه قرار گرفتهاست اما مدتی بود خبر ساخت مجموعهای به گوش میرسید که سعی دارد از زندگی و دغدغههای مهاجران افغانستانی در ایران و همزیستی دو ملت بگوید. مجموعهای که در ابتدا با عنوان «نیمروز تا تهران» رسانهای شد و سپس به نام «شرق بهشت» تغییر کرد و حالا با عنوان «همسایه» در ۳۵قسمت روی آنتن شبکه سه رفت و جایگزین مجموعه «گاندو» شد. آن هم در شرایطی که این روزها مردم افغانستان حال و روز خوبی ندارند و کشورشان درگیر تحولات سیاسی عجیبی شدهاست و هر روز اخبار جدیدی از این منطقه در رسانهها منعکس میشود. از اینرو روایت چنین داستانی که تم عاشقانهای هم داشتهباشد میتواند مورد استقبال مخاطبان تلویزیون قرار بگیرد.
درمانگاهی در شرق تهران
یکی از لوکیشنهای اصلی این مجموعه، درمانگاهی قدیمی است که در منطقه پیروزی تهران و نبش میدانی که به فلکه لوزی شهرت دارد قرار گرفتهاست. البته روی در اصلی آن کاغذی نصب شده که روی آن نوشته شده تا اطلاع ثانوی این درمانگاه تعطیل است. از پلهها که بالا میرویم با هنرورهایی مواجه میشویم که روی صندلیها و با ماسک نشستهاند و منتظرند. یکی از عوامل میگوید که یک هفته ضدعفونی این درمانگاه به طول انجامید تا هنگام کار، کسی بیمار نشود. عدهای در راهروی طبقه همکف در حال نصب نورهای روی سقف هستند. صدابردار و تصویربردارها نیز وسایل خود را بررسی میکنند. تعدادی اتاق هم در این طبقه قرار دارد که هر کدام متعلق به یکی از پزشکان است. ازجمله اتاق چشم پزشکی، متخصص داخلی و... اتاق تزریقات هم به نوعی به انباری تبدیل شده و گروه وسایل اضافیاش را در این اتاق قرار دادهاست. عدهای هم در حال چیدن صحنه با دستور و نظر کارگردان هستند. از پلههای این ساختمان قدیمی پایین میرویم تا نگاهی هم به این بخش از لوکیشن بیندازیم. اتاق گریم و لباس بازیگران در این طبقه قرار دارد و یک میز بزرگ ناهارخوری هم وسط راهرو هست که نشان میدهد راهروی زیرزمین به سالن غذاخوری این گروه تبدیل شدهاست. ساختمان بهقدری قدیمی و کهنسال است که پنکه سقفی دارد.
محیا دهقانی تنها بازیگری است که زیردستهای خانم گریمور است.
در این بین مجید مظفری هم از راه میرسد و با کارگردان و تهیهکننده خوش و بش میکند.
به طبقه بالا برمیگردیم و جواد مولانیا را میبینیم که با روپوش سفید و گریم شده، فیلمنامهاش را مرور میکند. محیا دهقانی هم چند دقیقه بعد از اتاق گریم خارج شده و در یکی از اتاقها به همراه کارگردان و جواد مولانیا و امیراحمد قزوینی فیلمنامه را دورخوانی و تمرین میکنند. کارگردان هم نکاتی را به آنها یادآور میشود. از طرفی تهیهکننده نیز روی یکی از نیمکتها نشسته و مدام با تلفن همراهش هماهنگیهای لازم را انجام میدهد.
عکس یادگاری با بازیگران
همه چیز برای ضبط مهیا میشود. در این سکانس مولانیا، دهقانی و قزوینی بازی دارند. آنها در راهروی درمانگاه با هم برخورد کرده و دیالوگهایشان را میگویند. به همین دلیل در اصلی درمانگاه بسته میشود تا کسی حین ضبط وارد یا خارج نشود. به هنرورها نیز توضیحات اصلی داده میشود و این سکانس چند بار برداشت میشود تا مورد تایید کارگردان قرار بگیرد. ما هم در محوطه بیرون درمانگاه منتظر میمانیم.
فرید سجادیحسینی از راه رسیده و برایش همانجا صندلی میگذارند تا بنشیند. تهیهکننده و مجید مظفری و مدیر تولید هم در گوشهای از پیادهرو نشستهاند و با هم گپ میزنند. مرد میانسالی در حالی که پلاستیکهای خرید در دست داشت با تعجب از مقابل تهیهکننده عبور کرده و مقابل در درمانگاه میایستد و از ما سؤال میکند اتفاقی افتاده؟ چرا درمانگاه تعطیل است؟
ما هم برایش توضیح میدهیم که عدهای در حال تولید یک سریال هستند. اما کنجکاوی مرد تمام نشده و سؤالات دیگری درباره نام سریال، بازیگران و عوامل میپرسد که یکی از بچههای تولید به کمک ما آمده و پاسخگوی کنجکاوی آن مرد میشود. کمی بعد وارد درمانگاه شده و از نزدیک پلان ضبط شده را میبینیم. از آنجا که در فضای بسته کار میکنند، بازیگران بهخصوص محیا دهقانی به محض اینکه کارگردان کات میدهد، ماسکش را میزند. تعدادی از هنرورها نیز به محض اینکه کارگردان کات میدهد، با بازیگران و بهخصوص مجید مظفری عکس یادگاری میگیرند.
«همسایه» قصه خاص و انسانی دارد
محمدحسین غضنفری ، کارگردان این سریال است و درباره آن گفت:
شما را بیشتر بهعنوان تدوینگر میشناسیم. چطور شد کارگردانی این مجموعه را بهعهده گرفتید؟
کارگردانی این سریال برای من خیلی اتفاقی پیش آمد. همانطور که اتفاقی وارد این حرفه شدم و اتفاقی به آن علاقهمند شدم. این هم جزو همان اتفاقاتی است که یکباره برای آدم در زندگی رخ میدهد. البته من حدود ۱۰ سال پیش دو تلهفیلم ساختهبودم که از شبکه چهار پخش شد. اما در این سالها درگیر تدوین شدم و دیگر پیشنهاد کارگردانی نشد. تا اینکه آقای آذر پندار، مدیر گروه فیلم و سریال شبکه سه و آقای پورکیانی، تهیهکننده پیشنهاد کارگردانی این سریال را به من لطف کردند و دادند.
با وجود این قصه و کلیت کار چه جذابیتی برایتان داشت که پیشنهاد کارگردانی آن را پذیرفتید؟
من با آقای پورکیانی رفاقت دیرینهای دارم و به همین دلیل تا حدودی در جریان قصه قرار گرفتهبودم و به نظرم قصه جذابی دارد و من هم خیلی آنرا دوست دارم. اتفاقا آقای پورکیانی میگفت آنقدر که قصه را دوست داشتی بالاخره قسمت شد خودت آن را بسازی. از این بابت خیلی خوشحالم. چون قصه این مجموعه بسیار خاص و انسانی است. چون بارها دیدهام عدهای به مهاجرین و نژادهای دیگر و بهخصوص افغانستانیها نگاه از بالا به پایین دارند. اما من هیچوقت چنین نگاهی نداشتم و همیشه با این طرز تفکر هم برخورد کردهام. به همین دلیل وجه انسانی این قصه و نوع نگاه درستی که به مهاجرین دارد را دوست داشتم.
درباره انتخاب بازیگران هم توضیح میدهید؟
من از ابتدا برای تدوین سریال انتخاب شدهبودم و زمانی که بهعنوان کارگردان قرار شد در این سریال حضور داشتهباشم، بازیگران اصلی انتخاب شدهبودند اما بازیگران نقشهای فرعی را من انتخاب کردم. ضمن اینکه از بازیگران افغانستانی هم دعوت به همکاری کردیم و تعدادی از بازیگران خودمان هم با گویش افغانستانی و به کمک همکارمان خانم احمدی بهخوبی توانستند ایفای نقش کنند و عالی بازی کردند.
چه جالب که تولید این سریال همزمان با تحولات سیاسی افغانستان شد.
بله، برای من هم جالب بود. البته من خیلی برادران افغانستانی را دوست دارم و به نظرم انسانهای بسیار شریفی هستند. اصلا نگاه عدهای به آنها که افغانستانیها را آدمهای متحجر میدانند، درست نیست. بسیار انسانهای بااطلاعی هستند.
به این ترتیب این سریال میتواند نگاه اشتباهی را که نسبت به افغانستانیها وجود دارد تغییر بدهد.
من فکر میکنم اگر مردم بیننده این سریال باشند، قطعا میتوانند نگاه درستی از این دوستان داشتهباشند. بهخصوص اینکه من روی بازیها خیلی تمرکز کردم تا بازیها باورپذیر باشد. اصلا وارد تکنیک و فرم نشدم و تلاش کردم کاری کنم که مخاطبان بازیها را باور کنند. همچنین از کلوزآپهای زیادی که در اغلب سریالها وجود دارد پرهیز کردم. چون تلویزیون از مدیوم قدیم درآمده و به قدری تلویزیونها بزرگ شدهاند که شبیه سینمای خانگی است. بنابراین فیلمسازها باید از ذهنیتی که درباره مدیوم تلویزیون داشتند دور شوند.
ایده و داستان بکر
علی پورکیانی، از تهیهکنندگان قدیمی تلویزیون است. وی از تهیهکنندگی این سریال میگوید:
۸ بار بازنویسی: ایده اصلی سریال را آقای آذرپندار به من پیشنهاد داد و ما هم ایده را به چند نویسنده دادیم تا برایمان فیلمنامه بنویسند که طرح نویسندگان فعلی مورد تصویب قرار گرفت و یکسالونیم نگارش آن به طول انجامید و هشت بار بازنویسی شد و از زوایای مختلف به آن پرداخته شد تا اینکه در نهایت به قصهای رسیدیم که مقابل دوربین رفت. اولین نکتهای که باعث شد کار را دوست داشتهباشم بکر بودن ایده و داستان بود. یعنی در این سریال با یک ملودرام عاشقانه جدید در تلویزیون مواجه خواهید شد.
دردسرهای کرونایی: یکی دیگر از نکاتی که در این قصه برای من جالب بود این است که دو انسان با دو فضا و فرهنگ متفاوت به همدیگر علاقهمند میشوند و همین میتواند برای مخاطب هم جالب باشد. از طرفی سریال پربازیگر و پرلوکیشنی است که در تهران و حومه تهران مقابل دوربین میرود. یکی از سختیهایی که در این سریال داشتیم هم مساله کرونا بود که سه بار درگیر شدیم و بازیگران اصلی سریال و من هم کرونا گرفتیم و کار به همین دلیل متوقف شد.
رفاقت ۲۰ ساله با کارگردان: من و آقای غضنفری حدود ۲۰سال است که با هم رفاقت داریم و ایشان جزو تدوینگرهای خوبمان است و مدیوم تلویزیون را به خوبی میشناسد. در سالهای قبل هم یک تلهفیلم با هم کار کردهبودیم و به نظرم گزینه مناسبی برای کارگردانی این سریال بود. از طرفی طی مشورتی که با شبکه داشتیم هم به این نتیجه رسیدیم که آقای غضنفری کارگردانی کار را بهعهده بگیرد. شناخت و دوستیمان در کار خیلی مؤثر واقع شد.
عاشقانههای لطیف: سریال در ۳۴تا ۳۵ قسمت طراحی شدهاست و طبق صحبتهایی که با شبکه داشتیم، بعد از سریال گاندو روی آنتن رفت.
فعلا تصمیمی درباره ادامه سریال در فصلهای بعدی نداریم. باید منتظر بمانیم سریال پخش شود و بعد اگر شبکه تصمیم به ادامه آن داشت در این باره صحبت میکنیم اما درباره استقبال مخاطب از سریال هیچ نظری ندارم، چون مخاطب تلویزیون غیرقابل پیشبینی است. بنابراین اصلا نمیتوان گفت سریال مورد توجه مخاطبان قرار خواهدگرفت یا نه اما با توجه به خشونتی که در اغلب سریالهای نمایش خانگی هست، فکر میکنم مخاطب نیاز به تماشای یک سریال لطیف عاشقانه دارد. بنابراین امیدوارم «هم سایه» را دوست داشتهباشد.
هیچجا مثل تلویزیون نمیشود
محیا دهقانی یکی از بازیگران اصلی این مجموعه درباره حضورش در «همسایه» به جامجم میگوید:
خط داستانی جذاب: اولین اتفاقی که افتاد این بود که خط داستانی این فیلمنامه برای من جذاب و متفاوت بود. فکر میکنم تا به امروز چنین روند داستانی هنوز ساخته نشدهاست. داستان هم سایه بسیار داستان نو و جدیدی است. پیام مهمی که در این سریال برای جوانها وجود دارد این است که هر کسی باید نیمه گمشدهاش را طوری پیدا کند که برای ساختهشدن این مسیر با او همراه شود؛ نه اینکه یک مسیر ساخته شده را انتخاب کند. به همین دلیل برای من به عنوان یک شخصیت امروزی و یک بازیگر نقش جذابی بود. یعنی همین چالشی که نگار دارد و دغدغههای امروزی در این سریال مطرح میشود، آن را برای من به عنوان بازیگر، دوست داشتنی میکند. من فکر میکنم با توجه به فرمت اجرایی که این سریال دارد، میتواند تاثیرگذار باشد و نسل جوان را به فکر وادارد.
کارگردان تدوینگر: اتفاق خوب دیگری که در این سریال برای من رخ داد این بود که با آقای غضنفری به عنوان کارگردانیکه خودش تدوینگر هم هست، خیلی راحت میتوان کار کرد؛ چون در کارگردانی نگاه تدوین دارد و این برای بازیگر اتفاق خوشایندی است. گرچه کار در شرایط کرونا خیلی سخت است و بازیگران نمیتوانند مقابل دوربین ماسک بزنند و فاصله شان را با بازیگر مقابل حفظ کنند، همین استرس شدیدی به بازیگر میدهد و تمرکزش را به هم میزند. البته من از یک جایی به بعد خودم را رها کردم و گفتم هر اتفاقی باید بیفتد، میافتد. تنها نکتهای که به نظرم مهم است این که شرایط به گونهای مهیا شود که بازیگران و عوامل هر پروژه قبل از کلیدخوردن کار واکسن بزنند. چه دلیلی دارد ما با اضطراب کار کنیم؟ به هر حال تلویزیون که نمیتواند بدون سریال باشد؛ پس بهتر است قبل از آغاز یک سریال همه واکسن بزنند که با خیال راحت مقابل دوربین بروند.
بازی برای مردم: من بعد از فیلم «ماجرای نیمروز» که کار کردم، ایدئولوژی نادرستی داشتم که میگفتم من سریال بازی نمیکنم. پیشنهادهای بسیاری هم در تلویزیون داشتم اما نمیپذیرفتم. بعد فهمیدم چه اشتباهی کردم؛ چون این مردم هستند که باید بازیگر را دوست داشتهباشند. بنابراین باید برای مردم کار کنیم. من ۱۰فیلمسینمایی خوب هم بازی کنم اما کسی که در یک شهر کوچکی زندگی میکند و شرایط سینما ندارد، باید چه کار کند؟ کسی که سینما و تلویزیون و تئاتر را تفکیک میکند به نظر من هنرمند نیست. چون هنر تفکیکی ندارد؛ اصلا دایره محدودیت ندارد.
نگاه ویژه به مسائل انسانی
مجید مظفری که نقش دایی پرویز را در این سریال بازی میکند در این باره توضیحاتی میدهد:
آخرین حضور شما در تلویزیون به سریال ایلدا برمیگردد. قطعا در این مدت پیشنهادهای بسیاری را در بازیگری داشتید. چطور شد در این سریال حضور پیدا کردید؟
من سالها بود بهدلایلی در تلویزیون کار نمیکردم. آن هم به علت برخی سریالهای ضعیف که مخاطب چندانی هم نداشت. گرچه سریالهایی هم پخش شد که گروه برایش زحمت کشیدهبود و سریالهای خوبی هم بودند. در این مدت پیشنهادهایی هم داشتم اما نمیپذیرفتم تا اینکه سال ۹۸ سریال ایلدا پیشنهاد شد و متاسفم که آن سریال را بازی کردم. در شرایط بسیار سخت و با امکانات بسیار محدود ما این سریال را بازی کردیم و خیلی اذیت شدیم. بارها به علت نبود مدیریت تولید و تهیهکنندگی، کار متوقف شد و هنوز هم بعد از گذشت دو سال از نظر مالی درگیریم. به همین دلیل دیگر نمیخواستم کار تلویزیونی انجام بدهم تا اینکه بازی در این سریال پیشنهاد شد و بازی کردم، چون آقای پورکیانی همیشه سر کار حضور دارد و بسیار خوب در شرایط کرونا توانست مدیریت کند و حمایتی که از بچههای گروه دارد، باعث دلگرمی است.
میتوانید درباره حمایتی که گفتید توضیح دهید؟
همین که در شرایط کرونا نگرانی دارد و حواسش به همه هست بسیار ارزشمند است. در طول کار وقتی یک نفر بیمار میشد، سریع یک تیم پزشکی سر صحنه میآمد و از همه تست میگرفت و به نوعی مراقب همه بود. من از نوع مدیریت ایشان در کار بسیار لذت بردم. به لحاظ مالی هم میدانم که فشار بسیاری روی ایشان بود. اما مشکلات را حل میکرد. معنی تهیه کنندگی یعنی همین. من متاسفانه با برخی تهیه کنندههایی که فقط واسطه بودند کار کردم. البته تلویزیون تهیه کنندههای خوبی هم دارد که خواهش میکنم با آنها بیشتر همکاری کند تا ما بتوانیم اعتماد و کار کنیم.
در کنار تیم تولید و تهیه این سریال، قصه و فیلمنامه چقدر برایتان جذابیت داشت؟
به نظرم این سریال قصه جدید و نگاه جدیدی به خانواده دارد. همچنین چالشهای اجتماعی را در طول داستان مطرح میکند. ضمن اینکه به مسائل انسان دوستی نگاه ویژهای دارد. در کل خط درام خوبی داشت.
با آقای غضنفری چقدر تعامل داشتید و ایده میدادید؟ ایشان میپذیرفت؟
نکته مهمی که در کارگردانی آقای غضنفری دیدم این بود که زیاد یک پلان یا سکانس را تکرار نمیکرد و اضافه نمیگرفت و با همه گروه هم ارتباط خوبی داشت. با بازیگران هم تعامل خوبی در جهت کار داشت تا به نقطه مشترک برسند. بنابراین فکر میکنم هنگام پخش این سریال یک کار خوش ریتم و خوشساخت را به تماشا خواهند نشست.
فراز و نشیب از جنس حافظ
امیراحمد قزوینی نقش حافظ را در این سریال بازی میکند ودر این باره میگوید:
سریال «هم سایه» نخستین تجربه بازی من در یک سریال تلویزیونی است. البته در این مدت من در سینما و تئاتر فعالیت میکردم و پیشنهاد بازی در سریال هم داشتم اما ترجیحم بر این بود با این سریال دیده شوم؛ چون ویژگیهایی داشت که من دوست داشتم در آن بازی کنم. به قدری این قصه و نقش فراز و نشیب دارد که باعث شد علاقهمند بازی در آن شوم. حافظ در این سریال یک پزشک متخصص است که خیلی درگیر مسائل انساندوستی و کمک به آدمهای دیگر است و شغلش و مادیات برایش در اولویت پایینتری قرار دارد. ضمن اینکه خیلی افت و خیزهای عاشقانه و زیستی و دراماتیک دارد. به نوعی اصلا شبیه تیپ پزشکهایی که در سریالها دیدهایم نیست. یک شخصیت واقعی چند وجهی دارد و اصلا تک بعدی نیست. مخاطب وجوه مختلفی از این شخصیت را در طول داستان میبیند و همین نکته جذابی برای من است. چون هر چالشی برای من در بازیگری جذاب است. من تجربه بازی در تئاتر و سینما را داشتم و با تلویزیون آشنایی نداشتم اما این سریال به نوعی مرا این نقش به چالش کشید. از آنجا که هم سایه علاوهبر متن خوب از حضور بازیگران خوبی بهرهمند است و کارگردان و تهیهکننده حرفهای دارد، فکر میکنم در زمان پخش مورد توجه مخاطبان قرار بگیرد.
داستان رفاقت آدمها
جواد مولانیا از بازی در این سریال میگوید:
جواد مولانیا یکی از مجریان و بازیگرانی است که مدتهاست در این زمینه فعالیت میکند اما چند سالی است که حضور کمرنگی در این عرصه دارد. وی درباره حضورش در این سریال و نقشی که ایفا کرده به جامجم میگوید: من نقش جوانی به نام روزبه را بازی میکنم که دوست صمیمی یکی از کاراکترهای اصلی داستان یعنی حافظ است. روزبه پزشکی است که در یک درمانگاه در جنوب تهران کار میکند و با حافظ رابطه صمیمانهای دارد.
وی همچنین توضیح میدهد: روزبه تحت هر شرایطی کنار حافظ است و سعی دارد در مسائلی که برایش پیشآمده به او کمک و راهنمایی کند. از طرفی روزبه طنازیهایی هم دارد که در ارتباط با حافظ در بازیاش دیده میشود.
مولانیا درباره ویژگیهای فیلمنامه این سریال هم بیان میکند: از بین پیشنهادهای بازی که به من میشود، همیشه دوست داشتم کاری را انجام بدهم که از خودم دور باشد و خودم را بازی نکنم. روزبه در این سریال هم تا حدودی از شخصیت من دور است و به همین دلیل دوست داشتم آن را بازی کنم. مضاف بر اینکه امیر احمد قزوینی که نقش حافظ را بازی میکند از دوستان خوب و قدیمی من است و دوست داشتم در کنارش باشم و سعی کردیم همان رفاقت را مقابل دوربین هم بیاوریم تا برای مخاطبان این شخصیتها و روابطشان باورپذیر باشد.
وی درباره پیشبینیاش از استقبال مخاطب هم در زمان پخش میگوید: من فکر میکنم آنچه اتفاق میافتد این تفاوت و نزدیکشدن دو فرهنگ افراد فرودست جامعه و افراد متول جامعه است. بنابراین چالشی که در این بین ایجاد میشود به نظرم برای مخاطبان جذاب خواهدبود. از طرفی حافظ، پزشکی است که شاید مشابهش را کمتر در سریالها دیدهباشیم. میخواهم بگویم پزشک در این سریال تیپ نیست، شخصیت است و اصلا شبیه پزشکهایی نیست که در سریالها دیدهاید.
مولانیا در پایان نیز درباره تعامل با کارگردان هم عنوان میکند: بسیار تعامل خوبی با هم داریم و آقای غضنفری بسیار مهربان است و رفتارش با بازیگران و عوامل بسیار دوستانه و محترمانه است. به همین دلیل انرژی خوبی که در پشت صحنه وجود دارد باعث میشود خروجی کار خوب باشد.
با این نقش، خودم را محک زدم
فرید سجادی حسینی را در مجموعه «گرگ و میش» و نقش دایی خانواده دیدیم. او از حضورش در این سریال و نقشی که ایفا میکند به جامجم میگوید: این سریال به عقیده من نگاه متفاوتی به مهاجران افغانستانی دارد که برای من باارزش بود. از طرفی برایم جالب بود که خودم را در نقش یک افغانستانی محک بزنم و ببینم از پس چنین نقشی برمیآیم یا نه. چون تا به حال چنین نقش و چنین لهجه و گویشی را تجربه نکردهبودم. بنابراین برای من چالش جدیدی بود.
وی ادامه میدهد: معمولا عدهای از ما نگاه نادرستی نسبت به مهاجران بهخصوص افغانستانیها داریم اما در این سریال این نگاه غیر انسانی وجود ندارد و همین میتواند برای هر بازیگری جذابیت داشتهباشد. چون قصه متفاوت و جدید است. من هم تلاش کردم تا این نقش را در حد توانم بازی کنم. به گونهای که به دوستان افغانستانی هم توهینی نشدهباشد. بنابراین سعی کردم لهجه را خوب یاد بگیرم و امیدوارم موفق شدهباشم و مردم هم مرا در نقش یک افغانستانی بپذیرند. چون لهجه بسیار سختی بود و به همین علت در فضای مجازی دنبال هر چیزی گشتم که مربوط به فرهنگ افغانستانی باشد از جمله موسیقی. یک مشاور لهجه هم داشتیم که سر صحنه بود و از ایشان کمک گرفتیم.
سجادی حسینی هم درباره همکاریاش با کارگردان توضیح میدهد من سالها پیش سریالی به نام «بانو» ساختم که آقای غضنفری، تدوینگر آن سریال بود. بنابراین از آنجا همدیگر را میشناختیم و فقط من میدانستم که تدوین آن کار چقدر سخت بود. در این کار هم خیلی خوب همدیگر را پیدا کردیم و به یک زبان مشترک رسیدیم.
منبع:جام جم
انتهای پیام/