به گزارش خبرنگار دفاعی امنیتی گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران جوان، دوران هشت ساله دفاع مقدس و نبرد حق علیه باطل عرصهای است که اقشار مختلف مردم با حضور و با نمایش توانمندیهای خود در آن دشمن بعثی و اذنابش را محکوم به شکست کردند. اتحاد و همدلی نیروهای مسلح کشورمان در کنار پشتیبانی مردم باعث شد نه تنها حملات دشمنان دفع شود، بلکه همدلی و اتحاد مردم بیش از پیش افزایش پیدا کند. این اتحاد و همدلی به قدری مهم بود که در صورت عدم وجود این اتحاد شاید امروز وضعیت دیگری داشتیم.
پیروزی که با اتحاد نیروهای مسلح کشورمان از جمله ارتش، سپاه و نیروهای مردمی حاصل شد؛ اتحادی که پس از گذشت چندین سال هنوز هم پابرجاست و هر روز تقویت میشود.
این دوران دلاوران و قهرمانان بسیاری را به خود دیده است که نام بسیاری از آنها برای ما آشناست و برخی دیگر نیز گمنام و یا کمتر شناخته شده هستند. همین قهرمانان عملیاتهای مهمی را انجام دادند. امیر سرلشکر شهید ابراهیم ذوالفقاری یکی از همین فرماندهان شهید ارتش جمهوری اسلامی ایران است که در ادامه با زندگی او آشنا میشویم.
امیر سرلشکر شهید ابراهیم ذوالفقاری یکی از فرماندهان شهید نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران است که ۲۵ فروردین ماه سال ۱۳۳۰ در روستای نوبندگان فسا از شهرهای استان فارس چشم به جهان گشود. دوران ابتدایی و دبیرستان را در زادگاهش گذراند و بعلت علاقه بسیار به نظامیگری در سن ۱۷ سالگی وارد آموزشگاه درجه داری شد. اما چون علاقه داشت تا روزی افسر ارتش شود، به همین دلیل دیپلم خود را دریافت کرد و وارد دانشکده افسری ارتش شد. سه سال بعد در سن ۲۱ سالگی مدرک لیسانس علوم نظامی را دریافت کرد و وارد بدنه ارتش شد.
در سال ورود او به دوره جدید نظامی، انقلاب ایران به رهبری امام خمینی (ره) مراحل حساس سیر تکاملی خود را آغاز و مردم مسلمان و انقلابی ایران نیز مبارزات نظامی خود علیه رژیم ستمشاهی را آغاز کرده بودند. ابراهیم با اینکه افسر ارتش بود، اما در تظاهرات مردم علیه رژیم ستمشاهی حضور فعالی داشت و همپای آنها خواهان نابودی این رژیم وابسته به استکبار جهانی بود. او حتی در جریان اسلحه دادن به آیت الله طالقانی که تازه از زندان مرخص شده بود نیز قرار گرفت.
ساواک و اطلاعات ارتش ستمشاهی با اطلاع از این موضوع اطلاع، به دنبال دستگیری او بودند که انقلاب اسلامی با رهبری امام خمینی (ره) و مبارزات مردمی در ۲۲ بهمن به پیروزی رسید و رژیم ستمشاهی از بین رفت. همه او را به عنوان یک ارتشی فرهیخته میشناختند که علاقه بسیاری به مطالعه کتاب داشت و همواره برای ارتقای سطح دانش خود و بقیه تلاش میکرد. آنهایی که با او برخورد داشتند تعجب میکردند که یک افسر ارتش تا این اندازه واقع بین باشد و در بر خورد با او، انسان را به فکر یک الگوی ارتشی مسلمان میانداخت.
با آغاز جنگ تحمیلی و حمله رژیم بعثی به کشورمان، ابراهیم نیز همانند سایر همرزمانش عازم جبهههای نبرد شد تا از مردم و انقلاب دفاع کند. در این حین تضاد بین استکبار جهانی و انقلاب اسلامی ایران به مرحله بحرانی رسید تا آنجا که عراق را وادار کرد تا فعالیتهای تحریک آمیز خود در مرزها را افزایش دهد و از آنجا که افراد نفوذی و وابسته به طاغوت سعی داشتند افراد متدین و انجمنهای اسلامی و افراد مؤمن به انقلاب را حتی المقدور از پادگانها دور کنند؛ لذا ابراهیم هم به فکر حفظ پادگان از شر منافقین و وابستگان به طاغوت بود و هم فکر دفع تجاوز دشمن به میهن اسلامی و ناموس مردم.
ابراهیم در تیر ماه ۱۳۵۹ به منطقه فکه رفت و با اوج گیری تجاوزات رژیم بعثی عراق در شهریورماه همان سال پیوسته در حال دفع تجاوزات دشمن بود. او با وجود نیرو و مهمات بسیار کم در برابر هجوم رژیم بعثی عراق مقاومت میکرد و سعی در حفظ تمامیت ارضی کشورمان داشت. با وجود اینکه بیشتر سربازانش از آغاز جنگ تحمیلی تا اواسط مهر ماه به شهادت بودند و خود نیز بر اثر ترکش خمپاره به شدت صدمه دیده بود. اما پس از ۱۵ روز بستری در بیمارستان به پادگان آمد و شاید جزء اولین کسانی بود که بر اثر زخمی شدن، زود از جبهه به خانه برگشته بود و هر جا میرفت از او درباره جبهه سؤال میشد و ابراهیم با وجود شرایط بحرانی تجاوز دشمن و درگیریهای روزهای اول جنگ با شجاعت بسیار به همه میگفت که به یاری خداوند پیروز هستیم و حتماً پیروز میشویم.
چند روزی بیشتر از بهبودی اش نگذشته بود که داوطلبانه به جبهه آبادان ـ ماهشهر رفت و سپس برای آزادسازی سوسنگرد به آن نقطه رفت. نقل است که او در گفتوگوبا سربازانش میگفت که فرماندهانی که بنی صدر به آنها مسئولیت داده، جبهه را به سکون کشانده اند. در آن موقع که لیبرالیسم، جوّ کاذبی در جامعه به خصوص در جبههها در میان برادران ارتشی ایجاد کرده بود و از خون شهیدان برای رشد خود سوء استفاده میکرد، ابراهیم بر علیه بنی صدر میخروشید و با کمال جسارت میگفت که بنی صدر خیانت میکند و پاسداران را عقیم گذاشته است.
او از خط فکری امام بسیار تعریف میکرد و میگفت که با این که من بسیار کم با پاسداران تماس داشته ام، اما اینها الگوی یک ارتش اسلامی هستند و با ابراز اندکی از کسانی که هنوز در پادگانها مانده بودند در حالی که احتیاجی به حضورشان در پادگان نبود، میگفت که من هرگز به پادگان بر نمیگردم و در جبهه خواهم ماند تا در کنار برادران پاسدار و ارتشیم از انقلاب پاسداری کنم.
همرزمانش میگویند که ابراهیم بعنوان یک افسر دلاور اسلام و نمونه بارزی از یک مسلمان مؤمن و متدین و وفادار به انقلاب اسلامی بود. او مظهر یک انسان کامل و شایسته و الگوی پاکی و اخلاق در ارتش بود. نماز را دوست داشت، به رهبر انقلاب حضرت امام خمینی عشق میورزید و همیشه خود را سربازی از سربازان امام میدانست. هنوز خاطرات زیبا و عرفانی، نمازهای شب و نمازهای جمعه او را سربازان تحت فرماندهی اش به یاد دارند.
همیشه از منافقین روی گردان بود و شهرهای قهرمان سردشت، فکه و سایر جبههها هنوز خاطرات دلاوری هایش را به یاد دارند. شهید ذوالفقاری ۱۰ سال در ارتش خدمت کرد و از این مدت بیش از دو سال در جبههها جنگید و سرانجام در تاریخ ۲۰ مرداد ۱۳۶۰ در ارتفاعات غرب کشور به دست منافقین کوردل به شهادت رسید.
گزارش از مهدی طلوعوند