به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان،تا به حال به شگفتیهای دنیای اطراف خود دقت کرده اید؟ دنیای ما بسیار عالم عجیب و جالبی است. در این گزارش ده تا از این موارد را بررسی کرده ایم. بارها چراهایی را مطرح کرده ایم که آنقدر عمومی و عادی شده بودند که کسی به عجیب بودن آن پی نبرده بوده است. با ما همراه باشید.
۱۰- راست دست بودن
تقریبا اکثریت مردم، در هر فرهنگ و نژادی، راست دست هستند. اما چرا؟ هنوز هیچ توضیحی برای این موضوع وجود ندارد. شاید فکر کنید که این موضوع طبیعی باشد، اما این طور نیست. حیوانات نیز، مانند شامپانزه، معمولا یک دست را به دیگری ترجیح میدهند، اما مقیاس آنها برای راست دست بودن (یا چپ دست بودن) به وسعت مقیاس موجود در انسانها نیست.
البته فرضیههایی ارائه شده است، که راست دست بودن به خاطر قسمتی که مربوط به زبان است اتفاق میافتد. یا این که از گذشته راست دست بودن در فرهنگها ترجیح داده میشده و به نوعی عادت آن به مرور زمان در نسلها انتقال یافته است.
۹- پارادوس فرمی
به طور کلی پارادوکس فرمی این سوال را بیان میکند که بیگانگان فضایی کجا هستند؟ بین ۱۰۰ تا ۴۰۰ میلیارد ستاره مانند خورشید در هر کهکشان وجود دارد؛ و تقریبا ۲۰۰ میلیارد الی ۴۰۰ تریلیون کهکشان در دنیا وجود دارد. به دید آماری نگاه کنیم، حداقل چند ستاره وجود دارد که اطراف آنها سیارهای مانند زمین در مدار خود میچرخد. در واقع دانشمندان باور دارند، باید نزدیک به ۱۰۰ میلیارد میلیارد (۱۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰) سیاره مانند زمین در جهان وجود داشته باشد؟! و حدود ۱ درصد آنها احتمال آن را دارند که زندگی هوشمند و تمدن را بپرورانند یعنی رقمی باورنکردنی نزدیک به ۱۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰ یعنی یک میلیارد میلیارد؛ و براورد شده باید نزدیک به ۱۰۰۰۰۰ تمدن هوشمند، در تنها کهکشان ما وجود داشته باشد! ولی خب آنها کجا اند؟ فرمی همین پارادوکس را بیان میکند، که اگر چنین رقمی درست است، بیگانگان کجا هستند؟
۸- استونهنج
در رتبهی هشتم حقایقی که هنوز توضیحی ندارند، استونهنج قرار دارد. دانش و اطلاعات زیادی اکنون از استونهنج وجود دارد، مثلا این که ۴ الی ۵ هزار سال قدمت دارد. به خوبی و دقت بالا بر طبق طلوع و غروب خورشید ساخته شده است. سنگهای سنگین و مرتفع آن مایلها توسط انسان باستانی با کمترین ابزارها انتقال داده شده اند. اما چیزی که توضیحی برای آن وجود ندارد این است که، چرا ساخته شده است؟ برخی میگویند یک محل جشن بوده، برخی میگویند آرامگاهه باستانی بوده و برخی میگویند یک نوع ساعت یا تقویم باستانی بوده است، اما هیچ کدام آنها ثابت نشده است.
۷- اتمسفر خورشید گرمتر از سطح آن است
سطح خورشید تقریبا دمایی برابر با ۶۰۰۰ درجه سلسیوس دارد! ولی چیزی که جالب است این است که جو و اتمسفر خورشید، نزدیک به ۳ هزار درجه گرمتر از سطح آن است! یعنی حدود ۹ هزار درجه سلسیوس! اما چرا؟ البته تئوریهای زیادی وجود دارد، مثلا این که گرمای اتمسفر توسط شرارههای خورشیدی یا میدانهای مغناطیسی خورشید تشدید میشود. اما هنوز بحث زیادی در این باره وجود دارد.
۶- خمیازه
یک از کم شناخته شدهترین رفتارهای انسانی خمیازه است. توضیحهای کلی برای خمیازه وجود دارد که بدن انسان، مقدار زیادی اکسیژن کسب میکند تا ذهن را بیدار کند، یا برای کاری آماده شود. اما تحقیقات نشان میدهد خمیازه اصلا مقدار اکسیژن بدن یا ذهن را افزایش نمیدهد. یعنی عملا توضیح تایید شدهای وجود ندارد که انسان چرا خمیازه میکشد و چرا خمیازه دیگران مارا تشویق به کشیدن خمیازه میکند.
۵- اثر پلاسیبو
برای این که خیلی ساده بیان کنیم اثر پلاسیبو چیست، تصور کنید که قرصی به شما داده شود، که هیچ گونه فایده یا کاربردی ندارد؛ و به شما به دروغ گفته میشود که این قرص سردرد را برطرف میکند. حال اگر شما واقعا باور داشته باشید این قرص چنین توانایی دارد، ممکن است واقع سردرد را احساس نکنید! به این اثر پلاسیبو میگویند. یعنی ذهن و بدن به چیزی که انتظار دارند اتفاق بیافتد واکنش میدهند و کسی نمیداند چرا.
۴- سرطان در پستانداران بزرگ
در رتبهی چهارم حقایقی که هنوز توضیحی ندارند سرطان قرار دارد. متاسفانه سالانه تعداد زیادی انسان در اثر ابتلا به سرطان فوت میکنند. تحقیقات بیان میکند هرچه تعداد سلولهای یک پستاندار بیشتر باشد، احتمال ابتلا به سرطان او بیشتر است، اما فیل یا نهنگ بسیار بزرگتر از انسان هستند، اما تابه حال دچار سرطان نشده اند. برای مثال نهنگ به راحتی ۲۰۰ سال عمر میکند. اما در طی ۲۰۰ سال زندگی هیچ وقت دچار سرطان نمیشوند.
۳- قطبهای مغناطیسی
یک آهنربا همواره دو قطب دارد. قطب n و قطب s. حتی وقتی آهن ربا را به قطعات کوچکتر تقسیم میکنیم، آنها نیز همواره دو قطب دارند. هیچ آهنربای طبیعی (آهنربای دستساز بشر با یک قطب وجود دارد) با تنها یک قطب در دنیا وجود ندارد و کسی علت آن را نمیداند.
۲- چرا گاوها یا سمت جنوب اند یا شمال؟
حتی گاوداران نیز به یان موضوع پی برده اند، که گاوها همواره هنگام نشستن یا خوابیدن، به سمت شمال یا جنوب هستند. حتی آهو و گوزن نیز همین طور است. البته این موضوع برای تمام موجودات صادق نیست؛ و فعلا فقط برای گاو و آهو و گوزن دیده شده است.
۱- خواب
تقریبا تمام جانوران دنیا ساعاتی را به خواب اختصاص میدهند؛ و این تنها مختص انسان نیست. اما هیچ کس به طور قطعی نمیداند که چه میشود که ما میخوابیم و چرا میخوابیم. برخی باور دارند خواب برای تشکیل دادن خاطرات است، برخی دیگر باور دارند برای تصفیه کردن مغز از سموم روزانه و …. اما هیچ کدام به صورت قطعی به نتیجه نرسیده اند.
منبع: ایرابرود
انتهای پیام/
چطوری ؟؟؟!!!
⊂(◉‿◉)つ
\(^o^)/
ヽ༼⁰o⁰;༽ノ
جوابش اینه: چون موجودات فضایی دارن بین ما زندگی می کنند.
موجودات فضایی همین افرادی هستند که الکی به کامنت های دیگران منفی میدن.
موجودات فضایی همین افرادی هستند که اگه براشون جوک تعریف کنی، یا متوجه نمیشن، یا شروع به گریه کردن می کنند.
موجودات فضایی اون هایی هستند که بی دلیل دیگران رو مسخره می کنند.
موجودات فضایی اونهایی هستند که در عمرشون یه صفحه کتاب هم نمی خونن ولی همه رو مسخره می کنند.
عطسه = عچیووووو
خمیازه = ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
.
.
.
شاید بشه = یاااااااااااااایییووووااااااییییییی
(*'ο'*)
(-^〇^-)
من خیلی وقته مسافرت نرفتم ماااااااا
بنابراین شما سعی خودتون رو می کنید و تا مرز پیروزی هم جلو میروید. اما یه دفعه یه نفر به شما میگه که این رقیب، خیلی ماهر هست و همیشه قهرمان بوده و همه رو شکست داده. وقتی این حرف ها رو به شما تلقین می کنند، شما که تا نزدیکی پیروزی بودید، روحیه خودتون رو از دست می دید و بازنده میشید. این ماجرا برای خود من اتفاق افتاده.
از طرف دیگه، همه مون می دونیم که مایع گوش درونی، وظیفه ی حفظ تعادل آدم رو برعهده داره و جابه جا شدنش باعث سرگیجه و گاهی تهوع میشه. حالا اگر این دو موضوع رو کنار هم قرار بدیم، یه جورایی میشه گفت خمیازه کشیدن روی گوش درونی آدم تاثیر میگذاره و از این طریق روی بحث خستگی یا خواب آلودگی یا سرگیجه تاثیرگذاره.
من بخش ۱ و بخش ۸ رو کمی خلاصه کردم و می فرستم. چون همه ی بخش ها به هم مربوط هستند و اگه یه بخشی نباشه، کل داستانک ناقص میشه.
راستش این نوع داستان نویسی، یک روش خیلی جالب و جدیده که سعی کردم به صورت تمرینی اینو بنویسم. در این روش داستان نویسی، بخش های مختلف داستان مثل تکه های پازل هستند که هر کدوم به صورت جداگانه هستند اما وقتی تمام این بخش ها کنار همدیگه قرار می گیرند، داستان کامل میشه و یک حالت معمایی داره.
چند روز پیش، بابابزرگم پیش یک مرد دیگه نشسته بودند و درباره مردزماها حرف می زدند. اون مرد می گفت که یه شب برای آبیاری به زمین کشاورزی رفته بوده، یکدفعه یه موجود ترسناک به طرفش میاد و میخواد اون رو بخوره. اون هم سریع متوجه میشه که اون موجود ترسناک مردزما هست و خیلی میترسه اما سعی میکنه ترسش رو نشون نده، چون اگه آدم نترسه، مردزما نمی تونه اون رو اذیت کنه اما اگه بترسه دیگه هیچ راه فراری از دست مردزما نداره. بعدش میگفت که با بیل به مردزما حمله کرده و مردزما فرار کرده و اون مرد هم با ترس به روستا برگشته.
التماس تخیل !!!!
دوما درسته داستانه ولی معنیش این نیست که باحال و جالب نباشه.
سوما اونایی که مسخره ت کردن فوق العاده آدمای بی ارزشی هستن. اگه خود طرفو ببینی یه نیم نگاهم بهش نمیندازی.
ممنونم که حداقل یک نفر پیدا شد که از مسخره کردن بدش بیاد.
آخه اگر کسی واقعاً از کامنت دیگران خوشش نمیاد، می تونه نخونه یا بگه من خوشم نمیاد. اما من هر وقت اینجا کامنت گذاشتم، یا قبلاً وبلاگ می نوشتم، همیشه یه عده هستند که میان توهین و مسخره می کنند. آخه چرا واقعاً ؟؟؟
یادم هست، یه بار که خودم تنهایی رفته بودم توی انباری ، دیدم یه موجودی شبیه موجودات فضایی داشت از دبه خیارشورها تند تند بر میداشت و می خورد ! چون انباری تاریک بود، من خوب قیافه اش رو ندیدم و فقط سایه اش رو دیدم؛ اما اون وقتی متوجه من شد، خیلی سریع، چندتا خیارشور برداشت و با سرعت خیلی زیاد از انباری بیرون رفت و از بالای دیوار حیاط فرار کرد.
الانم چند روز دیگه امتحان دارم و اصلاً حوصله ی درس خوندن ندارم. خیلی غمگینم. من همیشه وقتی غمگین میشم، اول میرم از زیرزمین توی حیاطمون، دزدکی کمی ترشی و خیارشور و لواشک بر می دارم !! (آخه من هله هوله های تررررش و خوشششمززززه رو خیلی دوست دارم؛ چند دفعه هم داداش کوچیکه ام رو گول زده ام و هله هوله هاش رو خورده ام) البته اگه مامانم بفهمه، با جارو و دمپایی منو تنبیه می کنه، ولی من خیلی ماهرم و جوری هله هوله ها رو بر می دارم که هیچکس نمیفهمه !!!
بعد از اینکه هله هوله ها رو بردارم، میرم کنار رودخونه ی روستا زیر درخت بزرگ دهکده میشینم و تا غروب هله هوله می خورم و غم و غصه ها رو فراموش می کنم. الانم دارم میرم به سمت انباری زیر زمین تا هله هوله ها رو بردارم !
ما موجودات فضایی، علاقه ی زیادی به خوراکی های خوشمزه و هله هوله و خیارشور و ترشی داریم و اون نگهبان مهربون هم همیشه برای من هله هوله های خوشمزه میاورد. در مدتی که روی کره ی زمین بودم، سعی کردم با بعضی آدم ها دوست بشم تا شاید آدم ها به من کمک کنند که سفینه ام رو تعمیر کنم و به سیاره ام برگردم، اما آدم ها از من می ترسیدند. مثلاً یک شب یک نفر رو دیدم که توی زمین کشاورزی مشغول آبیاری بود، وقتی به پیش او رفتم، او فکر کرد که من میخوام بخورمش و با بیل به دنبال من افتاد.
یک روز دیگه، نزدیکای غروب که هوا میخواست تاریک بشه، من از توی انباری مرغ و خروس ها بیرون اومدم اما نگهبان کارخونه رو ندیدم، به جایش یک پسربچه توی کارخونه بود که تا من رو دید، فرار کرد داخل اتاق نگهبانی و در رو بست. من فکر می کردم که او شاید بتونه سفینه ی من رو تعمیر کنه، به همین دلیل به سمت اتاق رفتم و سلام کردم اما پسربچه جواب نداد و از اتاق بیرون نیومد. از پنجره ی اتاق نگاهی به داخل انداختم، دیدم خیلی ترسیده و گوشه اتاق نشسته. به سختی از دیوار اتاق بالا رفتم و سعی کردم از دودکش اتاق بهش بگم که من هیولا نیستم اما در همون لحظه، پدر اون بچه با یک قابلمه غذا وارد باغ شد و من هم رفتم و در انباری پنهان شدم.
انتظار دارن همیشه درباره قیمت مرررررغ مطلب نوشته بشه ؟؟؟
یا اینکه فاقد قوه تخیل هستند و فقط مطالب درباره گرونی و بدبختی و مرررغ و تخم مررررغ به ذائقه شون خوش میاد؟؟؟
.
.
.
.
یه موجود فضایی پشت سرتونه و الان شما رو می خوره !!!
منظره ی این جاده در چهار فصل سال، بسیار زیبا و دل انگیزه؛ موقع پاییز، روی جاده و رودخونه پر از برگ های زرد هست که زیر پای رهگذرها خش خش می کنند. موقع زمستون که میشه، جاده پر از برف میشه و رودخونه یخ میبنده، اما از زیر یخ و برف ها همچنان آب جریان داره. موقع بهار، درختهای دو طرف جاده شکوفه می زنند و روی آب رودخونه پر از شکوفه های خوشبو میشه. اوایل تابستون هم صدای وزیدن باد بین برگهای درختان و صدای پرنده ها بسیار دلنشین هست.
بچه های مدرسه هم همگی باهوش و درسخون هستند، به خصوص دو تا برادر که یکی شون کلاس دومه و خیلی زرنگ و باهوشه و برادر بزرگه که کلاس پنجمه قبلاً کمی بازیگوش بود و همیشه توی امتحان ها تقلب می کرد ! اما الان چند روزی میشه که این برادر بزرگه هم درسخون شده ! به خصوص چند روز پیش که امتحان گرفتم، اون برادر بزرگه با یک عینک عجیب اومده بود و همه ی سوال ها رو درست جواب داده بود ! دلیلش هم اینه که من معلم بسیار توانمندی هستم و روش های نوین تدریس من باعث شده که اون بچه ها درس رو خوب یاد بگیرند !!
اون موجود فضایی شکمو با این داداش بزرگه ی تنبلِ من، برام نقشه کشیده بودند که وقتی من خوابیدم، هله هوله های خوششمززه ی من رو بدزند ! اما نمی دونستند که من توی کمد هله هوله ها، دوربین مدار بسته نصب کرده بودم و عکس اون موجود فضایی شکمو رو ذخیره کرده ام !!!
حالا هم به اون موجود فضایی و داداشم گفته ام که باید سه برابر اون هله هوله هایی که برداشتند، برای من بیارند، وگرنه عکس اون موجود فضایی رو میذارم توی شبکه های اجتماعی تا همه اون رو پیدا کنند !!!
پی نوشت:
آخرین خبرها حاکی از آن است که یک مغازه ی هله هوله فروشی مورد سرقت قرار گرفته است ! طبق گفته ی شاهدان عینی، یک موجود فضایی، با عجله کلی هله هوله از این مغازه برداشته و فرار کرده است !!!
کامنت ۱۲:۰۷ نشون میده که این حرف سعدی چندان هم درست نیست. خیلی از ما دوست داریم بیشتر درباره قیمت مرغ و تخم مرغ حرف بشنویم.
قضاوت با خودتون.
خدا شفا بده فقط همین
"معلومه چقدر پیشرفته این شما دهه90 ها"