به گزارش خبرنگار حوزه ادبیات گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان، طبق نتایج آمارگیری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۹۹، سرانه مطالعه ایرانیهای ۱۵ سال به بالا در روز حدود ۱۶ دقیقه و ۳۲ ثانیه برآورد شده است. کتابخانههای عمومی از نهادهایی هستند که در صورت دسترسی همگانی به آن و داشتن امکانات و کتابهای لازم و کافی میتوانند در بالارفتن سرانه مطالعه نقش داشته باشند.
آیا کتابخانهها در ایران پاسخگوی نیاز مراجعهکنندگان هستند؟ اعضای کتابخانهها میتوانند به راحتی عناوین جدید بازار کتاب را در کتابخانهها بیابند؟ کتابخانههای عمومی چه امکانات و محدودیتهایی در خرید کتاب دارند و بودجه مورد نیازشان از چه طریقی تأمین میشود؟ در نهایت، نقش کتابخانهها در سرانه مطالعاتی ایرانیان چقدر مؤثر است و در بررسی این سرانه چه نکاتی گاهی از چشم میافتد؟
اینها مسائلی هستند که در گفتگو با سیدباقر میرعبداللهی مدیرکل منابع نهاد کتابخانههای عمومی کشور مطرح کردیم. مشروح این گفتوگو را در ادامه میخوانید:
آقای میرعبداللهی؛ ابتدا درباره نحوه ورود عناوین جدید بازار نشر به نهاد کتابخانههای عمومی توضیح دهید.
میرعبداللهی: وظیفه سازمانی و تشکیلاتی اداره کل منابع، ارزیابی و خرید منبع است. منبع به کتاب، نشریه و اسباببازی اطلاق میشود. از میان حدود ۳۶۰۰ کتابخانه عمومی کشور حدود ۲۵۰۰ کتابخانه نهادیاند و بقیه اصطلاحاً مشارکتی هستند. سه روش اصلی در نحوه ورود کتاب به کتابخانههای نهاد داریم: در روش اول خود ناشر با مکاتبه و ارسال آثاری که از نظر خودش سرآمدند آنها را به ما معرفی میکند و ما آن آثار را در سیستم خود ارزیابی میکنیم. ارزیابی به این منجر میشود که آن کتابها را بخریم یا نخریم و اگر هم میخریم چندتا بخریم. روش دوم رصد خود ماست؛ یعنی اساساً بخش مهمی از کار ما در اداره کل منابع، رصد بازار نشر در گروههای سنی مختلف مخصوصاً کودک و نوجوان است که کاربران و مخاطبان بیشتری در کتابخانهها دارد. شیوه سوم، رصد کارشناسان ما یعنی کارشناسان داخلی و بیرونی است که کار ارزیابی کتاب را به عهده دارند.
غیرممکن است کتاب دندانگیری چاپ شود و ما بیخبر بمانیم؛ چرا که بالاخره از یکی از این چند صافی رد میشوند. نحوه ورود کتاب به اداره کل منابع چنین است که بعداً در سیستم ارزیابی ما که تحت وب هست و نتیجهاش که در سایت نهاد برای همگان قابل مشاهده است، نمایش داده میشود. در سایت سامانه یکپارچه مدیریت کتابخانههای عمومی به آدرس Samanpl.ir به نحو جزئی و مصداقی مشخص است که کدام کتاب چه زمانی تأیید شده و از هر عنوان در هر کتابخانه چه تعداد وجود دارد؛ بنابراین قویاً ادعا میکنم که نمیشود کتاب مهمی چاپ شده باشد و ما آن را ندیده و نخریده باشیم. تاکنون بالای ۷۰ درصد آنچه که کتاب مهمی تلقی میشود و از نظر کارشناسان ما ارزش خواندن دارد، خریداری شده است.
چه کتابی برای خرید مهم اطلاق می شود؟
میرعبداللهی: این به نظام توزیع ما برمیگردد. ما نهاد «عمومی» کتابخانههای کشور هستیم و عمومی هم صفت کتاب است هم صفت کاربر. به همین دلیل کتابی را که تخصصی باشد یعنی خواننده منحصر به فرد داشته باشد، نمیگوییم نمیخریم، ولی کم میخریم. این مورد مبتنی بر نیازسنجی پیشینی است که خود نهاد در معاونت پژوهش و برنامهریزی انجام میدهد. برای نمونه کتابهایی را که در رده مهارتهای خانهداری و آشپزی قرار دارند برای کتابخانههای روستایی نمیخریم؛ چون آنجا متقاضی ندارد. برعکس به دلیل عمومیت کتابهای رده کودک و نوجوان، آنها را فراوان میخریم، چون مخاطب دارند.
بودجه خرید کتابهای تازه از چه طریقی تأمین میشود؟
میرعبداللهی: با مراجعه به قانون تخصیص نهاد میبینیم منابع درآمدی نهاد کتابخانه عمومی کاملاً مشخصاند. از آنجا که نهاد یک ارگان عمومی غیر دولتی است و بودجه چندانی در ردیف بودجه ندارد، منابع درآمدی ما عمدتاً منحصر است به نیم درصد عواید شهرداری که مدیران کل هر استان از طریق انجمنها موظف به دریافت از شهرداری همان استان هستند که این به سختی استیفا میشود. به این قضیه گرانی کاغذ و ملزومات نشر را اضافه کنید که از نیمه دوم سال ۱۳۹۸ هم ناشران را درگیر کرد و بیشتر از همه ما را؛ چرا که نهاد به تعبیری یک اَبَرخریدار هست و به این ترتیب گرانی کاغذ و ملزومات نشر ما را هم تحتالشعاع قرار داد. کرونا هم در دو سال گذشته همان طور که همه عرصههای اجتماعی را درگیر کرد، ما را هم متأثر کرد. همه اینها نوعی محدودیت در خرید ایجاد میکند، اما این هرگز به این معنا نیست که ما به کتابی که از نظر خواننده «عام» مهم است و خواهان دارد بیتوجهی کرده باشیم.
پس خرید شما وابسته است به آن چه که مراجعان آن را مطالبه میکنند؟
میرعبداللهی: بله؛ البته خرید ما نسبت تام و تمامی هم دارد با آنچه که در بازار نشر اتفاق میافتد؛ یعنی هر چه تولید محتوای مناسب کم باشد از این طرف هم خرید کم است. من نه به عنوان یک مدیر بلکه به عنوان یک خواننده و کارشناس کتاب لزوماً فکر میکنم تعداد کتابهای خوب در معنای نسبیاش که برای گروههای سنی مختلف منتشر میشود خیلی نیست. ویترین کتابهای گروه سنی کودک و نوجوان اگر اغراق نکنیم و نگوییم خیلی خالی است، اما خیلی پُر هم نیست و شاید توجیه بعضی از ناشران که بازار نشر را از کتابهای ترجمه پر کردهاند همین باشد که میخواهند ویترین را پُر کنند، منتها با یک روش غلط. در ادبیات داستانی کودک و نوجوان مشاهده میکنیم که دست کم در دهه گذشته بازار نشر پر شده از کتابهای ترجمه که در واقع ذهن و زبان بچههای ما را تخریب میکنند تا این که بخواهند چیزی به آنها یاد بدهند.
متأسفانه ناشرانی هستند که بیشتر اقتصادی نگاه میکنند و به تعبیر درستتر کاسبکاری میکنند. برخی از ترجمهها بسیار نازلاند. مترجمانی هستند که به زبان مبدأ و مقصد آشنایی کافی ندارند و انتخاب اثرشان برای ترجمه مبتنی بر نیازسنجی نیست یا ترجمههای موازی و مکرر انجام میدهند. همه اینها به شکل آشکار و پنهان در خریدمان تأثیر میگذارد؛ بنابراین ما وقتی به قفسههای کتابخانههای نهادی کشور نگاه میکنیم همه این عوامل را باید با هم در نظر بگیریم؛ به عبارت دیگر خرید ما تابعی از شرایط فعلی فرهنگی کشور هست. در همین فضا ما در دو سه سال گذشته به خریدمان یعنی خرید کتاب و نشریات، خرید اسباببازی را هم اضافه کردیم که البته خیلی مختصر بود؛ اما به هر حال کلیدش خورده است. این خرید برای حدود ۳۰۰ تا ۴۰۰ کتابخانه با اولویت مناطق کمبرخوردار بود و با توجه به همان معیار عمومیت که چه منبعی برای کدام گروه سنی خریداری شود، انجام شد.
تکلیف کتابهایی که مراجعان آنها را در قفسه کتابخانهها نمییابند، چه میشود؟
میرعبداللهی: یکی از وظایف کتابداران ما که کم و بیش به آن عمل میشود این است که اگر عضو کتابخانه به آنها مراجعه میکند و دستخالی برمیگردد، جستجو کنند و به ما گزارش دهند. ما موظفیم به فهرستی که کتابداران به ما میدهند توجه کنیم. اما در این فهرست اگر یک کاربر در استانی بیاید و کتابی مهجور و متروک را بخواهد، ما این را به اصطلاح مطالبه تلقی نمیکنیم؛ اما وقتی که تکرار شود حتماً توجه ما جلب میشود. چنین امکانی در حال حاضر وجود دارد و جاری است یعنی هر کتابخانهای به شکل مجزا به ما فهرستی هفتگی یا ماهانه یا ششماهه یا سالانه میدهد و میگوید در این مدت این کتابها را از ما میخواستند و ما نداشتیم. ما پی از بررسی دلیل آن، کتاب را میخریم و میفرستیم و این وظیفه جاری و ساری ماست.
در پایان میفرمایید کشورهای توسعهیافته چه کردند که آمار مطالعه در آنجا بالاتر از ایران است؟
به شخصه معتقد نیستم که وضعیت کتابخوانی واقعاً در کشورهای پیشرفتهتر پررونق است و در ایران نه. بالا بودن آمار مطالعه در اروپای غربی و شرقی یا در شرق دور مثل مالزی و چین و هند را خیلی تأیید نمیکنم و با تردید در آن مینگرم. قبل از آن ما باید درباره برخی از مفاهیم بحث کنیم مثل این که مطالعه در آن کشورها چه تعریفی دارد و آنجا ناشران چه وضعی دارند و تعریف ما از سرانهی مطالعه با توجه به جمعیت و شاخصهای دیگر چقدر متفاوت است. نکته دیگر مسئله تفاوتهای فرهنگی است. مردم ما یک سنت شفاهی دارند. ما یک قوم شفاهی هستیم و مواریث معنوی ما بیشتر از راه مشافهه و نقل سینه به سینه به ما منتقل شده است. این طور به نظر میرسد که کودکان ما بیشتر دوست دارند که قصهای برایشان خوانده شود تا اینکه خودشان آن را بخوانند.
از طرف دیگر فضای مجازی و امکانات تحت وب هم همه دست به دست هم دادهاند تا شکل خواندن تغییر کند. اصلاً سبک زندگی مدرن هم ما و هم خواننده غربی را به این سمت برده که دیگر اساساً کمتر کتاب دستشان میگیرند. اشاره به اختلاف فرهنگی به این علت بود که اعداد و ارقام ما را گول نزند و در مقایسه گرفتار بعضی از این آمارهای قلابی نشویم. مجموع اینهاست که میتواند مقایسهای را شکل دهد. در کار آماری باید به تفاوتها و امکانات و محدودیتها توجه کنیم.
گفت و گو از مریم حمید شریف لو
انتهای پیام/