به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان، امام حسن عسکری (ع)، یازدهمین پیشوای شیعیان، در سال ۲۳۲ ه. ق چشم به جهان گشود. پدرش امام دهم، حضرت هادی علیه السلام و مادرش بانوی پارسا و شایسته، «حدیثه» است که برخی از او بنام «سوسن» یاد کرده اند. این بانوی گرامی، از زنان نیکوکار و دارای بینش اسلامی بود و در فضیلت او همین بس که پس از شهادت امام حسن عسکری علیه السلام پناهگاه و نقطه اتکای شیعیان در آن مقطع زمانی بسیار بحرانی و پر اضطراب بود.
از آنجا که پیشوای یازدهم به دستور خلیفه عباسی در «سامراء»، در محله «عسکر» سکونت (اجباری) داشت، به همین جهت «عسکری» نامیده میشود. از مشهورترین القاب دیگر حضرت، «نقی» و «زکی» و کینه اش «ابو محمد» است. او ۲۲ ساله بود که پدر ارجمندش به شهادت رسید. مدت امامتش ۶ سال و عمر شریفش ۲۸ سال بود، در سال ۲۶۰ ه به شهادت رسید و در خانه خود در سامراء در کنار مرقد پدرش به خاک سپرده شد.
مظلومیت امام حسن عسکری (ع)
حجت الاسلام علوی تهرانی در مورد مظلومیتهای امام عسکری گفت: امام حسن عسکری به همراه پدرشان در کودکی به اجبار به منطقه سامرا تبعید شدند. علت نامگذاری لقب عسکری این بود که ایشان در سامرا و در منطقهای بنام عسکر (که لزوماً نظامی هم نبوده) مستقر بودند.
وی ادامه داد: شرایط امامت ایشان طبق فرمایش حضرت، بسیار سخت بودهاست. حضرت در مقام پاسخ به نامهٔ عدهای از شیعیان، فرمودند: «شیعیان در مورد امامت هیچیک از پدرانم، مانند من در شک و تردید نبودهاند.»
دوران امام هادی و امام عسکری در شدت اختناق حاکمان زمان خود بودهاست. سه دلیل برای این خفقان ذکر شدهاست:
دلیل اول: شرایط سخت ملاقات با امام
این کارشناس دینی گفت: شیعه برای ملاقات با امام هادی به سختی از شر نگهبانان خلاص میشد و خدمت حضرت میرسید. امام در یک اتاق زندانی بودند در حالیکه بر روی حصیری نشسته بودند و در مقابل ایشان قبری آماده بود. یعنی اگر حرفی میزدند، تکلیف معلوم بود.
وی افزود: با این شرایط، نمیتوانستد آشکارا امام بعد از خود را معرفی کنند؛ لذا معرفی امام عسکری در چند ماه آخر عمر ایشان اتفاق افتادهاست.
دلیل دوم: تضعیف امام عسکری علیهالسلام
وی ادامه داد: امام عسکری (ع) برادری بنام سیدمحمد داشتند که اکنون در سامرا دارای بارگاه است. عدهای از شیعیان آن زمان، حتی در زمان امام هادی، به امامت سیدمحمد گرایش پیدا کردند. سیدمحمد مورد تأیید بود. او بسیار بزرگوار بود و پناه شیعیان به حساب میآمد، اما به هیچ عنوان خود را امام نمیدانست. حاکمان وقت، در جهت انحراف افکار شیعیان روی امامت ایشان مانور میدادند.
دلیل سوم: خیانت برخی از وکلاء ائمه
علوی تهرانی گفت: وکالت از عصر امام کاظم شروع شد تا شرایط سخت ارتباط امام با مردم، تسهیل شود. اما برخی از وکلاء بعد از شهادت امام کاظم، مردم را به امامت حضرت رضا راهنمایی نکردند و گروه واقفیه را شکل دادند. شخصی از این گروه به امام رضا نامه نوشت که: «پدر شما زنده است، او همان مهدی است که خواهد آمد، اما اکنون از نظرها پنهان است، او هرگز توصیهای در مورد شما نکردهاست.»
وی افزود: به این ترتیب، همه اموال مسلمین را بین خود تقسیم کرده و خیانت کردند. سایر امامان نیز از خیانت برخی وکلاء مصون نبودند.
این کارشناس دینی اظهار داشت: جریانهای مخالف تشیع در عصر امام عسکری از این خفقان به نفع خود استفاده میکردند. تصوف یکی از آنها بود که از زمان امام صادق شکل گرفته بود و حضرت دربارهٔ آنها فرموده بودند: «آنها دشمن ما هستند، هرکسی به آنان تمایل داشته باشد از آنان است و با آنها محشور میشود.»
وی در مورد شهر سامرا افزود: سُرّ مَن رَأی، محل دفن امام است. امام عسکری فرمودند: هرکسی میخواهد از غم، رها شود و سرور و شادمانی پیدا کند، به زیارت من بیاید.
نامههای امام حسن عسکری به شیعیان
حجت الاسلام طبسی استاد حوزه در مورد شرایط دوران امام حسن عسکری و نامههای آن حضرت به شیعیان گفت: زمان امام حسن عسکری (ع) شرایط بسیار سختی بودهاست. تقریباً همان شرایط پدرشان امام هادی را داشته بعلاوه مشکلات عدیده دیگری نیز مطرح بودهاست. مسئله مکاتبات در زمان امام هادی و امام حسن عسکری (ع) بسیار زیاد بود. مکاتبات امام هادی و امام حسن عسکری (ع) به شیعیان مخصوصاً به قمیها نکات زیادی داشتهاست.
وی افزود: امام حسن عسکری (ع) که غالب ایامی که دوران امامتشان بود در زندان سپری شد در زمان آزادی و از زندان نامههایی به شیعیان فرستادند. از جمله این نامهها، به احمد بن اسحاق است که آن زمان نماینده مردم در قم بود. حضرت امام حسن عسکری راجع به تولد امام زمان در این نامه بشارت دادند و همچنین به ایشان گفتند این مژده فعلاً نزد تو مکتوم بماند. یعنی به کسی خبر ندهید.
طبسی یادآور شد: امام عسکری میفرماید علیرغم اینکه دشمنان میخواستند مرا را بکشند تا این نسل طیب و طاهر به دنیا نیاید فرزندم به دنیا آمد. یکی از نامهها این چنین بود.
این پژوهشگر مسائل دینی ادامه داد: بعضی از نامهها حتی به صورت علنی هم نبود. اینطور بود که حضرت چوبدستیای در خانه داشتند که داخل چوبدستی خالی بوده و گاهی وقتها حضرت برای بعضی از شیعیان نامه مینوشتند و با رساندن این چوبدستی توسط نامهرسانان یا پیشکارشان، نامه را بدست شیعیان میرساندند. این پیشکار میگوید چوبدستی را از طرف امام بردم، در بین راه دیدم که شخصی چند گوسفند همراه دارد که آنها را بطرفی میبرد.
بعد میگوید به من گفت اینها را به این سو راهنمایی کن. من چوبدستی را برداشتم و به این گوسفند زدم یک دفعه دیدم چوبدستی دو تا شد و مقداری از نامهها از داخل چوب بیرون افتاد. گفت فوراً اینها را جمع و جور کردم و به اصحاب رساندم. وقتی برگشتم امام بسیار ناراحت شد فرمود چرا چنین و چنان کردی، بعد معلوم شد که حضرت در این چوبدستی نامههایی میگذاشته که به دست اصحابش برساند. خلاصه از بین نامههای فراوانی که از حضرت مینوشتند، بسیاری از این نامهها برای قم بود. تا زمان مرحوم صدوقنامهها نزد ایشان بوده، اما بعد از فوت مرحوم صدوق، گم شدهاست و هیچیک از این نامهها فعلاً موجود نیست.
زمینهسازی امام عسکری (ع) برای غیبت
اما امام حسن عسکری (ع) چگونه شیعیان را برای دوران غیبت فرزند خود؛ حضرت مهدی (عج) آماده نمود؟! از آنجا که غایب شدن امام و رهبر هر جمعیتی، یک حادثه غیرطبیعی و نامأنوس است و باور کردن آن و نیز تحمل مشکلات ناشی از آن برای نوع مردم دشوار میباشد، پیامبر اسلام و امامان پیشین به تدریج مردم را با این موضوع آشنا ساخته و افکار را برای پذیرش آن آماده میکردند. این تلاش در عصر امام هادی (ع) و امام عسکری (ع) که زمان غیبت نزدیک میشد، به صورت محسوستری به چشم میخورد. چنانکه در زمان امام هادی (ع) آن حضرت اقدامات خود را نوعاً توسط نمایندگان انجام میداد و کمتر شخصاً با افراد تماس میگرفت.
این معنا در زمان امام عسکری (ع) جلوه بیشتری یافت؛ زیرا امام از یک طرف، با وجود تأکید بر تولد حضرت مهدی (ع) او را تنها به شیعیان خاصّ و بسیار نزدیک نشان میداد و از طرف دیگر تماس مستقیم شیعیان با خود آن حضرت روز به روز محدودتر و کمتر میشد، به طوری که حتی در خود شهر سامّرا به مراجعات و مسائل شیعیان از طریق نامه یا توسط نمایندگان خویش پاسخ میداد و بدین ترتیب آنان را برای تحمل اوضاع و شرائط و تکالیف عصر غیبت و ارتباط غیر مستقیم با امام آمده میساخت.
«احمد بن اسحاق»، یکی از یاران خاص و گرانقدر امام عسکری (ع)، میگوید: به حضور امام عسکری (ع) رسیدم میخواستم دربارهٔ امام بعد از او بپرسم، حضرت پیش از سؤال من فرمود:ای «احمد بن اسحاق»! خداوند از زمانی که آدم را آفریده تا روز رستاخیز، هرگز زمین را از «حجت» خالی نگذاشته و نمیگذارد. خداوند از برکت وجود «حجت» خود در زمین، بلا را از مردم جهان دفع میکند و باران میفرستد و برکات نهفته در دل زمین را آشکار میسازد.
عرض کردم: پیشوا و امام بعد از شما کیست؟ حضرت برخاست و به اتاق دیگر رفت و طولی نکشید که برگشت، در حالی که پسر بچهای را که حدود سه سال داشت و رخسارش همچون ماه شب چهارده میدرخشید به دوش گرفته بود. فرمود: «احمد بن اسحاق»! اگر پیش خدا و امامان محترم نبودی، این پسرم را به تو نشان نمیدادم، او همنام و هم کنیه رسول خداست، زمین را پر از عدل و داد میکند. چنانکه از ظلم و جور پر شده باشد. او در میان این امت (از نظر طول غیبت) همچون «خضر» و «ذوالقرنین» است، او غیبتی خواهد داشت، که (در اثر طولانی بودن آن) بسیاری به شک خواهند افتاد و تنها کسانی که خداوند آنان را در اعتقاد به امامت او ثابت نگه داشته و توفیق دعا جهت تعجیل قیام و ظهور او میبخشد، از گمراهی نجات مییابند.
طبسی در مورد اینکه امام حسن عسکری (ع) چگونه مردم را با دوران غیبت امام زمان (عج) آماده کردند گفت: یکی از کارهای امام حسن عسکری (ع) این بود که مردم را برای پذیرفتن امام غایب آماده میکردند، زیرا قبل از این همه امام را میدیدند و با امام صحبت میکردند و از این جهت مشکلی نداشتند، اما بعد از سال ۲۶۰ ه. ق مردم با نبود امام کمکم آشنا شدند و این آشنایی قهراً و طبعاً زمینهسازیای میخواست که حضرت این کار را انجام دادند.
طبسی در ادامه گفت: یکی از آن زمینهسازیها این بود که حضور امام حسن عسکری (ع) در میان مردم کمتر شد. مسئله عمدی هم بود که در نبود امام نیز میتوان با امام اتصال برقرار کرد؛ لذا بسیاری از افرادی که میخواستند خدمت امام عسکری (ع) برسند امام آنها را نهی میکرد و میفرمود شرایط فعلاً مناسب نیست؛ لذا بعضی از افرادی که میخواستند خدمت به امام حسن عسکری برسند امام در بین راه پیام رسانی فرستاد که برگردید و وارد سامرا نشوید.
وی افزود: یکی از مواردی که حضرت نسبت به آماده کردن مردم برای امامت امام زمان (عج) انجام داد همین بود که مردم کمتر با ایشان تماس پیدا کنند.
طبسی تصریح کرد: تماسهای مردم هم اینطور بود که بعد از امام حسن عسکری (ع) در غیبت صغری برای اتصال با امام زمان هیچ راهی نبود و این نایبهایی که در زمان خود امام حسن عسکری (ع) شخصیتهای بسیار معروفی بودند، اینها را معین کردند تا در مدت زمانی با این وسیله با امام زمان (عج) ارتباط داشته باشند. آن هم با نامه و نه دیدار حضوری؛ و سپس غیبت کبری شروع شد خود امام حسن عسکری (ع) نسبت به نایبان عامشان که علما و فقهای زمان خود بودند آنها را به رشد رساندند که مردم اینها را شناختند از جمله همین ابن بابویه قمی است که حضرت امام حسن عسکری (ع) نامه مفصلی برای او مینویسد تا مردم او را بهتر بشناسند.
این محقق و پژوهشگر معارف دینی اظهارداشت: افرادی که در قم و غیر قم رشد پیدا کرده بودند افرادی مانند زکریا ابن آدم و دیگر شخصیتهای عظیمی که در کنار اهل بیت (ع) بودند یا اشعریهایی که در کنار اهل بیت (ع) بودند شاگردان ائمه بودند اینها کمکم رشد پیدا کردند همه اینها زمینهای شد برای اینکه مردم یاد بگیرند با نبود امام چگونه میشود زندگی کرد.
این روزها متعلق به امام عسگری (سلاماللّهعلیه) است، که میتواند الگوی همهی مؤمنان، بخصوص جوانان باشد. این امامی که موافقان، شیعیان، مخالفان، غیر معتقدان، همه، شهادت دادند و اعتراف کردند به فضل او، به علم او، به تقوای او، به طهارت او، به عصمت او، به شجاعت او در مقابل دشمنان، به صبر و استقامت او در برابر سختیها، این انسان بزرگ، این شخصیت باشکوه، وقتی به شهادت رسید، فقط بیست و هشت سال داشت. در تاریخ پرافتخار شیعه، این نمونهها را کم نداریم. پدر امام زمان عزیز ما با آن همه فضیلت، با آن همه مقامات، با آن همه کرامات، وقتی با سم و جنایت دشمنان از دنیا رفت، فقط بیست و هشت سال داشت؛ این میشود الگو؛ جوان احساس میکند یک نمونهی عالی در مقابل چشم دارد. آن امام بزرگوار، جوادالائمه (علیهالسّلام) است که در بیست و پنج سالگی شهید شده است؛ این امام عسگری (علیه الصّلاة و السّلام) است که در بیست و هشت سالگی به شهادت رسیده است؛ و این همه فضیلت، این همه مکرمت، این همه عظمت، که نه فقط ما به آنها قائلیم و مترنّمیم، بلکه دشمنانشان، مخالفانشان، کسانی که اعتقاد به امامت آنها نداشتند، همه اعتراف کردند.
هشت سفارش امام حسن عسکری (ع) به شیعیان
امام حسن عسکری علیه السلام ـ به شیعیان خود: شما را سفارش میکنم به تقوای الهی و پارسایی در دینتان و کار و کوشش برای خدا و راستگویی؛ و ادای امانت به کسی که امانتی به شما سپرده است، نیکوکار باشد یا تبهکار؛ و سجده طولانی و نیکو همسایه داری؛ زیرا محمّد صلی الله علیه و آله برای این امور آمده است. در میان عشیره هایشان، نماز بخوانید، در تشییع جنازه هایشان، شرکت ورزید، از بیمارانشان، عیادت کنید، حقوق آنان، را بگزارید.
زیرا هرگاه فردی از شما در دینش، پارسا و در گفتارش، راستگو باشد و امانت را ادا کند و با مردم خوشخویی کند، گفته شود: این شیعه است و این، مرا شاد میسازد.
از خدا پروا کنید و مایه آراستگی ما باشید، نه باعث ننگ و زشتی.
هرگونه دوستی را برای ما جلب کنید و هرگونه زشتی را از ما دور سازید؛ زیرا هر خوبی که در حقّ ما گفته شود، ما اهل آن هستیم و هر بدی که درباره ما گفته آید، نه چنانیم.
ما را در کتاب خدا، حقّی است و با رسول خدا، خویشاوندیم وخداوند، ما را پاک شمرده است و جز ما، هر کس چنین ادعایی کند، دروغ گوست.
خدا و مرگ را، فراوان یاد کنید و بسیار قرآن بخوانید و فراوان بر پیامبر صلی الله علیه و آله صلوات فرستید؛ زیرا صلوات بر رسول خدا صلی الله علیه و آله ده ثواب دارد.
آن چه را به شما سفارش کردم پاس دارید، شما را به خدا میسپارم و بدرودتان میگویم.
نقش تربیتی و سیاسی امام حسن عسکری (ع)
امام حسن عسکری علیه السلام در هدایت مردم و دفاع از اسلام، لحظهای قرار نداشت.
سراسر عمر کوتاه خود را به جهاد و مبارزه در راه خدا اختصاص داد. اگرچه امام عسکری علیه السلام در اوج جوانی به شهادت رسید، لیکن تلاش و مبارزات فراوان آن حضرت در دو جبهه «فرهنگی» و «سیاسی»، ثمرات گوناگونی به همراه داشت.
در بعد فرهنگی، باعث نجات اسلام از کجرویهای فکری و بروز عقاید خرافی شد و در بُعد سیاسی نیز چهره شوم حکومتهای عباسی را ـ که به نام امیرالمؤمنین و یا خلیفه مسلمین، ریاست مینمودند ـ آشکار ساخت.
پیکار سیاسی
پیکار امام حسن عسکری علیه السلام، از پسوند «عسکر» در نام مبارکشان پیداست. عسکر، در زبان فارسی به معنای لشکر و پادگان به کار برده میشود. آن حضرت به خاطر ترسی که در دل حاکمان بنی عبّاس ایجاد شده بود، تمام مدّت امامت خود را در محلّه نظامیان، بالاجبار سکونت داشت. «متوکّل»، خلیفه عباسی به خاطر ترس شدیدی که از امام هادی علیه السلام و فرزند بزرگوارش امام حسن علیه السلام داشت، آن دو وجود پربرکت را از مدینه به سامرّا تبعید نمود و تا پایان عمر در حلقه و مراقبت لشکریانش نگه داشت.
بدین ترتیب، امام حسن عسکری علیه السلام تمام دوران امامت خود را در تبعید، محاصره مأموران عباسی و یا در زندان سپری نمود. با این همه، در مدار مخالفت حکومت بنی عباس گام بر میداشت. نه، چون عالمان درباری برای ماندگاری حکومت، دعا میکرد و نه در اعیاد سلطنتی مانند دیگر شخصیتهای مذهبی، به دست بوسی خلیفه میشتافت. حتی وقتی که خلیفه به مسافرت میرفت، در هنگام بازگشت که همه چهرههای علمی، فرهنگی، نظامی و سیاسی به پیشوازش میرفتند و همه قبایل به ترتیب منزلت خانوادگی بر سر راهش، همراه با پرچمهای ویژه میایستادند، امام عسکری علیه السلام حضور نمییافت و بدین گونه، مشروعیت حکومت ظالم عباسی را زیر سؤال میبرد.
ترس حکومت از امام تا بدانجا بود که جاسوسان مرتّب نزد امام عسکری علیه السلام آمد و شد داشتند و تمام رفتار و گفتار آن حضرت را مو به مو گزارش میکردند. هیچ کس اجازه ورود نزد آن حضرت نداشت. برخی مأموران برای چاپلوسی، امام را نزد پادشاه عباسی خطرناک و در پی دست یازیدن به حکومت، معرّفی میکردند و از فعّالیتهای سیاسی و ارتباط ایشان با برخی شیعیان و مخالفان حکومت خبر میدادند.
مبارزه دلیرانه و تلاش خستگی ناپذیر حضرت عسکری علیه السلام باعث شد تا نیمی از شش سال امامتش، در زندان سپری گردد و در زندان مخوف عباسی زیر شدیدترین شکنجه قرار گیرد.
یکی از روشهای شکنجه، تنوری بود از چوب و پر از میخ؛ بدین گونه که میخها را از بیرون کشیده بودند، چنانکه نوک تیز آن به مقدار دو یا سه سانتی متر از جداره داخل تنور پیدا بود.
امام عسکری علیه السلام و برخی شیعیان آن حضرت را درون آن قرار میدادند و درپوشی بر آن مینهادند و آن را به سرعت روی زمین میغلطانیدند. میخها در بدن فرو میرفت و دردی جانکاه داشت.
عوامل دشمنی با امام عسکری علیه السلام
دشمنی بنی عباس با امام علیه السلام در سه محور کلّی قابل بررسی است:
۱. عزّت نفس، آزاد اندیشی، مسئولیت پذیری و مبارزه خستگی ناپذیر امام حسن عسکری علیه السلام بر ضدّ خلفای ستمگر.
۲. دشمنی دیرینه بنی عباس با علویان.
عباسیان کسانی بودند که با شعار «الرّضاء من آل محمّد صلی الله علیه و آله وسلم» حمایت مردم را به خود جلب کرده و بر اریکه قدرت تکیه زدند. بزرگترین دست آویز آنان نیز در مدّت شصت سال تلاش و تبلیغ، بهره گیری از خون پاک سرور شهیدان، حضرت امام حسین علیه السلام بود. آنان به خوبی میدانستند که وارثان حقیقی خلافت رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم «امامان شیعه» میباشند. از این رو، علویان را همواره یگانه رقیب خویش در حکومت میشمردند و تمام سعی خود را در نابودی آنها به کار میگرفتند. زندانهای خود را از مردان و زنان علوی پر ساخته و حتّی بزم عیّاشی خود را در کاخهایی میچیدند که دیوارهای آن، مدفن جوانان علوی بود و در زیر سنگ فرشهای ایوان و تالارهای آن، صدها جوان زیبای علوی زنده به گور شده بودند.
خلفا و کارگزاران بنی عبّاس تمام دارائی علویان را گرفته بودند، چنانکه از فقر و ناداری، چهرهای رنجور و قامتی ضعیف داشتند. با این همه، آتش دشمنی عباسیان جز با نابودی کامل و حتی زدودن نام و یاد علویان از دلها، خاموش نمیشد.
۳. ویژگیهای شخصی امام حسن عسکری علیه السلام.
ویژگیهای برجسته آن حضرت فراوان است، اما دو چیز بیشتر از همه موجب دشمنی بنی عباس میشد:
الف) شخصیّت آن حضرت.
امام حسن عسکری علیه السلام در میان مسلمانان آگاه و دیندار، مقامی بلند و منزلتی نیکوداشت. آوازه دانش و فضل وی در سراسر بلاد پهناور اسلام پیچیده بود. مقام معنوی امام در گستره جهان اسلام، برای خلفای عباسی بسیار گران میآمد؛ به ویژه اینکه میدیدند بسیاری از درباریان، فرماندهان و بزرگان مسلمان از حجاز، عراق و ایران و حتی برخی شخصیّتهای عباسی شیفته آن بزرگوار شده و از ایشان به چشمه سار علم، زهد، پارسایی، سخاوت، فتوّت، سیادت و عظمت یاد مینمایند، در آتش رشک و حسد میسوختند. چنانکه حسادت و حسّاسیت نسبت به امام حسن عسکری علیه السلام بر چهره همه پادشاهان عباسی پیدا بود.
ب) وجود مبارک امام زمان علیه السلام.
در میان مردم، اخباری که از وجود مبارک امام زمان علیه السلام خبر میداد، به تواتر میرسید؛ و از اینکه همگان شنیده بودند که به وسیله ایشان جهان پر از عدل و داد میگردد، موجی از شادی و افقی از امیدواری در میان آگاهان و ستمدیدگان میگشود.
این اخبار، ذهن حاکمان بنی عباس را نیز به خود مشغول مینمود. چنانکه جاسوسان فراوانی در اطراف خانه امام گماشته بودند تا بلکه خبر میلاد «مهدی موعود» را به گوش آنان برسانند. با این همه، امام عسکری علیه السلام هم ارتباط خود با شیعیان را حفظ مینمود و هم در پنهان ساختن وجود مبارک امام زمان علیه السلام موفّق بود.
امام؛ احیاگر اسلام
دوره عباسی ـ به ویژه در زمان امام حسن عسکری علیه السلام ـ از هر نظر بدترین دوره اسلامی بود؛ چرا که به علّت عیّاشی و ستم پیشگی حاکمان و منصب داران و نیز بی خبری و فقر عمومی در سایر بلاد اسلام، بسیاری از ارزشهای اسلامی از بین رفته بود و اگر تلاش شبانه روزی امام عسکری علیه السلام یاری گر اسلام نمیگردید، نام و یاد اسلام در ورطه سیاستهای حکومت عباسی به نابودی کشیده میشد.
امام عسکری علیه السلام به حَسَب سختی زمان و اقتضای شرایط مکان ـ که طوفان بی دینی و لاابالی گری بر سرزمینهای اسلامی میوزید ـ از نیروی «کرامت» که خداوند آن را در وجود اولیای خاصّ خود قرار میدهد، در راه تقویت ایمان شیعیان و دیگر شیفتگان وادی حق، بهره میجست.
معجزات و کراماتی که با نیروی معنوی آن حضرت رخ مینمود، نقش اساسی در هدایت مسلمانان به سوی ارزشهای اسلامی داشت. چنانکه در همان فضای آلوده و تاریک، که در سراسر سرزمینهای اسلامی جریان داشت، بسیاری از اندیشمندان و آگاهان، امام را به عنوان حقیقت زلال اسلام میدانستند و در مشکلات مادّی و معنوی به امام حسن علیه السلام پناه میبردند.
گرچه امام عسکری علیه السلام زیر نظر مستقیم دولت عباسی قرار داشت؛ لیکن درایت و کاردانی آن حضرت چنان بود که در بیشتر سرزمینهای اسلامی «نماینده» داشت و از حال مسلمانان آگاه بود. برخی از مساجد و اماکن دینی در شهرها به امر مبارک ایشان ساخته شد؛ از جمله مسجد امام حسن عسکری علیه السلام (مسجد جامع) در قم. این مطلب، نشانگر آن است که آن بزرگوار به وسیله نمایندگان خود و با نیروی امامت، از تمام کاستیها و مشکلات مردم آگاه بوده است.
دانشگاه مخفی امام علیه السلام، حوزه آگاهی و رشد اسلامی همگان به شمار میرفت که ثمره آن، پرورش صدها دانشمند و اسلام شناس بود. چنانکه از کتب رجال و حدیث پیداست، حدّاقل ۵۰۰ نفر از جویندگان و علاقهمندان به مسائل اسلامی، از محضر آن حضرت بهره برده اند. در کتابهای رجالی نام ۱۰۷ نفر آمده که به عنوان اصحاب خاصّ امام علیه السلام از آن وجود مبارک، روایت کرده اند ۸ و این، نشانه حجمی گسترده و چشمگیر از تلاش علمی امام علیه السلام در بدترین دوران حکومت عباسی است. تا زمانی که آن جناب زنده بود، هیچ کس قدرت سوء استفاده و تحریف مسائل اسلامی را نداشت.
آن حضرت در گستره سیاسی نیز میزان حق و باطل بود. از هر قیام ضدّ دولتی که در جهت عدالت و حقوق مردم انجام میگرفت، مخفیانه حمایت میکرد و اگر کسانی در پی بهره گیری از نیروی مردمی برای مقاصد سیاسی خویش دست به فعّالیتی میزدند، حضرت قاطعانه میایستاد و دسیسه آنان را آشکار و خنثی مینمود.
در زمان امامت آن حضرت، فردی به نام «یحیی بن عمر طالبی» بر ضدّ خلیفه عباسی به پا خاست؛ هدفش چنانکه از لا به لای سخنان و شعارهایش پیدا میشود، عدالت اجتماعی و تقسیم غنائم میان ضعیفان و تهی دستان مسلمان بود. در جنگی که بین «یحیی» و «مستعین»، پادشاه ستمگر عباسی درگرفت، یحیی کشته شد و به دستور مستعین و بعد «معتزّ» جنازه او را بر دروازه بغداد نصب نمودند و مردم را وادار به اظهار بیزاری و بدگویی از قیام کنندگان کردند. در میان بزرگان و چهرههای برجسته اسلامی، تنها امام عسکری علیه السلام است که از زبان مبارکش کلمهای بر ضدّ قیام کنندگان شنیده نشد.
رهبری قیام زنگیان، با فردی به نام «علی بن عبدالرّحیم» از قبیله عبدالقیس بود. او خود را علوی و از نوادگان «زید شهید» مینامید. مردم را به یاری فرا میخواند؛ برخی به وی گرویدند و شعار خود را دفاع از مردم قرار دادند. چون از ناحیهای از شامات به نام «زنج» بود، به این نام نیز معروف شد. امام حسن عسکری علیه السلام فرمود: «صاحب الزّنج لیس منّا اهل البیت»
جمال امامت در آینه کرامت
«ابوهاشم جعفری»، از یاران امام عسکری علیه السلام، میگوید:
در زندان بودیم که امام عسکری علیه السلام را به زندان آوردند. برادرش «جعفر» نیز همراه او بود. دورش جمع شدیم و از هر موضوعی پرسش نمودیم. اتفاقاً مردی «جمحی» در زندان بود که خود را علوی معرّفی مینمود. امام، نگاهی به سوی او کرد و فرمود:
«اگر غیر خودی در میان ما نبود، زمان آزادی هر یک از شما را میگفتم.»
گفتم:ای پسر رسول خدا! مگر این، از ما نیست؟ او خود را علوی مینامد!
فرمود: «این مرد، جاسوس است و زیر لباسش کاغذی است که اسامی زندانیان نوشته شده و همه سخنان شما را گزارش میکند.»
ابوهاشم میگوید: لباس او را گشتیم؛ لیستی که امام به آن اشاره فرموده بود را، پیدا کردیم.
«علی بن ابراهیم» میگوید:
در زندان بودیم. امام حسن عسکری علیه السلام هم در زندان با ما بود. هر روز غلام امام از منزل ایشان بستهای میآورد و همه ما روزه خود را با آن افطار میکردیم. چند روز بعد، من به قسمت دیگر زندان منتقل شدم و نمیتوانستم از غذای امام افطار کنم. نان خشکی بیش نداشتم و هر روز با آن افطار میکردم. یک روز از شدت ضعف، حالم دگرگون شد. نزد امام عسکری علیه السلام رفتم. هنوز چیزی نگفته بودم که به غلام خود فرمود: «برای علی بن ابراهیم غذا بیاور که روزه نیست.» سپس به من فرموند: «روزه با نان خالی، بدن را ضعیف میکند و توان آدم را به تحلیل میبرد. گاهی از گوشت استفاده کن تا بدین حال دچار نشوی. گوشت، باعث میشود تا بهتر روزه بگیری و توفیق بیشتری در عبادت پروردگار متعال داشته باشی.»
من از این برخورد امام تعجّب کردم؛ زیرا کسی از وضع من خبر نداشت و به هیچ کس هم حرفی نزده بودم. روز بعد، چیزی پیش آمد که بر شگفتی من افزوده شد. امام علیه السلام روزها روزه داشت و شبها به عبادت مشغول بود و کمتر سخن میگفت. صبح روز بعد، غلام ایشان به عادت همیشه غذا آورد. امام علیه السلام فرمود تا غذاها را به ما تحویل دهد. سپس فرمود: «من امروز آزاد میشوم و این غذاها روزیِ شماست!»
به خدا سوگند! هیچ حرف و سخنی از آزادی نبود. اما آن حضرت عصر همان روز از زندان آزاد گردید.
روشنی دیدگان
با تولّد امام زمان علیه السلام شادی، چهره مبارک امام حسن عسکری علیه السلام را فرا گرفت و فرمود:
«سپاس خداوندی را که به من فرزندی داد که: اشبه النّاس برسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم خَلْقاً و خُلْقاً یحفظه اللّه تبارک و تعالی فی غیبته ثمّ یظهر، یملأ الأرض عدلاً و قسطاً کما مُلِئَتْ جَوْراً و ظُلْماً؛ او از نظر صورت و سیرت، شبیهترین مردم به پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم است و خداوند پس از یک غیبت طولانی، آشکارش مینماید و زمین را پر از عدل و داد میکند، در حالی که پر از بی عدالتی و ستم پیشگی میباشد.»
منبع: دانا
انتهای پیام/