به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان، خبر ساخت سریالی با عنوان «خوشنام» به قلم محسن کیایی و کارگردانی علیرضا نجفزاده که رسانهای شد و اسامی بازیگرانی، چون حمید لولایی، هومن حاجیعبدالهی، سحر ولدبیگی، شهره لرستانی و ... که متعاقبا در تکمیل خبر آمد، این تصور را برای همه ایجاد کرد که شبکه یک در تدارک مجموعه طنز دیگری با نام خوشنام است، اما جالب است بدانید که این سریال یک کار اجتماعی و کاملا جدی است که شخصیتها صرفا گاهی در موقعیتهای طنز قرار میگیرند. حتی کارگردان هم اذعان داشت که قرار نیست مردم با تماشای این سریال بخندند بلکه قرار است نکات مهم اخلاقی و اجتماعی به مخاطب متذکر شود، اما نکته مهم اینجاست که بازیگران این سریال قرار است ابعاد دیگری از بازیگریشان را به تصویر بکشند و کاملا متفاوت از آنچه که تا به امروز از بازی آنها دیدهایم در این کار حضور پیدا کردهاند. به همین دلیل در یکی از روزهای پاییزی به پشت صحنه این سریال رفتیم و با بازیگران و عوامل سریال گفتوگویی داشتیم که در ادامه میخوانید:
خانه قدیمی حوالی میدان قیام
انتهای یکی از کوچههای بنبست حوالی میدان قیام، خانهای قدیمی قرار دارد که عوامل سریال در حال رفتوآمد به آن هستند. محله ساکت و آرامی است و کمتر کسی از آنجا عبور میکند. در خانه باز است و میتوان دوربینها و تجهیزات گروه و بازیگران را داخل حیاط خانه دید. ساختمانی دوطبقه که سقف آن را با چادر سفید پوشاندهاند. حوض و باغچه زیبایی هم در وسط حیاط و یک تخت هم گوشهای از حیاط و زیر درخت قرار دارد که هرکسی با دیدنش به یاد سالهای نهچندان دور و خانه مادربزرگ و بازیها و شیطنتهای دوران کودکی میاندازد. پردههای قدیمی پشت پنجرهها و گلدانهای روی ایوان طبقه دوم تداعیکننده خاطرات شیرین کودکی برای ما میشود. آشپزخانه این خانه در زیرزمین قرار دارد و اتاقها هرکدام به بخشی از کار اختصاص دارند. از اتاق لباس آقایان و خانمهای بازیگر گرفته تا اتاق گریم و لوازم صحنه و .... وارد یکی از اتاقهای همکف میشویم که درست مانند خانههای اصیل ایرانی تاقچه دارد و روی آن آینه و شمعدان قدیمی و یک سجاده نماز است. همچنین عکسهای شخصیتهای اصلی سریال که روی دیوارها نصب شده. یکی از عوامل که به نوعی اتاقها و خانه را به ما معرفی میکند این نکته را هم متذکر میشود که پیش از سریال خوشنام، این خانه لوکیشن سریالهای «زیرخاکی» و «زخم کاری» هم بوده و آنها کمی ساختمان را برای تصویربرداری بازسازی کردهاند. در این سکانس همه بازیگران حضور دارند و مقابل تهیهکننده بازی میکنند. شهره لرستانی و فریده سپاهمنصور چادر گلدار به سر کرده و در کنار حمید لولایی روی تخت کنار دیوار نشستهاند و هومن حاجیعبدالهی و عباس جمشیدیفر با هم دیالوگ دارند. یکی دو پلان دیگر هم در این حیاط ضبط میشود و با تاریک شدن هوا کار به پایان میرسد.
مادربزرگ مهربان «خوشنام»
فریده سپاهمنصور را دیگر با نام ماندگار مهلقا خانم در سریال «نونخ» میشناسیم. در این سریال هم قرار است یک نقش ماندگار بازی کند. وی درباره این نقش و کلیت سریال میگوید: من نقش مادربزرگ خانواده به نام مهربان را بازی میکنم. البته درباره نقش هر چیزی که بگویم باید بخشی از داستان را تعریف کنم که اصلا کار حرفهای نیست.
وی درباره تعامل و همکاری با کارگردان هم ادامه میدهد: من اصلا با آقای نجفزاده کار نکرده بودم. یکبار که قرار شد همکاری کنیم، اما من سر سریال «نون خ» بودم و یکبار هم پیک کرونا بود و، چون خیلی از کرونا میترسیدم قبول نکردم. من ۱۷ماه هیچ پیشنهادی را نپذیرفتم و کار نکردم و زندگی خودم را در دوران قرنطینه میکردم، چون بهشدت از مرگ و این بیماری میترسیدم. گرچه دلم برای کارم و برای دخترم تنگ شده بود و کرونا باعث دلتنگیهایم شده بود. چون دخترم را ۶ ماه بود ندیده بودم و خواهرانم را حدود دو سال. اما خوشبختانه واکسن زدم و توانستم در این سریال بازی کنم. به نظرم آقای نجفزاده بسیار کارگردان خوب و مسلطی است. شاید به دلیل سالهایی که دستیار بوده و تجربه کسب کردهاست. ما همه امیدواریم که خروجی کار خوب باشد و مردم دوست داشتهباشند.
وی در پایان درباره پیشبینیاش از استقبال مخاطب هم عنوان میکند: البته که تعریف کردن از کار خودمان کار درستی نیست و مخاطب باید ببیند و خودش قضاوت کند، اما میتوانم بگویم هم قصه جالب و دیدنی است و هم بازیگران خوبی در آن بازی میکنند. همه هم در تلاشند کار خوبی بسازند تا مردم از تماشای آن لذت ببرند.
قصه بازگشت و توبه
احمد زالی، تهیهکننده سریالهایی، چون همه خانواده من، روزهای بهتر و راستش را بگو این بار سراغ سوژه اجتماعی دیگری رفته که از نحوه شکلگیریاش عنوان میکند: یکی از جذابترین فیلمنامههایی که در این چند سال گذشته به دستم رسیدم و خواندم این سریال بود. این کار علاوه بر داشتن یک قصه جذاب، شیرین و مملو از لحظات و موقعیتهای کمدی، یک سری مضامین اخلاقی بسیار عمیقی که در زیر متن این قصه وجود داشت من را مشتاق کرد. به نظرم چیزی که در این قصه وجود دارد نامیراست و مربوط به زمان خاصی نیست و همیشه در تولید آثار نمایشی به چنین قصههایی نیاز داریم.
وی درباره قصه هم توضیح میدهد: قصه جوانی است که میخواهد از گذشته تاریک و ویرانهاش بازگردد و به دنبال جبران است که کار راحتی نیست. همه آدمها در مقطعی نیازمند توبه و بازگشت هستند. به همین دلیل این قصه نامیراست و میتواند در هر دورانی برای هر کسی اتفاق بیفتد. به هر حال مرز اخلاق و بیاخلاقی باریک و مسیری لغزنده است و هر کسی ممکن است وارد چنین مسیری شود.
این تهیهکننده درباره انتخاب علیرضا نجفزاده به عنوان کارگردان سریال هم بیان میکند: من دو سریال از او دیدهبودم و به نظرم کارهای خوبی بودند. به خصوص سریال بوتیمار که پرمخاطب بود. با هم که صحبت کردیم متوجه شدم به لحاظ تفکر خیلی به هم نزدیک هستیم و ایده اصلی کار را میپسندد. البته من با کارگردانهای دیگری برای انجام این کار صحبت کردهبودم، اما شوق و اشتیاقی را که در وجود آقای نجف زاده برای ساخت این اثر دیدم، با دوستان دیگر قابل قیاس نبود. از طرفی بسیار انسان محترم و با انگیزه و خوش انرژی است و توانایی اداره کردن گروه را دارد.
زالی همچنین درباره حضور بازیگران طناز در چنین سریال جدی هم میگوید: بازیگرانی که ما برای این سریال انتخاب کرده ایم، بازیگران دو وجهی هستند. یعنی صرفا بازیگر کمدی نیستند. ظرفیت آنها برای ما مساله و مهم بود. یعنی میتوانند لحظات کمدی را دربیاورند و هم داستان زیر متن را جلو ببرند؛ بنابراین من فکر میکنم یکی از بهترین ترکیبها را در بازیگری داریم. این در حالی است که یکی از مشکلات ما در تولید، انتخاب بازیگران توانمند است. یعنی شبکه نمایشخانگی و دستمزدهایشان چه برای بازیگران و چه در مورد عوامل پشت دوربین کار را برای ما مشکل کرده است. سعی کردیم بازیگران خوب و حرفهای و توانمند را در این کار دعوت کنیم. امیدوارم هنگام پخش مردم هم از تماشای این سریال لذت ببرند. چون دوستان و همکاران ما برای این کار خیلی زحمت کشیدند.
تلاش میکنیم حال مردم را خوب کنیم
سحر ولدبیگی مدتهاست در هیچ سریالی حضور ندارد. وی درباره این سریال و نقشی که ایفا میکند، میگوید: پروانه نام نقشی است که من در این کار بازی میکنم. البته چیز دیگری نمیتوانم درباره پروانه بگویم. چون باید بخشیهایی از داستان را تعریف کنم. اما میتوانم بگویم حدود ۲۰سال پیش پدرم در یک کار طراح گریم بود و من هم مجری گریم و آقای نجفزاده دستیار کارگردان بود. تا اینکه در این سریال همکار شدیم. در این مدت به خاطر شرایط کرونا کار نمیکردم و برایم ارجحیت داشت بیشتر کنار پدر باشم و خوشحالم روزها را کنار پدر زندگی کردم. اما بعد از اینکه پدر سفر کرد و چند ماهی از رفتن ایشان گذشت، این سریال به من پیشنهاد شد.
وی ادامه میدهد: وقتی فیلمنامه را خواندم به نظرم به نسبت سایر کارهایی که این اواخر پخش شده بسیار متفاوت بود. نقش پروانه هم متفاوت از نقشهایی بود که بازی کرده بودم و همین تفاوتها باعث شد علاقهمند به حضور در این سریال شوم. البته با نیما هم مشورت کردم و روزی که لوکیشن آمدم و با کارگردان و تهیهکننده صحبت کردم، حس خوبی گرفتم و حضور پدر را بهشدت احساس کردم؛ بنابراین از لحاظ حسی به این کار گره خوردم. نقش را هم دوست داشتم. الان خیلی خوشحالم در کنار بازیگرانی هستم که برایم همکاری با آنها تجدید خاطره شد و به نوعی خانواده دوم من شدند. در مقطعی همه با هم بیمار شدیم و با هم از آن عبور کردیم و حس خوب خانوادگی بین ما در جریان است.
ولدبیگی همچنین میافزاید: چیزی که باعث میشود ما در این شرایط سر کار بیاییم و با انرژی کار کنیم این است که بتوانیم یک کار خوب بسازیم که مردم ببینند و برای ۴۰دقیقه به هیچ چیزی فکر نکنند و یک لبخند روی لبش بیاید. این به قدری برای من و فکر میکنم برای تکتک بازیگران این سریال عزیز است که با تمام مسائل باز هم با اشتیاق سر کار میآییم. همه دنبال این هستیم که حال خوبی را در این شرایط برای مردم ایجاد کنیم.
وی در پایان هم درباره اهمیت هدایت بازیگر توسط کارگردان هم میگوید: آقای نجفزاده در این سریال به عنوان کارگردان واقعا بازیگرش را هدایت میکند. چون هر چقدر هم بازیگر باتجربه و توانمند باشد، باز هم نیازمند هدایت کارگردان در کار است تا همه چیز به اندازه باشد. آقای نجفزاده در این کار خیلی حواسش به همه چیز است.
قصهای پر از لحظات تلخ و شیرین
علیرضا نجفزاده که پیش از این دو سریال دیگر را در مقام کارگردانی برای شبکههای مختلف ساخته، از کارگردانی این مجموعهتلویزیونی و ویژگیهای آن و کلیت کار نکاتی را یادآور شد: «دغدغه من همیشه ساخت کارهای اجتماعی است. چه در دورانی که دستیار بودم و چه از زمانی که کارگردانی کردم سراغ موضوعهایی رفتم که بتواند مسائل اجتماعی را به چالش بکشاند. وقتی به عنوان کارگردان سراغ موضوعات اجتماعی میروید، سوژههایی میتواند با مردم ارتباط برقرار کند که در زندگی مردم رخنه کرده و برایشان ملموس باشد. زندگی مردم فقط طنز یا تراژدی نیست. زندگی از یک سری پارادوکس و کنش و واکنشهای تلخ و شیرین و غم و شادی تشکیل شده. همانطور که زندگی شامل وقایع تلخ و شیرین است، قصه ما هم عین زندگی شامل لحظات شادی و غم است.
کم فروشی نکردیم
در سریال «بوتیمار» همین کار را کردیم. سعی نکردیم بیننده را بخندانیم. سراغ سوژه اجتماعی رفتیم و فقط در برخی سکانسها موقعیتهای مفرحی برای بیننده به وجود میآمد. از این تجربه سعی کردم در این سریال هم استفاده کنم. با توجه به اینکه قصه خوشنام قصه توبه و بازگشت است که امیدوارم در یک مناسبت خوب پخش شود. روزی که من قصه را انتخاب کردم و کار کردم خیلی دلم میخواست در ماه رمضان روی آنتن برود. چون هم حال و هوای داستان به ماه رمضان نزدیک است و با آن تناسب دارد و هم با زحماتی که کل تیم برای این کار میکشند، امیدواریم در مناسبت خوبی مثل ماه رمضان دیده شویم. تلاش هم کردیم فروشی نکنیم، اما باید دید مدیران چه تصمیمی برای آن خواهندگرفت. من فکر میکنم هنوز هم تلویزیون جزو پرمخاطبترین رسانه محسوب میشود و از این رو مخاطب این رسانه بسیار برای من قابل احترام است. به همین دلیل همه اعضای این گروه نهایت تلاششان را میکنند تا کار با آبرویی را به مخاطب ارائه کنند.
قصه برگرفته از زندگی مردم
بعد از سریال «زوج یا فرد» چند قصه به من پیشنهاد شد. هم در تلویزیون و هم در نمایش خانگی. خوشبختانه مشاوران خوبی داشتم و آنها را کار نکردم. به نظر من قصه باید یک قلابی داشتهباشد که من را به عنوان کارگردان مشتاق کند. این قصه هم از زندگی مردم سرچشمه میگیرد. یعنی در عین اینکه یک آدم را بر اساس یک موضوع شخصی به سمت خوشنام شدن میبرد، به دور از شعارزدگی و گندهگوییهای مرسومی که مخاطب ممکن است پس بزند، شخصیت ضد قهرمان داستان را به سمت خوشنامشدن میبرد. البته که کار خوب کردن و خوشنام شدن کار سادهای نیست.
قصهای که به روز شد
البته آقای کیایی متن ابتدایی را سه چهار سال قبل نوشته بود و با توجه به گذشت زمان نیاز بود قصه یک مقدار به روز شود؛ بنابراین بخشی از کار با توجه به نظرات من و بخشی هم با توجه به نظرات شبکه فیلمنامه را بازنویسی کردیم. یعنی فیلمنامه اولیه متعلق به محسن کیایی است و فهیمه سلیمانی هم کار نگارش این مجموعه ۳۰ قسمتی را برعهده گرفت. البته ما با ۱۲قسمت فیلمنامه کامل، تولید را آغاز کردیم و همچنان ۲۶ قسمت از فیلمنامه به نگارش درآمده و چهار قسمت پایانی که جمعبندی قصه و بخش سخت کار است، در حال نگارش است. درباره فصلبندی سریال هم باید بگویم سه عامل وجود دارد که یک اثر را به فصلهای بعد میرساند. یکی بازخورد مخاطب است و دوم نظر سفارش دهنده کار که تلویزیون است و سوم اینکه اتاق فکر تیم سازنده برای ادامه طرح و ایده جذابی داشتهباشد.
درخشش بازیگران طنز
به نظرم بازیگران طنز فوقالعاده بازیگرانی توانمند هستند. به همین دلیل است که ما بازیگر طنز خوب، کم داریم؛ چون خنداندن مردم ایران که خودشان بذلهگو و طناز هستند کار راحتی نیست. هر یک از بازیگران طنز هم که تجربه کار جدی داشتند، در هر رسانهای درخشیدند. بهرغم اینکه ممکن است منتقدان و یکسری از مسؤولان کار شیرین و طنز را جدی نگیرند، من میگویم کار طنز به شدت سختتر از درام و تراژدی یا حتی اکشن است. ما هم در این سریال سعی کردیم بر اساس نیاز قصهمان در انتخاب بازیگران به ترکیبی متفاوت برسیم که هم بیننده دوستشان داشته باشد و هم از عهده اجرای این ملودرام پیچیده و سخت بربیایند.
سریال خوب، دیده میشود
من فکر میکنم برنامه یا فیلم و سریال خوب در پخش و بازپخش تلویزیون دیده میشود. من معتقدم هر پلانی را که ما ثبت میکنیم، قرار است این پلان در تاریخ تلویزیون ایران بماند. مثل خیلی از سریالها که در بازپخشهای سوم و چهارم و در سالهای بعد دیده شدند؛ بنابراین برای دیدهشدن باید کار خوب ساخت. ما هم تلاشمان را میکنیم با توجه به شناختی که از مخاطبان داریم، کاری بسازیم که مورد توجه مردم قرار بگیرد. امیدوارم حمایتهای تلویزیون به شکلی که شایسته هست ادامه پیدا کند. در این صورت است که اگر ما کم فروشی نکنیم، مخاطب ما متوجه میشود و کار را دوست خواهدداشت. چون مخاطب بسیار باهوش است و واقعا حس را میتوان از طریق این جعبه جادو به مخاطب منتقل کرد. تلویزیون هم ثابت کرده در این جنگ نابرابر هر زمان که کار خوب ساخته، توانسته مخاطبان خود را راضی نگه دارد و آن سریال دیده شود و حتی مخاطبان ماهواره را هم به خود جذب کند. مثلا زمانی که «پایتخت ۳ و ۴» پخش میشد، آمار بینندههای ماهواره پایین آمد و همه تلویزیون تماشا میکردند.
هومن حاجیعبداللهی از حضور متفاوتش در این سریال میگوید
برای این سریال ۷ کیلو لاغر شدم
هومن حاجیعبداللهی را با نقش رحمت امینی در «پایتخت» بیشتر میشناسیم. او در این سریال نقش شهرام را بازی میکند که کاملا متفاوت از نقشهایی است که تاکنون بازی کرده. با او گپ کوتاهی درباره حضورش در این سریال زدیم:
درباره ویژگیهای نقش شهرام صیفی برایمان میگویید؟ گویا سریال کاملا جدی است.
بله، خوشنام یک سریال اجتماعی است و فقط رگههایی از طنز در آن وجود دارد. البته بازیگرانی که در این سریال بازی میکنند شیرینی خاص خودشان را دارند و در بازی هم رگههایی از طنز را میتوان دید، اما کلیت کار جدی است. درباره نقش شهرام میتوانم بگویم روندی در داستان هست که یک آدم از اتفاقاتی که برایش افتاده و سرگذشتی که داشته به خوشنام شدن میرسد. به نظرم کار خوبی خواهد شد. چون تیم خوبی در پشت صحنه و مقابل دوربین دارد.
با آقای نجفزاده بهعنوان کارگردان کار کرده بودید؟
نه، شرایط برای همکاری با ایشان بهعنوان کارگردان مهیا نشده بود. البته زمانی که مجری طرح و دستیار در پایتخت بود همکاری داشتیم و همدیگر را میشناختیم، اما این اولین همکاریمان است که ایشان کارگردانی سریال را برعهده دارد.
شناختی که از همدیگر داشتید چقدر در این کار به کمک شما آمد و چقدر با هم درباره نقش و ایدههایی که ارائه کردید تعامل داشتید؟
صادقانه بگویم اصلا فکر نمیکردم که علیرضا نجفزاده تا این حد انعطافپذیر باشد. به نظرم بسیار کاربلد است و شناخت دقیقی از بازیگران و توانمندیهایشان و حتی شخصیتهای فیلمنامه دارد و بسیار روی کار مسلط است و همه چیز در کار حسابشده است و این نکته برای بازیگر خیلی مهم است و روی کارش تاثیر میگذارد. من هم تلاش کردم تا بتوانم شهرام را بهخوبی بازی کنم. اما باید منتظر پخش بمانیم و نظرات مخاطبان را جویا شویم که بدانیم موفق بودهایم یا نه.
اصولا چه چیزی در این نقش وجود داشت که شما را ترغیب به بازی در این سریال کرد؟
اتفاقا من ماهها بیکار بودم و در انتظار این کار بهسر میبردم و قرارداد بسته بودم. نقش شهرام برایم خیلی مهم و متفاوت بود و دوستش داشتم. حضور بازیگران دیگر هم در این کار خیلی برایم مهم بود. خود قصه هم خیلی برایم جذابیت داشت و همه اینها دست به دست هم داد تا در این سریال بازی کنم.
مانند سریال پایتخت در این سریال هم تکیهکلام خاصی دارید؟
نه، اصلا. در کل یک اتفاق دیگری در این سریال برای من رقم خورده و با کارهای دیگری که بازی کردم خیلی فرق دارد. من برای این نقش حدود هفت کیلو لاغر شدم و خیلی برایش تلاش کردم. امیدوارم موفق شده باشم.
روی تفاوت این نقش با سایر کاراکترهایی که بازی کردهاید خیلی تاکید دارید. مشتاق شدیم زودتر سریال را تماشا کنیم.
میتوانم بگویم یک چهره جدیدی از من در این سریال خواهید دید که تابهحال ندیدهاید. البته که بسیار شرایط سختی بود و در ابتدای کار همگی کرونا گرفتیم و ۲۰ روز کار تعطیل شد.
پونه دختر تهتغاری خانواده
نیلوفر رجایی را به خاطر دارید. همان بازیگری که نقش داعشی را در «پایتخت۵» بازی کرد. او در این سریال نقش دختری به نام پونه را بازی میکند. به دلیل آشناییاش به زبان انگلیسی، سر صحنه یکی دو نفر از بازیگران از او میخواستند که مطلبی را برایشان ترجمه کند. او در این باره معتقد است: به نظرم اسم پونه خیلی به این نقش میآید. یعنی مثل اسمی که دارد با مزه و شوخ و پرانرژی است. دختر تهتغاری خانواده است، اما به دلیل بزرگ شدنش با شهرام هم ویژگیهایی دارد که برای من خیلی جالب است و پونه را خیلی دوست دارم. البته خواستگار زیاد دارد و درگیر داستانهای عاشقانه هم میشود.
وی در پاسخ به این سؤال که چرا بعد از سریال «پایتخت» برخلاف انتظار مخاطب کم کار شد هم بیان میکند: میتوانم بگویم بازیگری در وجود من است و عاشقانه این حرفه را دوست دارم و اصلا هم نمیخواستم از این کار فاصله بگیرم. اما از یک طرف کرونا باعث شد که سر کار نروم و از طرفی مشاور خوبی نداشتم که انتخابهای درستی داشته باشم. البته دوستان بازیگر دارم، اما کسی که بتواند شناخت کافی از این کار داشته باشد و بتواند ما را بهدرستی هدایت و راهنمایی کند نداریم. البته پیشنهادهای تلویزیونی زیادی داشتم، اما بعضی را به دلیل اینکه به زبان انگلیسی مربوط میشد انتخاب نکردم. چون نمیخواستم بهدلیل تسلطم روی زبان انگلیسی بازی کنم و وارد این مسیر شوم. البته فکر میکنم تصمیم درست گرفتم که به این خاطر بازی نکردم. اما یکسری از پیشنهادها را هم به خاطر مشاورههای بد نپذیرفتم و بسیار از این قضیه پشیمانم.
فریدون بهشدت هیجانزده
عباس جمشیدیفر درباره حضورش در این سریال و نقشی که بازی میکند توضیحاتی را بیان میکند: من در این سریال نقش فریدون را بازی میکنم که شخصیت بهشدت هیجانی دارد که همیشه هیجانزده است و همواره دست به کارهای غیرمعمول میزند و در ذهنیتش ناهنجاریهای عجیبی دارد. به همین دلیل درگیر آدمهایی میشود که مناسب زندگی کردن نیستند. یعنی با افرادی مواجه میشود که آدمهای خوبی نیستند و دست به کارهای خلاف میزنند. اما در مقطعی با شهرام آشنا میشود و ماجراهایی را رقم میزند. خیلی خوشحالم که این اتفاق افتاد و من نقشی را در این سریال بازی میکنم که تا به حال تجربه نکردم و همین نکته برایم خیلی مهم و با ارزش بود. چون مخاطب وجه دیگری از بازی عباس جمشیدی را در این سریال میبیند که قبلا ندیده. یعنی شرایط برایش مهیا نبوده. ضمن اینکه من قبلا با آقای نجفزاده زمانی که دستیار و برنامهریز بود کار کرده بودم، اما بهعنوان کارگردان همکاری نداشتم. به نظرم بسیار کارگردان کار بلد و بااخلاق و حرفهای است و به گروه خیلیخیلی احترام میگذارد و همین نکته میتواند تاثیرات خوبی روی خروجی سریال بگذارد.
شهره لرستانی از نقشی که در این سریال بازی میکند، میگوید:
یک مادر کاملا ایرانی
گویا همگی در این سریال با هم درگیر کرونا شدید.
ابتدا باید بگویم خیلی از حضورم در این سریال خوشحالم. آن هم به خاطر کارگردانی آقای نجفزاده و تیم خوبی است که تشکیل داده و به همین علت احساس خیلی خوبی در این کار دارم. البته ایشان را سالها پیش در سینما که سمتهای مختلفی در پشت صحنه داشتند، میشناختم. باید اقرار کنم بسیار کارگردان توانا و با کمال و فهیم است. از طرفی، تمام بازیگران از عزیزان من شدند. به نوعی همه حس خاصی به هم پیدا کردیم. چون همه سر این کار کرونا گرفتیم و بیمار شدیم و در آن مدت با هم تلفنی در ارتباط بودیم و میدانستیم هر کدام چه شرایطی را پشت سر میگذاریم و از این نظر به همدیگر قرابت پیدا کردیم و نزدیکتر شدیم. از طرفی، خداوند به همه ما فرصت داد تا سالم برگردیم. به همین دلیل حس عمیقی بین ما برقرار شد و مثل یک خانواده شدیم. یعنی مثل قصه خوشنام سحر ولدبیگی و نیلوفر رجایی مثل خواهران کوچک من شدند و هومن حاجیعبدالهی شد پسرم و من حسهایی از این دست به بچهها پیدا کردم. واقعا یک تیم خوب کنار هم جمع شدیم و مطمئن هستم احساس خوبی که ما در طول این کار تجربه کردیم به دوربین هم منتقل میشود و از طریق دوربین هم به تماشاگرها. چون بازتاب پشت صحنه خیلی در آنچه ثبت میشود خیلی مهم است. من هم امیدوارم این سریال جای خودش را بین مردم باز کند.
درباره نقشی که در این سریال بازی میکنید هم توضیح میدهید؟
من نقش پریوش را بازی میکنم که البته همه او را پری صدا میکنند. فقط میتوانم بگویم پریوش مثل همه مادرهای ایرانی عاشق فرزندش است و دلش میخواهد همه اعضای خانواده کنار هم جمع باشند. به نسبت نقشی که در سریال «باخانمان» داشتم تفاوتش این است که نوع جنس بازیم را ملایمتر کرده در ضمن حدود ۴۶ کیلو هم لاغر شدم. البته در طول کار این تغییر کاملا محسوس میشود. چون مابین کار این اتفاق افتاده و یک جاهایی فکر میکنم مخاطب متوجه این تغییر شود. خودم هم احساس سبکی و چابکی میکنم.
ارزیابیتان از بازخورد مخاطب چیست؟ فکر میکنید این سریال بتواند مورد توجه مردم قرار بگیرد؟
الان جامعه ما دچار برخی بحرانهاست و نقش و رسالت تلویزیون در تمام دنیا هم ایجاد سرگرمی و آرامش است و هم ایجاد شادی و آگاهیبخشی. متاسفانه چند سالی است صداوسیما از این نقش فاصله گرفته و باید هر چه زودتر این عقبافتادگی جبران شود. میخواهم یک بار دیگر از این تریبون استفاده کنم و به آقای جبلی خیر مقدم بگویم و اینکه از ایشان بخواهم نظارتی کنند فضای باندبازی و اینکه فقط یک عده آدم بتوانند کار کنند برداشته شود. چون هر آدمی با خودش فکر و ایده تازهای میآورد. چند سالی است برنامههای تلویزیون یکنواخت شده و سریالها به یک شکل هستند. اگر میخواهیم مردم را به تلویزیون جذب کنیم باید یک تحول در سازمان اتفاق بیفتد. از ایشان میخواهم مقابل چند چیز را بگیرد. اول اینکه در تصویب کردن کارها خیلی باندبازی وجود دارد و اینکه همیشه یک عده آدم هستند که در زمینه نویسندگی، کارگردانی، برنامهسازی و بازیگری در تلویزیون مدام فعالیت میکنند. امیدوارم ریاست جدید با این مسائل برخورد کند. تلویزیون مربوط به آدمهای خلاق این رسانه است. جایی باید جلوی این افراد گرفته شود. هشت سال است هر طرحی به هر شبکهای میدهم، رد میشود. این عجیب نیست؟ اینکه همه جا اجازه کار به من نمیدهند معنیاش این است که من جزو هیچ باندی نیستم. این حق من است که برای رسانه مورد علاقهام کار کنم، برنامه بسازم و بازی کنم. چون من درس این کار را خواندهام و سالهاست سوابق بسیاری در این رسانه دارم. چرا باید درها به روی من بسته باشد؟ این سوالی است که من از مدیران جدید دارم.
منبع: جام جم
انتهای پیام/