به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان به نقل از ردبال، رالف رانگنیک ۶۲ ساله به عنوان مدیر ورزشی، مربی و مغز متفکر تاکتیکی، تاثیری اساسی بر فوتبال اروپا داشته است. حالا او به ۹ سوال در مورد آینده ورزش محبوبش پاسخ میدهد؛
رالف رانگنیک: فوتبال در سالهای اخیر به یک ورزش پرسرعت تبدیل شده و این تکامل هنوز به پایان نرسیده است. دقت پاس و سرعت تصمیمگیری افزایش خواهد یافت. زمان و فضایی که بازیکنان برای دریافت یک پاس آرام در اختیار دارند، مدام در حال کاهش است. در گذشته، برخی از کارشناسان میگفتند: به کسی نیاز است تا بازی را آرام کند، تا پا روی توپ بگذارد. سعی کنید این کار را در مقابل یکی از تیمهای برتر امروز انجام دهید.
هیچ جهش کوانتومی در سطوح عملکرد وجود نخواهد داشت، به این معنی که پیشگیری از آسیب بیش از پیش مهم خواهد شد. ردیابی دادهها تضمین میکند که مربیان تناسب اندام ما دقیقا میدانند که یک جلسه چقدر سخت است و چه زمانی استراحت لازم است. آینده در مورد «تمرین مغز» است، یعنی آموزش شناختی: تحریک بازیکنان، ترغیب آنها از منطقه آسایش خود در تمرین، قرار دادن آنها در شرایط دشوار و درخواست از آنها برای تصمیم گیری سریع در یک فضای محدود تحت فشار زمان؛ به عنوان مثال، در هوفنهایم، ما یک ساعت شمارش معکوس را در زمین تمرین تنظیم کردیم. ده ثانیه برای زدن گل و هشت ثانیه برای پس گرفتن توپ از دست رفته، بازیکنان میتوانستند صدای تیک تاک ساعت را به عنوان یک یادآوری دائمی بشنوند. این نه تنها برای همه بازیکنان جدید بود، بلکه آنها را به شدت آزار میداد. اینکه گفته میشود آینده کاملا در مورد «تمرین مغز» است، یعنی تمرین شناختی که بازیکنان را از منطقه راحتی خود خارج میکند.
رالف رانگنیک معتقد است که بازیکنان باید توانایی عملکرد در بالاترین سطح را هم از نظر فیزیکی و هم از نظر ذهنی داشته باشند. رنگنیک را یکی از پدران فوتبال پرسینگ مدرن میدانند.
من وظیفه باشگاهها و آکادمیها را ادغام عناصر فوتبال در تمرینات میدانم. این شامل ابراز وجود، ایستادگی در برابر بازیکنان مسنتر و مبارزه برای هر برد میشود. برخی از انجمنها در نظر دارند دیگر امتیاز را در بازیهایی که بازیکنان بسیار جوان در آن حضور دارند به دلیل فشار عملکرد حفظ نکنند. آنها به حذف بردها و شکستها و به طور کلی جداول فکر میکنند.
اگر سعی میکردید این موضوع را برای جاشوا کیمیچ هشت ساله توضیح دهید، پاسخ او این بود: تنها دلیلی که من فوتبال بازی میکنم این است که برنده شوم. به دلیل این ذهنیت است که او امروز در مونیخ بازی میکند. دقیقا این طرز فکر است که باید در آکادمیها بیشتر پرورش داده شود.
من اتفاقا معتقدم که این فاصله توجه کوتاهتر یک کلیشه است. حوزه ورزشهای الکترونیکی نمونه بارز جوانانی است که میخواهند و میتوانند ساعتها روی یک چیز تمرکز کنند. همچنین تمایل بیشتری برای درک مبتنی بر شواهد از بازی شامل آمار، مسیرهای عبور، اهداف مورد انتظار، کیلومترهای تحت پوشش و حداکثر سرعت وجود دارد. اکنون دادهها تقریبا از هر جنبهای در دسترس هستند. دیجیتالی شدن و هوش مصنوعی به پیشرفت خود ادامه خواهند داد.
سوال مهم هم برای تماشاگران و هم برای تیمهای مربی این است: این دادهها را چگونه تفسیر میکنید؟ زیبایی همه این نوآوریها در این است که، در پایان، هنوز این افراد هستند که باید این دادهها را پردازش کرده و بر اساس آن تفسیر کنند.
موفقیت به سه چیز بستگی دارد: مفهوم، شایستگی و سرمایه. سرمایه اغلب به راحتی در دسترس است، اما در بیشتر موارد دو مورد دیگر یک مسئله هستند.
من همچنان به پنج تعویض رای میدهم؛ همانطور که در طول همه گیری معرفی شد. این امر بر سرعت بازی افزوده و آسیب دیدگی را کاهش میدهد و تیم را در روحیه بهتری نگه میدارد؛ و من معتقدم که باید در مورد موضوعی که ۱۵ سال پیش مطرح کردم، بحث کنیم؛ اینکه آیا ابعاد هدف هنوز معقول است؟ زمانی که دروازه ۲.۴۴ متر ارتفاع و ۷.۳۲ متر عرض تعریف شد، میانگین قد افراد، ۱۰ سانتی متر کوتاهتر بود. اگر هدف را ۳۰ سانتی متر پهنتر و ۲۰ سانتی متر بلندتر میکردید، مطمئنا چند گل دیگر خواهید دید.
بینش تیمی، مهارتهای بین فردی و اختیارات تصمیم گیری، اساسا همه چیزهایی است که یک مدیر مدرن در بخش خصوصی نیز باید داشته باشد. پیش از این برای کار مربیگری از یک تیم سه نفره شامل یک دستیار، مربی دروازهبان و مربی اما امروز رابطهای 15 تا 20 نفره از کارشناس و تحلیلگر ویدئو گرفته تا متخصص تغذیه باید باشد. تنها واگذاری وظایف به این متخصصان کافی نیست. از شما انتظار میرود که با آنها گفتوگو کنید، به همین دلیل است که مربیان مدرن به دانش تخصصی بسیار بیشتری نسبت به آنچه استفاده میکردند، نیاز دارند.
قبل از هر چیز، باشگاه نیاز به یک فلسفه مشخص دارد. من میخواهم چه چیزی را نمایندگی کنم؟ این همان چیزی است که دنیای تجارت آن را هویت شرکتی مینامد. بدون هویت شرکتی، هیچ رفتار شرکتی وجود ندارد. اگر هویت فوتبالی مشخصی وجود نداشته باشد، یا اگر با هر تغییر کادر مربیگری تغییر کند، شما نماینده هیچ باشگاهی نیستید. دقیقا به همین دلیل است که شالکه ۰۴ به دسته دوم سقوط کرده است.
موفقیت به سه عامل بستگی دارد: مفهوم، شایستگی و سرمایه. سرمایه اغلب به راحتی در دسترس است، اما در بیشتر موارد پروژه به دلیل عدم صلاحیت افراد درگیر و فقدان مفهوم با شکست مواجه میشود. من از آن به عنوان برنامه بازی یاد میکنم. فقط به آنچه یورگن کلوپ در دورتموند و حالا در لیورپول به دست آورد، نگاه کنید. او باشگاه، بازیکنان و کل شهر را روشن کرد.
لیگ دوم آلمان که در آن باشگاههای کوچکتری مانند کیل فورت در میان تیمهای برتر قرار دارند، یک نمونه عالی است؛ و بایرن دوباره قهرمان شد، اما اگر ارلینگ هالند به جای بروسیا دورتموند در آر بی لایپزیگ بود که قهرمان سال ۲۰۲۱ شد. البته این فقط یک فرضیه است. با این حال تنها کاری که باید انجام دهید این است که به تعداد گلهای او در رابطه با موقعیتهای از دست رفته لایپزیگ نگاه کنید. به طور خلاصه، اگر تصمیمات عالی زیادی بگیرید، میتوانید از باشگاههایی که منابع مالی بسیار بیشتری دارند، بهتر عمل کنید. این موضوع تا ۲۰ سال بعد همچنان ادامه خواهد داشت. بر این اساس، من به آسانی با دیدگاههایی مانند «پول به گل میرسد» یا «پول برنده عناوین» نمیشوم. مثالهای زیادی وجود دارد که خلاف آن را ثابت میکند، من روشهای مدرن را میپذیرم، اما باید ذات عشق به ورزش باقی بماند.
بازدید از زمین قدیمی اشتوتگارت، هایبری آرسنال، یا آپتون پارک را به یاد دارم. آن خاطرات هنوز هم من را آزار میدهد. در آن زمان، به ندرت اتاق یا سالن VIP وجود داشت. مردم به خاطر صرف یک غذای خوب و چت به بازی نیامدند. همه چیز در مورد فوتبال، اشتیاق، احساسات و عشق به ورزش بود. این چیزی است که هرگز نباید از آن غافل شد. ما باید از روشهای مدرن برای توسعه بازیکنان و تیمها استفاده کنیم، اما ماهیت اصلی یعنی عشق به ورزش باید باقی بماند.
بیشتر بخوانید
انتهای پیام/