به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان، برنامه «بیست و چهار و یک دقیقه» با محوریت علوم شناختی و تکنیکهای عملیاتی علوم و شاخههای منبعث از آن در بستر رسانه این روزها روی آنتن است. در این برنامه علیرضا داودی کارشناس ارشد رسانه و علوم شناختی، سید رحیم هاشمی خبرنگار و مستندساز حوزه مقاومت و سیدمجتبی حیدری کارشناس مسائل منطقه حضور داشتند و درباره فرایند تکامل سختافزاری و مدل افزاری رسانهای در جریان مقاومت صحبت کردند.
آقای داودی با خود عنوان برنامه شروع میکنیم اینکه ابتدا فرآیند شکلگیری سختافزاری و مدل افزاری رسانهای را در جریان مقاومت و نقطهها و قلههای کلیدی که داشته در فرآیند شکلگیری را بررسی کنیم و بعد به این برسیم که در حوزه تکامل در چه وضعیتی قرار داریم.
داودی: با توجه به اینکه ما حوزه شناختی را یک فرآیند میدانیم، برای این فرآیند در حوزۀ مقاومت محورهای متعدد و متفاوتی را میتوانیم متصور شویم که، چون مبنای آن حوزه رسانه هست این محورها باید حتماً روی رسانه منطبق باشند. در حوزه مقاومت، تکامل مدل رسانهها را باید در سه ساحت بررسی کنیم: ساحت اول نوع جمعآوری دادهها است که عمدتاً این جمعآوری میدانی است. یعنی در ابتدا در میدان رخ میدهد و بعد رسانهها راجع به آنها شروع به بیان کردن میکنند. رسانهها در مقاومت تابع مستقیمی از رویدادهایی هستند که در میدان مقاومت رخ میدهد و دایره میدان مقاومت دایره بسیار وسیعی است. پس جمعآوری داده و اطلاعات در حوزۀ دایرههایی که در حوزه مقاومت وجود دارد، قاعدتاً محورهای خیلی متفاوت و متنوعی را ایجاد میکند. ساحت دوم، ساحت دادهکاوی این اطلاعات هست. زمانی که میگوییم فلان پیامبر و رسانهها قرار است که از رسانههای مقاومت منتشر شود یعنی داریم به یک دادهکاوی از همان اطلاعات رسانهای شده حادث شده در میدان صحبت میکنیم پس این فرآیند یک اتفاق ساده نیست.
شما المسیره را نگاه کنید، المیادین، المنار، العالم را نگاه کنید و بسیاری از رسانهها که در حوزۀ مقاومت این مسیر را طی میکنند؛ بنابراین رسانههای مقاومت به ذات رسانههای عملیاتی هم تلقی میشوند. چرا؟ چون در نهایت بعد از این دادهکاوی به فرآیند مدل میرسند. مدل رسانههای حوزه مقاومت یک مدل کاملا عملیاتی شده منبعث از تحولات بر میدان و تحولات ایجاد شده در میدان تلقی میشوند. پس بنابراین ما با یک فرآیندی طرف هستیم که این فرآیند قاعدتا در حوزه سختافزاری است که سختافزاری اینجا در حوزه شناختی منظور ادوات و تجهیزات نیست، بلکه منظور گسترش و پیوستگی میدانهای متفاوت و متعدد است. یعنی آن چه که ما به آن علی الارض میگوییم اینجا همان سختافزار ما تلقی میشود تا مدلافزار مدلهایی که اتفاق میافتد. مدل مواجهه المنار با پدیدهای که در محور مقاومت نه فقط در لبنان شاید مبدأ در لبنان باشد، مدل مواجهه المسیره با محور مقاومت و نه فقط یمن. پس بنابراین در حالی که این رسانهها یک اتصال مبدأیی واحد دارند، اما یک اتصال فراتر هم در حوزه مدل پوشش و پشتیبانی دارند. همه آنها در یک محور قرار میگیرند، اما در عین حال که المسیره متعلق به یمن کار میکند، اما همین المسیره راجع به حوزه مقاومت در محور لبنان هم فعالیت میکند.
یک مدل پیوستگی بسیار خاصی اتفاق افتاده که البته در طول مسیر تکامل پیدا کرده است. خود این مدیا است و عوامل آن مدیا است که پیام و خبرنگاران و عوامل متعدد و متنوعی هم در آن وجود دارد. میادین مختلف، نگاههای مختلف و رویدادهای متفاوت و متنوع هر کدام بر اساس تجربیات میدانی یک تکامل است. رسانههای ضد مقاومت هم همین طور تکامل پیدا کردند، اما نکته این است که نحوه تکامل رسانههای مقاومت تکامل ویژه خود آنها است. تجربه سی ان ان، فاکس نیوز، الجزیره و العربیه نیست و یک مدل کاملاً ویژه است و علت آن هم این است که شما در حوزه رسانههای دیگر رویدادهای قابل پیشبینی داشتید، اما در حوزه مقاومت عمدتاً رویدادها قابل پیشبینی به معنی عام آنکه گفته میشود نیست. پس ما در حوزه شناختی با این فرآیند صحبت کنیم. استفاده از تکنیکهای شناختی یا رسیدن به استفاده از تکنیکهای شناختی در انتقال پیام جزو آن مدلهایی است که بیشتر به آن میپردازیم.
نکتهای وجود دارد آن هم در رسانههای اقماری جریان ضد مقاومت. در مدلهای رسانهای جریان ضد مقاومت ما یک فرآیند و مدلی را میبینیم که این مدل یک مدل مبتنی بر یک سری تکنیکها هست، تکنیکهای رسانهای خاص برای تأثیرگذاری هم در جریان ضد مقاومت و هم در جریان مقاومت و افکار عمومی جریان مقاومت وجود دارد. این در حوزه رسانهای جریان مقاومت چه فرآیندی دارد؟
هاشمی: چون حوزه فعالیت ما در حوزه سوریه بود، میخواهم مصداقی با این مدل حرف بزنم. وقتی که اتفاقات سوریه شروع شد، بعضی از کارشناسان زودتر به ماجرا ورود کردند. آنهایی که در مقابل محور مقاومت ورود کردند و کار کردند حتی آنهایی که به عنوان نیروهای دست چندم از یمن در عربستان، افغانستان و حتی سومالی و لیبی جنگیده بودند و به میدان آمده بودند، اعظم فرماندهان آنهایی بودند که اگر هم با سلاح پیشرفته در افغانستان به خاطر وجود سلاحهای آمریکا زمان جنگ شوروی کار کرده بودند، اما در حوزه رسانه بسیار توانمند بودند.
استفاده از ابزارها برای آنها وجود داشت و میتوانستند این کار را انجام بدهند. حالا شما در مقابل اینها میخواهید بگویید که تکامل سختافزاری چه طور اتفاق افتاد و چه طور بود که مدل افزاری به کدام سمت رفت؟ اما درست است جامعهای که با آن برخورد میکردیم پیشرفته است و امروز جایی قرار دارد که با حضور آقای حافظ اسد و بعد آقای بشار اسد و این سابقه تاریخی به همان قد میدهد، اما تأثیر عشایر در مناسبات حکومتی خیلی تأثیرگذار بوده است. هر چند در سوریه اقلیتها یک پیمان نانوشتهای داشتند، چون اقلیت بودند و به یک جایی رسیدند که از هم حمایت میکردند. در این فضا به طبع رسانهها مدلی را که اجرا میکردند مدلی بود که با تجربه در میدان به دست آمده بود. چون قبل از آن رسانهها تأثیرگذار نبودند و به طبع آنچه الان میبینید که از رسانه محور مقاومت اسم برده میشود و اتفاق افتاده است همه اینها است که در این درگیریها و در این جنگها اصطلاحاً اتفاق افتاده است و به یک جایی رسیده است که الان داریم نگاه میکنیم.
ما در مورد فرآیند تکامل صحبت میکنیم و میگوییم برای ذهن مخاطب ما شفاف شود که چه بوده و الان چه شده است؟ چون اگر ما این مسیر را ندانیم احتمالاً یک جای کار مسئله پیدا میکند.
داودی: ساده عرض کنم که یک شبکه تلویزیونی محلی لوکال را شما این جوری تصور کنید که یک دفعه وقتی در محور مقاومت، المنار مگر چه بود که خیلی لوکال ساده بود یعنی موضوع پیچیده نداشت. یعنی شما اگر پای خود را روی سیم میگذاشتید احتمالاً کل فرستنده او قطع میشد، چون اتصال محور مقاومت به رسانه ضعیف بود، ولی زمانی شما میبینید محور مقاومت میخواهد قد بکشد و عملیات خود را گستردهتر کند، به همان نسبت رسانه او هم که تابعی از شرایط محیطی او هست گسترش پیدا میکند. پس شبکه خیلی ساده محلی داخلی یک کشور که اصلا نه جزو محور تلقی میشود، نه جزو حوزه تلقی میشود و جزو هیچ کدام از این مجموعهها نیست و بعد از اینکه مقاومت یک دفعه گسترده میشود، گسترش پیدا میکند.
بعد از اینکه رژیم صهیونیستی در جریان ضد مقاومت یک دفعه خود را گسترش داد الان دیگر حزب الله، فقط حزب الله لبنان نیست و انصار الله دیگر انصار الله یمن نیست یا جریان جهاد فقط دیگر جهاد در یک محدوده جغرافیایی محدود تلقی نمیشود. همان طور که نیروی قدس دیگر الان فقط یک مفهوم داخلی یک کشور تلقی نمیشود. برای این است که میبینید رسانههای محلی و لوکال صرفاً به عنوان بودن، بودند و الان تبدیل به قدرتمندترین ابزار برای زمینگیر کردن جریان ضد مقاومت تلقی میشوند.
وقتی تکامل را میگوییم دقیقاً در ذهن شما مسیر تکامل و گسترش و گستردگی حزب الله را داشته باشید و به همان قسمت المنار را در ذهن خود بیاورید و به همان نسبت المیادین و به همان نسبت المسیره و العالم که العالم اصلاً وجود خارجی نداشت، اما زمانی که میبینید مثلاً در ایران به این نتیجه میرسند که باید یک شبکه عربی به کمک جریان مقاومت بیاید، شبکهای به اسم العالم را میآورند. شما تاریخچه العالم را نگاه کنید تا قبل از جنگ سی و سه روزه که سه ساعت، چهار ساعت برنامه نداشت و یک دفعه در جنگ سی و سه روزه این بیست و چهار ساعته میشود یعنی شبکهای که در روز چند ساعت محدود برنامه داشت با مخاطب محدود به جایی رسید که در جنگ سی و سه روزه یکی از منابع مهم خبرگیری در کل دنیا نسبت به محور مقاومت شده بود. پس ما وقتی صحبت از تکامل سختافزاری میکنیم و وقتی شما یک چنین رشدی میکنید، مدلهای شما در ارائه پیام و مدلهای شما در چسبندگی با رسانههای مجاور و مدلهای شما برای همافزا کردن آن با میدان کاملاً متفاوت میشود. برای همین رشد و تکامل در رسانههای محور مقاومت، چون تابعی از میدان است از فرمولهای رایج خسته آکادمیکال رسانهای در دنیا تبعیت نمیکند. برای همین است که شما میبینید میزان اثرگذاری و اثربخشی آن و در اختیار گرفتن فنون کار خیلی متفاوت است. همین طور خبرنگاران را نگاه کنید که با هیچ استانداردی اینها قابل توصیف و تعریف نیستند چرا؟ چون رفتار خارج از استاندارد به تعریف غربیها الان خود یک استاندارد شده است و این قابل فهم برای غیر خود آنها نیست و برای همین است که شما میگویید میزان ضربه زدن افزایش پیدا کرده است و میزان ضربهپذیری کاهش پیدا کرده است.
آن چه که در میدان رسانهای جبهه مقاومت انجام میشود، خارج از فرمولهای رایج خسته آکادمیک رسانهای و رایج دنیا هست. این فرمولهای استفاده شده دوستان رسانهای جریان مقاومت یا عمده آن روشهایی که استفاده میکنند، حالا در حوزه شناختی میتواند اتفاقات ضد مقاومت را در جریان رسانهای خنثی کند و مقدمه جریانات رسانهای جریان مقاومت باشد.
حیدری: همان طور که آقای دکتر گفتند شبکه مقاومت یک قانونی دارد که آنها از آن تبعیت میکنند و دور از آن قوانین رایج شبکههای بینالمللی است که البته در جاهایی به نفع جریان مقاومت تمام شده است و در جاهایی نه. فقط یک نکتهای بگویم در بحث محور مقاومت بیشتر شبکههای عربی را میبینیم که محور درگیری اینها در این مناطق وجود دارد. چند اتفاق مهم افتاد اول اینکه چه در جنگ سی و سه روزه و چه در جنگ بیست و دو روزه غزه ما شاهد این بودیم که یک شبکهای مثل الجزیره قطر که پربینندهترین شبکه در جهان عرب هست سمت ما میآید البته نه به خاطر اینکه از لحاظ ایدئولوژی با ما همراه هست بلکه به خاطر آن اختلافاتی که بین قطر و عربستان بوده و هست و حتی الان هم که روابط بهتر شده است ما هنوز شاهد این هستیم که الجزیره یک ساز دیگر میزند که خیلی با عربستان همگون نیست. ما در این اتفاق خیلی برد کردیم. برای همین بود که حتی یک بار سید حسن نصرالله از الجزیره تعریف میکند و البته بعضی از ماجراهای سوریه برعکس رقم میخورد. یعنی ما برای اولین بار شاهد این بودیم که شبکه العربیه که رقیب جدی الجزیره هست با اینکه مخاطب آن کمتر است، اما یک رقابتی بین این دو وجود دارد و انگار اتاق فکر مشترکی پیدا میکنند.
الجزیره یک بار نقش ایفا میکند و به نفع ما رقم میخورد و یک بار هم سیاست دیگری به خاطر تبعیت از سیاستهای قطر پیش میگیرد و در سوریه یک نقش بسیار منفی ایفا میکند. وقتی ما به این رویکردها و جریان مقاومت نگاه میکنیم، میبینیم که یک شبکهای مثل المنار به خاطر اینکه کاملاً لبنانی هست، در حالی که حزب الله از یک حالت لبنانی بزرگتر شده و یک جایگاه دیگر پیدا کرده است به همین دلیل ما سراغ یک شبکهای مثل المیادین میرویم که مناطق مختلف را پوشش بدهد. همچنان المنار در لبنان و الاتجاء و العهد که وابسته به کتائب حزب الله عراق هستند در عراق، المسیره در یمن کار خود را به عنوان شبکههای محلی ادامه میدهند، اما یک شبکهای هم هست که میشود گفت گستره بیشتری دارد که آن هم شبکه المیادین هست.
در جاهایی شبکه العالم که توانسته نقش بسیار قوی را ایفا کند. در اوج درگیریهای سوریه فقط دو شبکه بودند که میتوانستند با آن هجمه سنگین طرف مقابل روبرو شوند. شبکه المیادین و بعد از آن شبکه العالم. این رخدادها که نگاه میکنیم خبر از یک جنگ تمام عیاری میدهد. حالا در همه شناختی و در همه امور وجود دارد و به نظر تکاملی که جبهه مقاومت پیدا میکند به نظر بسیار سریع است. هنوز ما از آنها در رسانه عقبتر هستیم و هنوز آنها شیوههای تکنیکی بیشتری اضافه میکنند به خصوص که آنها از ابزارهایی استفاده میکنند که ما نمیتوانیم در بحث اغوا و در بحث دروغ و در بحث عدم انصاف و خیلی از مواردی که اینها ورود میکنند ما اصلاً نمیتوانیم ورود کنیم و نه شرع و نه انسانیت به ما اجازه نمیدهد که چنین کارهایی را انجام بدهیم. ما با این محدودیتی که در مقابل آنها داریم همچنان رشد میکنیم و کاری که دارد انجام میشود کار بزرگی از سوی رسانههای جبهه مقاومت هست.
آقای هاشمی مخاطبی که میشنود تصور میکند، حالا متأثر از اتفاقات میدان ما یک سری عملیات رسانهای برای آن تعریف میکنیم و اجرا میکنیم، شما در این حوزه کار میدانی رسانهای کردید که متأثر از اتفاق درون میدان است و باید به قاعده یک بخشی از آن پشت رسانهای به مفهوم معنایی و تکنیکال وجود داشته باشد؟
هاشمی: حرف شما را تأیید میکنم و اینطور نیست که نبوده باشد. هر روز یک خبری ساخته میشد البته فیک که استراتژی یعنی این، امروز قرار است که این منطقه سقوط کند و چه طوری این انتقال داده میشد که این اتفاق بیفتد و ارتش عقب بیفتد که مردم جلو بیایند و به این مسلحینی که از چهار جهت اردن، ترابلس، ترکیه و عراق وارد شده بودند و تازه جا گرفته بودند کمک کنند که کمتر از هشت ماه اکثر سوریه را بگیرند، یک خبری آماده میشد و یک خبرنگار یک جایی میایستاد که این خبرنگار یک خبر فیکی را میگفت و در فضای فیسبوک و یوتیوب پخش میشد و قرار بود که این خبر، خبر اول دنیا شود و تا ظهر بالا میآمد و انتخاب میشد و خبر را در یک ساعتی شبکههای مختلف مثل سی ان ان و مثل بی بی سی و خیلیهای دیگر استفاده میکردند.
آقای حیدری ما در مورد فرآیند تکامل سختافزاری و مدلافزاری رسانهای صحبت میکنیم و همه مثالها هم معطوف به رسانههای جریان اصلی و شبکههای تلویزیونی جریان مقاومت هست، اما آن چه وجود دارد در جریان ضد مقاومت شبکههای اجتماعی و فضای مجازی در حوزه مدیریت افکار عمومی اثرگذاری خاص خود را دارند. آیا فرآیند تکامل را همان طور که ما در میدان رسانهها داشتیم در فضای یک مقدار نرمتر هوشمندتری مثل شبکههای اجتماعی هم داشتیم؟
حیدری: همه این شبکهها چه شبکههایی که وابستگی به جریان غرب دارند و چه شبکههایی که وابسته به جریان مقاومت هستند، رویکرد اغوایی دارند و ما رویکرد تبیینی. هر دو بحث برندسازی را مطرح میکنند و هر دو در یک جاهایی رویکرد انفعالی دارند و در یک جاهایی فعال هستند، اما جبهه مقاومت در بحث شبکههای تلویزیونی از رویکرد انفعالی به رویکرد فعال تبدیل شده است و آن طیف مقابل است که الان انفعالی رفتار میکند. یکی از اهداف مهمی که در تشکیل شبکههای مقاومت مؤثر بوده است بحث شکستن انحصاری است که آنها برای خود ساخته بودند که آنهم انحصار رسانهای است که شکست خورده است و میبینیم که این شکست در منطقه روز به روز عیانتر میشود. نکاتی که در جبهههای مختلف هم تأثیر میدانی و هم تأثیر رسانهای دارند، اما در رابطه با بحث فضای مجازی در یک سری از مسائل میشود گفت که جلوتر افتادند به خاطر این است که آنها در همه موارد ورود کنند.
شما در اباههگری نگاه کنید که آنها ورود میکنند، اما در خیلی از مسائل دیگر آنها شکست خوردند و در ابتدای ورود آمریکا به عراق و اشغال این کشور تمام جریان نخبه عراقی که بیشتر در توئیتر فعال بود به صورت هماهنگ علیه جبهه مقاومت کار میکردند یعنی اکثریت هر موقع که وارد میشدید احساس میکردید که یک جریان عظیمی وجود دارد که اینها همه علیه جبهه مقاومت هستند در حالی که الان ترند اول عراق ماهها است نه امروز و دیروز و سالها است که معمولاً برای جریان مقاومت هست.
یعنی ما هم احساس نمیکنیم که جوانهای جبهه مقاومت این خلأ را در بحث فضای مجازی فهمیدند و به آن ورود کردند البته ما هنوز نتوانستیم مثل شبکهها این طور با قدرت ورود کنیم و هنوز جای کار داریم، ولی قطعاً همین نتیجهای که ما در بحث شبکهها گرفتیم و نتیجهای که ما در میدان و سیاست قبل از آن گرفتیم به نظر میآید که در فضای مجازی حالا زود یا دیر این اتفاق هم خواهد افتاد و با شکست آنها در این فضا مواجه خواهیم بود.
ورود به این مباحث و تولید محتوای مستندسازی هم یکی از آنها هست و تأثیراتی که میگذارد در حوزه شناختی تأثیرات جدیتری هم هست. درباره تجربیات خود در این حوزه و میزان تأثیرگذاری مدلهای مختلف تولید محتوا مثل مستندسازی در حوزه رسانهای محور مقاومت بفرمائید.
داودی: همانطور که جنگ در سوریه و عراق و لبنان با جنگ در همه جای دنیا فرق میکند، اتفاقات هم فرق میکند و مدل رسانه هم فرق میکرد و شما نمیتوانید بگویید که استراتژی رسانهها در همه جای دنیا این طور هست و این طوری کار میکنند و شما باید در سوریه و عراق و لبنان و یمن این طوری در ابتدا عمل میکردید. مثلاً یک نمونه آن این ایست که یارگیری در کشور سوریه چه طور اتفاق افتاد؟ تکثر قومیتها در سوریه، قومیتها و مذاهب در سوریه بیشتر از کشور است و حتی از کشور لبنان. تقریباً از این مذاهب و قومیت هجده تا است، اما سوریه بیست تا است. برای مثال در سوریه مهاجران روس را دارید مرشدیها هستند و ایزدیها که نه، اما هفتاد درصد سوریها اهل تسنن هستند. علویها دوازده، سیزده درصد و مسیحیها کمتر و شیعیان که تقریباً یک تا دو درصد هستند. در چنین فضایی وقتی اتفاقات عراق میافتد صدام حسین با آن روحیه بعثیگری در مقابل آمریکا عقب مینشیند و شکست میخورد و اقلیتهایی که تا امروز در کشور سوریه و لبنان در یک رشدی قرار گرفته بودند، در این میان سوریه وارد میشود و این کار را انجام میدهد که اینها را بتواند راه بدهد و به اینجا بیاورد و بعد از آن مدت آقای بشار اسد در نشست سران عرب میگوید که شما به این رؤسای کشور عراق در قبال لبنان نامردی کردید و این کلمه را اولین بار از زبان بشار اسد در نشست رسمی میشنوند که از اینجا داستان عوض میشود که سوریه مثل عراق شکست نخواهد خورد.
مبحث ما در مورد علوم شناختی است. همه آن چه که در قالب خاطرات و تجربه زیستهای بزرگواران در حوزه میدان بوده است شاید این باشد که اینها عملیات روانی است، ولی اتفاق شناختی است و میبینیم که یک ذره کار را سخت میکند و مؤلفههای مختلف و خرده فرهنگها و اتفاقات پیرامونی اساساً کار رسانهای آنجا را متفاوت میکند. سه ساحت جمعآوری اطلاعات در حوزه میدان و دایره مقاومت و حالا داده کاوی در حوزه اطلاعات وجود دارد. در حال حاضر فرآیند مدل در رسانههای جبهه مقاومت در چه وضعیتی وجود دارد؟
داودی: منظور از سختافزار منظور سیم و سیگنال و اینها نیست و منظور میدان است. ما کل میدان را سختافزار میکنیم و به تعبیر شناختی خود داریم در حوزه رسانه میگوییم یعنی ساحت تکنیکال الان برای آن متصور نیست بلکه قواعد تعریف میدانی برای سختافزار قائل میشویم، اما یک نکته خیلی مهم است و من میخواهم، چون موضوع، موضوع شناختی در حوزه مقاومت هست همه مثالهای دوستان را با این مدل جلو ببرم. در رسانههای ضد مقاومت یک تکنیکی وجود دارد که این تکنیک اساساً مترتب بر شناخت است. ما در حوزه علوم شناختی، در حوزه رسانههای جریانهای ضد مقاومت تکنیکی را داریم که به آن آتش ملایم میگوییم باد تند و نیمه خشک. جزو تکنیکهای ترکیبی است که در واقع استفاده میشود. اتفاقی که در سوریه افتاد همین بود و اتفاقی که در لبنان امروز رسانهها دارند حاصل میکنند همین است. شما یک شعله خیلی کوچکی را به لحاظ رسانهای روشن میکنید و این امکان دارد میدانی خیلی نداشته باشد و آقای حیدری هم گفتند که امکان دارد ساختگی باشد. ما در مصر چیزی به عنوان بیداری اسلامی داشتیم و حالا به تعبیر خود آنها بهار عربی داشتیم. رسانهها با استفاده از روش قرینهسازیهای معکوس و ممتد بحث سوریه را هم به موضوع بیداری اسلامی چسباندند.
در صورتی که مدل سوریه این نبود، شاید در تونس بگوییم که این نبود و شاید در مصر بگوییم که این بود. اما اصلاً مسئله سوریه این نبود. مسئله حذف قانون اضطرار که پنجاه سال بود و اتفاقات پیرامونی آن، اصلاً مسئله آنها مسئله بیداری اسلامی نبود. چون بیداری اسلامی هم در مصر و هم در برخی از کشورهای دیگر بود و مسلحین آنجا ورود نکردند و موردی به اسم داعش شکل نگرفته بود. مثل اینکه ما بخواهیم با رنگ سیاه نقاشی سفید کنیم خب نشدنی است و مگر میشود با داعش بیداری ایجاد کرد، داعش خدای خفتگی است، اما با آن قرینهسازی معکوس و با آن مدلسازی که ایجاد کردند و با آن مفهومسازی معکوسی که انجام دادند آمدند یک شعله کوچکی را ایجاد کردند و آن شعله در ذهن مخاطب اتصال مفهوم بیداری اسلامی در دو محیط مشابه بود.
مشابه به لحاظ پارادایمهای تاریخی و نه به لحاظ اساساً اتفاقات میدانی. این آتش ملایم را ایجاد کردند و هر آتش ملایمی قطعاً نیاز به یک باد تند دارد. آن باد تند همانا اقدامات رسانهای میشود. الان چهل جبهه جنگ در یمن کار میکند. جبههها به لحاظ شناختی روی ذهن مخاطب این فشار را میآورد که همه مخالف بشار اسد هستند. این اطلاق واژه همه یعنی آن آتش تند را آن باد تند را باید ایجاد کنید. آن باد تند کوچکترین شعلهها را هم بزرگترین فرآیند را در حوزه ایجاد میکند. یک نکته بسیار مهم است در حوزه شناختی ذهن باید نسبت به محیطی که رسانهها روی آن کار میکند کاملاً خشک شود.
یعنی کوچکترین اطلاعی فارغ از آن پارادایم ایدئولوژی تجربی نداشته باشد و در ذهن مخاطب و در همه کشورها من جمله ایران، سوریه کجا بود؟ فقط محل زیارت بود. فقط یک زمین خشک، چون اساساً شعلهور شدن مفهوم در ذهن مخاطب باید در محیط خشک صورت بگیرد. اگر محیط بارانی باشد یا محیط آماده قبل باشد یا محیط استدلال داشته باشد امکان بروز حوزه گسترده جغرافیایی به لحاظ ذهنی را برای تصور یک واقعه را نمیدهد؛ بنابراین حوزه رسانههای ضد مقاومت مدلی انتخاب کردند که استفاده از این تکنیک صددرصد شناختی است، چون یک فرآیند است و، چون شعلهای را شما باید ایجاد کنید. رسانههای جریان مقاومت چه کار کردند؟ این شکست خیلی بزرگی بود، چون آفند برای آنها بود، اما آفندی که جریان مقاومت انجام داد چه بود؟ از تکنیک ترکیب معکوس استفاده کردند، این تکنیک صددرصد شناختی است و در تکنیک ترکیب معکوس شما باید به همه اینها ضریب بدهید و در افکار عمومی باید معکوس آن را بیاورید و نشان دهید.
نگفتند که ما رفتیم و تصرف کردیم و یا نمیگوید که آن عقبنشینی کرد، میگوید در عملیاتی که در محور لاذقیه اتفاق افتاد این قدر تعداد تسلیم شدند. آنها یک جریان موازی ایجاد میکنند. وقتی که میگویند تسلیم شدند پس یعنی آنجا اگر احیاناً اتفاقی افتاد به مسئله عقبنشینی نیروهای مقاومت نبوده است و شاید اصلاً آنجا آدمی نبوده است. این دو تکنیک در حوزه شناختی را وقتی کنار همدیگر میگذاریم آن مستندسازی که آقای هاشمی میگویند و آن بحث حوزه اجتماعی یا دیپلماسی که آقای حیدری مطرح کردند اینجا ایستگاهی در این فرآیند برای ایجاد جبهه موازی رسانهای میشود. حالا از اینجا به بعد مخاطب شروع به مقایسه کردن میکند و مخاطب احساس نمیکند که شما از خود دفاع میکنی، چون به محض اینکه احساس کند که از خود دفاع میکنی یعنی میفهمد که این یک چیزی هست و خود این به حرف رسانه ضد مقاومت، ضریب میدهد.
هاشمی: در پایان اگر بخواهم با یک مدلی با شما حرف بزنم که مصداقی هم گفته باشم رسانههای محور مقاومت به یک جایی رسیدند که از انفعال خارج شدند و آن اتفاقی که اول افتاد بعد از یک مدت کوتاهی به یک جایی رسیدند که آفندهای بسیار خوبی در میدان میکردند و باعث میشد که آنها در حوزه انفعال بیفتند و یک نمونه بارز میدانی رسانهای که خدمت شما میگویم. دروزیها در سوریه و در لبنان و در اردن و در بلندیهای جولان حضور دارند. اسرائیل دنبال جذب دروزیها و حتی دنبال این بود که یک سری به شیوخ آنها پاسپورت میدادند. به بهانه اینکه شما بیایید به مناطق دفاتر دینی بیایید و سر بزنید و سرکشی از مردم کنید که در حوزه شما هستند. اسرائیل این جوری به آنها ورود میکرد و اردن با یک مدل دیگری نقش میانه اسرائیل را بازی میکرد.
تظاهرات را به سمتی برده بودند که اکثراً اهل سنت تظاهرات میکردند و به آن روستاها میآمدند. به یک جایی رسیدند که دیدند در میدان بر اساس رسانه کاری دارد اتفاق میافتد و دارند عقب میافتند. چه کار کردند؟ گفتند یک کاری کنیم که حداقل این دروز را به جان اینها بیندازیم و دروزها گفتند که ما از خود دفاع میکنیم و به میدان نمیآییم، اما واقعاً نیامدند؟ این یکی از جاهایی است که ما اشتباه کردیم و وجود داشت. اما واقعیت این بود که در آزادسازی حلب دروزها تقریباً هفتصد و خردهای نفر رزمنده فرستادند، اما کسی خبر نداشت. در حلب برای آزادسازی حلب و بعداً ما در حوزه رسانه به آنها پرداختیم و سراغ آنها رفتیم تا مستند کار کنیم و کارهای دیگری را بسازیم مثل مستند ژنرال و مستندی که ساخته شد. برای اینکه آنها را در موضع ضعف قرار بدهند اولین کاری که کردند این بود که داعش یک شب حمله به یک روستایی میکند و پنجاه تا مرد را میکشد و سی، چهل تا زن و بچه را میدزدد و این قدرت رسانهای ما در میدان باعث شد که حتی توانستیم از ظرفیت اقلیتهایی که آنها میخواستند در حوزه انفعال نگه دارند استفاده کنیم. باعث شد اقلیتهایی که تا دیروز به آنها دست نمیزدند و میخواستند آنها را علیه ما بشورانند امروز داعش و مسلحین را مأمور کنند که در یک شب آنها را بزنند. این قدرت رسانهای در یک جنگ نابرابر نامشخصی بود که به صورت آفند از طریق رسانه اتفاق افتاده است.
حیدری: یک موضوعی یادم آمده که تأیید این حرفها بود. شبکه ان بی سی که پربینندهترین شبکه جهان عرب در بحث سریال و فیلم هست، در ماه رمضان سریال تاریخی مرتبط به سوریه را پخش کرد و من موقعی که سوریه رفتم دیدم دیالوگهایی که در این سریال در هفت فصل یعنی هفت سال متمادی پخش میشد بین مردم و بین معارضین آنجا چه تاثیری گذاشته است.
اضافه بر این ما شاهد این بودیم در مرز اردن که خود من آنجا رفتم دیدم این بیمارستان بسیار بزرگی توسط اردن ساخته شده بود و سالها طول کشیده بود، اوایل کسی نمیفهمید چه نیازی هست یک بیمارستانی در مرز با سوریه شکل بگیرد و تأسیس بشود، اما بعد از این اتفاقات فهمیدیم که این برای مداوای افرادی بود که وارد میشدند، چون حجم عظیمی از اردن وارد شدند. معلوم شد که این ماجرای سوریه یک نقشه از پیش طراحی شده بود همان طور که دکتر گفتند. به این دلیل ما شاهد بودیم که اردن میآید آن جوری کار میکند و عربستان میآید از طریق دلار و از طریق سریال فرهنگسازی میکند و ما شاهد ورود جاسوسهایی بودیم که از لبنان برای اسرائیل کار میکردند. همه اینها نشان میدهد یک ماجرایی از پیش طراحی شده بود و آن چیزی که دکتر در بحث شناختی فرمودند به نظر من بسیار دقیق بود و جریان مقاومت که توانست بر این هجمه رسانهای دشمن غلبه کند و این پیروزیها را رقم بزند.
داودی: حوزه تکامل شناختی و رسانهای در حوزه مقاومت یک فرقی با همین حوزه در جریان ضد مقاومت یا به تعبیری حتی تسهیل شدهتر آن غیر مقاومت وجود دارد که در جریان مقاومت، تکامل انتها ندارد. اما در جریان ضد مقاومت تکامل به یک نقاطی پایانی رسیده است. اصطلاح و وجه مصداقی عرض بنده اینجا است که جبهههای مختلفی را ایجاد کردند که الان با شکست مواجهه شده است و جریان مقاومت جبهههای مختلفی که ایجاد شده بود را مجدداً باز پسگیری کرده است.
مجموعه برنامه «ساعت بیست و چهار و یک دقیقه» کاری از رادیو گفتگو به تهیه کنندگی نوشین رهگذر، سردبیری دکتر علیرضا داودی، اجرای کارشناسی دکتر معصومه نصیری و هماهنگی اکرم اویسی روزهای دوشنبه و چهارشنبه ساعت ۱۶ از طریق امواج رادیو موج fm ردیف ۱۰۳،۵ مگاهرتز تقدیم علاقهمندان به حوزه علوم شناختی میشود.
برنامه ساعت بیست و چهار و یک دقیقه با هدف معرفی و آگاهی بخشی علوم شناختی در قالب نبردها، دیپلماسی و نهایتا جنگهای شناختی هم در قالبهای صلح مبتنی بر علوم شناختی و هم در قالب فضای عمومی عملکرد در چارچوب علوم شناختی در بستر رسانه به روی آنتن رادیو گفتگو رفته است. این میزگرد با استفاده از تکنیکهای علوم شناختی به گفتمان سازی بر مبنای تکنیکها و شگردهای رسانهای در حوزهی شناختی میپردازد.
منبع: فارس
انتهای پیام/