به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان، فوتبالیستها و ورزشکاران زیادی را میشناسم که پس از انقلاب پای به عرصه هنر و سینما گذاشتند، اما موفق نشدند. در این میان پژمان جمشیدی یک استثناست. فوتبالیستی که به عنوان یک نابازیگر آمد و در اولین سریال خودش از بسیاری از بازیگران بهتر بازی کرد و ناگهان یک شبه ره صد ساله را طی کرد اما...
هنرپیشه شدن یک فوتبالیست آسان نمود اول، اما افتاد مشکلها! طعنه و کنایهها، شوخی و خندهها یا نگاههای نه چندان دوستانه به علاوه زمزمههای درگوشی هیچ یک او را از مسیر تازهای که درپیش گرفته بود منحرف نکرد. ماند، جنگید و به قول حمید علیدوستی ایستادگی کرد تا تبدیل به یکی از پولسازترین بازیگران سینمای ایران شد و حالا...
بیشتربخوانید
دو، سه ماهی میشد قصد داشتم گفت و گویی با او داشته باشم، اما دوست هم نداشتم با سئوالات کلیشهای سراغ این رفیق قدیمیبروم. میخواستم مصاحبهای متفاوت با پرسشهایی باشد که اصلا از «پژمان» پرسیده نشده یا کمتر با او در میان گذاشته شده باشد. این تصمیم ممکن بود با پراکندگی سئوالات همراه باشد، اما مطمئن بودم همین موضوع برجذابیت گپ و گفت خواهد افزود. همچنین بد ندیدیم درکنار این مصاحبه، یادداشتی هم از حمید علیدوستی پدر ترانه علیدوستی و استاد و مربی تأثیرگذار پژمان جمشیدی در مورد شاگرد مشهورش بگیرم و ... خلاصه آن که هرکاری برای متفاوت بودن گفتگو لازم بود انجام دادم و امیدوارم ماحصل آن خواندنی شده باشد.
مصاحبه صمیمانه با پژمان جمشیدی را با این توضیح بخوانید که هنگام صحبت با ما در حال تماشای بازی منچستر یونایتد و نوریچ از شبکه ورزش بود!
اولین سئوال این مصاحبه را دوست دارم خودت از پژمان جمشیدی بپرسی؟
از خودم میپرسم که «فوتبال را بیشتر دوست داری یا سینما؟» جوابش هم همیشه معلوم و «فوتبال» بوده است. به دلایل خاصی زمانی را که فوتبال بازی میکردم و آن دوران را حتی بیشتر از امروز دوست دارم.
من و بسیاری از مردم با فیلم وسریالهای پژمان جمشیدی از ته دل خندیده و قهقهه زده ایم. برای خودت هم کمدین خاصی وجود دارد که هنگام تماشای فیلم و سریالهایش از ته دل خندیده یا قهقهه زده باشی؟
اصولا آدم خوش خندهای هستم، اما گاهی ممکن است به خاطر یک بازی ساده از سوی یک بازیگر نه چندان شناخته شده بیشتر بخندم و کیف کنم تا یک سوپر استار و درموسیقی و سینما سلیقه خاصی ندارم. شاید یک آهنگ از یک خواننده ناشناس مرا به وجد بیاورد و بارها آن را گوش کنم. البته بیشتر که فکر میکنم بازی رضا عطاران را خیلی دوست دارم، چون اصلا تلاشی برای خنداندن مخاطب نمیکند، ولی همه را از خنده روده بُر میکند. سال گذشته هم با هم در فیلم «شیشلیک» به کارگردانی محمد حسین مهدویان همبازی بودیم که به خاطر نقشی که بازی کردم نامزد بهترین بازیگر نقش مکمل مرد درجشنواره فیلم فجر شدم. از این همکاری خیلی کیف کردم و لذت بردم.
پای پرانتزی در فوتبال و نزد فوتبالیستها یک مزیت محسوب میشود که باعث میشود بازیکنان راحتتر دریبل بزنند. گارینشا فوتبالیست پیشین و افسانهای برزیل یا همین مهدی قایدی خودمان از جمله بازیکنان با پاهای پرانتزی هستند. این ویژگی شامل حال پژمان جمشیدی هم میشود. آیا تا به حال پیش آمده کارگردان یا همبازیانت در سینما کنجکاو شده و سئوالی در خصوص پاهای پرانتزی بپرسند؟
(با خندهای بلند) خدا مهرداد میناوند را بیامرزد. پاهای پرانتزی من سوژه شوخیهای دورهمیما بود و وقتی با مهرداد و دوستان مشترک جمع میشدیم همیشه راه رفتن من را تقلید میکرد و میخندیدیم. کاش الان هم زنده بود و باز ادای من را درمیآورد...
سختیهای زیادی کشیدی تا به این جایگاه در سینما و تلویزیون برسی. اساسا موفقیت محصول سختی و خلا است. پژمان جمشیدی هم از محیط فوتبال ناگهان افتاد وسط سینما، آن هم تک و تنها! آن دوران سختترین دوران زندگی ات نبود؟ نگاههای متفاوت یا پچ پچهای درگوشی و ... صحبتی در این خصوص داری؟
با این حرف موافقم. نمیخواهم آن را به همه کشورها تعمیم بدهم، اما در کشورمان آدمهای موفق معمولا رنج کشیده هستند. در کشورهای اروپایی یا پیشرفته معمولا خانوادهها از یک رفاه نسبی برخوردارند و لزوما یک آدم موفق در فوتبال یا سینما و هر رشته دیگری نباید طعم فقر و سختی را چشیده باشد. در برزیل و آرژانتین هم نمونههایی مثل ریوالدو یا مارادونا را میشناسیم که از اوج فقر به اشتهار و ثروت رسیدند. درمورد خانواده خودم باید بگویم پدر و مادرم فرهنگی بودند و جزو خانوادههای متوسط جامعه بودیم، اما به دلایلی اواخر دهه ۵۰ و اوایل ۶۰ متحمل سختیهایی شدیم که اصلا و ابدا دوست ندارم به آن اشاره کنم، چون نمیخواهم آن تلخیها یادآوری شود. آن تلخی و دشواریها بعدها خیلی به من کمک کرد تا در اردوهای تیمهای ملی ردههای مختلف به خاطر محل هتل، خوابگاه، اتاق، سردی غذا یا شوری آن و ... غرولند نکنم و راحتتر از بقیه با مشکلات کنار بیایم. درمورد بخش دوم سئوال باید بگویم آن اوایل برای تماشای یک تئاتر یا وقتی اجرا داشتم به سالن میرفتم و از جلوی گیشه بلیت فروشی رد میشدم میشنیدم برخی شوخی میکردند که "مگر مسابقه فوتبال است؟ " یا " قرار است به جای تئاتر، فوتبال اجرا کنند" و...، اما ناراحت و دلخور نمیشدم و فقط به این شوخیها میخندیدم.
به طور مثال خود من به عنوان یک خبرنگار ورزشی از شنیدن یک جمله تکراری و ببخشید مشمئز کننده برخی اهالی به ظاهر انتلکتوئل (روشنفکر) سینما متنفرم! اینکه با افتخار و غرور میگویند ما که اصلا فوتبال نگاه نمیکنیم یا اینکه از فوتبال خوشمان نمیآید، اما در برنامههای خود مهمانان فوتبالی دعوت میکنند! این جملات که بعضا درگفت و گو با خودت هم تکرار شده، تو را اذیت نمیکند؟ برای اهالی سینما افتخار است که بگویند فوتبال تماشا نمیکنند یا فوتبالیستها را نمیشناسند؟
بله، متأسفانه ژست فوتبال ندیدن گرفتن انگار مترادف با روشنفکر بودن شده است، اما به نظرم پدیدهای جذاب تر، ماندگارتر و تأثیرگذارتر از فوتبال وجود ندارد. شاید نیازی به گفتن نباشد، اما بزرگانی مثل آقای ناصر تقوایی، آقای مسعود کیمیایی، آقای داریوش مهرجویی و خیلی اهالی سینما و ادیبانی در عرصه قلم عاشق فوتبال بوده و هستند. این پدیده در تضاد با فرهنگ یا ادبیات و شعر نیست. یکی مثل مرحوم دکتر صدر با وجود تحصیلات معماری از دانشگاه لندن چنان شیفته فوتبال میشود و در مورد آن صحبت میکند که شاید از برخی نقدهای سینمایی هم جذابتر بوده باشد. البته ایرادی ندارد اگر چهار نفر هم فوتبال نگاه نکنند چرا که آن قدر مشتاق، تماشاگر و بیننده دارد که ندیدن این افراد به جایی برنمیخورد! مگر مهم است؟!
یک شهروند عادی برای خرید بههایپر مارکت یا فروشگاههای بزرگ میرود. آخرین باری که به یک فروشگاه بزرگ رفتی چه زمانی بود؟
اتفاقا من زندگی ام را محدود نکرده و خیلی راحت به فروشگاههای بزرگ یا رستوران میروم و از مردم گریزان نبوده و نیستم. خیلی هم از دیدن و روبرو شدن با مردم کیف میکنم و لذت میبرم.
حالا به نظرت پژمان جمشیدی بودن دلچسب است یا زجرآور؟ اینکه نمیتوانی آزادانه مراکز خرید بروی یا در پارک نزدیک منزل خودت قدم بزنی، چون دهها نفر شاید صدها نفر دوروبرت را میگیرند و...
زجرآور که اصلا نیست و بیشتر دلچسب است. شاید نتوانم به آن صورت تهران گردی کنم یا وقتی به شهرستانها میروم به اماکن تفریحی و باستانی بروم، اما گریزی نیست. شهرت با همه جذابیتهایش تاوان هم دارد که من آن را پذیرفته ام.
بر کسی پوشیده نیست که شهرت یک شمشیر دولبه است، اما تو قبلا تجربه اش را در فوتبال داشتی. تجربه شهرت فوتبالی چقدر کمک کرد غرق در شهرت سینمایی نشوی یا اینکه اشتباهات گذشته را (اگر اشتباهی بوده) تکرار نکنی؟
در دوران فوتبالم هم آن قدر غرق در شهرت نبودم و میدانستم یک روزی ممکن است به پایان برسد بنابراین حداقل سعی کردم پُلهای پشت سر خودم را خراب نکنم. هرگز با مربی، همبازی، خبرنگاران عزیز ورزشی، عکاسان یا هیچ شخص دیگری در طول دوران بازی فوتبال درگیر نشدم و دلخوری به بار نیاوردم. نه از کسی دلخور شدم و نه کسی از من دلخور شد و اشتباه خاصی هم مرتکب نشدم.
وقتی تصاویر خودت را روی بیلبوردهای تبلیغاتی در اتوبان و خیابانها میبینی چه احساسی پیدا میکنی؟ غرور، شکرگزاری دلی از خداوند یا ترس از نابودی این شهرت؟
راستش را بخواهید الان دیگر تصویر خودم روی بیلبوردهای تبلیغاتی را نگاه نمیکنم. (با تواضع خاصی ادامه میدهد) همیشه هم خدا را به خاطر اندک موفقیتی که شاید بدست آورده باشم شکر میکنم. میدانم هر لحظه ممکن است این شهرت از بین برود و مطمئن باشید درصورت وقوع این اتفاق به راحتی با آن کنار خواهم آمد، چون سالهای سال از آن لذت برده و کیف کرده ام.
تو هنرپیشه فوق العادهای هستی و خیلی هم معروفی. به نظرت اینستاگرام و تعداد فالوور میتواند معیار و ملاک خوبی برای سنجش میزان محبوبیت یا شهرت یک چهره باشد؟
به شخصه خیلی درگیر اینستاگرام و فضای مجازی نبوده و نیستم. شاید برای خیلیها ملاک باشد، اما من...
میدانیم یک میلیون و پانصد هزار فالوور داری. اول اینکه دوست داری این تعداد به ۱۵ میلیون فالوور برسد و دوم اینکه چه صحبتی با دنبال کنندههای خودت داری؟ چرا کامنتهایت را بسته ای؟
اگر به دنبال جمع کردن فالوور بودم قطعا اینستاگرام خودم را نمیبستم. دو سال و نیم پیش که اینستاگرام خودم را بستم یک میلیون و ۵۰۰ هزار دنبال کننده داشتم و فکر میکنم الان هم همان تعداد مانده اند. حالم خیلی در اینستاگرام خوش نبود و به همین خاطر بستم و الان صرفا برای دیدن و خواندن اخبار ورزشی و سینمایی گاهی اوقات آن را دنبال میکنم.
الان که در خلوت با خودت فکر میکنی باورت میشود کسی که ۷۵ درصد زندگی اش فوتبال بوده حالا با سپری کردن ۲۵ درصد از زندگی اش در سینما و تلویزیون به شهرتی باورنکردنی رسیده باشد؟
خوشحالم که در زندگی ام اتفاقی کم نظیر و شاید بی نظیر رُخ داد و تلاش میکنم تا هرزمانی که در این حرفه فعالیت میکنم، برای مخاطب ارزش قائل شده، موقعیت خودم را حفظ کرده و کارهایی انجام دهم تا مردم شاد و خوشحال شوند.
پیش آمده است که از پژمان جمشیدی بودن خسته شده باشی؟
نه، هرگز از پژمان جمشیدی بودن خسته نشده ام. همین که مردم دوستم داشته باشند برایم ارزشمند و امیدوارکننده است.
اخیرا گریه هم کرده ای؟ لطفا با جزئیاتش بگو؟
اساسا آدم رقیق القلبی هستم و زیاد هم گریه میکنم، اما ببخشید جزئیات آن را نمیتوانم بگویم.
در سریال «پژمان» پیش روانشناس میرفتی. در زندگی واقعی هم تا به حال به روانشناس مراجعه کردی؟
صادقانه بگویم هرگز پیش نیامده است که نیاز به روانشناس پیدا کنم یا این احساس را داشته باشم.
سالها پیش همکار خوب ما آرش ظلی پور یک شوخی وحشتناک با تو کرد و از قولت نوشت، پژمان جمشیدی: به تیم ملی دعوت نشدم، خودکشی کردم! میدانیم واقعیت نداشت، اما میخواهیم بپرسیم در زندگی روزی بوده که به این موضوع (خودکشی) فکر کنی؟
نه، آرش (ظلی پور) از دوستان خوبم در مطبوعات ورزشی بود کما اینکه هنوز هم دوستان نازنینی در این عرصه دارم. دوران و اوقات خوشی را با هم سپری میکردیم و آرش و احسان ظلی پور هم از رفقای دوران جوانی ما بودند. همه جوان و جویای نام بودیم و آرش هم آن تیتر را بدون هماهنگی با من به شوخی زد و آن را تیتر یک کرد! خیلی هم بعد از آن دو تایی خندیدیم و... یادش به خیر.
ببخشید این سئوال را میپرسیم؛ به مرگ فکر کردی یا اینکه از آن چقدر میترسی؟
خیلی از خود مرگ نمیترسم. اتفاقی که برای همه میافتد نمیتواند ترسناک باشد، ولی شاید از قبر و محل دفن شدن یک مقدار بترسم.
در این یکی دوسال، کسب و کارهای زیادی به خاطر کُرونا دچار مشکل یا حتی ورشکسته شده اند نه اینکه لزوما به این ویروس دچار شوند بلکه بازار آنها کساد شده است. شاید تصور عموم بر این باشد که سلبریتیها زندگی راحتی دارد، خوب پول در میآورید و کرونا هیچ صدمهای به شما نزده است؟
نمیتوانم این موضوع را منکر شوم که در دوران پساکُرونا، سریال یا برنامههای سرگرم کننده تلویزیونی یا اینترنتی ساخته و بازیگرانی شاید پُرکارتر شدند منتهای مراتب سالنهای سینما خالی شد، تئاتر ورشکسته و سینما داران به مشکل برخوردند. متأسفانه، اما قبول دارم ویروس کُرونا به کسب و کار خیلیها لطمه زد و اقشار مختلف مردم صدمه دیدند. شوربختانه قشر آسیب پذیر بیشتر متضرر شدند و امیدوارم هر کسی دستش میرسد به اطراف خودش کمک کند. برای دستگیری نیازی به چرخیدن دور کشور نیست و اگر هر انسان متمول و توانمندی نگاهی دقیق به دورو بر خودش داشته باشد میتواند خیلی کمک حال دیگران باشد.
همه ما خاطره خوبی از سریال «پژمان» داریم. آیا این سریال همچون «پایتخت» این پتانسیل را داشت که به ۶ یا ۷ فصل برسد؟ قرار بود فیلم «پژمان» ساخته شود، اما نشد!
سریال «پژمان» از آنجایی که برند تلویزیون بود اجازه تبدیل شدن به فیلم را پیدا نکرد. خوب، بد، جلف ساخته شد که سری دوم آن خورد به شیوع بیماری کووید ۱۹ و نشد آنچه باید میشد و پرونده اش بسته شد.
اگر این پروژه واقعا کلید بخورد دوست داری کدام فوتبالیستها را به خودت به این فیلم ببری که بازی کنند؟ در سریال پژمان از حمید درخشان، بهروز رهبری فرد، محمد محمدی، علی موسوی، آرش برهانی، خسرو حیدری و... استفاده کردی.
واقعیت این است که کارگردان این اثر سروش صحت و نویسنده آن پیمان قاسم خانی است و طبعا من نمیتوانم نقشی در انتخاب بازیگران یا فوتبالیستها داشته باشم.
تا به حال این شوخی به گوش تو رسیده که میگویند «پژمان جمشیدی با یک گل ملی این همه در سینما و تلویزیون خوش درخشید و حالا تصورش را بکنید اگر علی دایی هنرپیشه میشد چه اتفاقی میافتاد؟»
(میخندد) شاید کسانی که فوتبال را تفننی دنبال میکنند این موضوع را به شوخی بگیرند، اما یک گل ملی برای یک مدافع راست خیلی هم نمیتواند بد باشد مضاف براینکه زدن گل ملی خیلی خیلی سخت است. اصولا رسیدن به تیم ملی و پوشیدن پیراهن غرورانگیز آن اصلا راحت نیست و من به آن همواره افتخار کرده و میکنم.
میروسلاو بلاژوویچ اعتقاد زیادی به فوتبالت داشت. اگر آن تیم ملی ایران به جام جهانی ۲۰۰۲ صعود میکرد و چیرو (لقب بلاژوویچ) سرمربی تیم کشورمان میماند چه سرنوشتی در انتظار پژمان جمشیدی بود؟
میروسلاو بلاژوویچ یکی از بهترین و تأثیرگذارترین مربیان عمرفوتبالی ام بود. اگر آن تیم به جام جهانی صعود میکرد سرنوشت من، حامد (کاویانپور)، علیرضا نیکبخت واحدی، مجاهد خذیراوی و خیلیها عوض میشد. قسمت این بود و من هم همیشه به تقدیر ایمان و باور دارم.
پژمان جمشیدی یک رکورد منحصر به فرد در فوتبال ایران و تیم پرسپولیس دارد. خودت میگویی یا ما بگوییم؟
بله، سال ۸۲ پرسپولیس با گل من در اصفهان موفق به شکست سپاهان شد و پس از آن به مدت ۱۳ سال نتوانست در این شهر زردپوشان را ببرد. متأسفانه هنگام پخش مستقیم آن بازی، برق شبکه سوم سیما قطع شد و هیچ فیلمیاز آن گل معروف ضبط نشد!
دوست داشتی استعداد علی کریمیرا در فوتبال داشتی یا پشتکار علی دایی؟
با تمام احترامیکه برای این دو بزرگ فوتبال ایران قائلم همیشه دوست داشتم خودم باشم. شاید با توجه به شرایط، امکانات و تفکری که در فوتبال دوران ما حاکم بود سقف آرزوهایم کمیکوچک شد، چون اصلا در رؤیا هم نمیتوانستیم به لژیونر شدن فکر کنیم و فوتبال اروپا را فقط از تلویزیون تماشا میکردیم. به آنچه شدیم یا بودیم قانع شدیم و باز هم خدا را شکر میکنم به هر آنچه که در نوجوانی از فوتبال درسر داشتم رسیدم.
چرا همیشه از حمید علیدوستی به عنوان الگوی خودت یاد میکنی؟ برای نسل جدیدی که شاید این مهاجم ششدانگ را نشناسد توضیح میدهی او چه ویژگی داشته و دارد؟
حمید علیدوستی را عاشقانه دوست داشته و دارم چرا که شبیه هیچ آدم دیگری در فوتبال نبود. فوتبالیست و مهاجم بی نظیری بود که قدیمیهای فوتبال هنوز هم شم گلزنی، سرعت، تکنیک و قدرت سرزنی او را به یاد دارند. در کنار آن یک انسان جامع الشرایط بود و همیشه هم دوست داشتم بدانم چه کتابی میخواند، چه فیلمیمیبیند و ... خلاصه آن که یک الگوی تمام عیار بوده و هست.
اگر پولش را داشتی، باشگاه پرسپولیس را میخریدی؟
نه، قطعا نه! نه جسم و نه روح من توانایی این همه عاشق پرسپولیس و انتظارات به حق این عزیزان را ندارد.
اگر میتوانستی یک بازیکن (فقط یک بازیکن) استقلال را به پرسپولیس بیاوری؟
به نظرم بازیکن پرسپولیس باید در پرسپولیس بازی کند و بازیکن استقلال هم در استقلال! بنابراین نمیتوانم دست روی بازیکنی بگذارم.
به اندازه کافی همه از دربی کسالت آور و خسته کننده اخیر صحبت کرده اند. میتوانی یک خاطره واقعا خنده دار از دوران بازی ات در دربی تعریف کنی؟
(دوباره میخندد) در یکی از دربیها وقتی از رختکن بیرون آمدیم، زنده یاد علی انصاریان در راهروهای ورزشگاه آزادی و تونل، کِش به من داد تا موهایش را ببندم. من هم موهای او را از وسط سرگرفتم، جمع کردم و بستم، شبیه ساموراییها شد و کلی جنجال به پا کرد. آن ماجرا به مجلس هم کشیده شد و ... (بازهم میخندد و ادامه میدهد) البته دربی اخیر فکر میکنم بیشتر نیمه اول کسل کننده بود و نیمه دوم بد نبود.
دربی بازترین بازیکن دربی که همیشه در رختکن تحت تأثیر اعتماد به نفس، خونسردی و رفتارش در روز بازی با استقلال قرار میگرفتی؟ کسی که انگار به جای دربی توی پارک با بچه محلهایش فوتبال بازی میکند؟
من الان بیشتر متوجه میشوم که چقدر آن زمان تحت تأثیر حامد کاویانپور بودم. در تمام ردههای ملی از نوجوانان تا جوانان، امید و بزرگسالان با هم بودیم. با اینکه یک سال از او بزرگتر بودم، اما او خیلی روی من تأثیر میگذاشت. مثل برادرم بود، اما نه اینکه رفیق باشیم این حرف را بزنم «هافبکی خوش استیلتر از حامد ندیدم، چون استعداد شگرفی داشت و هرگز به حق خودش در فوتبال نرسید.» دربی باز هم باید به رضا جباری اشاره کنم که او هم به اندازه استعداد و لیاقتش در فوتبال قدر ندید. بسیار خونسرد بود و در دربی راحتتر از هر بازیکن دیگری دریبل میزد و از مدافعان روبروی خودش رد میشد. وقتی در دربی رضا جباری را میدیدم با فوتبالش به من اعتماد به نفس میداد.
راستی قبل یا بعد از پیوستن به پرسپولیس هرگز پیش آمد که از تیم استقلال هم پیشنهاد داشته باشی؟
وقتی میخواستیم با بهنام (ابوالقاسم پور) از سایپا جدا شویم از استقلال پیشنهاد داشتم، اما تصمیم خودم را گرفته بودم و پرسپولیسی شدم.
درگذشت مهرداد میناوند و علی انصاریان فوق العاده تلخ و دردناک بود. خداوند به خانواده این دو عزیز به ویژه مادران هر دو صبر عنایت کند، اما در مراسم ختم زنده نامان مهرداد میناوند و علی انصاریان یک قاب به یاد ماندنی ثبت شد. ایستادن علی دایی و علی کریمیکنار هم! این قاب زیبا را دیدی و اگر دیدی چه صحبتی در مورد آن داری؟
در این روزهای سخت آدمها قدر یکدیگر را بیشتر میدانند و متأسفانه ویروس کُرونا ابهت مرگ را برای همه ما شکست. هم علی دایی و هم علی کریمیرا خیلی دوست دارم مطمئن هستم این دو در کنارهم قادر به خیلی کارها در کشور هستند و مردم و طرفداران هر دو هم همین را میخواهد. اینکه دو بزرگ فوتبال این مملکت را دست در دست کنار هم ببینند. واقعا این دنیا ارزش هیچ کدورت و اختلافی را ندارد.
در این دنیا یک نفر را اسم ببر که واقعا به او اعتماد داری و حاضری تمام زندگی ات را به نامش کنی؟
پدرم، برادرم و خواهرم که همه زندگی ام را در طبق اخلاص حاضرم به نام این سه عزیز بزنم.
پرسپولیس تیم محبوبت در حال حاضر با کسب ۱۶ امتیاز در رده ششم جدول ایستاده است. تساوی با تیم «هوادار» نشان دهنده بحران در این تیم است یا نه؟ چرا همین فردا یا سه شنبه قبل از بازی با پیکان به اردوی پرسپولیس نمیروی؟ دلت برای دیدن دوستان، همبازیان یا اصلا تیم پرسپولیس تنگ نشده است؟
من باز اسم این روزها را بحران نمیگذارم و حتی معتقدم تیمی که دو مرتبه ولو از تیم هوادار عقب میافتد، پا پس نمیکشد و تا سوت پایان داور برای جبران نتیجه و شکست نخوردن تلاش میکند نشان دهنده شخصیت پرسپولیس و بیزاری بازیکنان از شکست است. دلم تنگ شده و برخی اوقات دوست دارم بروم و سری بزنم، اما صادقانه بگویم در باشگاه کسی را نمیشناسم یا بهتر است بگویم ارتباطی ندارم که بتوانم به اردوی تیم بروم. البته آقا یحیی، آقا افشین و آقا کریم دوستانم هستند، ولی نمیخواهم مزاحمتی ایجاد کنم و نمیدانم چه روزی اصلا حوصله دارند یا ندارند که بخواهم به اردو یا تمرین پرسپولیس بروم.
منبع: خبرورزشی
انتهای پیام/
منبع: خبرورزشی