به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان، کارکرد تیتراژ چیزی شبیه به جلد کتاب است که طراحش تلاش میکند با انتخاب عناصر، فرمها و چینشها با کمک گرافیک و موسیقی مخاطبان یک اثر را در جریان موضوع قرار دهد. شرایطی که گاهی بسیار نکتهسنج، اندیشمندانه و حساب شده پیش روی مخاطبان قرار میدهد و گاهی هم به قدری سردستانه و از روی ادای یک تکلیف اجباری ساخته میشود که بیننده را از اساس با یک اثر تصویری دور میکند.
آنچه بهانهای شد تا بار دیگر رجعتی به کلیدواژه «تیتراژ» داشته باشیم، مروریبر ماندگارترین و خاطرهسازترین موسیقیهای مربوط به برخی برنامهها و آثار سینمایی و تلویزیونی است که برای بسیاری از مخاطبان دربرگیرنده خاطرات تلخ و شیرینی است و رجوع دوباره به آنها برای ما در هر شرایطی میتواند یک دنیا خاطره به همراه داشته باشد. خاطرهبازی که پس از آغاز و انتشار آن در نوروز ۱۴۰۰ استقبال مخاطبان، ما را بر آن داشت در قالب یک خاطرهبازی هفتگی در روزهای جمعه هر هفته، روح و ذهنمان را به آن بسپاریم و از معبر آن به سالهایی که حالمان بهتر از این روزهای پردردسر بود، برویم.
به سراغ موسیقی تیتراژ سریال تلویزیونی «عقیق» رفتیم که در سال ۱۳۶۸ به نویسندگی و کارگردانی حمید تمجیدی از شبکه دوم سیما پخش شد و تبدیل به یکی از مجموعههای داستانی شد که به دلیل حال و هوای ویژه و مادرانهاش توانست در چارچوبی هدفمند مخاطبانی را همراه خود کند که در روزگار خود نیازمند تزریق روحیه خودباوری در برابر مصائب و مشکلات روزگار آن سالها بودند. قصهای سرراست که اگرچه در این سالها ساخته میشد، شکل و شمایلی کاملاً شعار زاده و ویترینی پیدا میکرد، اما طبیعتاً در آن شرایط زمانی که در زمانی بیش از سه دهه پیش روی آنتن رفت، از خود مجموعهای را معرفی کرد که میتواند در قالبی داستان پردازانه و دراماتیک یک پرتره مبتنی بر واقعیت را پیش روی بینندگان قرار دهد.
مجموعه داستانی «عقیق» که مخاطبان تلویزیون فریده سپاهمنصور را همچنانن با بازی در این سریال ماندگار میشناسند، بر اساس زندگی واقعی بانویی است که به عنوان دامدار شناخته شده بود. این بانو که ربابه دهقان نام دارد، با وجود مشکلات فراوان و البته مخالفت فرزندانش که زندگی شهری را ترجیح میدهند، در یکی از روستاهای اطراف اراک یک گاوداری احداث کرده و در اطراف آن نیز یک مزرعه علوفه ایجاد کرد. قصهای که در آن روزگار تلاش تصویری موثری برای ایجاد روحیه خود باوری میان ایرانیان بود و توانست خیلی زود در ذهن تصویری مخاطبان جا خوش کند.
فریده سپاه منصور، علی اصغر گرمسیری، دانیال حکیمی، محبوبه بیات، غلامرضا طباطبایی، فریبا کوثری، پرستو گلستانی، مهری ودادیان، سیامک اطلسی، مهدی صباغی، حمید تمجیدی، مریم بختیار، حسن شیرزاد، اصغر توسلی، شیرین گلکار، فرخ هدایت، احمد رضاییان، رویا ادینه و مسعود تکاور از جمله بازیگرانی بودند که در این سریال به عنوان بازیگر حضور داشتند و توانستند به مدد هدایت و کارگردانی حمید تمجیدی که از پس آن روزگار سریالهای پر مخاطبی، چون «مزد ترس» را هم به بینندگان تلویزیون ارائه داده بود، ایفاگر نقشها و شخصیتهایی باشند که حال و هوای شیرین و دلنشینی را برای مخاطبان آن سالهای تلویزیون فراهم کرد.
اما در کنار دقت و سنجشی که یک کارگردان و نویسنده برای ساخت چنین سریالهایی باید روی آن تمرکز ویژهای داشته و فضا را به سمت و سویی هدایت کند که مخاطب از همان قسمتهای اول و دوم یک مجموعه داستانی در نقطه عطف همذات پنداری با آن قرار گیرند، تعدادی دیگر از مولفهها و ابزارها هستند که در مسیر ایدههای کارگردان میتوانند به عنوان بازوهای حرکتی یک پروژه تلویزیونی موردتوجه قرار گیرند. قطعاً «موسیقی» یکی از بهترین و موثرترین و کارآمدترین مسیرهایی است که میتواند در جلوه نمایی هرچه بهتر یک اثر مورد توجه قرار گیرد. در این راه آنچه میتواند مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد، نوع به کارگیری موسیقی است که میبایست در مسیر قصه قرار گرفته و شرایط حسی را پیش روی بیننده و شنونده قرار دهد که مولفه موسیقی را جزوی از اثر بداند و آن را ابزاری برای درک حسی اثر بپندارد.
اما طراحی و ایدهپردازی برای ساخت یک اثر موسیقایی مرتبط با آثار تصویری، تنها با در نظر گرفتن مولفه آهنگساز بودن نمیتواند خروجی چندان موثری داشته باشد. چرا که آگاهی از مقوله درام و اساساً درک و دریافت یک هنرمند موسیقی از آنچه در سینما و تلویزیون میگذرد، مولفه بسیار مهمی است که اگر نتوانیم در این ساختار آگاهی و مطالعهای داشته باشیم، قطعاً در یک جایی به بنبستی میرسیم که راه را برای تالیف و تاثیر میبندد.
شناسهای که طی سالهای اخیر اگرچه در گستره وسیعتری از فعالان حوزه موسیقی در سینما و تلویزیون قرار گرفته، اما در اوایل پیروزی انقلاب اسلامی آنچنان که باید حضور پر رنگی نداشت و این تعداد محدودی از هنرمندان بودند که توانستند به واسطه آگاهی و تسلط نسبی که روی هنرهای دیگر داشتند جریان ساخت موسیقی متن و تیتراژ آثار تصویری را از تکاپو نیندازند.
به طور حتم کامبیز روشن روان یکی از مهمترین و جریان سازترین هنرمندانی است که میتواند در این چارچوبی که به طور بسیار خلاصه روی آن تمرکز شد، به عنوان یکی از هنرمندان پیشرو معرفی شود، هنرمندی که به واسطه سالها تجربه اندوزی در عرصههای مختلف موسیقی چه در حوزههای علمی و دانشگاهی و پژوهشی و چه حوزه موسیقی مردم پسند قطعاً جزو بهترین هاست و خوب میداند که رگ خواب مخاطب ایرانی برای شنیدن موسیقی در چه نقطه عطفی قرار دارد که بتواند همراه با یک مسیر داستانی شود. آنچنان که یکی از شاخصههای این رفتار هنری را میتوان در بسیاری از آثار این هنرمند، چه به عنوان آهنگساز و چه به عنوان تنظیم کننده جستجو کرد. شاخصهای که موسیقی متن و تیتراژ سریال «عقیق» حمید تمجیدی که طی این سالها خبر چندانی از او نیست، ثابت کرد که او در درونش نوعی از آگاهی را به یدک میکشد که خاطره سازی یکی از مولفههای آن است.
کامبیز روشن روان در موسیقی متن و تیتراژ سریال «عقیق» که معرف تعدادی از بازیگران مطرح این روزهای سینما و تلویزیون شد، با استفاده از دانش و تجربیات موسیقایی خود تلاش کرد با محور قرار دادن مولفههای ناب موسیقی ایرانی در قالب ارکسترال، مخاطب را برای تماشای یک سریال کاملاً ایرانی ترغیب کند. موسیقی که در تیتراژ اثر با آن ترکیب تصویری خط نستعلیق و سیاه مشق نمای بسیار خوبی پیدا کرد و بدون چاشنی حضور خواننده که در آن سالها آنچنان در موسیقی تیتراژ سریالها باب نبود، ملودی را خلق کرد که از آن میتوان یکی از خاطره سازترین و نوستالژیکترین موسیقی تیتراژها یاد کرد.
این آهنگساز مطرح سینما و تلویزیون کشورمان که کارنامه پرباری در پیشینه فعالیتهای فرهنگی هنری اش دارد، چندی پیش در یکی از گفتگوهایش بود که درباره نحوه ساخت موسیقی متن آثار سینمایی و تلویزیونی گفته بود: هر وقت تصمیم به ساخت موسیقی متن سریال، فیلم و آلبومی را گرفتم، همواره تلاش کردم قبل از هر فرآیندی خودم را وارد فضا و محتوای اثر کنم. طبیعتاً اگر محور آن اثر مبتنی بر شعر باشد، آن قدر شعر آن اثر را میخوانم تا بتوانم با محتوایش ارتباط بگیرم و مطابق با حال و هوای این ارتباط حسی موسیقی را طراحی میکنم. در حوزههای تصویری هم ماجرا در همین چارچوب صورت میگیرد به عبارتی آن قدر در مواجهه با محتوای اثر قرار میگیرم که فضای حسی و دراماتیک اثر نیز به درستی برایم قابل دریافت شود، چارچوبی که طبیعتاً در پرداخت آثار ایرانی، توجه به نشانهها و مولفههای موسیقی ایرانی برای یک کار ایرانی در اولویت من قرار دارد؛ حالا اینکه چنین ساختاری ارکسترال باشد یا گونهای دیگر، گام بعدی است که روی آن توجه میکنم و اتفاقاً خیلی هم وقت مرا میگیرد.
به هر ترتیب کامبیز روشن روان یکی از نوآوران موسیقی ایرانی است که حضورش در سریالها و آثار سینمایی به عنوان آهنگساز همواره فرصت مغتنمی است که میتواند خیال کارگردان و دیگر دستاندرکاران این آثار را به طور کامل از ساخت یک موسیقی در خدمت اثر راحت کند. او در سریال تلویزیونی «عقیق» بود که در قالبی مخاطب پسند موسیقی را برای سیر داستانی سریال طراحی کرد که بینندگان دهه شصت و هفتاد تلویزیون آن سالها تنها با شنیدن اثر میفهمیدند که قرار است از آنتن شبکه دو سیما چه سریالی پیش رویشان قرار گیرد. سریالی که موسیقی اش همانند بسیاری از آثار ساخته شده در آن دوران آنچنان نقش موثری در معرفی و ماندگاری داشتند که به طور حتم اگر در ساختار دیگری تولید و طراحی میشد شاید ما در این عصر هجوم تصویرها در فضای مجازی و چارچوبهای دیگر، رد پایی از سریالهای خاطره سازی، چون «عقیق» یافت نمیکردیم.
سریالی که به واسطه حضور بازیگران، قصهای جذاب و درامی مبتنی بر باورهای اجتماعی جامعه ایرانی آن سالها توانست به عنوان یکی از آثار شاخص و خاطره ساز سالهای پایانی دهه شصت لقب بگیرد. سریالی که موسیقی کامبیز روشن روان با آن طعم و رنگ ایرانی خود آنچنان طعم تماشایش را برای ما شیرین کرد که اگر همین حالا هم برای ما روی آنتن برود، گرچه با داستانی بیات شده با گفتمانی کلیشهای در مقایسه با موضوعات این روزها مواجه میشویم، اما قطعاً تماشایش را به خیلی از آثار دیگری ترجیح میدهیم که مقصودش فقط کسب منافع اقتصادی به بهانه سریال و تصویر است.
منبع: مهر
انتهای پیام/