باشگاه خبرنگاران جوان - میرزا تقیخان فراهانی مشهور به امیرکبیر اولین صدراعظم ناصرالدینشاه بود. تصویری که از امیرکبیر در ذهن مردم ایران ترسیم شده تصویری دور از صدراعظمی مصلح، مردمدار و کسی است که به دنبال توسعه ایران در عصر قاجار بود. بر هیچ کس پوشیده نیست که اولین گام برای حرکت به سمت توسعه در جامعه ایران؛ توسط میرزا تقیخان فراهانی برداشته شد و تأسیس دارالفنون نیز در راستای دغدغهمندی او برای رسیدن جامعه ایرانی به توسعه و بومیسازی علم بود.
تاثیر اصلاحات امیرکبیر و نحوه مواجهه او با روند مدرن شدن ایران، سالهاست که موضوع بحث تاریخدانان است. گفتوگوی پیش رو با محمد دروگر، تاریخپژوه معاصر به مناسبت ۲۰ دی ماه سالروز شهادت میرزا تقیخان فراهانی و واکاوی تاثیر او در توسعه ایران است.
اگر امیرکبیر در سال۱۲۳۰ به شهادت نمیرسید و زنده میماند، تغییر چشمگیری در جریانات و اتفاقات اجتماعی-سیاسی و فرهنگی را میدیدیم؟
اولین مسالهای که باید درباره میرزا تقیخان درنظر بگیریم و بدانیم، این است که برخلاف آنچه در تاریخ پهلوی و تاریخ معاصر به ما نشان داده شده؛ نه شخصیت میرزا تقیخان آنقدر سپید است و نه ناصرالدین شاه آنقدر سیاه. اما در عین حال نیز نمیتوان منکر میزان تأثیرگذاری میرزا تقیخان خصوصا در دوره کوتاه صدارت او بود. ایران اوایل دوره ناصری از هر جهت درحال فروپاشی بود و حتی ما در مکاتبات بین وزرای مختار روس و انگلیس، ناامیدی از باقیماندن ایران را میبینیم و شرایط به حدی وحشتناک بود که این افراد حتی فکر میکردند دیگر ایرانی باقی نمیماند.
در آن دوره فتنه پیچیده حسن خان سالار در خراسان برای جداکردن خراسان از ایران، کشور را تهدید میکرد و از طرف دیگر سه جنگ بزرگ را نیز بابیها در قلعه طبرسی مازندران به راه انداختهبودند. شورش حجت زنجانیها در زنجان و نیریزیها در فارس هم با این اتفاقات همزمان بود. همچنین به دلیل دوره مرگ محمدشاه و جلوس ناصرالدین شاه بر مصدر پادشاهی نیز اوضاع نابسامانتر شدهبود.
بزرگترین خدمتی که میرزاتقیخان در عین ناباوری دیپلماتها داشت این بود که تمامی این شورشها را در سطح کشور جمع کرد؛ اوضاع داخلی ایران سامان یافت و با درایت و مشت آهنین، ایران را از فروپاشی نجات داد. پس از این اتفاق مثبت، میرزاتقی خان فراهانی سفری به سنت پترزبورگ انجام داد و با مظاهر تمدن جدید در روسیه آشنا شد.
بعد از این سفر، امیرکبیر سعی داشت تا مظاهر تمدن جدید را با خرج بالایی در ایران پیاده کند و سعی در پرورش و گسترش مدرنیته در ایران داشت. ناصرالدینشاه راه امیرکبیر را ادامه داد، اما تصور من این است اگر میرزا تقی خان زنده بود؛ چه بسا به دلیل اصطکاکی که با امنای دولت و دربار پیش میآمد، شاید نمیتوانست بهتر از این نیز تأثیرگذار باشد. اما نمیتوانیم رد کنیم که بذر اولیه تمام این حرکات را میرزا تقیخان برداشت.
چرا با وجود اینکه شخصیتی سیاسی و درباری مانند میرزا تقی خان فراهانی سردمدار توسعه در ایران شد، اما ایران نسبت به ژاپن که دیرتر از ما وارد مسیر توسعه شد از توسعه عقب افتاد؟
مقایسه ایران با ژاپن یک اشتباه تاریخی است. گاهی برخی مورخان و تاریخ پژوهان دچار این خلط میشوند. باید این امر را در نظر بگیریم که ایران از نظر فرهنگی بسیار با ژاپن متفاوت است و هنوز که هنوز است سیستم مدیریت ژاپنی در تمام دنیا متفاوت است. میتوان سیستم مدیریت آمریکایی را در ایران، افغانستان، سایر کشورها یا حتی خود ژاپن نیز پیاده کرد، اما سیستم مدیریتی خود ژاپن را نمیتوان در هیچ کشوری از دنیا پیاده کرد.
در ژاپن اگر رهبر یک قبیله یا مقام بالاتری مانند امپراتور دستوری را صادر کند تمامی مردم بیچون و چرا از آن دستور حمایت میکنند. طبعا در دوره «میجی» هنگامی که در ژاپن اصلاحات آغاز شد به دلیل فرهنگ تابعیت محض مردم آن کشور، هیچ کس مخالف امپراتور نشد و همه به دنبال اجرای دستورات او رفتند. از طرف دیگر ما هیچ وقت در ایران چنین فرهنگی نداشتیم؛ چه در دوره پادشاهی باستان و چه در دوره فعلی مردم ایران چنین فرهنگی ندارند. از طرف دیگر مقایسه جغرافیای سیاسی ایران با ژاپن مقایسهای غلط است.
چرا که ما روسهای استعمارگر را در شمال و در سمت دیگر انگلیسیها را در جنوب داشتیم که با شعارهای سیاست جهانی، منافع خود را در ایران دنبال میکردند. ژاپنیها هیچ وقت چنین تجربهای نداشتند و برای همین است که ما نمیتوانیم این مقایسه را انجام دهیم. اما در هر صورت ما بسیاری از مظاهر تمدن را در دوره ناصری به ایران آوردیم و همان رجالی که بعدها در ایران توانستند ابتدای مدرنیته نقشآفرینی کنند در دوره ناصری پرورش یافتهبودند و در همان مدارسی که میرزا تقی خان تاسیس کردهبود تحصیل کردهبودند.
اصلاحات و پیادهکردن مدرنیته در ایران با وجود افت و خیزهایی دنبال میشد، اما اتفاقی که در روند پیادهکردن توسعه تأثیر گذاشت، کشتهشدن ناصرالدین شاه بود. کشتهشدن ناصرالدین شاه و از طرف دیگر وقوع انقلاب مشروطه و از سمت دیگر وارد شدن در جنگهای داخلی در دوره محمدعلیشاه و تضعیف نهادهای قدرتی، ایران را از رسیدن به ثبات بازداشت. هنگامی که کشور در ثبات سیاسی نباشد، امکان ترویج هیچ فرهنگ و صنعتی را نخواهیمداشت.
هنوز ماجرای جنگ داخلی تمام نشدهبود که ایران درگیر جنگجهانی شد و روسها از شمال، انگلیس از جنوب و عثمانیها از غرب، ایران را اشغال کردند و در نهایت تمامی اقشار به دنبال ایجاد کودتا برای جلوگیری از فروپاشی ایران بودند. از این رو کشور اصلا در شرایطی نبود که جریان تجددخواهی را در سایر عرصهها دنبال کند. بلافاصله پس از کودتا که کشور به یک ثبات نسبی میرسد، جریان توسعه و تجدد توسط همان اشخاصی که در مدارس ناصری و دارالفنون تحصیل کردهبودند، دنبال شد.
تا چه میزان آثار تولیدشده درباره امیرکبیر خصوصا در حوزه سریال و کتاب در معرفی این شخصیت تاثیرگذار، موفق عمل کردهاند؟
برای شناخت یک شخصیت، علاوهبر اینکه ما نیازمند بررسی تاریخ شفاهی هستیم باید تمامی اسناد درباره آن فرد و همچنین اسنادی که مربوط به وقایعی که در خصوص دوران زندگی آن فرد است، بررسی کنیم.
طبیعتا این کار زمان بسیاری لازم دارد. زمانی که سریال سعید نیکپور درباره امیرکبیر تولید شد، ما در آن دوره دو کتاب بسیار خوب نیز درباره امیرکبیر داشتیم که همچنان نیز تنها منابع خوب ما هستند. یکی کتاب زندهیاد فریدون آدمیت است که تز دکترای او بود و سپس به صورت کتاب درآمد و دیگری کتاب مرحوم عباس اقبالآشتیانی است. پس از این دو کتاب، اما اسناد بسیاری درباره امیرکبیر بهدست آمد.
مثل کتاب آقای آل داوود که در آن نامههای شاه به امیرکبیر و نامههای امیرکبیر به رجال دیگر منتشر شدهبود. البته ناگفته نماند سریال سعید نیکپور همچنان بهترین سریال محتوایی و فنی درباره این چهره است. ولی با وجود این احساس میکنم هنوز جای کار درباره شخصیت امیرکبیر وجود دارد. البته در حوزه علومانسانی و خصوصا تاریخ هیچوقت پرونده اشخاص به طور کامل بسته نمیشود و در مورد تمام چهرهها در طول تاریخ، دیدگاههای متفاوتی وجود دارد که از طرف افراد مختلف مطرح خواهدشد. ولی در عرصه رسانه لازم است براساس یک پژوهش خوب، دست به تولید یک اثر بهتر بزنیم.
به نظر من، شخصیت امیرکبیر قابلیت این را دارد که اثری قوی از آن تولید شود؛ زیرا هنوز اثری تولید نشدهاست که بتواند خدمتی را که امیرکبیر در دوران صدرات خود به ایران داشت، به تصویر بکشد. در حوزه کتاب نیز همچنان یک تکنگاری قوی مانند تکنگاریهای آدمیت و اقبال آشتیانی که منبع پژوهش دانشگاهی باشد، نداریم. در پژوهشهای دانشگاهی اگر ارجعات ما به کارهایی با عمر بالای ۳۰ سال باشد، آن پژوهش تایید نخواهدشد، اما ما درباره شخصیت امیرکبیر همچنان درحال ارجاع دادن کارها به کتابهایی هستیم که ۴۰ الی ۵۰ سال گذشته منتشر شدهاند.
منبع: جام جم
انتهای پیام/