باشگاه خبرنگاران جوان ـ چندی پیش مردی به پلیس پایتخت مراجعه و شکایت عجیبی را مطرح کرد. او گفت: «من در یکی از شهرستانهای اطراف تهران زندگی میکردم. حدودا دو سال و نیم پیش از مردی در شهرستانمان پول طلب داشتم. آن زمان پول زیادی بود و من هرکاری کردم نتوانستم این پول را از آن مرد که آشنایم بود پس بگیرم. تا اینکه یک روز به ما گفتند حمید مرده است. خانوادهاش برای او مراسم ختم گرفتند و گفتند که در دریا غرق شده و جسدش هم پیدا نشده است.
من خودم در مراسم ختم او شرکت کردم. بعد از اینکه خبر فوت او را به من دادند، متوجه شدم که دیگر به پولم نخواهم رسید. به خانوادهاش هم گفتم، ولی آنها گفتند که پولی ندارند به من بدهند. من هم دیگر بیخیال این ماجرا شدم.»
بدهکار مرده، زنده شد
او در ادامه صحبتهایش گفت: «تا اینکه دیروز، در کمال ناباوری حمید را در یکی از خیابانهای پایتخت دیدم. خیلی تعجب کردم و شوکه شدم. او را تعقیب کردم و فهمیدم که زندگی مخفیانهای را در تهران آغاز کرده است. وقتی فهمیدم او زنده است، به شدت شوکه شدم و تصمیم گرفتم از او شکایت کنم. محل زندگیاش را هم بلدم.»
با اعلام این شکایت موضوع در دستور کار ماموران قرار گرفت. با مشخصاتی که شاکی در اختیار پلیس قرار داد، مشخص شد که این مرد، به عنوان قاچاقچی و سارق سابقهدار، تحت تعقیب پلیس بوده و بعد مرگ او پرونده نیز بسته شده بود. به همین دلیل با توجه به حساسیت موضوع، عملیات دستگیری این مرد آغاز شد. مرد میانسال بلافاصله به دستور بازپرس دستگیر شد و تحت بازجویی قرار گرفت.
اعتراف به جرم
او که دستش رو شده بود، در بازجوییها به طراحی سناریوی مرگ خود اعتراف کرد: «حدودا چهار سال پیش بود. به جرم سرقت مسلحانه دستگیر شدم. در خیابانها جلوی ماشینها و خودروهای مختلف را میگرفتم. خودم را مامور جا میزدم و به صورت مسلح دست به سرقت میزدم. مشکل مالی داشتم و برای حل آن مجبور بودم چنین کاری انجام دهم. تا اینکه دستگیر شدم و به زندان افتادم. بعد از مدتی حبس برای مرخصی از زندان بیرون آمدم. میخواستم پول جور کنم و اموال شاکیان را پس بدهم تا شاید دیگر به زندان برنگردم. همان زمان یک آشنا به من پیشنهاد داد که کار قاچاق موادمخدر انجام دهم و چند روزه پول خوبی به جیب بزنم. من هم که گرفتار بودم، قبول کردم.»
تحت تعقیب ماموران پلیس
حمید در ادامه صحبتهایش گفت: «مواد تهیه کردم و به پارکی در شهرستان محل زندگیام رفتم. میخواستم مواد را توزیع کنم که ماموران پلیس مرا دیدند و تعقیب و گریز آغاز شد. چون تازهکار بودم، خیلی زود لو رفتم و توانستم از دست ماموران فرار کنم. دیگر نمیدانستم باید چه کار کنم. جرات نداشتم به خانه برگردم. چند روزی سرگردان بودم. از طرفی شاکیهای پروندهام بودند که باید پولشان را برمیگرداندم. از طرف دیگر جرم قاچاق هم به جرمهای دیگرم اضافه شده بود. من هم نمیخواستم دوباره زندان را تجربه کنم. همه گرفتاریها با هم برایم پیش آمد. تا اینکه یک تصمیم گرفتم.»
زندگی جدید در تهران
حمید ماجرای تصمیم عجیبش را اینطور روایت کرد: «اول تصمیم به خودکشی گرفتم. وقتی داشتم به مرگ خودم فکر میکردم، فهمیدم همه چیز با مردنم تمام میشود. دیگر کسی به دنبالم نیست. هیچکس هم از من پول طلب نمیکند، برای همین تصمیم گرفتم به صورت صوری بمیرم. موضوع را به خانوادهام گفتم. آنها یک روز به در و همسایه گفتند که من در دریا غرق شده و مردهام. برایم مراسم ختم گرفتند و تمام کارهای مردنم را انجام دادند. آنها گفتند که جسدم هیچوقت در دریا پیدا نشد. همین مسأله باعث شد بتوانم راحت زندگی کنم. به تهران آمدم و زندگی مخفیانهای را آغاز کردم. در این مدت با هویت جعلی زندگی میکردم تا اینکه طلبکارم مرا در خیابان دید و بدشانسی آوردم.»
با اعتراف این مرد، او روانه زندان شد. همچنین پرونده نیز برای بررسی بیشتر به شهرستان مربوطه منتقل شد تا در همانجا برای این مجرم حرفهای تصمیم بگیرند.
منبع: شهروند آنلاین
انتهای پیام/