باشگاه خبرنگاران جوان اردبیل - جابر لاهوت، هنرمند پیشکسوت اردبیلی که در بحبوحه انقلاب اسلامی با عشق و علاقه خاص خود، تصویری از امام خمینی (ره) را نقاشی کرد و این تصویر در اکثر تظاهرات انقلابی مردم اردبیل در دستان انقلابیون قرار داشته است.
او گفت: هنرمند کسی است که با تلفیق قدرت جسم و روح و ذهن خود، اثری را خلق میکند که موجبات تحسین دیگران را فراهم میآورد. هنرمند کسی است که عشق را عنصر اصلی کارهایش قرار میدهد و بدون وجود این عنصر حیاتی دست به هیچ کاری نمیزند.
امروز برای گفتوگویی با هنرمند پیشکسوت اردبیلی، استاد جابر لاهوت، مهمان هنرکده او بودم. هنرمندی که در اوایل انقلاب اسلامی تصویری از امام خمینی (ره) را بهطور رنگی نقاشی کرده بود. آن هم در مقطعی که هیچ تصویر واضحی از امام بهطور رنگی در بین مردم اردبیل وجود نداشت.
وارد هنرکده این استاد هنرمند شدم. در تصور قبلی خود، انتظار داشتم محیطی وسیع با کلی هنرآموز و کلی رفت و آمد را شاهد باشم، اما برخلاف آنچه فکر میکردم، با یک محیط بسیار دنج و قدیمی در حوالی بازار اردبیل مواجه شدم. محیطی که برخلاف کوچک بودن آن، وجود آثار متعدد و زیباییهای محیطی که داشت مرا مجذوب خود ساخت.
به گونهای که پس از سلام و احوال پرسی با استاد، برای دقایقی فقط درحال تماشای در و دیوار این هنرکده قدیمی بودم. عکسها، نقاشیها و خط نوشتههای زیبای استاد و شاگردان وی، جلوه خاصی به محیط هنرکده داده بود.
نحوه برخورد بسیار گرم و صمیمانه استاد و روحیه شاداب و دلنشین و بیان رسای کلمات با لحنی قاطع، آن هم در سن ۷۰ سالگی از نکات حائز اهمیتی بود که مرا بسیار متحیر ساخت. عشق و علاقه به هنرِ خوشنویسی و نقاشی، نه تنها در روح بلکه در جسم استاد نیز تاثیر گذاشته و وی را جوان نگه داشته است.
هنرمند اردبیلی گفت: متولد ۱۳۳۰ در محله تازه شهر اردبیل هستم. از دوران کودکی و در مقطع ششم ابتدایی به علاقه خود در زمینه هنر و نقاشی پی بردم. در آن زمان با استفاده از مداد و سیاه قلم، تصویر و چهره دوستان و معلمان را رسم کرده و روی کاغذ میکشیدم.
همین رسم تصاویر و کشیدن نقاشیهای چهره از دوستان و معلمان باعث تشویق من از جانب آنها شد و به نوعی این تمجیدها و تشویقها، انگیزه را برای ادامه دادن مسیر هنری در من ایجاد کرد.
اصلیترین مشوّق من در ادامه دادن راه هنری همین تعاریف دوستان و معلمان بود. تابلو نویسی را از دوران متوسطه شروع کردم و در کنار آن به نقاشی نیز میپرداختم. پس از پایان یافتن دوران متوسطه و گذراندن مقاطع تحصیلی، در سال ۱۳۵۲ عازم خدمت سربازی شدم.
در دوران خدمت سربازی نیز به واسطه علاقه وافر به خطاطی و نقاشی، یک اتاق مجزا برای من در نظر گرفته بودند که این اجازه را به من میداد تا آزادانه به کارهای هنری بپردازم. با علاقه نشان دادن فرماندهان و هم خدمتیها، دیوارهای پادگان هم پر از تابلوها و خوش نویسیهای من شده بود.
او گفت: پس از پایان دوران خدمت سربازی، در سال ۱۳۵۴ به استخدام آموزش و پرورش درآمدم و بهعنوان دبیر هنر در مدارس اردبیل به تدریس مشغول شدم. اوایل در مقطع ابتدایی و بعدها در مقطع متوسطه نیز به تدریس علوم هنر و خطاطی مشغول بودم.
از انتقال دادن علم خود به بچهها بسیار لذت میبردم. نه به این خاطر که معلم بودم بلکه به این دلیل که با انتقال دادن هنر به نسلهای بعدی، باعث تداوم آموزش و ابقای هنر میشدم و این عشق و علاقه من به هنر خوشنویسی و نقاشی بود که این چنین من را به این کار ترغیب میکرد.
در دوران سی سال خدمت به عنوان معلم، همواره تلاش کردم تا فلسفه هنر را به دانش آموزان بفهمانم و این نکته را انتقال دهم که هنرمند واقعی کیست و چرا باید هنر بیاموزیم و جامعه بدون هنر با چه مشکلاتی مواجه خواهد بود. در سال ۱۳۸۲ نیز بازنشسته شدم و از آن زمان در همین هنرکده مشغول به تعلیم هنرجو هستم و به خوشنویسی و نقاشی نیز میپردازم.
هنرمند اردبیلی گفت: تابستان سال ۱۳۵۷ بود که مردم در شرایط سختی قرار داشتند و وضعیت نامساعدی در کشور حاکم بود. از سویی فشار رژیم پهلوی بر مردم ترس را در جامعه حکمفرما کرده بود و از سوی دیگر فرمانهای امام راحل (ره)، مردم را به تهییج و اتحاد علیه رژیم وا میداشت و باعث میشد نسبت به تهدیدهای مامورین شاهنشاهی بیتفاوت باشند و با اتحاد و یکپارچگی، فرامین امام (ره) را اجرا کنند.
در همین شرایط شخصی به نام آقای موسوی که از نیروهای اصیل انقلابی بود و در آن مقطع به پخش و نشر اعلامیهها و فرامین امام میپرداخت، نزد من آمد و با توجه به شناختی که از من و خانواده ما داشت و میدانست که پیرو فرمانهای امام هستیم، پیشنهاد نقاشی عکس امام (ره) را به من داد.
در آن زمان هیچ تصویر رنگی از امام وجود نداشت و فقط یک عکس سیاه و سفید بود که امام را با مشتی گره کرده نشان میداد و در بین تمامی مردم پخش شده بود. آن عکس را به من دادند و با آوردن یک تابلو نئوپان بزرگ که به سختی از چهارچوب در خانه رد میشد، شروع به کشیدن نقاشی کردم.
لاهوت میگوید: دستور امام و متقابلا شوق و ذوق و اتحاد بینظیر مردم، مرا از هرگونه ترس و واهمهای دور میداشت. حتی موقعی که تابلوی نئوپان را به خانه ما آوردند و پدر و مادرم متوجه شدند که قرار است تصویر امام را رسم کنم از این کار استقبال کردند.
مرحوم پدرم بسیار عاشق امام بود و خیلی از این کار استقبال کرد و مرا تشویق میکرد. همه اهالی خانواده به نوعی در این کار و خطر احتمالی که ممکن بود ما را از جانب افراد رژیم شاه تهدید کند سهیم بودند.
هنگام ظهر بود که شروع به رنگآمیزی صفحه نقاشی کردم و بدون هیچ وقفهای ۷ ساعت تمام تا ساعت ۸ شب این کار طول کشید. هنگام شب بود که در تاریکی مطلق و بدون اینکه جلب توجهی صورت بگیرد آمدند و تابلو را بردند.
واقعا لحظات خاص و به یاد ماندنی بود. یکپارچگی و اتحادی که مردم در اجرای فرامین امام داشتند، این جرئت را به من داد تا بدون اندکی تردید دست به این کار بزنم. اثری که بعدها در تصاویر و ویدئوهای انقلابی بسیار نشان داده شد و هم اکنون نیز در مصلای اردبیل نگهداری میشود.
هنرمند اردبیلی گفت: اکثر محلات اردبیل با اجتماعی عظیم حضور مییافتند. محلات یعقوبیه، پیرمادر، حسن آباد، سیدآباد و بسیاری دیگر از محلات کنار هم جمع میشدند و در کنار بالیقلوچای که در آن موقع محیطی گسترده داشت، به شعار دادن میپرداختند. من نیز به همراه بقیه مردم در تظاهرات شرکت داشتم. اکثر شعارهایی که گفته میشد نیز در مورد آمدن امام بود.
لاهوت میگوید: برای یک هنرمند واقعی، شرایط و محدودیتهای ایجاد شده هیچگاه نمیتواند از میزان عشق و علاقه او به هنر بکاهد. به همین منظور همواره سعی کردهایم با تمامی مشکلات مقابله کنیم و تا جایی که ممکن است عشق را به عنوان اصلیترین عامل در انتقال هنر قرار دهیم.
قبل از انقلاب توجه آنچنانی به هنر و خوشنویسی نمیشد، اما بعد از انقلاب تغییراتی به خصوص در کتب آموزشی دانشآموزان ایجاد شد که یک گام موثر در زمینه پیشرفت هنر خوشنویسی بود. اما همچنان انتظار حمایت بیشتری از مسؤولان را داریم.
او گفت: این هنرکده که در آن حضور داریم، حدود ۴۳ سال است که محل تمامی فعالیتهای هنری من میباشد و در آن زمان با سرمایه اندکی که داشتم این هنرکده را تاسیس کردم. در دوران دبیری و تدریس در آموزش و پروش نیز، بعد از تدریس در مدرسه به اینجا میآمدم و به تعلیم هنرجو میپرداختم.
کاری که به شدت به آن علاقهمندم و عاشقانه آن را انجام میدهم. از دلایل مهم دیگری که این هنرکده را تاسیس کردم این بود که به شخصه در دوران نوجوانی و جوانی، استادی نداشتم که از او چیزی بیاموزم و تمامی فعالیتهای هنری و ابداعات هنری را از خلاقیت و پشتکار خودم دارم. به همین دلیل خواستم تا شاید با انتقال علم خود به هنرجویان، اندکی از دِین خود را در قبال عشق و علاقه خود به هنر ادا کرده باشم.
هنرمند اردبیلی میگوید: اردبیل از لحاظ هنری و وجود هنرمندان و به خصوص خوشنویسان جایگاه ممتازی دارد. بیش از ۲۰۰ نفر استاد خوشنویس ممتاز در اردبیل وجود دارد که این به استعداد اهالی مردم و البته تاریخ غنی این استان برمیگردد.
نگارگریها و خوشنویسیهای به جا مانده از دوران صفویه به وضوح نمایانگر این مهم است. نه تنها در زمینه خوشنویسی بلکه هنرمندان بسیاری در زمینههای متعدد آواز، نقاشی و سفالگری وجود دارند که با اندکی حمایت میتوانند به درجات عالی برسند.
لاهوت گفت: یکی از اصلیترین مسائلی که باید در نظر داشت، لزوم توجه به پیشکسوتان هنر است. اگر نسبت به پیشکسوتان حمایتی صورت بگیرد، این قشر باتجربه میتواند علم و تجربه خود را به نسلهای فعلی انتقال دهد.
برای مثال یکی از اصلیترین دغدغههای فعلی ما وجود مکانی مناسب برای انجمن خوشنویسان اردبیل است. در سالهای قبل این انجمن وجود داشته و هم اکنون نیز تحت ریاست آقای حسن معترض به فعالیت میپردازد، اما مکانی مناسب برای این انجمن در نظر گرفته نشده است.
انجمن خوشنویسان خانه دوم هنرمندان است. وجود انجمن خوشنویسی میتواند تا حد بسیاری از مشکلات اهالی هنر در این زمینه بکاهد. با چنین محیطی، جلساتی مهم صورت میگیرد و میتوانیم در مورد معضلات و نحوه حل آنها با بزرگان و باتجربگان هنر خوشنویسی مراوداتی داشته باشیم و به نتایج مطلوبی برسیم.
او میگوید: اولین توصیه من این است که اولا علاقهمند به هنر باشند و ثانیا با پشتکار بسیاری هنر را دنبال کنند. بارها شده است که عامدانه دیر به جلسات هنرجو آمدهام تا میزان علاقه هنرجو را با صبر و حوصلهای که با ایستادن در پشت در هنرکده دارد، بسنجم.
وقتی میبینم هنرجویی واقعا با شوق و ذوق وافری به جلسات میآید و حاضر است پشت در منتظر بماند تا من برسم، از عشق و علاقه او به هنر خوشحال میشوم و حاضرم برای موفقیت و کامیابی این چنین هنرجوهایی همه کاری انجام دهم.
هنرمند اردبیلی گفت: سوال سختی است که هیچگاه نمیتوانم پاسخ مناسبی برای آن بیابم. هیچگاه به این موضوع فکر نکردهام که بخواهم یکی از زمینههای هنری را انتخاب کنم. تا جایی که راغب باشم و از دستم بر بیاید دوست دارم در تمامی زمینههای هنری فعالیت داشته باشم.
عشق و شور خاصی که در علم هنر وجود دارد و قابل وصف نیست. به هنگام خطاطی صدای قلم مانند بلبلی خوش صدا با من سخن میگوید و به هنگام نقاشی غرق در منظره و محیط اثر میشوم. موسیقی نیز عالم خاصی دارد و با روح انسان سخن میگوید.
همیشه دوست داشتم تا جایی که مقدور باشد در تمامی زمینههای هنر در خدمت مردم باشم. هیچ فرقی نمیتوان بین رشتههای هنری گذاشت. مانند زنجیری جدا نیافتنی از هم هستند.
لاهوت گفت: سالهای قبل بود که داشتم در خیابان راه میرفتم که فردی مواجه شدم. جلویم را گرفت و پس از سلام و احوال پرسی گرم خواست دستم را ببوسد، ولی اجازه ندادم. دلیل کار را که پرسیدم گفت در موقعی که نوجوان بوده از قرار، معلم او بودهام و بسیار خاطرات خوشی را برایشان خلق ساختهام.
آنطور که گفته بود تاثیر من در کلاس و نحوه برخورد من باعث شده بود تا به شغل معلمی روی بیاورد و هماکنون نیز ناظم یکی از مدارس اردبیل است. این خاطرهای بود که بسیار مرا به وجد آورد.
او گفت: برخی خانوادهها فکر میکنند فعالیت هنری برای فرزندانشان صلاح نیست و به همین منظور فرزندان را از تمایل به سمت هنر دور میکنند. خانوادهها بدون در نظر گرفتن استعداد فرزندان در زمینه هنر، چشم و گوش بسته آنها را به سمت دروس نظری هدایت میکنند و هنر را برای آینده فرزندان خطرآفرین میپندارند.
اینگونه خانوادهها متوجه نیستند که هنر درست مانند ورزش کردن که باعث حفظ سلامتی و نشاط فرزند میشود، باعث حفظ روحیه و ایجاد خلاقیت در کودکان و نوجوانان میشود و به نوعی یک مشوق برای درس خواندن آنهاست.
سالهای قبل بود که خواستم به طور رایگان برای تمامی معلمها کلاس خط خوشنویسی تشکیل دهم تا معلمان با فرا گرفتن خوشنویسی، دانش آموزان را نیز به این هنر سوق دهند، اما متاسفانه حمایتی صورت نگرفت.
اینگونه مسائل باعث میشود تا ارزش هنر نه تنها در مدارس بلکه در جامعه نیز کمرنگ باشد. به عنوان یک پیشکسوت هنری از تمامی خانوادهها تقاضا دارم که استعداد و خلاقیت هنری کودکان را قربانی سخنان خود نکنند.
لاهوت میگوید: عشق و علاقه به هنر قطعا میتواند همه را، حتی آنهایی که علاقهای به هنر ندارند، مجذوب خود بسازد. در قبال پسر بزرگترم، سال دوم ابتدایی بود که تصمیم گرفتم تحریر خط شکسته را به او بیاموزم و از آن به بعد، تمامی دست خطها و مشقهایی که مینوشت با همین دست خط بودند.
بعدها که صاحب نوه شدم، این انتقال فرهنگ ادامه داشت و الان نوهام دست خطی مینویسد و با شوق و ذوق فراوان به من نشان میدهد. به همین دلیل است که باید هنر را پاس داشت و به دیگران نیز آموخت.
او گفت: هنرمند کسی است که آن چه در قلب و روانش میگذرد را بهطور مثبتی خلق کند. هنرمند کسی است که کاری انجام دهد که دیگران از انجام آن عاجزند. نویسنده، شاعر، نقاش، نوازنده. همه اینها در جایگاه خود میتوانند با خلق آثاری ارزشمند و منحصربه فرد، هنرمند باشند.
منبع:فارس
انتهای پیام/ح