باشگاه خبرنگاران جوان ـ امروز نخستین سالروز شهادت شهید تفحص سردار «علیرضا گلمحمدی» فرمانده قرارگاه عملیاتی کمیته جستجوی مفقودین در محور غرب کشور است. شهیدی که بعد از شهادت برادرش «داور» در کربلای پنج، خیلی دوست داشت به قدمگاه شهدای شلمچه برود، اما، چون هنوز شلمچه از مین پاکسازی نشده بود، این امکان وجود نداشت.
بالاخره دوره خدمت سربازیاش آغاز میشود و علیرضا با اصرار و التماس از مسؤولان لشکر ۳۱ عاشورا میخواهد که نام او را جزو نیروهای تفحص این لشکر در جنوب ثبت کنند. علیرضا پس از ورود به گروه تفحص موفق میشود زائر قدمگاه شهدای شلمچه به خصوص برادر شهیدش شود. خدمت علیرضا در گروه تفحص به پایان دوره خدمت سربازی ختم نمیشود و با توجه به استعداد و اخلاص و علاقهای که برای جستجوی پیکر شهدا دارد، این جستجو ۲۵ سال طول میکشد.
کار تفحص شهدا آن هم در مناطقی که بعد از گذشت سالها هنوز هم انفجار مین در آن رخ میدهد، خیلی دل و جرأت میخواهد و باید دل کَند و راهی این کار شد. بعد از ورود شهید گلمحمدی به کار تفحص پیکر شهدا، مادرش نگران میشود، اما این نگرانی را بروز نمیدهد و علیرضا را به خدا میسپارد. وقتی شهید گلمحمدی ازدواج میکند، مادرش از او میخواهد که دیگر برای تفحص نرود.
اما علیرضا پاسخ میدهد که این راه را باید رفت، چون خیلی از مادران و همسران شهدا انتظار عزیزشان را میکشند، آنها حتی منتظر یک تکه استخوان از شهیدشان هستند و من باید بروم تا آنها را از چشمانتظاری در بیاورم. شهید گلمحمدی وقتی اشکهای حلقهزده در چشمهای مادر را میبیند، بوسهای بر دستان مادر میزند و میگوید: «مادر! این قدر هم نگران من نباش، هر چه خدا بخواهد آن رقم میخورد» و اینگونه مادر کمی آرام میشود.
جیبی پر از دلار و تحمل ۲ روز گرسنگی!
«قربانعلی هدایتی» یکی از اقوام شهید علیرضا گلمحمدی است. آقای هدایتی استاد بنایی است. او گاهی اوقات که در مناطق عملیاتی نیاز به بنایی بود، از شهرستان میانه تبریز به آن محل میرفت. آقای هدایتی با بیان خاطرهای از توجه شهید به بیتالمال میگوید: حدود سال ۱۳۸۵ با علیرضا از میانه راه افتادیم و میخواستیم به خرمشهر برویم. علیرضا یک پیکان قراضه داشت. به تهران که رسیدیم، یک دفعه با یک پراید تصادف کردیم. علیرضا من و یکی از دوستانش را با قطار به اهواز فرستاد و خودش در تهران ماند تا پراید را به تعمیرگاه ببرد و کارش را انجام بدهند.
او ادامه میدهد: آنها بعد از ۲ روز با پیکان به پادگان شهیدمحمودوند آمدند. علیرضا خیلی گرسنه بود و به من گفت یک لقمه نان بیاور بخورم. کمی نان خشک داشتیم، برایش آوردم و خورد. گفت: من ۲ روز است چیزی نخوردهام. پرسیدم بیمار بودی؟ گفت: نه بیمار نبودم. هر چقدر پول داشتم، خرج تعمیر پراید شد و فقط به اندازه پول بنزین نگه داشتم تا بتوانم به خرمشهر بیایم. با تعجب به او گفتم: در جیبت یک بسته دلار داشتی که. علیرضا بسته دلار را درآورد و گفت: اینکه برای من نیست؛ این بیتالمال است. (در جریان عملیات تفحص برون مرزی شهدا که در خاک عراق صورت میگیرد، هزینههای ایاب و ذهاب، اسکان و اجاره وسایل برای تفحص، خورد و خوراک و ... به صورت دینار یا دلار صورت گرفته و میگیرد)
پیت نفتی که شهدا فرستادند
شهید گلمحمدی در طول ۲۵ سال کار تفحص کرامات زیادی از شهدا دیده بود. یکی از کرامات شهدا مربوط میشود به روزهایی که او به همراه گروه تفحص در سرمای ارتفاعات کانیمانگای کردستان عراق بدون نفت مانده بودند و به دلیل سرمای شدید نیروها توان کار کردن نداشتند. شهید گلمحمدی از مسؤولان محلی درخواست نفت کرد، اما به دلیل شرایط منطقه امکان دسترسی سریع به نفت وجود نداشت. آنها برای اینکه کمی گرم شوند سراغ بیل مکانیکی رفتند و مشغول کار شدند و در این حین پیکر مطهر شهیدی را پیدا کردند.
آنها در سنگر مخروبه با بیل مکانیکی کاوش را ادامه دادند. در این میان شهید گلمحمدی در بیل مکانیکی افتادن یک شیء سنگین از دهانه بیل را احساس کرد و وقتی که سراغ آن شیء رفت، دید که پیت حلبی پر از نفت باقیمانده از زمان جنگ روی زمین افتاده است. آنها با این اتفاق منقلب شدند.
فرمانده جستجوگر نور شهید «علیرضا گلمحمدی» متولد ۱۳۵۲ بود. او دوره خدمت سربازی را در گروه تفحص گذراند و جذب کمیته جستجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح شد. در سال ۱۳۸۰ ازدواج کرد. این فرمانده دلاور بعد از ۲۵ سال تلاش و مجاهدت در مسیر کشف پیکر شهدا پیکر هزاران شهید را از دل خاک جبهه جنوب و میانی و غرب کشور بیرون آورد و چندین بار هم مجروح شد. سرانجام در ۳۰ بهمن ۱۳۹۹ بر اثر انفجار مین به جا مانده از دوره جنگ تحمیلی به همراه شهید «محمود حاجیقاسمی» به جمع شهدا پیوست. پیکر شهید گلمحمدی در جوار حرم حضرت معصومه (س) آرام گرفته است. از این شهید سه فرزند دختر و یک فرزند پسر به یادگار مانده است.
منبع: فارس
انتهای پیام/