باشگاه خبرنگاران جوان مشهد - چهارشنبه است و باز دلم به درد آمده؛ آنقدر که جز پابوست التیامی بر قلب شکستهام نیست، جز تو کسی نمیتواند مرهم دلم شود و زخمهای دلم را التیام ببخش.
یا باب الحوائج، یاضامن آهو، یا غریب الغربا! دلم آنقدر هوایت را کرده که هیچکس و هیچ چیزی نمیتواند مانع شود تا چهارشنبهام را جز یادِ شما سپری نکنم .
ازبینالطلوعین چهارشنبه عاشقی رو به گنبدت و در کنار پنجره فولادت، درمیان گلهای قالی و صدای کبوتران' همراه با نسیم صبحگاهی که بوی عطر و گلاب و اسپند با خود به همراه دارد؛ دلم را دخیل بستهام تا شما مرهمش باشی و آرامش را میهمانش کنی.
یا امام رضا؛ میدانم که هر جای دنیا که باشم چهارشنبه دلم را به ضریح نورانیات وصل میکنی، همچون امروز که در اولین چهارشنبه اسفند ماه و در آخرین ماه سال و آخرین ماه زمستان دلم را به بودنت گرم کردهای و آرام جانم شدی؛ای تمام آرامشم.
یا امام رضاجان! چه عشقی بالاتر از تو در این دنیای فانی میتواند مرا شیفته خود کند؛ آنچنان که هر چهارشنبه بینالطلوعین را در انتظار خورشید و نور و روشنی بنشینم؛ چه عشقی بالاتر از این، کیلومترها هم که فاصله داشته باشیم نه نگاهت به من عاشق سرد میشود و نه کلامت و انتظاری که برای در آغوش کشیدن ضریح و گنبد طلاییات دارم.
یا باب الحوائج، یاضامن آهو، یا غریب الغربا! دلم را تا ابد و یک روز، دخیلِ پنجره فولادت بستهام؛ آنجا که هیچکس یاریام نکرد تو یاریرسانم بودی و دست نوازشگرت همیشه التیامبخش و آرام جانم است ...
هرچند دوریات قلب مرا سخت بدرد آورده است؛ التیام این دلِتنگ و عاشق، فقط پابوس است و بس؛ اما من به نگاه تو در همین چهارشنبههای عاشقی محتاجم.
انتهای پیام//م.ج