باشگاه خبرنگاران جوان - اسحاق قویدل یکی از نامیترین چهرههای پرورش اندام ایران، روز گذشته، هزاران هزار کیلومتر آنطرفتر از زادگاهش، در کانادا دارفانی را وداع گفت. از چند هفته قبل پزشکان به او گفته بودند به دلیل متاستاز سرطان در سلولهای بدنش، به پایان قصه زندگی خود نزدیک میشود. سرانجام بامداد دیروز چهارشنبه چهارم اسفندماه سال ۱۴۰۰، او نفسش بالا نیامد تا برای همیشه با زندگی وداع کند.
بیشتربخوانید
قویدل در سالهای ۸۶، ۸۹، ۹۱ و ۹۳ مدال طلای سنگین وزن ایران را به دست آورد. او در عرصه جهانی هم کم افتخارآفرین نبود. اسحاق موفق شد ۴مدال نقره و طلای جهان را بین سالهای ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۶ به دست آورد. او در سال ۲۰۱۶ به تکامل بدنی خود رسید و توانست در کویت قهرمان شود تا مجوز حضور در مسترالمپیا را بگیرد. او در سال ۲۰۱۸ فینالیست مسابقات حرفهای تورنتوی کانادا شد.
این شرح حالی کوتاه از سرگذشت ورزشی اسحاق قویدل ملقب به «کوه عضله» بود. روزهای پایانی عمر او با درد شدیدی همراه بود. قویدل بعد از مسابقات جهانی تورنتو در بازگشت به ایران متوجه سردرد و سرگیجه عجیبی شد. با وجود آزمایشهای مکرر، اما پزشکان نتوانستند بیماری او را تشخیص دهند. سفر به کانادا و بستری شدن در بیمارستانی مجهز، اوضاع او را شفافتر کرد. پزشکان تودهای سرطانی را از سر او خارج کردند، ولی در عین حال متوجه شدند او به سرطانی پیشرفته مبتلاست و به نوعی کار از کار گذشته است. او در ۴ سال گذشته با تمام وجود با بیماری سرطان جنگید. درد کشید، اما از مبارزه دست نکشید. قویدل در مصاحبهای گفته بود: «پزشکان همه با ناامیدی گفتند که بیشتر از چندماه زنده نمیمانم و باید شیمیدرمانی را شروع کنم تا درد کمتری را تحمل شوم. من با توکل به خدای بزرگ و با ایمان و باور به معجزه، مسیر دیگری را انتخاب کردم، مسیری که از دیدگاه مادی خلاف جهت آب و غیرممکن بود. تصمیم گرفتم شیمی درمانی نکنم، با تمرکز روی تغذیهام به بیماری فکر نکنم، بلکه به خوب شدن فکر کنم و بسیاری چیزهای دیگر. من این مسیر را آغاز کردم، ورزش میکنم و اعتقاد دارم مرگ و زندگی دست خداست و تا خداوند نخواهد هیچ برگی از درخت نمیافتد.»
او در گفتوگوی دیگری، حرفهای دلیاش را به زبان آورد: «اعتقاد دارم به هر چیز که باور داشته باشی اتفاق میافتد. اگر باور داشته باشی که میمیری حتما میمیری و اگر باور داشته باشی مرگ و زندگی دست خداست و از ته قلبت بخواهی خداوند فرصت دوبارهای به تو بدهد، این اتفاق میافتد.»
قویدل و نامش، بعد از درگذشت او از این جهت که تا لحظه آخر از افشاگری درباره داروهای هورمونی پرورش اندام دست نکشید و تلاش کرد تا مانع استفاده این داروها توسط جوانان شود، برای همیشه در تاریخ این رشته ماندگار خواهد بود. مرور میکنیم بخشی از نوشتههای او را در روزهای پایانی عمرش.
سلامتی خود را با مصرف نکردن داروهای هورمونی بدنسازی نجات دهید و، چون من قربانی این زندگی نشوید. مصرف مداوم استروئیدهای آنابولیک میتواند منجر به تغییرات جسمی، روانی و همینطور سرطانهای زیادی در زنان و مردان شود.
دکتر سال ۲۰۱۸ به من گفت ۶ ماه بیشتر نمیتوانی زنده باشی. گریه کردم. دخترم را میدیدم. رنج میکشیدیم. چندماه در غربت من و همسرم و دخترم غم دیدیم. پدرم در این ۶ ماه سه بار سکته مغزی کرد و از دنیا رفت. با معجزه خداوند عمرم طولانی شد و در این سالها هزاران هموطنم را از عوارض داروهای بدنسازی آگاه کردم.
سکوت و خیانت در بدنسازی برایم امکانپذیر نیست. برایتان از عوارض پپتایدهایی که معروفترین قهرمانان وطنم -که اسمشان را نمیآورم- تجویز و جوانان را قربانی میکنند، مینویسم.
(او در چند پست به طور کامل درباره تمام داروهای هورمونی بدنسازی و عوارض استفاده از آنها نوشت.)
گفت و گوی با قهرمان سنگین وزن ایران درباره مرگ قویدل: حرفهای اسحاق حقیقت دارد
اسحاق مریض شد، چه کسی سراغش را گرفت؟!
درگذشت اسحاق قویدل، قهرمان سابق ایران، خانواده پرورش اندام را تحت تاثیر قرار داده است. محسنصمدی یکی از دوستان بسیار نزدیک قویدل که در سنگین وزن رقابت سنگینی با هم داشتند و در کنار یکدیگر به مسابقات جهانی هم اعزام شدند حالا بعد از درگذشت اسحاق با تالم و دردمندی، مثل یک قهرمان از دست رفته، از یک تراژدی تلخ میگوید. از قصه تلخ بدنسازی و داروهایی که جوانها را به کام مرگ میکشد.
شما از دوستان نزدیک اسحاق بودید. میدانیم صحبت کردن درباره درگذشت او چقدر تلخ و ناگوار است.
بله، من و اسحاق سالهای سال در اردوی تیمملی بودیم. در یک وزن مسابقه میدادیم، چه داخلی و چه خارجی. خدا شاهد است از صبح که بیدار شدم و خبر درگذشت اسحاق را شنیدهام، فقط تمام آن روزها از مقابل چشمانم میگذرد. نای بیرون رفتن ندارم و رفتنش را باور نمیکنم. تا روزهای آخر با هم در ارتباط بودیم.
میتوانی از آخرین روزهای زندگیاش بگویی؟
حالش خیلی خیلی بد بود. درد زیادی داشت. پزشکان این اواخر به او گفتند یکی دو ماه بیشتر زنده نمیماند. حتی پیشنهاد داده بودند دو سه هفته آخر عمرش را در مرکزی بگذراند که مربوط به مرگ است. گفتند آرامش دارد و میتواند با مرگ بیشتر آشنا شود. آنجا آدمهایی حضور دارند که روزهای آخر عمرشان را سپری میکنند و شاید به نوعی روزهای پایانی عمرش با آرامش بیشتری سپری شود. اسحاق، اما قبول نکرد و گفت میخواهد کنار همسر و دخترش باشد. بامداد دیروز متاسفانه... (بغض میکند) دم صبح، دیگر نفسش بالا نیامد و از دنیا رفت.
اسحاق قبل از درگذشت بارها و بارها دست به افشاگری درباره استروئیدها و پپتایدها زد و بسیار به جوانها توصیه کرد این داروها را مصرف نکنند. موافق او بودید؟
صد در صد. شاید شما داروها را مصرف کنید و الان همه تعریف کنند و بگویند به به چه بدنی، ولی واقعا آینده خوبی در انتظارتان نخواهد بود. من به عنوان کسی این حرف را میزنم که سالها سابقه رقابت آماتوری و بعد حرفهای را دارم. خیلی وقت بود حرف نمیزدم، ولی الان میگویم تمام این حرفها درست است. الان این حرف را میزنم که خدا را شکر سالم سالم هستم، ولی نمیخواهم جوانهای کشورم نابود شوند.
بعضی از ورزشکاران با سکوت در این باره، به نوعی همراه جریان آب میشوند، ولی شما...
من به هرکس بتوانم میگویم. حرفهایی که اسحاق زد حقیقت دارد. متاسفانه عدهای دوست ندارند این چیزها را باور کنند. شما فلیکس ویلر و رونی کلمن (دو قهرمان افسانهای پرورش اندام) را ببینید. سال گذشته یک روز مانده به مسترالمپیا یکی از قهرمانها در اتاقش در هتل مرد. اگر دلتان به حال خودتان و خانوادهتان میسوزد، مراقب باشید.
خود شما در مسابقات متعددی حضور داشتید. یکی از بنامترین سنگین وزنهای تاریخ پرورش اندام ایران هستید. قرار نیست دیگر در مسابقات شرکت کنید؟
من همین حالا میتوانم تا ۶ ماه آینده برنامهریزی کنم و برگردم، اما برای چه؟! تهش را نگاه کنید. اتاق من پر از مدارک و کاپ و تندیس و لوح است. اینها برای من زندگی میشود؟ اسحاق قویدل مریض شد، چه کسی سراغش رفت؟!به خدا حالم خیلی خراب است. ساختن بهترین بدن دنیا هم ارزش این آسیبها را ندارد.
حتی اگر بعد از ۱۲،۱۳ سال مسابقه توقف کنی و عقب بکشی، باز هم جلوی ضرر را گرفتهای. اگر این کار را نکنی بعدها میفهمی چه بلایی سرت آمده است. شما یک زمانی چیزی از دست میدهی تا چیزی به دست بیاوری، ولی اینجا میخواهی جانت را از دست بدهی که چه چیزی را به دست آوری؟ این یک واقعیت تلخ برای رشته بدنسازی است.
بالاتر از هادی چوپان داریم؟ نفر سوم مسترالمپیا شده است. ماشین دارد؟ بهترین خانه را دارد؟ برای خودش فقط توانست یک باشگاه بزند. خودم را میگویم. من اولین طلای سنگین وزن ایران را در جهان به دست آوردم. چه اتفاقی افتاد؟ اسحاق قویدل نقره جهان را گرفت. چه شد؟ دیدید چقدر تنها بود؟ زندگی کدامیک از ما تغییر کرد؟ هنوز ۷۰،۸۰ سکه از وزارت ورزش طلبکارم. این همه زحمت کشیدم. عرق ریختم. جانم را گذاشتم که چه شود؟ الان شغل اصلیام خارج از بدنسازی است. در این رشته هم فقط شاگرد میگیرم، تازه نه شاگردی که بخواهد به مسابقه برود. اولین حرفی که با شاگردم میزنم درباره عوارض داروهای بدنسازی است. دوست دارم همه چیز را بداند. خیلیها به من میگویند بابا تو خاک این رشته را خوردهای و چیزی نگویی بهتر است، ولی حس میکنم اگر بتوانم مانع از آسیب دو جوان هم شوم، کار خودم را کردهام.
منبع: روزنامه جام جم
انتهای پیام/
و توجه به ظاهر و اینگونه مادی گرایی ها... ،
کلا" رشد تک بعدی انسان چه برای زنان چه برای مردان ،
در نهایت خطرات بسیار روحی.. و جسمی.. و حتی خانوادگی.. و اجتماعی.. دارد
که
انسان را از راه طبیعی یک زندگی عادی ، بهمراه سلامت جسم و روح ، جدا می کند.
یاحق