اهالی آذربایجان از زمانهای قدیم چهار عنصر آب، آتش، باد و خاک را موجب بیداری طبیعت میدانستند و چهار چهارشنبه آخر سال را به نام این چهار عنصر اصلی به ترتیب به سو چرشنبهسی، اود چرشنبهسی، یئل چرشنبهسی و توپراق چرشنبهسی نامگذاری کرده و در هریک مراسمی اجرا میکردند.
در باور مردم اردبیل نخستین چیزی که با تحویل سال تازه میشد، آب بود و از همین رو مردم در صبح نخستین چهارشنبه اسفند ماه که "سو چرشنبهسی" نام داشت، پیش از طلوع آفتاب به سراغ آبهای روان رفته و از روی آن میپریدند، به هم آب میپاشیدند و نغمه میخواندند.
رفتن به سراغ آبهای روان در صبح نخستین چهارشنبه از آخرین ماه سال به نوعی تطهیر به واسطه آب بود که به مرور زمان شکل اصلی خود را از دست داد. آیینها و مراسم سه چهارشنبه سو، اود و یئل متروکه شد و در مراسم آخرین چهارشنبه سال که به چهارشنبهسوری معروف است، ادغام گردید.
از این رو آداب مربوط به آتشبازی در هنگام غروب آخرین سهشنبه سال اجرا میشود و آداب مربوط به اکرام و اعزاز آب در صبح آخرین چهارشنبه سال طی مراسمی به نام "نو اوستی" اجرا میگردد و تولد و تازه شدن دوباره آبها جشن گرفته میشود.
مراسم سنتی نو اوستی یا همان سو اوستی به معنای پریدن از آب است که از روزگاران قدیم هر سال با حضور خانوادهها به ویژه بانوان و دختران جوان بر سر چشمهها برگزار میشود و بر اساس این باور کهن که با تجدید سال آبهای روان نیز تازه شده و تجدید میشوند، در آیین نو اوستی اردبیلیها به سراغ آبهای روان رفته و در کنار آن رسوم خود را به جا میآورند.
مرحوم بابا صفری در صفحه ۱۰۸ جلد دوم کتاب اردبیل در گذرگاه تاریخ مینویسد: "رسم عمومی بر آن بود، همان گونه که شب چهارشنبهسوری از روی آتش میپریدند، صبح چهارشنبه هم از روی آب جاری بگذرند.
پیشتر در شهرها نهرهای متعددی جریان داشت که علاوه بر مشروب ساختن باغچههای حیاطها، آسیابها را نیز به کار میانداخت و آرد مورد نیاز مردم را فراهم میساخت؛ این بود که صبح زود بیشتر مردها و به ویژه جوانها برای پریدن از روی آب به کنار نهرها میرفتند و، چون پریدن از آنها در جایی میسر میشد که عرض نهر کمتر باشد.
این موقعیت نیز همواره در کنار آسیبها و جایی که آب وارد ناوها میگشت، ممکن میشد و آن قسمت از نهر به نو اوستی یعنی روی ناو معروف بود و برهمین اساس اطراف آسیابها ازدحام و کثرت بیسابقهای به وجود میآمد.
یک جامعهشناس و استاد دانشگاه گفت: بسیاری با این باور که در چنین روزی حاجتها و نیتها برآورده میشود، با در دست داشتن قیچی، جارو و کوزههای سفالی در محل پل تاریخی یئدی گوز یا هفت چشمه اردبیل حاضر شده، دعاگویان هفت مرتبه عرض رودخانه بالیقلو را طی کرده و سپس با دستههای اسپند، آب را جارو میکردند.
میرناصر داودزاده می گوید: جارو کردن آب نماد جارو کردن کدورت و ناپاکیها از دلها است و به همین خاطر هم زنان صبح زود جارو به دست در کنار آبهای روان حاضر میشوند تا پیش از تحویل سال تمامی کدورت و تلخکامیها را جارو کرده و به دست آب روان بسپارند.
او گفت: قیچی کردن و دوختن آب، انداختن هفت قطعه سنگ در آب، انداختن کفشهای کهنه، شکستن کوزههای سفالین سال گذشته در کنار آب و پر کردن کوزه نو با آب تازه از دیگر عادات رایج بین مردم اردبیل در مراسم نو اوستی بوده است.
به گفته این جامعهشناس بانوان اردبیلی با هفت بار گذشتن از عرض رودخانه گذر از فراز و نشیبهای زندگانی روزمره را تمرین میکردند، زندگی خود را به برکت و پاکی آب گره میزدند و هر از گاهی آرزوی خود رادر تکه کاغذی نوشته شده به سوی آب روانه میکردند: "سلام! سلام! آب روان! نه آخیرسان روان روان؟ ور حاجتیمی یا صاحب الزمان".
او می گوید: در واقع آب را با نیت قیچی کردن ریشه کینهها و دشمنیها قیچی میکردند و آن را با نیت دوختن زخمزبان دشمنان و بدخواهان میدوختند، به نشانه دور ریختن مشکلات و تنگناهای زندگانی کفشهای کهنه را دور میانداختند و هفت تکه سنگ را با نیت دور کردن دردها و سختیهای زندگی به آب میسپردند.
داودزاده گفت: آنگاه کوزههای قدیمی سال گذشته را میشکستند و کوزههای نو و رنگارنگ خود را از آب چشمه پر کرده با قلبی مالامال از عشق و امید به خانه باز میگشتند تا با آغاز سال جدید به میمنت آب و به خاطر دعاهایی که در نو اوستی خواندهاند، شاهد موفقیتها و کامیابیهای نوینی باشند.
به گفته او بانوان اردبیلی مقداری از آب این کوزهها را به نشان پاکی در چهار گوشه خانه میریختند تا حشرات و حیوانات موذی را از خانه دور کنند و مقداری هم در ظرف بلورینی ریخته و بر سر خوانچه چهارشنبهسوری و یا سفره هفت سین میگذاشتند و مقداری را نیز برای پختن نخستین نان سال نو و یا آخرین چهارشنبه سال به کار میبردند.
این استاد دانشگاه می گوید: با اینکه هر شهر و آبادی به اقتضای وضعیت خود ارزشها و هنجارهای رایج، روشهای خاصی برای برگزاری چنین مراسمی داشته، اما میتوان گفت که مشابه این مراسم به طور تقریبی در تمامی شهرها و روستاهای استان اردبیل رایج بوده است.
او گفت: اصل بر آن بود که مراسم در کنار آبهای روان و رودهای جاری برگزار شود و به همین خاطر اهالی شهرستان نیر این آیین را با نام چشمهباشی یا چرشنبه سویو با خواندن اشعار و پریدن از روی آب آغاز میکردند و کوزههای کهنه خود را با آب گوارای بولاقلار شسته و به امید روزهای نو و پر خیر و برکت آن را پر میکردند.
اعتقاد به معجزه آب و در پی آن برگزاری مراسم نو اوستی اگر چه در گذر سالها در مرکز استان اردبیل پررنگتر به نمایش درآمده و از سوی رسانهها بازتاب یافته، اما به واقع این مراسم به مرکز استان محدوده نبوده و در نقاط مختلف با شور خاصی به اجرا درآمده.
یکی از صاحبنظران حوزه فرهنگ فولکلور استان اردبیل گفت: در مشگینشهر و بسیاری نقاط روستایی این شهرستان نیز مردان در روز چهارشنبه پیش از روشن شدن کامل هوا، حیوانات خود را برای سیراب کردن به لب رودخانه نزدیک روستا میبردند؛ چرا که به عقیده آنها این کار درد و بلا را از حیوانات دور کرده و برکت به ارمغان میآورد.
به گفته بیوک جامعی حضور نوعروسان بر سر چشمههای آب و شستن حنای دستها با آب خنک همراه با بریدن کمی از موها سر به نشانه خوشیمنی از دیگر آیینهای ویژه این روز در شهرستان مشگینشهر بود.
او می گوید: پریدن از روی آب که در زبان محلی به آن "سو اوستوندن آتیلماق" میگویند، همچون دیگر نقاط در صبح روز چهارشنبه برگزار میشده و به محض پایان شب و آغاز روز چهارشنبه بچهها، جوانان و بزرگسالان به سوی رودخانهها و جویها میرفتند و از روی آبهای جاری میپریدند و همزمان جملههایی را تکرار میکردند که هنگام پریدن از روی آتش میگفتند.
میرنبی عزیززاده نیز در این زمینه میگوید: مردم در منطقه مغان پیش از طلوع آفتاب روز چهارشنبه دستهجمعی به کنار رودخانهها میرفتند، آتشی میافروختند و جوانان در آنجا به سوارکاری میپرداختند.
نویسنده کتاب "تاریخ دشت مغان" در این زمینه میافزاید: هنگام بازگشت زنان ظرفهایشان را از آب رودخانه پر میکردند و به خانه میآوردند و آن را به چهار گوشه کنار خانه میپاشیدند تا سال جدید، سالی سرشار از روشنی، زلالی و پاکی باشد.
استاد دانشگاههای اردبیل گفت: در روستاهای منطقه قرهداغ نیز صبح روز چهارشنبهسوری پیش از طلوع آفتاب مردم به طور دسته جمعی به همراه احشام خود به طرف رودخانهها و چشمهها حرکت میکردند و پس از اینکه بر سر آب میرسیدند، هنگام رد شدن از روی آن این جمله را تکرار میکردند: "آغیرلیقیم، بوغورلوغوم بو سو ایلا گئدسین" تا رنج، بیماری و بلا در سال جدید از آنها تطهیر شود.
بیوک جامعی می گوید: در این مراسم مردم محل لباس نو به تن میکردند و پیش از پریدن از روی آب از روی سر یکدیگر سبزی خرد کرده و به آب میریختند و معتقد بودند که با ریختن این سبزیها به آب، درد و رنج نیز از آنها دور خواهد شد.
او گفت: البته پیش از اینکه همه اهالی کنار آب رفته و مراسم را اجرا کنند، زنان سعی میکردند تا اولین نفری باشند که سر آب رفته و آب پاک و گوارای سحری را در داخل سهنگی یا کوزه ریخته و به خانه خود بیاورند؛ زیرا آبی که در اول وقت صبح چهارشنبه از چشمهها و رودخانهها جاری میشود، آب پاک و برکتبخشی بوده است.
به گفته او زنان هنگام آوردن آب چهارشنبهسوری سه تکه سنگ از کف چشمه یا رودخانه برداشته و در داخل کوزه خود میانداختند؛ پس از رسیدن به خانه یکی از آن سنگها را داخل کیسه آرد، یکی را داخل کیسه نمک میانداختند و دیگری را در داخل کوزه باقی میگذاردند؛ چرا که این سنگها را نماد برکت، رزق و روزی میدانستند.
بر اساس تحقیقات نویسنده کتاب "آب در آیینه آداب استان اردبیل"، مردم خلخال نیز با طلوع خورشید در صبح چهارشنبه به کنار آب میرفتند و اعتقاد داشتند که با این کار هرگونه ناپاکی جسم و روح به وسیله جریان آب پاک میشود؛ در این آیین برخی بانوان با ریختن آب پاک با استفاده از جامهای مخصوص موسوم به چهل کلید بر روی سر دختران دمبخت برای این افراد تشکیل زندگی در سال جدید را آرزو میکردند.
داود کیانی در این زمینه آورده است: همچنین بانوان با جارو و یا قیچی کردن آب چشمهها مراسم سنتی به یادگار مانده از پیشینیان خود را به جای میآوردند؛ اهالی خلخال معتقد بودند که این سنت روح را پر طراوت کرده و آنها را برای آغاز سالی پرخیر، برکت و سرشار از نعمت آماده میکند.
او در کتاب خود گفته که چشمههای حاجب بولاغی، سیدخانه، بیبی بولاغی و قیرخ بولاغ در مجاور شهر خلخال، چشمه معروف ازناو در نزدیکی روستای خوجین در جنوب غربی خلخال و آبهای روان داخل شهر از جمله محلهایی بود که سالانه در روز چهارشنبه آخر سال برای برگزاری مراسم پریدن از روی آب با استقبال اهالی مواجه میشد.
این نویسنده می گوید: زنان و دختران نوبخت یا دمبخت نیز با دقت و ظرافت خاصی دستان خود را حنا گرفته، گیسوان را شانه کشیده، با پوشیدن لباسهای نو صبح روز چهارشنبه پیش از طلوع آفتاب کوزههای رنگین و نقشدار خود را بر دوش گرفته و به سوی چشمهها یا آبهای روان گسیل میشدند.
وقتی به کنار چشمهها میرسیدند، نخست دست و صورت خود را در آب چشمه میشستند و سپس به برگزاری مراسم نو اوستی میپرداختند و بایاتیهای زیبایی برای آب میخواندند: سو گلیر لوله لوله/ توکولور بیزیم گوله/ الینده ایپک دستمال/ یار گلیر گوله گوله؛ سو گلیر گیله گیله/ بولبوللر گلیر دیله/ یاریمی باغدا گوردوم/ باتیبدیر قیزیل گوله.
سوگلر آخار دویماز/ داغ داشی یاخار دویماز/ گوزلریم یارگوزونه/ اولونجه باخار دویماز.
سپس ناخنهای خود را کوتاه کرده و در حالی که از آب میگذشتند، میگفتند: دردیم/ بلام/ دیش آغریم/ باش آغریم/ آغیرلیغیم اوغورلوغوم/ آجیلیغیم/ کدریم توکولسون سویا؛ و بدین سان تمام درد، بلا و گرفتاریهای خود را به آب میسپاردند.
از دیگر رسوم فالبینی با آب و این کار مستلزم آوردن "لال سو" از چشمه در روز چهارشنبه آخر سال بوده است؛ برای آوردن لال سو باید آورنده آب هنگام رفت و برگشت به چشمه سکوت اختیار کرده و سختی بر لب نمیآورد.
برای حصول اطمینان از بیکلام بودن آب، به طور معمول بیش از ۲ نفر برای آوردن آب به چشمه اعزام میشد تا هرگاه یکی از دختران در سایه غفلت سکوت خود را شکست، از آب نفر دوم یا نفرات بعدی استفاده شود.
آب بیکلام را در محفل دخترانهای که برگزار میشد، درون قدح یا کاسهای میریختند و دختران به ترتیب انگشتری خود را با گیسوانشان مالش داده و آن را درون قدح یا کاسه میانداختند.
هر برخورد انگشتری به دیوار پیاله در حکم یک سال بود و تعداد برخورد انگشتر به دیواره پیاله، زمان عروسی صاحب انگشتری را تعیین میکرد؛ برای اطلاع از سرنوشت دلدادگان نیز بر ته ۲ عدد سوزن مقداری پنبه پیچیده و درون کاسه آب قرار میدادند.
نزدیک شدن سوزنها به هم نشانه وصلت و خوشبختی و دور شدن آنها نمایانگر دوری و جدایی بود؛ تهنشین شدن سوزنها درون کاسه نیز نمایانگر آن بود که آورنده آب شرایط لازم را برای آوردن آب بیکلام مراعات نکرده است.
همچنین "سو فالی" در برخی نقاط استان اردبیل رواج داشت که در قالب آن دخترها، عروسها و زنان هر کدام وسایلی مانند سنجاق، دگمه، منجوق و وسایلی مشابه را در داخل ظرف آب میانداختند، سپس یک نفر بایاتی میخواند و یک کودک کمسن یک به یک وسایل را از داخل ظرف بیرون میآورد.
برای وسایل هر کس از بایاتیهایی که خوانده میشد، تعابیری وجود داشت و خوانندگان بایاتیها سعی میکردند حرفهای زیبا و دلنشین بر زبان خود جاری کنند.
"بولاغ باشی" و چشمههای روستاهای مختلف محل میعاد و نظر بازی دلدادگان نیز بوده است و از آنجایی که رسم آوردن آب آشامیدنی خانه بر عهده دختران قرار داشت، بیشتر دیدارهای عاشقانه، دلدادگیها و دلسپردگیها نیز در سرچشمه و یا طول مسیر آن صورت میگرفت.
بایاتی معروفی نیز وجود داشته که بر این امر دلالت میکرده است: بولاغ باشی توز اولار/ دورهسی یارپوز اولار/ اگیل دستمالین گوتور/ من گوتورسم سوز اولار؛ داغدا مارال ایکی دی/ ایکی مارال تکایدی/ کاشکی من سو اولایدیم/ سو قیزلارین یوکودی.
مردم در نقاطی که چشمه و رودخانهای وجود نداشت، مراسم را از طرق حفرهای انجام میدادند که مدتها قبل از آن بدین منظور آماده کرده بودند و افراد در ماغه کوه نزدیک به روستای خود حفره تونلمانندی را ایجاد کرده و در صبح چهارشنبهسوری از درون آن عبور میکردند.
آنها معتقد بودند که با عبور از درون این حفره تمامی درد و بلای آنها و احشامشان درون آن حفره و در زیر خاک دفن میشود و در اینجا به جای آب، خاک نقش تطهیرکنندگی را برعهده داشت.