نخستین روز اردیبهشت زیبا را روز سعدی نام نهاده اند. مرحبا! و بسیار بجا. اما شروع گفتن از او از کجا؟ چگونه؟ و با کدامین گُنجا؟
گفتهاند و گزافه نیست که «زبان فارسی پس از فردوسی به هیچ شاعری به اندازه سعدی مدیون نیست» رنجِ عیان پیر توس در پاسداشت و گنجِ روان شیخ شیراز در بوستان و گلستان، بر همه آشکار و بی نیاز از بیان است. اما یاد کرد از سعدی در قامت معمار بزرگ زبان، وظیفه همه کسانی است که امروز فارسی را آسان میخوانند و روان مینویسند.
بی گلستان تو در دست، بجز خاری نیست
به ز گفتار تو بی شائبه، گفتاری نیست (محمدتقی بهار، ملک الشعرا ۱۲۶۵-۱۳۳۰ه. ش)
در سال ۹۷ و قبل از نمود هجوم شوم کرونا فرصتی نصیب شد تا مهمان سعدی در شیراز شوم و عطر دل آویز آرامگاهِ آرام بخشش را نصیب برم، اینک در نخستین روز اردیبهشت۱۴۰۱ هنوز مشامم مستِ آن رایحه است و درمانده ام که در باره اش چه بگویم؟
تنها به ابیاتی از او بسنده میکنم و برداشت را به عزیزان میسپارم، به قول عمان سامانی (۱۲۵۸-۱۳۲۲ه. ق)
من از مفصل این نکته مجملی گفتم
تو خود حدیث مفصل بخوان ازین مجمل
نه هر که زمانه کار او دربندد
فریاد و جَزَع بر آسمان پیوندد
بسیار کسا که اندرونش، چون رعد
مینالد و، چون برق لبش میخندد
(مواعظ - رباعیات - رباعی شماره ۱۰ -)
شنیده ام که فقیهی به دشتوانی گفت
که هیچ خربزه داری رسیده؟ گفت آری
ازین طرف دو به دانگی گر اختیار کنی
وزان چهار به دانگی، قیاس کن باری
سوال کرد که چندین تفاوت از پی چیست؟
که فرق نیست میان دو جنس بسیاری
بگفت از این چه تو بینی حلال مُلک منَست
نیامدست به دستم به وجه آزاری
وزان دگر پسرانم به غارت آوردند
حرام را نبود با حلال مقداری
فقیه گفت حکایت دراز خواهی کرد
ازین حرامتَرت هست صد به دیناری؟
(مواعظ - قطعات - شماره ۲۰۵)/ کردپرس