من آهو نیستم و بال و پری هم برای پریدن و چرخ زدن در حرمت ندارم اما دلتنگم و با دستان خالی ام به حرم امن تو پناه آورده ام، آنقدر تاکنون عیار دلم را خوب خریده ای که نمی توانم او را جای دیگری دخیل ببندم.
ضریح تو همان مکان امن قلب من است که در این روزهای پایانی ماه رمضان امسال، به آنجا پناه آورده ام و در صحن و سرای پر از آرامشت چون پروانه ای آزاد بال و پر میزنم.
جسم زمینی من فارغ از دنیای دورش به دور تو می گردد و روحم فارغ از پیش آمدهای ناموضون، به دنبال تو می گردد و تو کجایی آقای من؟ شاید هم همینجا کنار من نشسته ای و به حرف هایم گوش میدهی ای صبورترین شنوا.
می گویند تو درمان درمندانی و پناه و بی پناهان، من هم یک بی پناه دردمندم که از خودم گلایه ها دارم، راستش را بخواهی آمده ام تا سنگ هایم را اینجا با خودم وا کنم.
یا امام رضا(ع) گناه بسیار کرده ام و حالا با کوله باری از گناهان بزرگ و کوچک آمده ام تا از خودم پیش تو گلایه کنم، درست همانقدر که دل گرفتگی هایم دور از اینجا قد می کشند و به بلوغ می رسند و اینجا و در کنار تو به یکباره هیچ می شوند.
و من میتوانم اقرار کنم که تو همان قاضی بدون قضاوتی که قضاوت هایت هم از روی مهربانی هایت است، در این روزهای پایانی ماه رمضان امسال دلم را مثل همیشه بخر و بدون نگاه به گناهانم مرا به اوج برسان.
دلم به اندازه یک توبه نصوح برای خودم تنگ است یاری ام کن آقای من.