محمدرضا خرمیان از قاریان بینالمللی و از مدرسان قرآن کشور و مبلغان دین اسلام است که در سال ۱۳۳۷ در تهران متولد شد و تاکنون برای تبلیغ اسلام به کشورهای مختلفی سفر کرده است. او ابتدا در سالهای ۵۰ تا ۵۷ در کلاس درس استاد محمد تقی مروت نشست.
در ادامه گفتوگوی ما را با محمدرضا خرمیان بخوانید:
از شروع آشناییتان با قرآن بگویید.
تقریبا در سن یازده سالگی در مسجد محل زندگی ام جلسات قرآنی برگزار میشد، پدر و مادرم سوادی نداشتند، اما به قرآن علاقهمند بودند، مخصوصاً پدرم که وقتی دبستان بودم، چون علاقه به قرآن داشتم شبها وقتی از سر کار میآمد من را به مسجد میبرد و در این راه قرآن را یاد گرفتم.
نحوه ورودتان به حوزه قرآن چگونه بود؟
از طرف دیگر، صدایم خیلی خوب بود و زیبا میخواندم، اما تجوید و قواعد را نمیدانستم؛ توسط یکی از دوستانم که خود او نیز قاری قرآن است به جلسات مرحوم حاج محمدتقی مروت راه پیدا کردم که آن موقع استاد مروت اولین قاری بینالمللی قرآن در زمان قبلاز انقلاب بود. در جلسات کلاس او شرکت کردم حدود ۳ سال که گذشت استاد مروت گفت که به مرحلهای رسیدهام که میتوانم جلسه برگزار کنم و شروع به برگزاری جلسات قرآن کردم همینطور تعداد افراد در جلسه بیشتر شد و با جوانهای زیادی در آن زمان که دوران سختی نیز بود جلسات قرآن را ادامه میدادیم.
بعد از انقلاب چگونه ادامه دادید؟
وقتی انقلاب اسلامی رخ داد به برکت وجود امام خمینی (ره) بعد از استقرار نظام جمهوری اسلامی ایران جلسات زیادی در ارگانهای مختلف مانند ارتش، سپاه پاسداران و نیروهای مسلح و ارگانهای دیگر مثل سازمان اوقاف و تبلیغات اسلامی برگزار میشد که برنامهها و مسابقات قرآنی زیادی داشتند، در سازمان اوقاف، سازمان تبلیغات اسلامی نیز تدریس میکردم.
کمی از کسب مقامها و سفرهایتان به خارج از کشور بگویید.
در دوران جوانی که حدود هفدهسال داشتم در مسابقات بینالمللی قرآن کریم شرکت کردم و مقامهای زیادی را در مسابقات مختلف قرآنی کسب کردم که دو مقام بین المللی نیز در مسابقات هندوستان از جمله مقام هایم است.
به کشورهای زیادی برای تبلیغ اسلام سفر کردم که حدود ۲۸ سال هر سال در ماههای محرم و رمضان خارج از کشور بودم و تا کنون حدود ۱۱۰ کشور برای این امر سفر کرده ام.
ماجرای مسلمان شدن فردی مسیحی توسط شما چه بود؟
در سودان مسجدی به نام نیلین بود که در نماز جمعه آنجا قرآن قرائت میکردم، وقتی تلاوت قرآنم تمام شد دیدم یک جوان از وسط جمعیت بلند شد و به زبان عربی گفت: من یک مسیحی هستم، هفته گذشته در خانه، همین طور که شبکههای تلویزیون را عوض میکردم یک دفعه صحنهای آمد که شما داشتید قرآن میخواندید و میخکوب شدم. این قدر با جاذبه و زیبایی قرآن را تلاوت میکردید جذب قرآن شدم و باعث شد که به اسلام علاقهمند شوم. چون پیگیر شما بودم میدانستم این هفته هم دوباره به نماز جمعه میآیید آمده ام و الان شهادتینم را میگویم و این داستان مسلمان شدن آن جوان مسیحی بود.
همچنین داستانی مجدد برایتان تکرار شد؟
بله، من را به یک مسجدی در ساحل عاج دعوت کردند، اطراف مسجد، یک محوطه خیلی باز بود از آنجا که مسجد در حال تعمیر بود همانجا یک منبری گذاشتند و شاید بیش از بیست تا سی هزار نفر از زن و مرد برای نمازجمعه آمده بودند که در آنجا شروع به تلاوت قرآن کردم. به لطف خدا این تلاوت طوری اجرا شد که اتوبوسها و ماشینهایی که از خیابان رد میشدند و صدای تلاوت را از بلندگو میشنیدند آمدند تماشا کنند که این چه برنامهای است که اواخر تلاوت بسیار جمعیت زیادی آمده بودند. در همان جلسه یک زن و شوهری که از آنجا رد میشدند و صدای قرآن را شنیده بودند آمدند و گفتند که ما به اسلام علاقهمند شده ایم و قرآن در قلب و جان ما رسوخ کرده است، اکنون میخواهیم مسلمان شویم. شاید این اتفاق ۱۰ دقیقه بیشتر طول نکشید، ولی این قرآن این قدر اثر گذاشت در قلب و جان این زن و شوهر مسیحی که درجا مسلمان شدند.
نقطه قوتتان را در قرائت قرآن چه میدانید؟
رهبر انقلاب حدود سال ۱۳۶۴ در یکی از برنامههایی که خدمت ایشان بودم فرمودند که از تلاوت محمدرضا خرمیان خوشم میآید، چون هنگام قرائت به جمعیت نگاه میکند همانند اینکه انگار قرآن در لحظه نازل میشود من هم این کار را ادامه دادم و از نظرم این مورد نقطه قوتم بوده و هست.
در ادامه خاطره محمدرضا خرمیان را درباره کتک خوردنش به خاطر نخواندن یک دعا در مدرسه در زمان قبل از انقلاب را تماشا کنید: