سرهنگی میخواهد ریاست کلانتری منطقهای را بپذیرد که برادر شیریاش در آنجا زندگی میکند، اما اعضای خانواده معتقدند که این اتفاق «ذبیح» را مقابل «غـلام» که لات و دردسرساز است، روبهروی یکدیگر قــرار میدهد. این خلاصهای از سریال «حکم رشد» است که پخش آن چندی پیش از شبکه سه آغاز شده و به قسمت بیستم رسیده است. در این سریال مخاطبان شاهد کشمکشهایی میان قهرمان و ضدقهرمان هستند. گرچه در این میان، شخصیتهای بسیاری هم حضور دارند که هرکدامشان تیپ و ویژگیهای خاص خودشان را دارند. در این اثر، مخاطبان شاهد موقعیتهای چندگانه تراژیک هستند.
موقعیتهایی که آنها را با واکنشهای متعددی روبهرو میکند، زیرا جدالی است بین احساس و وظیفه. این سریال که با اقبال مردمی روبهرو شده است، باعث شد تا میزبان مهدی فرجی تهیهکننده، حسن لفافیان کارگردان، پیام احمدینیا، مجتبی فلاحی و آزیتا ترکاشوند بازیگران و علی زادمهر مشاور رسانهای این سریال باشیم و با آنها گفتگو کنیم.
در سریال حکم رشد، کشمکشهایی بین پلیس و مجرم میبینیم که سعی کردهاید مخاطبان در قالب شخصیتهای قصه، بیننده این اتفاقات باشند. همین موضوع باعث شده این سریال در مقایسه با دیگر کارهای پلیسی تولید شده، ویژگیهای متمایزتری داشته باشد. این موضوع شامل صحنهها، دیالوگها و... میشود. حتی این سریال در مقایسه با دیگر ساختههای قبلیتان «نون خ» و «لژیونر» متفاوتتر است. چطور شد به چنین فضایی برای قصه سریال حکم رشد رسیدید؟
مهدی فرجی، تهیهکننده: این کار از طرف شبکه به من پیشنهاد شد و طرح من نیست. یک روز آقای آذرپندار، مدیر وقت فیلم و سریال شبکه سه مرا دعوت کردند و این طرح هم از طرف نیروی انتظامی به آقای آذرپندار معرفی شده بود. قرار شد یکی از شخصیتهای واقعی نیروی انتظامی که کارهای مهمی را در دوران خدمتش انجام داده بود، بازسازی کنیم و قصههای آن شخصیت را به تصویر بکشیم که یکی از پلیسهای موفق نیروی انتظامی به نام جناب سروان بختک بود که یک مستند هم از او ساخته بودند. این مستند را نیز دیدم و به این شخص علاقهمند شدم. قرار بود اقدامات این شخص بازسازی شود که طرح کلی قصه را که هفت تا هشت صفحه بود و توسط آقای نعمتا... نوشته شده بود، خواندم و پسندیدم و قرار شد کار را بسازیم. من به قصه و شخصیت و اتفاقات آن علاقهمند شدم و تصمیم گرفتم این کار را بسازم.
یعنی قصه ذبیح سریال حکم رشد، قصه سروان بختک است و آن را براساس اتفاقات واقعی زندگی این شخصیت ساختهاید؟
فرجی: نه، قالبش در اجرا خیلی فرق کرد. واقعیت این است که ساخت نقش مرحوم بختک کمی در رویاها بود و بعد که وارد شدیم، دیدیم دشواریهای زیادی برای به تصویر کشیدن این نقش وجود دارد و کمی تعدیل و برخی از اتفاقات حذف شد. آنچه الان نوشته شده حدود ۹۰ درصد، تخیل نویسنده است و چندان با نقش مرحوم بختک تطبیق ندارد و قصههایی است که توسط ذهن و تخیل نویسنده به تصویر کشیده شده است.
آقای لفافیان، با توجه به اینکه شما به غیر از کارگردانی، نویسندگی هم در کارنامهتان به چشم میخورد، آیا دخل و تصرفی در نگارش کار داشتید؟
حسن لفافیان، کارگردان: به صورت مستقیم خیر؛ یعنی دو نفر از دوستان برای بازنویسی اقدام کرده بودند که زیر نظر آقای فرجی و شبکه بود. از چیزی که وجود داشت، سیچهل درصد را بازنویسی کردیم که به شکل کنونی رسید. دوست داشتیم بخشی از ادبیات نویسنده اولیه را تغییر دهیم. برای اینکه نوع نگاه و ادبیات نویسنده خیلی عامپسند نبود و ثقیل بود و مخاطب فضا را از دست میداد و برای مردم قابل هضم نبود. دلیل اینکه کار پربیننده شده، این است که مردم با شخصیتها ارتباط برقرار میکنند. تمام تلاش ما این بود که سعی کنیم این ادبیات به شکلی شود تا مردمپسند و قابلفهمتر باشد. این امر موجب شد بیش از سه ماه متنها بازنویسی شود و به شکل کنونی که دیده میشود، برسد.
سبک و سیاق تعقیب و گریزها در سریال حکم رشد با دیگر آثار پلیسی تفاوت دارد. شما در این سریال بهدنبال اجرای صحنههایی که به قول معروف آدرنالین خون را بالا ببرد، نکنید. درباره این بخشها توضیحاتی بدهید که روایت تازهای در آثار پلیسی خانوادگی است.
لفافیان: در این کار تقریبا در همه مسائل مشورت میگرفتم، چون تجربه آقای فرجی چندین برابر من است و در این حوزه، نگاه ایشان خیلی دقیقتر از من است. نهایتا به این نتیجه رسیدیم که فیلمهای پلیسی زیادی با شخصیتهای فراوان ساخته شده و ۹۰ درصدشان تکراری است؛ یعنی فضاها و شخصیتهایی که میبینیم دیگر برای بیننده جذابیتی ندارد و اگر بخواهیم همانها را تکرارکنیم شاید بیننده آن را پس بزند و بگوید این نوع فیلم و چندین مورد از الگوی شخصیت ذبیح را دیدم.
البته فیلمنامه، نگاه اینطوری داشت که تفاوتهایی در آن داشته باشیم و در ساخت، این تفاوتها را بیشتر کردیم. مثلا در بازی با خود بازیگران، تلاش کردیم بیشتر از این که فضای پلیسی قصه را پررنگ کنیم، فضای رو دررویی این دو شخصیت را پررنگتر سازیم و ملودرام اجتماعیمان، پررنگتر از یک کار پلیسی در فضای پلیسی قرار بگیرد تا اینکه یکسری کارهای اکشن تکراری و تعقیب و گریزهای پلیسی را به تصویر بکشیم.
آقای احمدینیا، شما ایفاگر نقش غلام هستید که در این قصه کشمکشهای فراوانی با برادر شیریاش ذبیح دارد. البته غلام وقتی در محیط بیرون است، خشن است و آدمهایی را که با او مخالفت میکنند، زخمی میکند و...، اما با خانواده بهویژه مامان توران (ثریا قاسمی) و همسرش سایه (هدی استواری) مهربان است. این تضادها در نقش برایتان چه ویژگیهایی به همراه داشت؟
پیام احمدینیا، بازیگر نقش غلام: ابعاد مختلفی که کاراکتر غلام دارد شخصیتش را جذاب و دوستداشتنی کرده است. بنده قبلا افتخار داشتم در سریال لژیونر کنار آقای فرجی باشم و این، دومین کارم با ایشان است. زمانی که مرا دعوت به کار کردند من سر کار دیگری قرارداد داشتم، آقای لفافیان نقشهای دیگری به من پیشنهاد دادند تا بازی کنم، چون وقت نداشتم، نپذیرفتم، ولی وقتی گفتند نقش غلام را بازی کنم، نتوانستم نه بگویم برای اینکه نقش غلام در فیلمنامه، جذاب بود و کار دیگرم را کنسل کردم و آمدم تا ششدانگ در خدمت حاجآقا فرجی و آقای لفافیان باشم تا نقش غلام را بازی کنم را جذاب و حتی باورپذیر میکند.
اگر دقت کنید غلام خیلی فرد اذیتکنی نیست و آدم خوبی بوده و ذاتش، ذات بدی نبوده و شرایطی که در زندگیاش اتفاق افتاده از جمله فوت پدر و مادرش و... شاید به نوعی باعث شده غلام به سمت دیگری برود و مسیرش از ذبیح جدا شود. کل درگیریاش با ذبیح و آن اتفاق، همگی دلایلی داشته و شاید هم خیلی از آنها سوءتفاهم بودهاند. به نظرم غلام، خاکستریترین شخصیت این فیلمنامه است.
این تضادها در شخصیت ذبیح هم دیده میشود. او بین عشق و منطق (وظیفه) گیر کرده است. در آوردن چنین تضادی خیلی سخت است؛ ضمن اینکه وقتی ذبیح روبهروی غلام قرار میگیرد با حرص با او حرف میزند و شما سعی کردید از میمیک صورتتان بیشتر استفاده کنید تا حسهای ذبیح را انتقال بدهید. درباره این چالشها برایمان بگویید.
مجتبی فلاحی، بازیگر نقش ذبیح: از آقای فرجی و آقای لفافیان تشکر میکنم که به من اطمینان کردند. این اولین تجربه من به شکل جدی در تلویزیون است و فقط تجربه خیلی کوتاه دو سه قسمت یک سریال داشتم که خیلی تجربه محسوب نمیشود. من تمام تلاشم را کردم بازی استاندارد و قابل ارائهای انجام دهم. نسبت به بقیه بازیگران، کمی به من سختتر گذشت بهدلیل اینکه از روزی که وارد دفتر شدم تا وقتی جلوی دوربین رفتم، پنج روز زمان برد که برای خودم یک چالش بزرگ بود.
از آنجا که من در سینما، فیلم کوتاه و تئاتر کار کرده بودم و در هیچکدام، طول نقش این قدر زیاد نبود، برای خودم خیلی ترسناک بود و خیلی کسب تجربه کردم. البته کارگردان حواسش به من بود و آقای راشدی بهعنوان بازیگردان خیلی کمک کرد و همینطور بازیگرانی که روبهروی من بازی میکردند مثل آقای پیام احمدینیا، خانم مهلقاباقری و خانم ثریا قاسمی در حق من لطف میکردند. اول کار تا دستم بیاید تکرار برداشتها بسیار زیاد بود و من گاهی دوستان را خسته میکردم به این علت که به استاندارد برسیم. تجربه جسورانهای بود. شخصیت ذبیح با دیگر پلیسهایی که دیدهاید متفاوت است؛ ضمن اینکه در موقعیتهای متفاوتی قرار دارد. از یک طرف غلام است. از سوی دیگر مامان توران، پسرش و همسرش. در مجموع این رفتارهای متفاوت، انرژی زیادی در کار میبرد. همانطور که خودتان گفتید از میمیک صورتم خیلی استفاده کردم و بهویژه با چشمانم بازی کردم تا نقش ذبیح همانی شود که کارگردان میخواهد. در صحنههایی که با غلام صحبت میکرد، عمدا در چشمان او خیلی زل میزد و نگاهم برنده بود. اما هنگام برخورد با خانوادهام اینطور نبودم. در مجموع تلاش شد سریال حکم رشد با دیگر آثار پلیسی متفاوت باشد. به همین دلیل پلیساش و خلافکارهایش همان همیشگیها نیستند.
زنان این سریال، نقشهای خیلی پررنگی بازی میکنند و هرکدام ویژگیهای متمایزی دارند. مثلا شخصیت محبوبه (مهلقا باقری) که بعد از فوت همسرش برای انتقام از ذبیح تصمیم میگیرد به غلام پیشنهاد بدهد تا همسر او شود. نقش مامانتوران (ثریا قاسمی) و... محدودیتی در اینباره نداشتید، چون برخی هنرمندان میگویند چنین نقشهایی در تلویزیون درگیر ممیزی میشود.
فرجی: وقتی کار نوشته میشد با گروه و ناظر کیفی تعامل داشتیم و اول نقشها و شخصیتها تعریف میشد که آغاز، وسط و پایان نقش چیست و سپس نوشته میشد و این خیلی کمک کرد تا ممیزیهای ما به حداقل برسد. البته در چند قسمتی که پخش کردیم ممیزیهایی داشتیم که بستگی به شرایط روز جامعه و کشور، بعضیها طبیعی بهنظر میآید، ولی ممیزی که به قصه ما لطمه بزند برایمان بهوجود نیامد. یک نکته خیلی مهم این است که همه نقشها و کاراکترهایی که در سریال داشتیم مابهازای خارجی داشتند و برای مردم قابل لمس بودند. وقتی نقش را خوب و نزدیک به افراد اطراف خود در جامعه تعریف کنید و موضوع را نیز خوب تعریف کنید، شما را از اینکه دچار ممیزی شوید مصون میکند.
خانم ترکاشوند! زیبا چاپاری، علاوه بر اینکه جزو شخصیت منفی قصه است، تیپ خاصی هم در نوع دیالوگها و رفتارهایش دارد؛ بهویژه در دورهمی با آدم بدهای قصه. درباره این تیپسازی در این صحنهها بگویید که چطور به این نقشآفرینی رسیدید؟
آزیتا ترکاشوند، بازیگر نقش زیبا: با توجه به اینکه نقشهای منفی زیادی را بازی کردهام و با این گونه آشنایی دارم، چیزی که برای من در نقش زیبا چاپاری خیلی جذابیت داشت، چندبعدی بودنش بود و اینکه این شخصیت نمیتوانست یک بازی یکنواخت داشته باشد و بازیگر را به چالش میکشاند. اگر روند کار را نگاه کنید با همسرش و اهالی خانواده خیلی عادی صحبت میکند و وقتی در دورهمیهاست، تیپ میگیرد. با آقای لفافیان صحبت کردیم که حتی این بخشها غلو هم داشته باشد. البته زیبا در کنار این خصوصیتهایش به افشین عشق دارد، زیرا نهایت ذات زن، عشق است حتی اگر شرایط، او را در موقعیتی قرار دهد که بخواهد منفی یا هر چیز دیگری باشد، اما همیشه عشق بر زن غالب است و تصمیم گرفتیم این را در نقش نشان دهیم.
یک بازی روانی
آقای فلاحی، شما و آقای احمدینیا در صحنههای مختلف، کشمکشهای زیادی داشتید، پیش آمده بود که در این کشمکشها دیالوگهای بداهه داشته باشید؟
احمدینیا: اگر بداهه داشتیم در تمرینها و قبل از استفاده حتما با کارگردان صحبت میکردیم و بعد انجام میدادیم و خارج از چیزی که تمرین کردیم بداهه نداشتیم و همهچیز تحت کنترل کارگردان بود.
فلاحی: خاطرهای برایتان بگویم و اینکه از روز اول در لوکیشن که بودیم، گفتم آیا اجازه میدهید من در کل کار با پیام قاطی نشوم؟ علتش این بود که شخصیت مستقیم روبهروی من بود و از ۱۷سالگیاش به بعد رسما او را ندیده بودم و حالا ۴۰ و چند سالگی به همدیگر رسیده بودیم. از آنجایی که میخواستم همهچیز در نقش باورپذیر باشد این موضوع را در پشتصحنه هم رعایت میکردم و کاری با هم نداشتیم و جلسه آخر از پیام عذرخواهی کردم بابت فاصلهای که در طول کل کار، سعی کردم داشته باشیم.
احمدینیا: (با خنده) این اتفاق طوری بود که یکی از گریمورها وقتی برای روتوش گریم من آمد، به او گفتم برو ذبیح را روتوش کن! دست به من نزن!
فلاحی: انگار یک جدال خودخواسته روانی بینمان وجود داشت با هم غذا نمیخوردیم و خیلی با هم حرف نمیزدیم.
منبع: جام جم