در این صحنه مردی با ریش و سیبیلی بلند، سری تراشیده و لباس سفید بر زمین افتاده و دو شیر بر او مسلط شدهاند. یک شیر سر او را در دهان دارد و شیر دیگر کمر و پهلوی مرد را میدرد. چشمان و دهان مرد از وحشت باز مانده است.
اما ماجرای این شیرها چیست؟
بعد از جریان اقامه نماز باران در مرو توسط امام رضا (ع) و بارانی که بلافاصله باریده شد آن هم در فصل تابستان محبوبیت امام در بین مردم چندین برابر شد و مامون تلاش کرد در مجلسی این ابهت امام را بشکند.
نقل شده است که فردی به نام حمید بن مهران در مجلسی که مأمون عمدا ترتیب داده بود، امام را به بی ادبی ،سحر و عوام فریبی متهم کرد و طلب معجزه زنده کردن شیرهای روی پرده و خوردنش را کرد.
امام بلافاصله به نقش شیرهای روی پردهای اشاره کردند که پشت سر مأمون قرار داشت و فرمودند: این ملعون را ببلعید. بیدرنگ، تصاویر به صورت دو شیر زنده ظاهر شدند (خلق شدند) و او را بلعیدند، به طوری که کوچکترین اثری از او هم باقی نماند و دوباره با اشاره امام، به جای خود برگشتند.
مأمون که از این صحنه به شدت ترسیده بود، گفت: الحمد لله که خداوند ما را از شر حمید بن مهران نجات داد! سپس گفت: یابن رسول الله، خلافت متعلق به جد شما رسول الله است و بعد از او شما سزاوار آن هستید. اگر میخواهید، من اکنون خلافت را به شما واگذار کنم.
امام فرمودند: من اگر خلافت را میخواستم، به تو مهلت نمیدادم ولی خداوند به من امر فرموده که تو را به حال خود رها کنم.
عیون الاخبار الرضا (ع) شیخ صدوق ج ۲، ص ۱۶۷