تابستان این عزیزکردهی میوههای رنگارنگ، تعطیلیها و روزهای بلند و فراغت بیشتر آدمها بالاخره از راه رسید و اولین آخر هفته آن نیز، پیش روی تک تک شماست. شما پایتخت نشینان که هفتهای شلوغ و پر از رفت و آمد و احتمالا ترافیک و آلودگی را تجربه کردهاید. حال نوبتی هم باشد، نوبت شماست که دمی کنار خانواده و دوستان و آنها که دوستشان دارید اوقات را به خوشی بگذرانید. میپرسید، کجا، پیشنهاد ما نه دور است و نه دیر؛ محله دارآباد و کوه و آبشار و رودخانهاش که ما را میخواند.
یک تیر و چند نشان در ابتدای تیر
میتوانید در قدم اول خانواده و بچهها و بزرگترها را جمع کنید و از آنها بپرسید دوست دارند آخر هفته را دور از دود و دم و سر و صدا بگذرانند؟ پاسخ مثبتشان را که شنیدید معطل نکنید و گزینه دارآباد و کوهستان را برایشان خیلی شیک رو کنید. بگویید از رودخانه و پیاده روی تا کوهپیمایی و آبشار و خنکای نسیم درختان، هر کدام را بخواهند میتوانند داشته باشند تنها شرطش زود خوابیدن و زود بیدار شدن و همکاری گروهی است و دیگر هیچ.
شربت آبلیمو با طعم بهشت
خوب میشود قبل از خواب وسایل را آماده کنید، میتوانید به بچهها ماموریت دهید تا شربت آبلیمو درست کنند. آب خنک و یخ و آبلیمو را خودتان برایشان فراهم کنید، عسل یا شکرش را بگذارید به امکانات خانه و انتخاب بچهها. بگذارید شربت شان را درست کنند و مدام در کارشان سرک نکشید، آخر آخرش کمی شربت شیرین یا ترش میشود، اما این کام بچههاست که با مسئولیتی کوچک شیرین شده است. نگران نباشید کمی که بگذرد نه تنها شیرینی و ترشی شربت که شیرینی و تلخی زندگی هم دستشان میآید پس چه بهتر که این تجربههای کوچک مفید بودن و خوشحالی را با هزینه کم کنار خانواده تجربه کنند.
از کوهپیمایی قبلی کفش و عصا و کلاه که یادتان باشد، میماند زیرانداز و میوه و غذا و آب. این بار میتوانید پوره را سیب زمینی امتحان کنید، هم گرمش میچسبد هم سردش. اگر لقمه پیچ کنید و داخل کیسه بگذارید که دیگر فبها. لباسهای خنک و بطریهای آبتان هم آماده کنید. چند برگ کاغذ و چند قلم هم بردارید که به کارتان میآید.
دوازده پیچ خانوادگی
صبح که از خواب بیدار شدید، صبحانهای جمع و جور میل کنید، از هر جا که هستید با مترو و اتوبوس یا اتومبیل شخصی خود را به محله دارآباد، خیابان پورابتهاج، خیابان محبی برسانید که اول راه سفر ما همینجاست از ارتفاع ۱۷۵۰ متری.
چند ده قدمی که سنگ فرش بوستان بگذرانید و مستقیم بروید به یک تابلو و پل سنگی میرسید.
میتوانید کمی بایستید، بدنتان را با نرمشی گرم کنید و با بچهها تابلوی دارآباد و مسیرها و مسافتهایشان را تماشا.
پل را که رد کنید شما قدم در مسیر کوهپیمایی گذاشتهاید، کمی سنگهای بزرگ و کوچک سر راهتان است و حالا شیبی کمی تند انتظارتان را میکشد.
ترس و نا امیدی ندارد، فقط دویست سیصد متر بیشتر نیست. با نفس عمیق کشیدن و قدمهای کوتاه با احتیاط حرکت کنید. هوای بچهها و کمی سن دارها را داشته باشید و سعی کنید از سمت راست و ردیفی راه بروید. اینجا معروف به دوازده پیچ است. هر پیچی که رد کردید و خسته شدید جایی مسطح و با پرچین سنگی هست که نفس تازه کنید. آبهای قمقمه تان هم کمکتان میکند.
یک رودخانه و صد خوشی
حالا دیگر مسیر پاکوب است و مستقیم، میتوانید شعر بخوانید، نفس چاق کنید، در سکوت از شنیدن آواز پرندهها لذت ببرید. اما قبلش بطری هایتان را اگر خالی شده از آب خوری کنار کافه پر کنید و اگر دلتان خواست در آیینه رو به رویش که به پاکیزه نگهداشتن طبیعت اشاره دارد، یک عکس خانوادگی بیاندازید که خالی از لطف نیست.
کارهایتان که سامان گرفت، پاکوب را بگیرید و راه بیافتید اگر از بالاتر به خودتان و قابی که در آن قرار دارید نگاه کنید گویی دارید از دیوار چین میگذرید، همین طورکه قدم میزنید سمت چپ جاده آبشار و مسیرهای منتهی به چشمهها پیش رویتان نمایان میشود. اما شما راه بروید و لذت ببرید که مقصدتان جای دیگری است.
چند پیچ را که رد کنید، سمت چپ پاکوب شیبی خاک و سنگی ترقیبتان میکند به پایین رفتن. اگر همه موافق بودند میتوانید به سمت پایین جاده بروید و چشمتان به جمال رودخانه و آب خنک و سایه سار درختهایش روشن شود که صد البته هر چه صبح زودتر برسید جا و خنکی و سایه و خلوتی بیشتر.
کاغذ روی پیشانی کوهی
بساط خوشی و راحتیتان که پهن شد، آن کاغذ و قلمی که گفتم را بردارید و همه را دور هم جمع کنید که قرار است امروز دسته جمعی خوش بگذرد، یک نفر داوطلب شود و بقیه با مشورت هم، کلمهای خاص و مورد علاقه داوطلب را روی پیشانی او بچسبانید. حالا او باید حدس بزند کلمه چیست و آنقدر حدسها و حرف جذاب و خنده دار میشود که خودتان هم باورتان نشود.
میتوانید با بازیگوشهای جمع، با بچهها یا بزرگترهای پر حوصله بازیتان را شروع کنید، ولی شک نکنید کمی که بگذرد، همه دلشان میخواهد یا کلمهای پیشنهاد دهند یا آنها باشند که کاغذ روی پیشانی شان است؛ و چه چیز جذابتر از شادی خانوادگی سالم و کم هزینه. کسی چه میداند کی و کجا میشود دوباره این جمع را پیدا کرد و دور هم بود، پس نوش جانتان این خوشی.
یک نفس تا چال مگس
اما شاید جوانترهای جمع این کوهپیمایی و کنار رودخانه اتراق کردن راضیشان نکرده باشد، خیالی نیست، راه همچنان شما را میخواند، فقط کافی است از راه رودخانه به مسیر پاکوب برگردید و پا تند کنید بالا و بلندیهای را طی کنید، بعد از مدتی مسیر پاکوب و خاکی به سنگی تغییر شکل میدهد و شما همچنان در امتداد یکی از جریانهای رودخانه و از کنار درختها و تخته سنگها به راهتان ادامه دهید. به تخته سنگی بزرگ میرسید و یک دو راهی. بیشتر اوقات در این دو راهی بساط چای یا قهوه عاقله مردی برپاست. خواستید میتوانید نوشیدنی بگیرید و میل کنید، حال از پل آهنی سمت چپ رد شوید و مسیر سنگی را پیش بگیرید کمی که راه بروید مارپیچهای مسیر شروع میشود، اگر دلتان میخواهد خود را محک بزنید میتوانید تندتر پیچهای سنگی را رد کنید، اگر نه خوش خوشان بروید تا به بالای آن برسید. حالا چند نفس عمیق بکشید و از ارتفاع و هوا و سکوت لذت ببرید.
نفستان چاق شد؟ حالتان خوب است؟ خب، پس راه بیافتید و جاده را بگیرید که قرار است کمی بیشتر بهتان خوش بگذرد، بیست دقیقهای راه بروید و از شیب تقریبا تندی بالا بروید و چند مسیر کمی باریک را با دقت و احتیاط رد کنید، آبشار چال مگس (مگس به معنای زنبور عسل) با آن قامت بالا بلند پیش چشمتان نمایان میشود، شاید کمی کم جان باشد این روزها، اما همه همیشه زیبایهای خاص خود را دارد، کمی اجازه دهید که چشمتان از زیبایی آبشار و ترکیبش سیر شود، خنکای آب به جانتان بنشیند، حالتان که بیشتر خوش شد، همان راه بگیرید که خانواده کنار رودخانه چشمانتظار شماست.
آنجا که رسیدید آنها حتما حرفهایی از بازی دسته جمعی و اتفاقات دارند که با شما بگویند و شما چیزهایی از مسیر رودخانه تا آبشار. آخر سر هم که گلویتان خشک شد از این همه گفت و شنود شربت خنک آبلیمو، کارِ دست بچهها را میل کنید که این شربت خوردن دارد.
حال، کم کم وقت رفتن است، همه وسایل را جمع کنید. گفتن ندارد که زبالهها هم جمع کردید و با خود میآورید پایین کوه. راه رفته را برگردید که خانه و شهر دلتنگ شماست و شنبهای خوب در انتظارتان.
منبع : فارس