الهه خادمی یکی از بازیگران سریال «مستوران» است که این شبها از شبکه یک پخش میشود.
«مستوران» به کارگردانی سیدجمال سیدحاتمی و مسعود آبپرور، براساس کتاب «مستوران» نوشتهی محمد حنیف ساخته شده است. خادمی که پیش از این در سریال «۸۷ متر» کیانوش عیاری مقابل دوربین قرار گرفته، بازی در نقش غزال را یکی از پرچالشترین نقشهای خود در کارنامهاش میداند.
او معتقد است بزرگترین چالشاش در مواجهه با نقش غزال این بوده که شخصیتی را که تا به حال در سریالهای تلویزیونی و فیلمهای سینمایی شبیهاش را ندیدهایم، چطور میتوان معرفی کرد که باورپذیر باشد.
علاقهی شما به دنیای هنر و بازیگری از چه زمانی شکل گرفت؟ قبل از سریال «۸۷ متر» در چه سریالهایی مقابل دوربین قرار گرفتید؟
کل کارهایی که من در سالهای اخیر انجام دادهام، فقط همین چند کار که در اینترنت منتشر شده نیست. من کارهای مختلفی انجام دادهام، فیلم کوتاه ساختهام، به عنوان دستیار کارگردان در پروژههای مختلف حضور داشتهام، تجربهی بازی در تئاتر دارم و در سریالهای «زیر هشت» سیروس مقدم، «آشپزباشی» محمدرضا هنرمند و «پروانه» جلیل سامان بازی کردهام. همچنین تجربهی فیلمنامهنویسی هم دارم. من عطشی که برای سینما داشتم و علاقهام به این حرفه و همچنین دغدغهی فیلمسازی که داشتم، باعث شد تجربهی کارهای مختلف در عرصهی سینما را در کارنامهام داشته باشم. من از کودکی به بازیگری علاقهمند بودم و این علاقه از تئاتر و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان شکل گرفت، تا زمان انتخاب رشته که ناچار شدم به دلیل علاقهی خانواده رشتهی تجربی را انتخاب کنم. اما قصد داشتم در کنکور هنر هم شرکت کنم به همین دلیل در دانشگاه رشتهی کارگردانی تئاتر خواندم. بعد هم وارد کار دستیار کارگردانی شدم و همزمان در زمینهی فیلمنامهنویسی تجربه کسب کردم و همچنین در یک دورهای به عنوان دستیار با فرید مصطفوی همکاری داشتم. بعد هم ساخت فیلم کوتاه و بازی در تئاتر را تجربه کردم. درواقع تجربهی کارهایی که انجام دادم باعث شد اشراف کاملتری نسبت به بازیگری داشته باشم. اینکه یک نفر به کارگردانی و فیلمنامهنویسی مسلط باشد و به طور کلی از هر کدام از این رشتهها چیزهایی که باید را بداند، کمک زیادی به بازیگری میکند. من هم سعی کردم این تجربیات را به دست بیاورم و با دست پر به سمت بازیگری بیایم.
چطور برای بازی در سریال «مستوران» انتخاب شدید؟ آیا قرار بود نقش غزال را بازی کنید؟ از ابتدا فیلمنامه را خواندید یا توضیح بیشتری هم درمورد نقش به شما داده شد؟
بله. از ابتدا برای نقش غزال انتخاب شدم. منتهی من تقریبا سه، چهار ماه آخر فیلمبرداری به گروه اضافه شدم. به دلیل اینکه سازندگان سریال قرار بود در پایان، سراغ لوکیشن بازی غزال یا همان لوکیشن وحشیان بروند. اینطور که عطا پناهی (تهیهکننده) گفت، خیلی در جستوجوی بازیگر نقش غزال بودند. در نهایت هم محمدرضا اصلی (دستیار کارگردان)، صحبتی با شبنم عرفینژاد داشت که دستیار آقای عیاری در سریال «۸۷ متر» بود و خانم عرفینژاد من را به آقای اصلی معرفی کرد. اصلی هم طبیعتا به تهیهکننده و کارگردان عکسهایم را نشان داده و از نظرشان چهرهی من به شخصیت غزال نزدیک بود و من هم تست گریم دادم و اینطور شد که غزالِ سریال «مستوران» شدم. من در زمانی که آقای آبپرور به عنوان کارگردان حضور داشت، به گروه اضافه شدم، اما سکانس معرفیِ من با آقای حاتمی بود. فیلمنامه را که خواندم خیلی نقش را دوست داشتم. به دلیل اینکه نقش غزال بسیار ویژه و خاص است و البته زمان زیادی هم برای آمادگیِ نقش نداشتم. چون قرار بود خیلی سریع فیلمبرداری لوکیشن وحشیان و نقش من آغاز شود، به همین دلیل فرصت زیادی برای تمرین نداشتم.
برای گریم نقش غزال چقدر اتود زدید؟
و با توجه به اینکه نقش رئیس قبیلهی وحشیان را بازی میکنید، تغییر چهره بد نیست و برخلاف بازیگران دیگری که در آثار نمایشی میبینیم، معمولا نقشهای اینچنینی با تغییر چهرهی زیادی روبهرو میشوند، اما گریم شما اینطور نبود. گریم شخصیت غزال متفاوت از بقیهی بازیگران است و چیزی روی صورتش شبیه به ماهگرفتگی است. درواقع یک لک که با چندبار اتود زدنِ آقای رُناسی شکل گرفت. گریم نقش غزال واقعا سنگین بود. به دلیل اینکه هر روز گریم من یک ساعت زمان میبرد و علاوه بر این ماهگرفتگی، ترکیب الکل ۹۶ درصد و رنگ را روی صورت میپاشیدند.
در صحبتهایتان به ماه گرفتگی اشاره کردید، همان چشم چپ غزال منظورتان است؟
بله. درواقع یک نشان مربوط غزال است. این نشان را آقای رُناسی طراحی کرد که منحصرا برای غزال باشد.
اما از دید مخاطب شاید مثل یک چشم نابینا به نظر برسد.
بله. فکر میکنم که این اتفاق افتاده و انگار به نظر میآید که یک چشم نابینا است. با این حال باز هم میگویم که طراحی برای نابینا بودن شخصیت نشده است، یعنی قرار بود که چشم دو رنگ باشد. چون در بعضی از افراد این یک مشکل ژنتیکی است. اما طراحیِ تیرگی که در سمت چپ صورت آمده بیشتر باعث شده که حالت نابینا برای چشم چپ ایجاد شود. البته صحبتهایی که با تهیهکنندهی سریال داشتیم، قرار بر این بود که این حالت نشانی باشد که نشان قبیلهی وحشیان است و رئیس قبیله این نشانه را برای خودش طراحی میکند. یعنی گاهی میبینیم که رئیس قبیله جلوی آینه میرود و برای خودش نشانها و علائم مختلفی را در صورتش و در این قسمت از چشمش طراحی میکند. اما متاسفانه در فصل اول سریال این مجال فراهم نشد که ما چنین پلانهایی را ضبط کنیم و این طراحی کردن را در صورت غزال ببینیم. شاید در فصل دوم این اتفاق بیفتد.
زمانی که برای ایفای نقش غزال دچار این چالشها بودید، هدایت آقای حاتمی چقدر در بازیِ شما تاثیر داشت؟
قطعا تاثیر زیادی داشت. سکانس معرفیِ من با آقای حاتمی بود. آقای حاتمی بسیار ریزبین است و با حساسیت ویژهای کار میکند. یعنی هیچ ریزهکاریای از چشم او دور نمیماند. حتی یک پلک زدن و چرخاندن مردمک چشم. درواقع خیلی روی این نکات ریز حساس و ممکن است برداشتهای زیادی بگیرد تا آن نگاه و حس صورت، آنطور که میخواهد، منتقل شود. این موضوع برای من خیلی ارزشمند بود و به دلیل اینکه چند سالی با آقای عیاری در سریال «۸۷ متر» کار کرده بودم، این مدل کار و این ویژگی از سوی کارگردان برایم آشنا بود، چون آقای عیاری هم دقیقا به این شکل کار میکند. آقای حاتمی هم، چون این ویژگیها را داشت، خیلی برایم مهم بود که سکانس معرفیِ من با ایشان بود و فکر میکنم آن سکانس خیلی هم خوب شده است و خودم هم خیلی آن سکانس را دوست دارم. (سکانسی که در قسمت ششم سریال است و جهاندخت به سمت غزال میآید و از او کمک میخواهد.) در این پلان ابهت و صلابت را در غزال میبینیم. کارگردانیِ قسمتهای بعدی را هم آقای آبپرور برعهده داشت، سبک کاریِ خودش را داشت و با آقای حاتمی متفاوت بود. سبک آقای آبپرور به این شکل است که بیشتر تکیهاش روی دکوپاژ و چیدمان سکانسها است. آقای آبپرور سکانسها را دکوپاژی میبینند.
درمورد سختترین و پرچالشترین سکانس در این سریال توضیح دهید. به هرحال کار در فضایی خارج از شهر، چالشهای خاص خودش را دارد.
برای من تمام سکانسها مثل هم بودند. مخصوصا سکانسهای خارجی که در کوه فیلمبردای داشتیم، تقریبا همهی سکانسها سخت بودند. واقعا سکانس راحت و آسان نداشتیم. چون نقش غزال به دلیل اینکه ویژگیهای جنگجویی دارد و رئیس یک قبیله است که راهزنی میکند، تمام لوکیشنها پرچالش بودند. برای مثال در قسمت هفتم، غزال و داراب دارند با هم میآیند که قبیلهشان به یک کاروانی حمله کرده است. من باید با اسب میآمدم و از آن مسیری که ما میآمدیم، درواقع از لبهی باریک یک تپهای با اسب در حال عبور بودیم که من هر لحظه منتظر بودم اسب نتواند کنترل کند و یک سنگ از زیر پایش بلغزد و به پایین پرت شود. از این دست چالشها ما در زمانی فیلمبرداری زیاد داشتیم. چون سوارکاری اسب هم خودش یک چالش به حساب میآید.
پیش از اینکه در سریال «مستوران» بازی کنید، با سوارکاری آشنایی داشتید؟
من برای کار دیگری تمرین سوارکاری رفته بودم، اما در سریال «مستوران» به دلیل اینکه نیاز بود غزال سوارکاری را خیلی خوب بلد باشد، قبل از فیلمبرداری کلاسهای آموزشی داشتیم و چند جلسهای آموزش دیدیم. به همین دلیل خیلی از سوارکاری سررشتهای نداشتم. به هر حال کار راحتی نیست که بازیگران زن با لباس مخصوص و محدودیتهایی مثل حجاب و... که دارند و در حین سوارکاری هم باید دقت کنند تا مشکلی برای پخش سریال به وجود نیاید. اینها همگی چالش محسوب میشود. برای مثال زمانی که روی اسب مینشینیم باید حواسمان باشد که شال یا روسریمان عقب نرود و آستین لباس بالا نرود و در عین حال باید سوارکاری را هم خوب انجام دهیم تا مصنوعی نشود. اگر بخواهم بگویم در بازیگری کدام سکانس سخت بود، تقریبا همهی سکانسهای خارجی سخت بود. من یک سکانس سخنرانی دارم که در قسمتهای پایانی پخش میشود، غزال در این سکانس به همراه نیروهایش به شهر مستوران حمله کرده و باید روی اسب سخنرانی کند. آن سکانس برایم یکی از سکانسهای سخت و پرچالش بود. اما باز هم میگویم که تقریبا تمام سکانسها سخت و پرچالش بودند.